چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

قرآن و فرهنگ زمانه


قرآن و فرهنگ زمانه

مسئله تاثیر پذیری قرآن از فرهنگ زمان خودش در حقیقت جفایی است بر قرآن كریم و اساسا قرآن آمد تا فرهنگی نو به جهان عرضه كند و با فرهنگ های پوشالی مبارزه كند جاء القرآن و لیؤثر لا لیتاثر قرآن آمد تا تأثیر گذار باشد نه تأثیر پذیر دلیل حقانیت قرآن در مقام بزرگ ترین معجزه اسلام این بود كه عظمت خودش را بر همه تاریخ ثابت كرد

هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین كله.

مسئله تاثیر پذیری قرآن از فرهنگ زمان خودش در حقیقت جفایی است بر قرآن كریم و اساسا قرآن آمد تا فرهنگی نو به جهان عرضه كند و با فرهنگ‌های پوشالی مبارزه كند (جاء القرآن و لیؤثر لا لیتاثر) قرآن آمد تا تأثیر گذار باشد نه تأثیر پذیر. دلیل حقانیت قرآن در مقام بزرگ‌ترین معجزه اسلام این بود كه عظمت خودش را بر همه تاریخ ثابت كرد. اساسا، یك تحولی نو در جهان به وجود آورد و مسیر تاریخ را، نه تنها در جزیره العرب، بلكه در جهان بشری دگرگون كرد. رهبری جهان را به دست گرفت و فرهنگی آورد تا فرهنگ‌های گذشته را در هم بكوبد و یك فرهنگ پاك و منزه توحیدی به بشر عرضه كرد و توان انجام این كار، خود دلیل حقانیت اسلام است. بسیاری از مكاتب، ظهور كردند اما به سرعت از بین رفتند. اسلام از روزی كه ظهور كرد با كمال بود و زمان هر چه گذشت، اسلام شكوفا‌تر شد و این شكوفایی هم چنان ادامه دارد. مكتبی كه توانست خودش را بر همه جهان عرضه كند. نمی‌گوییم كه تحمیل شد. چرا تحمیل نمی گوییم؟

چون تحمیل وقتی است كه با اقتضاء و زمینه مخالفت داشته باشد. فرهنگی كه اسلام عرضه كرد؛ با فطرت بشری دمساز بود؛ از این رو اسلام یك مكتبی است كه بشر در انتظارش بود. پس آن را پذیرفت و اسلام توانست خودش را بر جهانیان عرضه كند و بر همه ادیان چیره شود. پایه‌های خودش را استوار ساخت، نه تحمیل. جفا نیست كه بگوییم یك مكتب با این قدرت؛ یك مكتب با این عظمت؛ از فرهنگ پست جاهلیت عرب، متاثر بوده است؟! اساسا شما به تاریخ آن زمان نگاه كنید و ببینید اصلا جامعه عربی در آن روزگار جایگاهی در جهان داشت؟ اصلا كسی آنان را به حساب می‌آورد؟ اصلا فرهنگی داشتند؟ چه داشتند كه قرآن از آنان بگیرند؟ قرآن بر همه فرهنگ‌های بشر در جهان چیره شد. اگر مكتبی بخواهد از دشمن متاثر باشد، از روز اول محكوم است.

«هو الذی ارسل رسوله‌ بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین كله». این بزرگ‌ترین دلیل اعجاز قرآن است. بنابراین باید ببینیم، كسانی كه این گزاف گویی را می‌گفتند، دلیلشان چیست و روی كدام یك از تعابیر قرآن انگشت گذاشته‌اند؟ بنده در سخنرانی‌هایم در دانشگاه تهران كه دانشجویان در خوابگاهشان جمع می‌شوند، این گونه بحث می‌كنم؛ مثلا، دانشجویان می‌گویند: «امروز، قلان آقا در كلاس این چنین گفت. دیگری می‌گوید: «این چنین گفت» و...» كه من هم در جوابشان گفتم: شما خودتان مقصر هستید؛ شما فرصت می‌دهید تا او هر چه دلش خواست بگوید. و در آن جلسه از من پرسیدند: جواب اشكال آن استادان چیست؟ گفتم: شما بی‌عرضه هستید. چرا یكی از شما بلند نشد بگوید، جناب استاد! با كمال احترام؛ شما برای این فرمایشی كه می‌فرمایید، یك مثال بزنید. من، تنها همین را به بچه‌ها در دانشگاه یاد دادم. گفتم: زمانی كه این بنده خدا می‌آید و سخنرانی می‌كند؛ این كلیات ابوالبقا را پشت سر هم می‌بافد؛ چند شعر مثنوی و مثل این‌ها را هم می‌آورد، بگویید، آقا! یك مثال بزنید. اگر آن وقت توانست مثال بزند؟! ولی شما حتی این جرئت را هم ندارید كه بگویید.

زیرا اگر بگویید مثال بزنید، او درمی‌یابد، كه شما به یك چیزهایی پی‌ می‌برید و گفته‌های بدون دلیل را هیچ گاه نمی‌پذیرید. پس شما هستید، كه برای او زمینه می‌كنید؛ از این رو وقتی رفتیم به جنگ درخواست كردیم؛ یعنی در كتابهایشان و در نوشته‌هایشان به دنبال این بودیم تا ببینیم روی كدام یك از این مسائل انگشت گذاشته‌اند، كه قرآن را متاثر از فرهنگ جاهلی عرب نشان داده‌اند؟ بنابراین ما در كتاب «شبهات و ردود» همه این مواردی را كه این آقایان شاهد آورده‌اند، معترض شدیم و در واقع این را بگویم و این را نیز یاد بگیرید كه اشكال و اعتراضی كه این آقایان به قرآن دارند، در واقع اشكال به برداشت خودشان است؛ نه اشكال به قرآن. یعنی یك برداشت غلط از قرآن دارند و بر اثر آن برداشت غلط است كه اعتراض می‌كنند. ما در این كتاب، ثابت كردیم كه همه این اعتراضات از آنها است، كه اینان به حق مطلب پی نبرد‌ه‌ان؛ یعنی قرآن را نفهمیده‌اند و آیه را آن طور كه هست نتوانستد معنا كنند و از این آیه در نزد خودش، تصوری كرده است و با داشتن این تصور، اشكال كرده است. با بیان مثال، مطلب روشن می‌شود و مثال در این زمینه فراوان است.

یكی از مواردی كه این آقایان روی آن انگشت گذاشته‌اند و آن را شاهد آورده‌اند، مسئله جن و شیطان است. هم چنین مسئله‌ای كه گفته شد، مسئله سحر است. مسئله عین است . از این موارد زیاد است و عمده شواهد این‌ها همین مسئله و مسائل دیگر است. من در این كتاب بررسی دقیق كرده‌ام، شما به طور كامل ببینید. به اصل مسئله جن كه قرآن این را از عرب گرفته باشد، اعتراض نمی تواند كرد. خب، ملك را از كجا گرفته‌ است؟ روح را از كجا گرفته؟ یك مسائلی از منطق دینی وحیانی است كه در همه ادیان، این‌ها جزو اصول ثابت ان ادیان است و ما نمی توانیم بگوییم كه جن و ملك جزو خرافه و عقاید جاهلی است. پس تو می‌گویی، نمی‌دانم جن چیست. خب، روح را هم نمی‌دانی كه چیست! پس چرا جن را مطرح می‌كنی؟ مگر نشنیده‌اید كه خداوند می‌فرماید: « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»‌ پس در اصل جن، بحث نیست. بلكه بحث ما در «مس الجن» است. یعنی در واقع می‌گوید، آن چیزی كه جزو خراقه است، مسئله مسن الجن است. یعنی این كه جن، بتواند بر انسان تاثیر بگذارد و انسان را آزار و اذیت بدهد یا غیر از اینها و برخی در این باره می‌گویند: «قرآن این مطلب را از عرب گرفته است؛ چون عرب بر این باور بود: كسانی كه مقداری اعصابشان به هم می‌ریزد؛ جن به آنان نزدیك شده است و آنان را لمس كرده است. در صورتی كه این یك نوع بیماری عصبی است كه از اعصاب نشات می‌گیرد و این گونه در حواس شخص، اختلال پدید می‌آید. مثلا، عرب‌ها باور داشتند كه شیاطین شكل، صورت و شمایل دارند. «كانها روش الشیاطین». این طبق باور عرب است، كه در قرآن هم منعكس شده است و برای تفسیر این مواردی كه عرض كردم، می‌توانید به خود كتاب رجوع بكنید.

من برای مثال یكی دو تا از آن موارد را مطرح می‌كنم و بقیه را خودتان باید بروید و مطالعه كنید. خداوند متعال در این آیه شریفه می‌فرماید: الذین یاكلون الربا لایقومون الا كما یقوم الذین یتخبطه الشیطان من المس...» كسانی كه ربا می‌خورند، (در قیامت) بر نمی‌خیزند مگر مانند كسی كه بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده باشد و نمی تواند تعادل خود را حفظ كند، گاهی زمین می خورد، گاهی به پا می خیزد تخبط همان معنای تخبل را دارد و تخبل؛ یعنی، دیوانه شد. تخبط؛ یعنی اعصابش به هم ریخت. یكی از ویژگی‌ رباخواران سردرگمی آنان است. چون همیشه سفته‌ها و چك‌هایشان برگشت می‌خورد. یا مثلا آن كسانی كه مجنون هستند؛ قرضشان را به موقع نمی‌دهند و همیشه درگیر هستند و رباخواران در جامعه زیاد هستند. بعضی از این افرادی را كه می‌بیند، در یك مغازه خشك و خالی نشسته‌اند، در گذشته ما فكر می‌كردیم خب، این بنده خدا با این وضعش، چگونه روزی‌اش را به دست می‌آورد؟ بعدها متوجه شدیم این تنها، دكه‌اش است. و به چشمانش كه نگاه می‌كنی واقعا می‌بینی كه مانند انسان‌های دیوانه است كه هیچ هوش و حواسی ندارد. چون همیشه هم با افراد گوناگونی درگیر بوده است و همیشه هم در راهرو دادگستری در حال رفت و آمد است.

و همیشه یك حالت حیرت و نگرانی بر این افراد حاكم است. «لایقومون» یعنی در زندگی روزمزه هیچ قدرت ایستادگی روی پای خودش را ندارد. «الا كما یقوم الذی یتخبطه الشیطان؛ مگر مانند كسی كه شیطان او را به تخبط دیوانه كرده باشد. و تخبط، یعنی به هم ریختن. عرض كردم كه، نوعی از تخبل دیوانگی است. یعنی اعصاب این شخص من المس بر اثر تماس با شیطان، به هم ریخته است. در این جا قرآن دقیقا مسئله تماس با شیطان را طبق باور عرب مطرح كرده است. از این رو من عرض می‌كنم كه نه جن و نه شیطان ( كه نوعی از جن است) قطعا هیچ كدام قدرت آزار رساندن به انسان (به طور فیزیكی) را ندارد. اصلا چنین چیزی امكان ندارد. و این باور از اصول مكتب ما است. یعنی، هیچ یك از افراد جن (كه شرورشان شیطان نام دارد) اینان، نمی‌توانند به طور فیزیكی به انسان آزار برسانند. یعنی شما كنار پله ایستاده باشید، و آنان بتوانند شما را سرنگون كنند. یا غذایی كه می‌خواهید بخورید، بتوانند آن را بریزند و این كه در جایی بتوانند مستقیما دخالت بكنند. طبق مكتب ما این محال است. مكتب ما چه مكتبی است؟ تشیع است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید