پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روایت ۲۰۰ سال اقتصاد در كوچه های ایران


روایت ۲۰۰ سال اقتصاد در كوچه های ایران

گفت وگو بانویسنده كتاب اقتصاد كوچه

« اقتصاد كوچه» عنوان كتابی است از مجید پورشافعی. این كتاب گزارشی است از پول ملی ایران ، هزینه های زندگی و دستمزدها در دو سده گذشته (از ۱۱۵۷ تا ۱۳۵۷). نویسنده از دل تاریك تاریخ و از كوچه پس كوچه های این دیار، ریز قیمت كالاهای اساسی زندگی مردمان این سرزمین را غبار زدایی كرده و تصویر تازه ای از تاریخ دو سده اخیر به دست داده است. برای آشنایی خوانندگان با برخی از واقعیات تاریخی گفت وگویی با مؤلف اثر انجام داده ایم كه در پی می خوانید.

به نظر حضرتعالی به عنوان یك محقق تاریخی طی دوره مورد بررسی ۲۰۰ ساله چه زمانی قدرت پول ایران بیشتر بوده و در برابر ارزهای خارجی چه روندی را پشت سر گذاشته است؟

اجازه دهید نخست به چند نكته به كوتاهی اشاره كنم: همان گونه كه آگاهید كتاب «اقتصاد كوچه» عهده دار گزارشی از پول ملی ایران در ۲۰۰ سال پس از مرگ كریم خان زند(سال های آغازین تكاپوی قاجار برای رسیدن به قدرت) است تا برچیده شدن سلسله پهلوی (۱۱۵۷ تا ۱۳۵۷ خورشیدی).

همچنین اقتصاد كوچه كمتر به زبدگان و برگزیدگان و معیشت فرمانروایان پرداخته است، بلكه بیشتر گزارش ساده و بی ادعای سفره و سرای دهقان و كارگر و پیشه ور و كارمند و روایتگر كوچه های باریك و كومه های گلی آبادی های این دیار است.

و نكته دیگر این كه : نگارنده دراین كتاب به نوعی «تقطیر اطلاعات » دست زده است. از این رو ما در اقتصاد كوچه با مباحث فنی اقتصادی و ارقام و اعداد و جدول ها و نمودارهای پیچیده روبه رو نیستیم.

اما پاسخ پرسش شما چه زمان قدرت پول ایران بیشتر بوده است؟ نیك آگاهید كه پول ملی ایران در دو سده گذشته همواره رو به كاهش داشته است. آخر مگر نه این كه از اواخر صفویه، ایران به صورت جدی به سوی ناتوانی رفت. پول ملی ایران نیز در كنار ناتوانی ساختار سیاسی و فرهنگی توانش را از دست داد.

آماری كه عرض می كنم نمایانگر كاهش تدریجی پول ملی ایران است:

در سال های نخست دوره ۱۷ میلادی (۴۰۰ سال پیش) در دوران شاه عباس كبیر صفوی هر تومان ایران (۱۰قران نقره) می توانست با ۳ لیره و ۷ شیلینگ انگلیسی پنجه در پنجه داشته باشد. ولی جانشینان وی نتوانستند شكوه و فربهی پول ایران را نگاهبانی كنند. آشفتگی های سیاسی و اجتماعی ایران پس از برافتادن صفویه، بیش از پیش به لاغرشدن پول ایران انجامید.

یكصد و اندی سال پس از درگذشت شاه عباس كبیر ارزش هرتومان ایران به ۲ لیره انگلیس كاهش یافت. با آمدن كریم خان زند و پایان یافتن آشوبها، دیگر بار، پول ایران اندكی رونق یافت و در نیمه دوم سده هجدهم میلادی برابر با سال های حدود ۱۱۵۰ خورشیدی، هرتومان ایران با ۲‎/۵لیره انگلیس توان برابری داشت. مرگ كریم خان زند به سال ۱۱۵۷ خورشیدی ، موجب چنان آشفتگی هایی شد و چنان آسیبی به پول ایران زد كه موجب شگفتی است.

می دانیم كه پس از مرگ كریم خان زند تا شاهی آغامحمدخان قاجار، ۱۷ سال فاصله است. این ۱۷ سال از سالهای سیاه سرنوشت پول ایران است. از پس آن سالهای سیاه و محنت زا پول ملی ایران در آغاز سده نوزدهم میلادی یعنی ۱۱۸۰ خورشیدی چنان ناتوان و رنگ پریده شد كه هرتومان ایران (۱۰ قران) فقط می توانست با یك لیره انگلیسی پنجه در پنجه داشته باشد. چنین به نظر می آید كه اقتدار یا ضعف حكومت مركزی و حاكمان و مدیران رده بالای كشور، نقش بسیار تعیین كننده ای در اعتباریابی اعتباری پول كشور داشته است. هرگاه حكومت با صلابت و توانا و شایسته سالاری همچون عهد شاه عباس اول صفوی بر سر كار است، پول ملی كشور از رونق و احتشام غرورانگیزی برخوردار است و یا در مقطع دو سده گذشته ، پول ایران در دوران فرمانروایی كریم خان زند و حتی آغا محمدخان قاجار و پهلوی اول به ثبات و رونق دست می یابد. تردید نكنید كه آفت عمده و مؤثر در كاهش ارزش پول را در درجه نخست، باید در ساختار سیاسی كشور جست وجو كرد.

▪ بیشترین افزایش هزینه های زندگی و دستمزدها طی دوره مورد بررسی در چه مقطعی صورت گرفته است؟

ـ باید به این نكته توجه داشته باشیم كه روند افزایش میزان هزینه های زندگی و دستمزدها در دو سده گذشته یعنی عهد قاجار و پهلوی بسیار كند و آرام بوده است.

مثلاً یك جوان ۲۰ساله ایرانی كه در اواخر عهد پادشاهی فتحعلیشاه و اوایل فرمانروایی نوه اش ، محمدشاه قاجار (حدود ۱۲۱۳ خ) در تهران به سر می برده است می توانست ببیند كه هر خروار گندم (۳۰۰ كیلوگرم) ۲ تومان (۲۰قران) و هر من گوشت (۳ كیلوگرم) ۱ قران و ۳شاهی (هر قران معادل ۲۰ شاهی است) خرید و فروش می شود. در همان زمان به یك كارگر ساده روزانه نیم قران یا ۳چهارم قران (۱۵ شاهی) دستمزد پرداخت می شد. هم در آن زمان هریك دلار ایالات متحده آمریكا در بازار ایران حدود ۵ قران ارزش داشت. یعنی هر تومان ایران با ۲ دلار آمریكا برابری می كرد.

حدود ۵۰ سال بعد همان جوان در مرز ۷۰ سالگی و به روزگار پادشاهی ناصرالدین شاه می توانست ببیند كه هر خروار گندم در گران ترین شهر ایران یعنی تهران ۳ تومان (۳۰قران) و هر من گوشت گوسفند، یك قران و ۴ شاهی خرید و فروش می شود و به یك كارگر ساده روزانه ۱ قران دستمزد داده می شد. با این ارقام می توان دریافت كه در آن روزگار، روند افزایش قیمت ها بسیار آرام و كند بوده است. به طوری كه در شرایط عادی (نه خشكسالی و جنگ و ...) قیمت ها در یك دوره ۲۰ و حتی ۳۰ساله تقریباً ثابت بود.

اما مشخصاً در پاسخ پرسش ما باید گفت: بیشترین افزایش دستمزدها (و نه هزینه های زندگی ) مربوط است به دوره پادشاهی پهلوی دوم و نیمه نخست دهه ۵۰ (۱۳۵۰خ) .

▪ به نظر شما چرا دولتمردان در طول ۲۰۰سال گذشته به نان یارانه داده اند؟

ـ امیدوارم خیلی آزرده نشوید كه هرپرسش را با یك مقدمه پاسخ می گویم. زیرا چنین می پندارم كه نخست باید بستر هر سخن فراهم گردد و اگر چنین شود پاسخ هر پرسش هم روشن و هم كوتاه خواهد بود.

در این جا نیز باید گفته شود كه نان در نگاه مردم از قداست شگفتی برخوردار بوده است. به طوری كه امروز هم می توان رد پای این قداست و اهورایی بودن نان را در پاره ای رفتارها ببینیم.

شاید شما هم دیده باشید ، مردان و زنانی را كه افتادن یك تكه نان را بر روی زمین برنمی تابند و آن را می بوسند و بر دیده می نهند. در گذشته و حتی امروز در خانه ها اجازه نمی دادند فاضلاب آشپزخانه كه در خود موادغذایی و از جمله نان داشت با دیگر فضولات خانه در آمیزد و این كار را گناه قلمداد می كردند. نان در نگاه مردم پرشكیب و قانع ایران چنان پایه و پایگاهی داشت كه زینت سفره بود و مایه بركت. هستند كسانی كه امروز هم نهادن نان بر سفره را به معنای حضور همه نعمت ها و بركت ها می دانند و بر این باورند كه وقتی نان بر سفره نهاده شد، به انتظار آمدن غذایی دیگر بر سفره، نوعی خوارداشت نان و شكستن حرمت نان است.

پس نان در گذشته هم غذای اصلی مردمان بود و هم برخوردار از مقامی اهورایی. نبود یا كمبود نان به سختی جامعه ایران را می آزرد چرا كه قوت غالب باشندگان غلات محسوب می شوند.

در اینجا به یك مورد از واكنش مردم در برابر كمبود نان اشاره می شود:

در اسفندماه ۱۲۳۹ خ ‎/ مارس ۱۸۶۱ م سرانجام پس از چند هفته، پیمانه شكیبایی مردم قحطی زده و وبا زده تهران لبریز شد و چنان ولوله ای در پایتخت و چنان زلزله ای بر كاخ شاهی ناصرالدین شاه افكند كه به راستی شنیدنی است. اگر ناصرالدین شاه دیر جنبیده بود و «محمودخان» كلانتر پیر تهران را به عنوان عامل و مقصر كمبود نان به مردم نمی شناساند و با بی رحمی او را به دم اسب نمی بست تا در برابر دیدگان زنان و مردان به جان آمده از قحطی پاره پاره شود و او را قربانی حكومت نمی كرد، هیچ روشن نبود مردم در آن روز سرد زمستانی در میدان توپخانه و باب همایون و پیرامون شمس العماره چه بر سر حكومتیان می آوردند؟

پس از این رخداد پندآموز، حكومتیان همواره فراهم كردن نان مردم را مهم ترین و فوری ترین وظیفه خود می دانستند و حتی در زمان مظفرالدین شاه برای فراهم كردن نان، یارانه اختصاص داده شد.

اكنون به آسانی پاسخ این سؤال روشن می شود كه حاكمان برای جلوگیری از ناخشنودی مردم و نگاهداشت فرمانروایی خویش، ناگزیر بودند كه نان را به هر بهایی كه شده فراهم نمایند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.