دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
عاشقترین زندگان بودی...
گناه من، بزرگترین گناه من، / ای شاهزاده دریا چشم من / دوست داشتن تو بود، / آنگونه که کودکان دوست دارند. / ضعف تو دیدن دنیا بود / با منطقی کودکانه. / اشتباه تو بیرون کشیدن عشق بود / از غار تاریک به روشناییها / و گستردن سینهات بود / چون کلیسایی درگشوده / برای تمامی عاشقان.
به گذر این روزهای سخت بیتو بودن عادت کردهام. به روزهایی که نه صبحش با صبح به خیر تو آغاز میشود و نه شامش با شب به خیر تو پایان میگیرد. رنگ و آب تقدس به تو نمیبخشم. تو هم آدمی از جنس همین آدمهای روزگار ما بودی. گاه خوب و گاه بد. گاه زیبا و گاه زشت. گاه مهربان و گاه نامهر. کتمان نمیکنم که وزنه مهربانیت بر تمامی بدهای خاص آدمهای این دوره و زمانه برتری داشت. میگویند روزهای سخت دیر میگذرد؛ آنچنان دیر که عرصه بر آدمی تنگ میشود. اما تو حتی در فراقت هم مهربانی بر من و دوستدارانت تمام کردی. آنچنان این روزهای بیتو بودن چون باد گذشت که هنور باور نکردهام یک سال بیتو بر ما رفته است. برای بسیاری نامفهوم است اگر بگویم تو با حضورت در زندگیام، به بسیاری مفاهیم ناب انسانی معنایی تازه بخشیدی. با رفتنت هم واژههای بسیاری را دوباره باز معنا کردی.
روزهای نخست رفتنت بود که گمان میکردم با رفتن تو دوست داشتن از زندگیام رخت بربسته است. اما تو آنچنان عشق زمینی را در من نهادینه کرده بودی که هیچ کینهای نمیتواند این نیروی عظیم دوست داشتن را از من بگیرد. پس از رفتنت بود که دوستانی دریادل یافتم. آنها که برای دوست داشتن به دنبال بهانهای مادی نبودند. آنها که تو را هرگز ندیده بودند اما عاشقانه مرا در این مسیر همراهی کردند. دنیا برایم رنگ دیگری گرفته است؛ بسیاری از دوستیها را باز تعریف کردهام، بسیاری را از گردونه روابط انسانی خارج کردهام و حالا به دنبال دلهایی میگردم که در پشت پرده هر دست دراز کردنی به دنبال منفعتی نباشند.
دوستی، عشق، معرفت و حتی خدا بیتو برایم معنای دیگری یافته است. آشنایی میگفت تو را که میبینم به خدا و مهربانیاش شک میکنم. اما مهران من در این سیصدوچند روزی که گذشته است سارای تو اندکی به خدا و مهربانیاش شک نکرده است. اندکاندک باور کردهام که حکمتی است در دوری من و تو که آدمی با این جسم خاکی سخت میتواند باورش کند. پذیرفتهام که باید تن در دهم به تقدیری که او برای من و تو رقم زد. یقین دارم که تو بیش از هر انسان دیگری لیاقت آرام گرفتن در آغوش پرمهر خداوند را داری. میدانم که همچنان به سنت شیطنتهای همیشگیات از آن بالا ما را میبینی که درگیر خودپسندیهای روزمره هستیم و از آن نگاههای عجیب و غریب تحویلمان میدهی. یقین داشته باش که در دنیای پرهیاهوی ما خبری نیست جز هر روز بر بار گناهانمان افزون کردن و رفتن و دل کندن را سختتر ساختن.
مهربان مهران من! یک سال گذشت. یک سالی که میدانی خوابش را در روزهای خوب با تو بودن ندیده بودم. میدانی که هنوز هر شب با لالایی تو به خواب میروم. هنوز هر بار که دنیا خستهام میکند دستان مهربان تو را در خواب میگیرم و فارغ میشوم از دنیای پلیدی که این روزها بیش از پیش خستهام میکند. دوست دارم بدانی که از آن دست انسانهایی نبودی که با از دیده پنهان شدنت از دلهایمان هم رخت بر بسته باشی. تو هستی. گاه بیش از زندگان. صدایت در گوشم همچنان تکرار میشود که <سارا زندگی کن.> تو از مردگانی بودی که عاشقترین زندگان بودند. پس زندهتر از هر زندهای، دوستت دارم.
سارا معصومی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی مجلس دولت صادق زیباکلام انتخابات دولت سیزدهم انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم حجاب
هواشناسی تهران بارش باران شهرداری تهران قتل حج تمتع سیل سازمان هواشناسی سلامت پلیس زلزله وزارت بهداشت
خودرو قیمت دلار سایپا قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو بانک مرکزی مسکن دلار گاز بورس حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب کتاب عربستان نمایشگاه کتاب تهران سالار عقیلی تلویزیون سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رضا عطاران دفاع مقدس تئاتر سریال
خورشید دانشگاه تهران کره زمین
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه آمریکا افغانستان سازمان ملل نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال مهدی طارمی پرسپولیس فولاد خوزستان لیگ برتر رئال مادرید بازی لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس هوادار
هوش مصنوعی شفق قطبی نوآوری تبلیغات دبی ایلان ماسک ناسا اپل
ویتامین خواب کودک تجهیزات پزشکی شیر کاهش وزن افسردگی فشار خون درمان ناباروری بارداری سلامت روان