سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
دکتر داراب مهربان, استاد اورولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران
● فقط مهربانیاست که میماند
همیشه در زندگیام سعی کردم طوری همه چیز را برنامهریزی کنم که بتوانم از حداکثر توانم کمک بگیرم. یأس، بخشی از خصوصیات ما آدمها است اما نباید زیاد به آن اجازه عرض اندام بدهیم. سپید این بار رو در روی استادی نشسته است که نه تنها نام مهربان را با خود دارد، بلکه آنقدر با عشق و مهربانی لب به سخن میگشاید که امواج پرانرژی سخنانش در دلتان مینشیند و شما را مصمم میسازد که دوباره با عزمی راسختر از قبل شروع کنید و از شکست نهراسید.
رفتار او برای ما این شعر را تداعی میکرد:
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمیکنم
افسوس بر دو روزه هستی نمیخورم
زاری بر این سراچه ماتم نمیکنم
ای سرنوشت از تو کجا میتوان گریخت
من راه آشیان خود از یاد بردهام
یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمودهام
ای سرنوشت، هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را
● مثل همیشه از یک معرفی مختصر شروع کنیم.
▪ داراب مهربان هستم. سال ۱۳۲۸ در شهرستان بانه متولد شدم. متاهلم و دو فرزند دارم؛ یک دختر و یک پسر. تا اخذ دیپلم در زادگاهم یعنی کردستان بودم و سپس به تهران آمدم و در دانشکده پزشکی با جدیت درس خواندم. این علاقه موجب شد در سالهای سوم و پنجم شاگرد ممتاز دانشکده پزشکی شوم.
● چرا پزشکی را انتخاب کردید؟
▪ گمان من این بود که پزشکان بسیار مهرباناند و بدترین چیز یعنی درد را از افراد دردمند میگیرند و به آنها سلامت عطا میکنند. در ضمن مادرم بسیار اصرار داشتند که شغلی را انتخاب کنم که در خدمت انسانها باشم. حس خوبی برای پزشکی داشتم. آزاده بودن و اینکه حق انتخاب داشتم که آزادانه هر جایی که مقدور است، بروم و خدمت کنم، لذت خاصی به من میداد. البته آن روزها میشد حس آزاد بودن را در این حرفه لمس کرد. برای همین عشق، حتی با اینکه در سال ششم پزشکی در آزمون ECFMG قبول شدم، به آمریکا نرفتم و ماندم تا به مملکتم خدمت کنم. فکر میکردم چرا نباید به همین مردم که با صرف هزینه آنها به اینجا رسیدم و درس خواندم، خدمت کرد و رفت؟ ته دلم از افرادی که بدون اجبار و شرایط خاص به راحتی رفتن را بر ماندن ترجیح دادند، گله داشتم. هر چند زمانه نشان داد که حتی آنها نیز در سنین بازنشستگی بار این ادای دین را با آمدن به ایران و خدمترسانی سبک کردند.
● چه سالی وارد رشته اورولوژی شدید؟
▪ بعد از پایان سربازیام که در چابهار بود. در همین بیمارستان شریعتی و در سال ۵۵ دستیاری را شروع کردم. یادم میآید همه همکلاسیهایم میگفتند: «برو داخلی بخوان، این همه که علاقه داری همه چیز را بدانی، تخصص داخلی مناسب است.» اما یکی از استادانم توصیه کردند رشته جراحی برای من مناسبتر است. به خصوص یادم هست که دستانم را گرفت و گفت:«تو انگشتان کشیدهای داری و به درد این میخورد که به راحتی پروستات را دربیاوری!» من هیچ یک از تخصصها را بد نمیدانستم، فقط میخواستم بدانم و بتوانم با دانشم دردی را درمان کنم.
● پس با قضیه تعطیلی دانشگاه مواجه نشدید اما در انقلاب و جنگ بودید. درسته؟
▪ کاملا. در آن روزهای سخت انقلاب که همه به یک باره رفتند یادم هست فقط من ماندم و دو دستیار دیگر واین همه مجروح. خاطرات تلخ و شیرین آنقدر با هم آمیخته بود که گاهی نمیدانستم باید خوشحال باشم یا غمگین. صحنههای مجروح شدن جوانان کم سن و سال و اینکه نمیتوانستم کاری برایشان بکنم، سخت بود.
● برایتان اتفاق افتاده که در جراحی ترس را تجربه کنید؟
▪ جراحیهای پر خطر به عنوان یک چالش است و اینکه باید آماده یک مبارزه بشوی و به چشمهای در حال انتظاری که بیمارشان را از تو میخواهند، پاسخگو باشی. اینها همه یک اضطراب یا بهتر بگویم هیجان خاصی را میآفریند اما ترس را تجربه نکردم
● تا حالا ناامید شدید؟
▪ نه، چون باور دارم که یک انسانم با تواناییهای محدود. همیشه در زندگیام سعی کردم طوری همه چیز را برنامهریزی کنم که بتوانم از حداکثر توانم کمک بگیرم. یأس، بخشی از خصوصیات ما آدمها است اما نباید زیاد به آن اجازه عرض اندام بدهیم. باید با پیشامدهای زندگی مبارزه کرد. اگر لحظهای یأس و ناامیدی بر ما چیره شود، حسی شبیه مرده متحرک بودن داریم تلاش و شروع دوباره و مبارزه با سرنوشتی که اتفاق افتاده مساوی است با حس زندگی. درست است؟
● بله، اما شرایط نسل من یا پزشکان جوان امروز آنقدر متفاوت است که تطبیق با آن سخت است و فکر میکنم شما در شرایط بهتری بودید. موافق نیستید؟
▪ هر زمانی شرایط خاص خود را دارد. چالشها و مشکلات زمان دانشجویی من با نسل شما متفاوت است اما راهحل آن یکسان است. اول از همه معتقدم باید خودتان را بشناسید. تواناییتان را محک بزنید و درست برنامهریزی کنید. دوم اینکه محیط را ارزیابی کنید و دریابید با چه افرادی در حال ارتباط و مبارزه هستید. سدهای زمانه مرا با سدها و موانع خودتان مقایسه نکنید. هر زمانی دارای مشکلات خاصی است.
● خیلی راحت راجع به حل مشکلات صحبت میکنید. رمز این موفقیت چیست؟
▪ قبول دارم در قرن ۲۱ بودن و چالشهای فراوان دنیا و به خصوص کشورمان در تعامل با دنیا و رخ دادن سریع وقایع کار را دشوار میکند اما در پاسخ به شما یک عامل گویای همهچیز است
● برنامهریزی ؟
▪ من هیچ کارم در زندگی بیبرنامه نبوده است.
● چطور میشود برنامهریزی کرد؟
▪ من نگفتم شما به آسانی میتوانید برنامه دو سال آیندهتان را بنویسید و به موقعهم آن را اجرا کنید. فراز و نشیب روزگار شما را هزار بار به زمین خواهد زد. من که امروز با شما گفتگو دارم، در سال سوم دانشکده پزشکی ازدواج کردم اما چون دلم میخواست اوضاع زندگیام را مرتب کنم و در هنگام پدر شدن از اوضاع اقتصادی بهتری برخوردار باشم، دوره پزشکی را تمام کردم، سربازی رفتم و رزیدنتی را شروع کردم و تنها پس از طی این مراحل بود که پسرم به دنیا آمد. یعنی تا کمی بر اوضاع مسلط نشدم و به زندگی سر و سامان ندادم، فرزندی به دنیا نیاوردم. از یک مساله ریز در نظر بگیرید تا هزار مشکل دیگر همه را با برنامه ریزی حل کردم
● نام مهربان چقدر در زندگی شما و نگرش بیمارانتان تاثیر داشته؟
▪ مهربانی صفت خداوند است اما فرصت نشد از پدرم بپرسم چرا مهربان نام گرفتم؛ زیرا ایشان در شش سالگیام به رحمت خدا رفتند. همیشه مهر ورزیدن به مردم را دوست داشتم. در این دو روزه زندگی فقط مهربانی است که میماند. البته بیماران به دلیل نامم به دنبال مهربانی در رفتار و چهرهام میگردند و امیدوارم پیدا کنند.
● از کارهای تحقیقاتی، مطالعات و علایقتان نگفتید؟
▪ به الکترونیک و کارهای فنی خیلی علاقه داشتم. عاشق کامپیوتر بودم و هستم. به قول همسرم این کامپیوتر هووی اوست. مطالعه را دوست دارم. در جوانی تنیس بازی میکردم و امروز فقط شنا و دوچرخهسواری میکنم. بخشی از کتاب جامع اورولوژی و فصلی از کتاب جامع جراحان را نوشتم. دو کتاب«اسمیت» و «ناتوانی جنسی» را ترجمه کردم. موسس و پایهگذار پیوند کلیه در بیمارستان شریعتی هم بودم
● از سمتهایتان بگویید؟
▪ معلم هستم. غیر از آن عضو هیات ممتحنه بورد اورولوژی، عضو کمیسیون کارشناسی هیات انتظامی، کمیته تدوین دستیاری وزارت بهداشت، هیات تحریریه مجله اورولوژی ایران، هیات مدیره انجمن اورولوژی و هیات مدیره جامعه جراحان نیز میباشم.
● اخلاق را در پزشکی امروز چگونه میبینید؟
▪ امروزه دیگر پزشکان نقش حکیم را ندارند که حکم صادر کنند، بلکه بیشتر باید مشاور خوبی باشند. این حق بیمار است که برایش وقت بگذارید. درحد درک او، مساله بیماریش را بشکافید. تواناییهایتان و کارهایی که میتوان انجام داد را فهرستوار با ذکر فواید و عوارض با او در میان بگذارید. البته موافقم که نباید با گفتن آنچه در حد درک بیمار نیست، او را هراسان کنیم. اما او اگر در این مشاوره و تصمیمگیری مشارکت داشته باشد عوارض را هم به راحتی خواهد پذیرفت. رضایت او هدف همه ماست و دادن اطلاعات به بیمار جزو حقوق مسلم اوست.
● و اما توصیه شما به پزشکان جوان؟
▪ به همه دوستان جوانم توصیه میکنم به هیچ وجه یاس و ناامیدی را به خود راه ندهند. راه زندگی پرفراز و نشیب است، باید تلاش کرد. خودتان را ارزیابی کنید که اهل مبارزه هستید یا تسلیم؟ یک لحظه با خودتان فکر کنید؛ اگر چالشهای موجود در زندگی شما را از پای درآورد و تسلیم آن بشوید، از یک انسان زنده فاصله خواهید گرفت.
الهه رضاییان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست