دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

لطیفه عشق


لطیفه عشق

آدم گشود چشم و به حوا اشاره کرد
حوا به شوق، عاشقی اش را نظاره کرد
حوا... عجب جمال شگفتی خدای من!
آدم بر این لطیفه نگاهی دوباره کرد
توفان عشق در دل آدم گرفت و سخت
بوی شکیب را به دلش پاره، …

آدم گشود چشم و به حوا اشاره کرد

حوا به شوق، عاشقی اش را نظاره کرد

حوا... عجب جمال شگفتی خدای من!

آدم بر این لطیفه نگاهی دوباره کرد

توفان عشق در دل آدم گرفت و سخت

بوی شکیب را به دلش پاره، پاره کرد

آدم دچار گشت و دلش باغ لاله شد

با دست عشق، داغ دلش را شماره کرد

آدم نشست دلشده در زیر نور ماه

بی اختیار، شکوه به ماه و ستاره کرد

عاشق شدم خدا، چه کنم با بلای عشق؟

از دام عشق، می شود آیا کناره کرد؟!

آدم خزید، بیدل و عاشق به گوشه ای

بهر جنون عاشقی اش، فکر چاره کرد

«امن یجیب» خواند و دل عاشقش شکست

با نام عشق، با دل خود استخاره کرد

«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق»

آدم شکفت، جلوه گل را نظاره کرد

عشق است و عشق، فلسفه خلقت جهان

باید به حکم عشق، جهان را اداره کرد

برگرفته از کتاب «این مریم همیشه»

رضا اسماعیلی