پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شناخت باور و میل


شناخت باور و میل

اصل هدایت كننده روانشناسی عامیانه به صورت زیر است «اگر فردی خواهان B است و باور دارد كه A وسیله ای برای رسیدن به B است, پس A را انجام خواهد داد » اصل «L»

یكی از مسائلی كه فیلسوفان علوم اجتماعی بدان علاقه مندند، مسئله «پیشرفت» در این علوم در مقایسه با علوم طبیعی است. اما چون تبیین های علوم اجتماعی غالبا مبتنی بر «روانشناسی عامیانه» یا همان تبیین های مبتنی بر فهم عرفی است، به نظر می رسد «پیشرفت» در این علوم چندان قابل توجه نباشد.

اصل هدایت كننده روانشناسی عامیانه به صورت زیر است: «اگر فردی خواهان B است و باور دارد كه A وسیله ای برای رسیدن به B است، پس A را انجام خواهد داد.» اصل «L». اگر بخواهیم این اصل را یك «قانون» در نظر بگیریم و با همان متد «قیاسی قانونی» در فلسفه علم اعمال انسانی را تبیین كنیم، نیاز به شرایط اولیه داریم. شرایط اولیه وضعیت هایی هستند كه موجب یك عمل در علوم اجتماعی می شوند یعنی همان باورها و امیال. با توجه به باورها و امیال فرد و اصل «L» ما می توانیم به صورت استنتاج قیاسی عملی را كه او انجام داده، نتیجه بگیریم. اگر این نوع تبیین را «علمی» بنامیم، مهم ترین مزیت آن پیش بینی كنندگی است.

برای این كه بتوانیم عمل فردی را براساس اصل «L» پیش بینی كنیم باید از امیال و باورهای او اطلاع داشته باشیم. اما چگونه می توان از امیال و باورهای یك شخص اطلاع داشت ساده ترین راه سئوال از خود او است یا از طریق مشاهده رفتار او به باورها و امیالش پی ببریم. اگر خوب دقت كنیم می بینیم كه سئوال كردن به مانند این است كه ما شرایط و اوضاع و احوال فرد را به گونه ای مرتب و بسامان كنیم تا با مشاهده رفتار او به باورها و امیالش پی ببریم. مثلا فرض كنید «علی امروز صبح با چتر از خانه بیرون رفته است.» ما از علی سئوال می كنیم آیا او می خواسته خیس نشود او پاسخ می دهد «بله» بگذارید كمی دقیق تر این صوتی را كه از دهان علی خارج شده یعنی «بله» بررسی كنیم ما بدین منظور باید باورها و امیال زیر را به علی نسبت دهیم: ۱ او باور دارد كه جمله ما یعنی «آیا او می خواسته خیس نشود» یك جمله سئوالی در زبان فارسی است، ۲ او باور دارد كه ما زبان فارسی را می فهمیم، ۳ او باور دارد كه ما خواستار پاسخی به این سئوال هستیم. ۴

او باور دارد كه در فارسی یك روش برای تصدیق و رضایت درباره چیزی، گفتن «بله» است، ۵ او می خواهد و میل دارد كه پاسخ «بله» به سئوال ما بدهد.

اما حتی این فهرست از باورها و امیال كه ما به علی نسبت می دهیم فهرست كاملی نیست. این پاسخ علی كه خواسته او را برای خیس نشدن نشان می دهد، نیازمند آن است كه ما دو فرض زیر را درباره این خواسته و میل او در نظر بگیریم یعنی ۶ او می خواهد آنچه را كه واقعا باور دارد به ما بگوید و ۷ می خواهد با ما صادق و روراست باشد و نمی خواهد ما را فریب دهد. البته باورها و امیال دیگری نیز وجود دارد كه ما نیاز داریم به علی نسبت بدهیم. سعی كنید شما آنها را مشخص كنید. حال متوجه شدید كه آسان ترین راه برای فهمیدن باورها و امیال یك شخص یعنی سئوال كردن چقدر پیچیده است.

در واقع علی با گفتن «بله» یعنی یك عمل چون گفتار خودش یك نوع كنش و عمل است «می خواسته» پاسخ سئوال ما را بدهد و باور داشته كه تولید این صوت «بله» خواسته اش را برآورده می سازد. اما اگر دقت كنید می بینید ما در این جا از خود اصل «L» كمك گرفته ایم و این یك سری مشكلات روش شناختی جدی به وجود می آورد.

اولین مسئله مشكل «تسلسل» است. برای تبیین یك عمل ما باید باورها و امیالی كه آن عمل را به وجود می آورند، مشخص كنیم در تطابق با اصل «علم». برای تعیین این باورها و امیال ما باید درباره باورها و امیال مربوط دیگر فرد نیز اطلاع داشته باشیم. در واقع چیزهای بیشتری درباره باورها و امیال بدانیم و این سیر ادامه دارد. در زندگی عادی این مسئله معمولا برای ما مشكلی به وجود نمی آورد، چون تبیین های ما از استاندارد بالای «صحت» و درستی برخوردار نیستند و ما خیلی علاقه نداریم تا ابهام و غیردقیق بودن آنها را بهبود ببخشیم.

اما در علم این مسئله فرق می كند. به دلیل این «تسلسل» برخی فیلسوفان استدلال كرده اند كه حالات ذهنی روانی «كل گرایانه» نیستند. چون ما نمی توانیم به طور صحیح چیزی درباره باورها و امیال یك شخص بگوییم مگر آنكه ما به مقدار زیادی از باورها و امیال او آگاهی داشته باشیم در واقع چیزی به نام باور یا میل منفرد مستقل از باورها و امیال دیگر فرد وجود ندارد. دومین مسئله این است كه برای به خدمت گرفتن اصل «L» در تبیین یك عمل ما نیازمند آنیم كه از خود اصل «L» استفاده كنیم تا نشان دهیم كه علل اعمال یعنی شرایط اولیه واقعا رخ داده باشند. مثلا ما می خواستیم از پاسخ علی به سئوالی كه از او كردیم به باور و میل او پی ببریم. قطعا ما نمی خواهیم صوت «بله» او را به عنوان یك صدای غیرمربوط و نامبهم در نظر بگیریم. بنابراین ما باید فرض كنیم كه او می خواسته به سئوال ما صادقانه و به طور صحیح پاسخ گوید و باور داشته كه بهترین روش برای انجام آن گفتن «بله» است. دلیلی كه ما باید این فرضیات را در نظر بگیریم خود اصل «L» است.

مسئله سوم از به خدمت گرفتن اصل «L» برای فهمیدن آنچه افراد باور دارند و میل دارند، وقتی آشكارتر می شود كه ما بخواهیم از روی رفتار غیرگفتاری افراد به باورها و امیال آنها پی ببریم. چگونه می توان گفت كه افراد باور دارند كه ۱۰۰ تومانی از ۵۰ تومانی ارزش بیشتری دارد، قطعا از طریق رفتار آنها می توان این را فهمید. در این جا نیز ما از خود اصل «L» كمك گرفته ایم. یعنی اگر رفتار افراد منعكس كننده باورها و امیال آنها باشد می توانیم از رفتار آنها به باورهای آنها پی ببریم.

منبع:

Philosophy of Social Science Rosenberg, ۱۹۹۵

احمدرضا همتی مقدم