شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
آزادی و حیات معقول در اندیشه آیهٔاللَّه محمد تقی جعفری

دو مفهوم اخلاق و آزادی در شمار مفاهیم فربه تجویزی و از ناب ترین مباحث فلسفه سیاسی است. برجستگی این مفاهیم به گونهای است كه در تمامی دورههای حیات اندیشه سیاسی خود را بر ذهن و اندیشه متفكران و زندگی آدمی تحمیل كرده است. از این رو نوشته حاضر در تلاش است تا نگره یكی از فیلسوفان مسلمان معاصر در باب مناسبات اخلاق و آزادی را بكاود و با سنجش این دو مفهوم فربه فلسفه سیاسی، به طرح و آزمون مدعای مقاله در باب اولویت آزادی بر اخلاق بپردازد.
واژههای كلیدی: آزادی، اخلاق، حیات معقول، انواع آزادی، فلسفه سیاسی، فلسفه اخلاق.
● درامد
اهمیت و ضرورت اخلاق و آزادی بر اصحاب دانش و معرفت پوشیده نیست. فقدان هر دو موجبات كجروی، انحراف و زوال را در هر جامعهای فراهم میآورد. علاوه بر این، هم اخلاق و هم آزادی در شمار ارزشها و مؤلّفههایی هستند كه در گذشته مورد بحث و مطالعه قرار میگرفته و به نوعی در تمامی تمدنهای بشری بروز و ظهور یافتهاند. میتوان گفت در هر كجا كه تمدنی به بار نشسته، آن تمدن به نسبتهای متفاوت، مبتنی بر عنصری از اخلاق و آزادی بوده است. پایبندی و عدم پایبندی به اخلاق و آزادی تأثیرات شگرفی در جامعه دارد كه تمدن آفرینی وجه اساسی و بارز آن به شمار میرود.
این مقاله صرفاً به گفتوگو درباره اهمیت و منزلت این مفاهیم برجسته نمیپردازد بلكه در تلاش است تا نگره یكی از فیلسوفان معاصر مسلمان را در باب رابطه و نسبت میان این دو مفهوم بكاود و با سنجش این دو عنصر اساسی در اندیشه ایشان، به طرح و آزمون مدعای مقاله كه اولویت آزادی بر اخلاق است، بپردازد.۲
● مفهوم اخلاق
علامه محمد تقی جعفری مفهوم اخلاق را از زوایای مختلف و با تعابیر گوناگونی بحث كرده است. این تعریفها دایره گستردهای از «مقید شدن به عامل درونی كه انسان را به سوی نیكیها سوق داده و از بدیها دور مینماید»، «شكوفا شدن همه ابعاد مثبت انسانی در مسیری كه رو به هدف اعلای زندگی پیش گرفته است» و نیز «آگاهی به بایستگیها و شایستگیهای سازنده انسان در مسیر جاذبه كمال و تطبیق عمل و قول و نیت و تفكرات وارده بر این بایستگیها و شایستگیها» را در برمیگیرد.۳
تعریف ایشان از اخلاق را میتوان در عبارت كوتاه «ابتهاج و شكفتن شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول»۴ مشاهده كرد. به دیگر سخن، اخلاق شكوفایی استعدادهای مثبت و عالیترین حقایق درون آدمی در جهت كمال و هدف اعلای زندگی است. این تعریف تا حدودی به غایت اخلاق ناظر است؛ به این معنا كه هدف از اخلاق، همانا قرار دادن خود (انسان) در مسیر جاذبه كمال و صعود به مقام منِ حقیقی میباشد. این صعود چیزی جز دست یافتن به آنچه كه علامه جعفری آن را حیات معقول مینامد، نیست.
در موارد دیگری نیز ضمن بررسی و نقد دیدگاههای مختلف۵ در باب اخلاق، به ارائه تعریف مورد نظر خود میپردازد. مشخصه اساسی تعریف وی، تأكید بر اخلاق كمالی و یا اخلاق در حیات معقول است. نقد اساسی ایشان بر سایر مكاتب اخلاقی این است كه دیدگاههای این مكاتب یا از مدار ارزش و اخلاق خارجاند و یا آن گونه كه لازم است، ماهیت اخلاق و ارزش را متوجه نشده و امكان به تعالی رساندن حقیقی انسان را ندارند. اخلاق مورد نظر ایشان اخلاق معطوف به گذشت از لذایذ و امتیازات، بدون در نظر داشتن پاداش و هر گونه سوداگری و سودگرایی است كه جز به حس كمالگرایی مستند نمیباشد.۶
ایشان با توجه به تعریفی كه از مفهوم اخلاق و سیاست ارائه میدهد، به تقدم سیاست بر اخلاق حكم نموده و معتقد است در باب نسبت اخلاق و سیاست میتوان از دو منظر سخن گفت: نخست، از منظر جریان خارجی تاریخ بشری و آنچه كه در عالم خارج واقع شده است. در این حالت، بین اخلاق و سیاست رابطه عمل و عكسالعمل دو جانبه برقرار است و دوم، از منظر آموزههای اسلامی، آن چنان كه باید باشد. در این حالت، اخلاق تابع سیاست و جزء آن میباشد و سیاست مقدم است و برای اخلاق، تدبیر میاندیشد و جامعه را به سمت اخلاق سوق میدهد. همانگونه كه ذكر خواهد شد، سیاست در اندیشه ایشان تعریف خاصی دارد.
وی در بسط و تبیین این گونهشناسی واقعگرایانه یا تاریخی و آرمانی یا دینی میگوید: اخلاق و سیاست آن گونه كه در جریان خارجی و عینی تاریخ بشری دیده میشود، با یكدیگر رابطه عمل و عكسالعمل دارند. گاهی سیاست و سیاستمدار روش صحیح و منطقی و اخلاقی برای اجتماع ایجاد میكند و گاهی اجتماع صحیح، سیاست و سیاستمدار را تابع خود قرار میدهد. از سوی دیگر، گاهی رژیم سیاسی ظالمانه و سیاستمدار ستمكار، اجتماع را فاسد میكند و گاهی اجتماع فاسد سیاست و سیاستمدار پوچ و ضد ارزش را برمیگزیند.
اما اگر مقصود از سیاست، اصول و قوانین عالیای باشد كه در عین حال كه مجموعه افراد اجتماع را رهبری میكند، وظیفه خود افراد را نیز از جنبه اخلاقی و درونی مشخص نماید، اخلاق تابعی از سیاست خواهد بود. به عبارت دیگر، اگر مراد از سیاست، مدیریت حیات معقول انسانها - چه در حالت فردی و چه اجتماعی - برای نیل به عالیترین هدفهای مادی و معنوی مانند برنامهها و مقررات و آموزههای دینی باشد آن گاه باید گفت كه اخلاق تابع و جزئی از سیاست است.۷
سیاست از منظر ایشان «مدیریت زندگی انسانها در راه وصول به بهترین هدفهای مادی و معنوی»۸ است. به نظر علامه در طول تاریخ سیاستمدارانی كه در حیات طبیعی محض غوطهور بودهاند، زندگی «كس»ها را به حركت «چیز»ها تنزل دادهاند. وی با نگاهی انتقادی به مجموعه مباحث اندیشمندان غرب، بر این باور است كه برای مثال، ماكیاولی با نظر به حیات طبیعی محض، منطقیترین مطالب را نوشته و حتی لحظهای هم درباره حیات معقول و امكان تحقق آن در جوامع بشری نیندیشیده است. در واقع، ماكیاولی به جای آن كه به استعدادهای عظیم انسانها بیندیشد، به بیان محتویات درونی خود پرداخته و مدیریت زندگی طبیعی محض انسانها را كه ناشی از حب ذات است، مطرح كرده است. در مقابل سیاست در حیات طبیعی محض، سیاست در حیات معقول قرار دارد كه هم هدفمند است و هم مبدأ و مسیر دارد. هدف سیاست در حیات معقول، ایجاد عوامل آگاهانه و تنظیم نیروها و فعالیتهای جبری زندگی طبیعی با برخورداری از رشد و توسعه آزادی است و مبدأ حركت آن، رهایی از حب ذات است و مسیر آن عبارت از حركتهای مستمر شخصیت انسانی برای ورود به هدف اعلای زندگی میباشد.۹ در واقع، انسان در این مسیر با آزادی تمام دست به انتخاب میزند و در تلاش است تا به هدف متعالی زندگی دست یابد. در مباحث بعدی، درباره حیات معقول و تفاوت آن با حیات طبیعی محض سخن خواهیم گفت.
وقتی تعریف علامه از اخلاق را در كنار تعریف ایشان از سیاست مورد سنجش و مطالعه قرار میدهیم، همبستگی و تكمیلكنندگی این دو مفهوم را به روشنی در مییابیم. از چنین منظری است كه سیاست اولویت و تقدم مییابد و برای شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول برنامهریزی میكند. بنابراین، به اعتقاد ایشان در مسیر حیات معقول، سیاست در صدر قرار دارد و اخلاق تابعی از سیاست و بلكه جزئی از آن است.
اخلاق و مباحث اخلاقی بیش از هر چیز در حوزه عمومی مورد توجه است و تأثیرات خود را در این حوزه برجای میگذارد. اما از سویی، باید خاطر نشان كرد كه پذیرش هر عنصر اخلاقی، در حوزه خصوصی نیز تأثیرات خاص خود را دارد و زندگی خصوصی بركنار از آن نیست، چنانكه آموزههای دینی، انسان را در همه حال - چه در خلوت و چه آشكارا - مورد خطاب قرار میدهد. مباحث علامه در مورد اخلاق ناظر به این است كه فضایل اخلاقی میتواند حوزه عمومی و خصوصی فرد را به یكسان و متفاوت مورد تأثیر و تأثر قرار دهد. مهم این است كه انسان به طور مستمر در مسیر حیات معقول كه همانا مسیر تكامل و سعادت و قرب به خداوند است، حركت كند.
نكته مهم این كه پیامدهای عمل كردن به ارزشهای اخلاقی در هر حوزهای جلوه و نمود ویژهای مییابد. از آن جا كه دولت را یارای دخالت در حوزه خصوصی نیست، پس باید حداقلی از نظم را در حوزه عمومی برای شهروندان پدید آورد تا عمومیت ارزشها ثابت بماند و دیگر كسی به حقوق آدمیان كه اخلاق و آزادی شهروندان از جمله آنها میباشد، تجاوز نكند. درباره اینكه چه كسی اخلاقی است، میتوان گفت «هر گاه فردی گرایش اساسی وجود خود یعنی كمالطلبی را فعال ساخته و بدون احتیاج به عامل بیرونی از بدیها كنار رفته و نیكیها را انجام دهد، چنین فردی از اخلاق بهرهمند بوده و در حوزه اخلاق است»۱۰ و فردی اخلاقی شمرده میشود.
● تأمل در حیات معقول
بازشناسی اجزای ناپیوسته اندیشه علامه جعفری بدون شناخت دیدگاه وی در باب حیات معقول میسور نیست. در واقع، با طرح بحث حیات معقول، زوایای به نظر نامنسجم، متنوع و متكثر اندیشه علامه به نوعی انسجام مییابد و هر یك از گزارههای اندیشه فلسفی ایشان در جای خود قرار میگیرد. شناخت اندیشه وی و نیز نوشته حاضر در باب رابطه اخلاق و آزادی، مبتنی بر آگاهی از نگرش وی درباره حیات معقول است. شاید بتوان گفت آنچه ایشان درباره حیات معقول مطرح كرده، بیشباهت به مدینه فاضله و آرمانی مورد نظر فیلسوفان كلاسیك مسلمانی همانند ابو نصر فارابی نیست. البته علامه جعفری سعی نموده به آن جنبه عینی و عملی بیشتری ببخشد.
حیات معقول علامه محمد تقی جعفری در مقابل حیات طبیعی محض قرار دارد. به اعتقاد وی، حیات طبیعی محض نوعی زندگی حیوانی است و افرادی كه در آن ساكناند، به تنازع بقا اشتغال دارند. در حیات طبیعی محض، اشباع غرایز طبیعی اصالت دارد و حیات انسانی اسیر خواستههای طبیعی است و ابعاد مثبت وجود آدمی به فراموشی سپرده شده و بسیاری از تواناییها، ظرفیتها و استعدادهای او نادیده گرفته شده و یا به نابودی گراییده است. از سویی این حیات، دارای ویژگیهایی است كه در آن، ابعاد و ظرفیتهای وجودی و استعدادهای آدمی در نیل به تعالی و كمال دستْخوش فراموشی میشود. در مقابل ایشان در تعریف حیات معقول میگوید:
حیات آگاهانهای كه نیروها و فعالیتهای جبری و جبرنمای زندگی طبیعی را با برخورداری از رشد آزادی شكوفان در اختیار، در مسیر هدفهای تكاملی نسبی تنظیم نموده، شخصیت انسانی را كه تدریجاً در این گذرگاه ساخته میشود، وارد هدف اعلای زندگی مینماید. این هدف اعلای شركت در آهنگ كلی هستی وابسته به كمال برین است.۱۱
وی در تعریفی دیگر از حیات معقول میگوید: حیات معقول عبارت است: از تكاپوی آگاهانه آدمی كه هر یك از مراحل زندگی كه در این تكاپو سپری میشود، اشتیاق و نیروی حركت به مرحله بعدی را در انسان میافزاید. شخصیت انسانی، رهبر این تكاپو است؛ آن شخصیتی كه ازلیّتْ سرچشمه آن است، این جهان معنادار گذرگاهش، و قرار گرفتن در جاذبیت كمال مطلق در ابدیتْ مقصد نهاییاش؛ آن كمال مطلقی كه نسیمی از محبت و جلالش، واقعیات هستی را به تموّج در آورده و چراغی فرا راه پرفراز و فرود تكامل ماده و معنی میافروزد.۱۲
در تعاریف علامه جعفری از حیات معقول، به مؤلفهها و ویژگیهای مختلفی اشاره شده كه توجه به پارهای از آنها ضروری است. در ادامه، به برخی از آنها اشاره میشود:
۱) انسانی كه در مسیر حیات معقول قرار دارد، دارای حیات آگاهانه و شخصیتی مستقل است و تمامی فعالیتهای وی مستند به شخصیت اصیلاش میباشد، نه بر اساس تقلید و پیروی از رفتار دیگران. چنین انسانی از اصول و ارزشهای حیات خویش به خوبی آگاه است و بر مبنای آنها دست به انتخابگری زده، عمل مینماید.۱۳
۲) انسانی كه در مسیر حیات معقول قرار گرفته است از علل و عوامل جبریای كه او را احاطه كردهاند، به خوبی آگاه است و سعی میكند تا از آزادی خود به درستی استفاده كند. در حیات معقول، آدمی به مرحله والای اختیار میرسد و هر اندازه در این مرحله، از آزادی بیشتر برخوردار باشد، دارای حیات معقول والاتری خواهد بود. البته در تحقق حیات معقول باید نقش عوامل محیطی، مدیران و مربیان جامعه و به طور كلی سیاست را نیز مد نظر قرار داد. اگر محیط اجتماعی، ناسالم و بیمارگونه باشد امكان شكوفایی اختیار و در نتیجه، حیات معقول وجود نخواهد داشت. از این رو مدیران و مربیان جامعه باید به ترویج ارزشهای والای انسانی در اجتماع بپردازند. بدیهی است كه ترویج فضایل، غیر از تحمیل فضایل است.
۳) در مسیر حیات معقول، هر عمل و گفتاری و حتی فعالیتهای مغزی انسان در مسیر كمال قرار دارد و انسان در هیچ یك از مراحل حیات تصور نمیكند كه به كمال نهایی نایل شده، بلكه همواره در تلاش است تا به اصل بالاتری برسد. به دیگر سخن، انسان در حیات معقول در یك جستوجو و شدن مستمر و دایمی است و هیچگاه خود را از دستیابی به مراحل بالاتری از كمال و سعادت، بینیاز نمیبیند.
پینوشتها
۱. دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشكده علوم و اندیشه سیاسی.
۲. پیش از این نیز نگارنده در مقالهای مبسوط، چنین بحثی را در اندیشهٔ آیهٔالله مرتضی مطهری دنبال كرده است. ر.ك: «رابطه اخلاق و آزادی؛ با تأكید بر اندیشه آیهٔالله مطهری» (فصلنامه علوم سیاسی) ش ۲۳، سال ششم، پاییز ۱۳۸۲.
۳. محمد تقی جعفری، اخلاق و مذهب (تشیع، ۱۳۵۴) ص ۶۲ و ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه (دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۹) ج ۶، ص ۲۳۹ و ج ۱۷، ص ۱۹۴. مسعود امید، «درآمدی بر اخلاق شناسی حكمی و فلسفی استاد محمد تقی جعفری»، نقد و نظر، ش ۲۵ و ۲۶، سال هفتم، زمستان ۱۳۷۹ و بهار ۱۳۸۰، ص ۳۹۹. مقاله مذكور جمعبندی خوبی را از مباحث اخلاقی محمد تقی جعفری ارائه داده است.
۴. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۲۴، ص ۳۰۷، به نقل از مسعود امید، همان.
۵. انواع اخلاق از دیدگاه مكاتب مورد اشاره ایشان عبارتاند از: اخلاق انعطافی؛ اخلاق عاطفی؛ اخلاق رسومی؛ اخلاق اومانیستی؛ اخلاق تكلیفمدار؛ اخلاق عقلانی و... .
۶. محمد تقی جعفری، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۵ - ۲۴۷؛ ج ۸ ، ص ۲۳۷ ۲۳۹؛ و ج ۱۷، ص ۱۹۳ ۱۹۴.
۷. محمد تقی جعفری، بررسی و نقد افكار راسل (امیر كبیر، ۱۳۶۴) ص ۴۳۸.
۸. محمد تقی جعفری، حیات معقول، ص ۹۵ و ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۸، ص ۲۵۲.
۹. عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشهها (زندگی، آثار و اندیشههای استاد محمد تقی جعفری) چاپ نخست (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۶) ص ۲۵۲ ۲۵۳.
۱۰. محمد تقی جعفری، اخلاق و مذهب، پیشین، ص ۶۵.
۱۱. محمد تقی جعفری، حیات معقول (تهران: سیمای نور، ۱۳۶۰) ص ۳۷ ۳۸ و ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج۸، ص ۱۸۸.
۱۲. محمد تقی جعفری، فلسفه دین، دفتر نخست، با مقدمه محمد رضا اسدی، چاپ نخست (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۵) ص ۹۴.
۱۳. در این باره میتوان به بحث زندگی اصیل در آثار و مقالات مصطفی ملكیان اشاره كرد. ر.ك: «زندگی اصیل و مطالبه دلیل»، فصلنامه متین، ش ۱۵ و ۱۶ تابستان و پاییز ۱۳۸۱، ص ۲۲۹ - ۲۶۳.
۱۴. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۵، ص ۲۴۸ ۲۴۹. به نقل از: عبدالله نصری، پیشین، ص ۳۸۵.
۱۵. محمد تقی جعفری، حیات معقول، ص ۸۷ ۸۸، به نقل از: عبداللَّه نصری، پیشین، ص ۲۴۹ ۲۵۰.
۱۶. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر، چاپ نخست (تهران: دفتر خدمات حقوق بینالمللی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۷) ص ۴۰۳ و اصول حكمت سیاسی اسلام؛ ترجمه و تفسیر فرمان مبارك علیعلیه السلام به مالك اشتر، چاپ دوم (تهران: بنیاد نهجالبلاغه، ۱۳۷۳)، ص ۳۶۲ - ۳۹۲.
۱۷. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر.
۱۸. همان، ص ۴۰۵.
۱۹. ر.ك: همان، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.
۲۰. همان، ص ۴۰۵ ۴۰۶. هم چنین درباره اندیشه علامه جعفری در باب آزادی، ر.ك: منصور میراحمدی، آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، چاپ نخست (قم: بوستان كتاب، ۱۳۸۱).
۲۱. محمد تقی جعفری، جبر و اختیار (تهران: شركت انتشار، ۱۳۴۴) ص ۸۳ به نقل از: عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشهها، ص ۲۰۹ - ۲۱۰.
۲۲. عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشهها، ص ۲۱۵.
۲۳. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر، ص ۴۰۸.
۲۴. همان، ص ۴۰۷ - ۴۱۷.
۲۵. همان، ص ۲۸۵.
۲۶. همان، ص ۴۱۷ - ۴۲۰.
۲۷. همان، ص ۴۲۹.
۲۸. همان.
۲۹. همان، ص ۴۳۳ - ۴۴۴.
۳۰. همان، ص ۴۳۸ - ۴۴۲.
۳۱. همان، ۴۴۳ - ۴۴۷. در همین زمینه و دیدگاهی متمایر از دیدگاه علامه جعفری، ر.ك: فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میر احمدی، چاپ نخست (قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹) مباحث مربوط به آزادی از بردگی در اثر دیگر ایشان، یعنی «اصول حكمت سیاسی اسلام» نیامده است.
۳۲. محمد تقی جعفری، اصول حكمت سیاسی اسلام؛ ترجمه و تفسیر فرمان مبارك علیعلیه السلام به مالك اشتر، ص ۳۹۲. آزادی سیاسی در اثر دیگر ایشان، یعنی «تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر» مورد بحث قرار نگرفته است.
۳۳. عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشهها، ص ۳۷۹.
۳۴. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۵، ص ۲۲، به نقل از: عبدالله نصری، پیشین، ص ۳۸۰.
۳۵. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر، ص ۴۴۷ - ۴۴۸.
۳۶. همان، ص ۴۴۸.
۳۷. همان، ص ۱۱۳ - ۱۱۴.
۳۸. عبداللَّه نصری، تكاپوگر اندیشهها، ص ۲۲۲.
۳۹. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۵، ص ۲۲. به نقل از: عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشهها، ص ۳۷۹.
۴۰. همان، ص ۲۴۶، به نقل از: عبدالله نصری، پیشین، ص ۳۸۳.
۴۱. محمد تقی جعفری، فلسفه دین، تدوین عبدالله نصری (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۸) ص ۲۵۷.
۴۲. حسین بشیریه، عقل در سیاست، چاپ نخست (تهران: مؤسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۳) ص۴۰.
منبع:علوم سیاسی >> شماره ( ۲۶ )
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست