پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

آزادی و حیات معقول در اندیشه آیهٔاللَّه محمد تقی جعفری


آزادی و حیات معقول در اندیشه آیهٔاللَّه محمد تقی جعفری

این مقاله صرفاً به گفت وگو درباره اهمیت و منزلت آزادی و حیات معقول نمی پردازد بلكه در تلاش است تا نگرش یكی از فیلسوفان معاصر مسلمان را در باب رابطه و نسبت میان این دو مفهوم بكاود و با سنجش این دو عنصر اساسی در اندیشه ایشان, به طرح و آزمون مدعای مقاله كه اولویت آزادی بر اخلاق است

دو مفهوم اخلاق و آزادی در شمار مفاهیم فربه تجویزی و از ناب ترین مباحث فلسفه سیاسی است. برجستگی این مفاهیم به گونه‏ای است كه در تمامی دوره‏های حیات اندیشه سیاسی خود را بر ذهن و اندیشه متفكران و زندگی آدمی تحمیل كرده است. از این رو نوشته حاضر در تلاش است تا نگره یكی از فیلسوفان مسلمان معاصر در باب مناسبات اخلاق و آزادی را بكاود و با سنجش این دو مفهوم فربه فلسفه سیاسی، به طرح و آزمون مدعای مقاله در باب اولویت آزادی بر اخلاق بپردازد.

واژه‏های كلیدی: آزادی، اخلاق، حیات معقول، انواع آزادی، فلسفه سیاسی، فلسفه اخلاق.

● درامد

اهمیت و ضرورت اخلاق و آزادی بر اصحاب دانش و معرفت پوشیده نیست. فقدان هر دو موجبات كج‏روی، انحراف و زوال را در هر جامعه‏ای فراهم می‏آورد. علاوه بر این، هم اخلاق و هم آزادی در شمار ارزش‏ها و مؤلّفه‏هایی هستند كه در گذشته مورد بحث و مطالعه قرار می‏گرفته و به نوعی در تمامی تمدن‏های بشری بروز و ظهور یافته‏اند. می‏توان گفت در هر كجا كه تمدنی به بار نشسته، آن تمدن به نسبت‏های متفاوت، مبتنی بر عنصری از اخلاق و آزادی بوده است. پای‏بندی و عدم پای‏بندی به اخلاق و آزادی تأثیرات شگرفی در جامعه دارد كه تمدن آفرینی وجه اساسی و بارز آن به شمار می‏رود.

این مقاله صرفاً به گفت‏وگو درباره اهمیت و منزلت این مفاهیم برجسته نمی‏پردازد بلكه در تلاش است تا نگره یكی از فیلسوفان معاصر مسلمان را در باب رابطه و نسبت میان این دو مفهوم بكاود و با سنجش این دو عنصر اساسی در اندیشه ایشان، به طرح و آزمون مدعای مقاله كه اولویت آزادی بر اخلاق است، بپردازد.۲

● مفهوم اخلاق‏

علامه محمد تقی جعفری مفهوم اخلاق را از زوایای مختلف و با تعابیر گوناگونی بحث كرده است. این تعریف‏ها دایره گسترده‏ای از «مقید شدن به عامل درونی كه انسان را به سوی نیكی‏ها سوق داده و از بدی‏ها دور می‏نماید»، «شكوفا شدن همه ابعاد مثبت انسانی در مسیری كه رو به هدف اعلای زندگی پیش گرفته است» و نیز «آگاهی به بایستگی‏ها و شایستگی‏های سازنده انسان در مسیر جاذبه كمال و تطبیق عمل و قول و نیت و تفكرات وارده بر این بایستگی‏ها و شایستگی‏ها» را در برمی‏گیرد.۳

تعریف ایشان از اخلاق را می‏توان در عبارت كوتاه «ابتهاج و شكفتن شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول»۴ مشاهده كرد. به دیگر سخن، اخلاق شكوفایی استعدادهای مثبت و عالی‏ترین حقایق درون آدمی در جهت كمال و هدف اعلای زندگی است. این تعریف تا حدودی به غایت اخلاق ناظر است؛ به این معنا كه هدف از اخلاق، همانا قرار دادن خود (انسان) در مسیر جاذبه كمال و صعود به مقام منِ حقیقی می‏باشد. این صعود چیزی جز دست یافتن به آنچه كه علامه جعفری آن را حیات معقول می‏نامد، نیست.

در موارد دیگری نیز ضمن بررسی و نقد دیدگاه‏های مختلف‏۵ در باب اخلاق، به ارائه تعریف مورد نظر خود می‏پردازد. مشخصه اساسی تعریف وی، تأكید بر اخلاق كمالی و یا اخلاق در حیات معقول است. نقد اساسی ایشان بر سایر مكاتب اخلاقی این است كه دیدگاه‏های این مكاتب یا از مدار ارزش و اخلاق خارج‏اند و یا آن گونه كه لازم است، ماهیت اخلاق و ارزش را متوجه نشده و امكان به تعالی رساندن حقیقی انسان را ندارند. اخلاق مورد نظر ایشان اخلاق معطوف به گذشت از لذایذ و امتیازات، بدون در نظر داشتن پاداش و هر گونه سوداگری و سودگرایی است كه جز به حس كمال‏گرایی مستند نمی‏باشد.۶

ایشان با توجه به تعریفی كه از مفهوم اخلاق و سیاست ارائه می‏دهد، به تقدم سیاست بر اخلاق حكم نموده و معتقد است در باب نسبت اخلاق و سیاست می‏توان از دو منظر سخن گفت: نخست، از منظر جریان خارجی تاریخ بشری و آنچه كه در عالم خارج واقع شده است. در این حالت، بین اخلاق و سیاست رابطه عمل و عكس‏العمل دو جانبه برقرار است و دوم، از منظر آموزه‏های اسلامی، آن چنان كه باید باشد. در این حالت، اخلاق تابع سیاست و جزء آن می‏باشد و سیاست مقدم است و برای اخلاق، تدبیر می‏اندیشد و جامعه را به سمت اخلاق سوق می‏دهد. همان‏گونه كه ذكر خواهد شد، سیاست در اندیشه ایشان تعریف خاصی دارد.

وی در بسط و تبیین این گونه‏شناسی واقع‏گرایانه یا تاریخی و آرمانی یا دینی می‏گوید: اخلاق و سیاست آن گونه كه در جریان خارجی و عینی تاریخ بشری دیده می‏شود، با یكدیگر رابطه عمل و عكس‏العمل دارند. گاهی سیاست و سیاست‏مدار روش صحیح و منطقی و اخلاقی برای اجتماع ایجاد می‏كند و گاهی اجتماع صحیح، سیاست و سیاست‏مدار را تابع خود قرار می‏دهد. از سوی دیگر، گاهی رژیم سیاسی ظالمانه و سیاست‏مدار ستمكار، اجتماع را فاسد می‏كند و گاهی اجتماع فاسد سیاست و سیاست‏مدار پوچ و ضد ارزش را برمی‏گزیند.

اما اگر مقصود از سیاست، اصول و قوانین عالی‏ای باشد كه در عین حال كه مجموعه افراد اجتماع را رهبری می‏كند، وظیفه خود افراد را نیز از جنبه اخلاقی و درونی مشخص نماید، اخلاق تابعی از سیاست خواهد بود. به عبارت دیگر، اگر مراد از سیاست، مدیریت حیات معقول انسان‏ها - چه در حالت فردی و چه اجتماعی - برای نیل به عالی‏ترین هدف‏های مادی و معنوی مانند برنامه‏ها و مقررات و آموزه‏های دینی باشد آن گاه باید گفت كه اخلاق تابع و جزئی از سیاست است.۷

سیاست از منظر ایشان «مدیریت زندگی انسان‏ها در راه وصول به بهترین هدف‏های مادی و معنوی»۸ است. به نظر علامه در طول تاریخ سیاست‏مدارانی كه در حیات طبیعی محض غوطه‏ور بوده‏اند، زندگی «كس»ها را به حركت «چیز»ها تنزل داده‏اند. وی با نگاهی انتقادی به مجموعه مباحث اندیشمندان غرب، بر این باور است كه برای مثال، ماكیاولی با نظر به حیات طبیعی محض، منطقی‏ترین مطالب را نوشته و حتی لحظه‏ای هم درباره حیات معقول و امكان تحقق آن در جوامع بشری نیندیشیده است. در واقع، ماكیاولی به جای آن كه به استعدادهای عظیم انسان‏ها بیندیشد، به بیان محتویات درونی خود پرداخته و مدیریت زندگی طبیعی محض انسان‏ها را كه ناشی از حب ذات است، مطرح كرده است. در مقابل سیاست در حیات طبیعی محض، سیاست در حیات معقول قرار دارد كه هم هدف‏مند است و هم مبدأ و مسیر دارد. هدف سیاست در حیات معقول، ایجاد عوامل آگاهانه و تنظیم نیروها و فعالیت‏های جبری زندگی طبیعی با برخورداری از رشد و توسعه آزادی است و مبدأ حركت آن، رهایی از حب ذات است و مسیر آن عبارت از حركت‏های مستمر شخصیت انسانی برای ورود به هدف اعلای زندگی می‏باشد.۹ در واقع، انسان در این مسیر با آزادی تمام دست به انتخاب می‏زند و در تلاش است تا به هدف متعالی زندگی دست یابد. در مباحث بعدی، درباره حیات معقول و تفاوت آن با حیات طبیعی محض سخن خواهیم گفت.

وقتی تعریف علامه از اخلاق را در كنار تعریف ایشان از سیاست مورد سنجش و مطالعه قرار می‏دهیم، همبستگی و تكمیل‏كنندگی این دو مفهوم را به روشنی در می‏یابیم. از چنین منظری است كه سیاست اولویت و تقدم می‏یابد و برای شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول برنامه‏ریزی می‏كند. بنابراین، به اعتقاد ایشان در مسیر حیات معقول، سیاست در صدر قرار دارد و اخلاق تابعی از سیاست و بلكه جزئی از آن است.

اخلاق و مباحث اخلاقی بیش از هر چیز در حوزه عمومی مورد توجه است و تأثیرات خود را در این حوزه برجای می‏گذارد. اما از سویی، باید خاطر نشان كرد كه پذیرش هر عنصر اخلاقی، در حوزه خصوصی نیز تأثیرات خاص خود را دارد و زندگی خصوصی بركنار از آن نیست، چنان‏كه آموزه‏های دینی، انسان را در همه حال - چه در خلوت و چه آشكارا - مورد خطاب قرار می‏دهد. مباحث علامه در مورد اخلاق ناظر به این است كه فضایل اخلاقی می‏تواند حوزه عمومی و خصوصی فرد را به یكسان و متفاوت مورد تأثیر و تأثر قرار دهد. مهم این است كه انسان به طور مستمر در مسیر حیات معقول كه همانا مسیر تكامل و سعادت و قرب به خداوند است، حركت كند.

نكته مهم این كه پیامدهای عمل كردن به ارزش‏های اخلاقی در هر حوزه‏ای جلوه و نمود ویژه‏ای می‏یابد. از آن جا كه دولت را یارای دخالت در حوزه خصوصی نیست، پس باید حداقلی از نظم را در حوزه عمومی برای شهروندان پدید آورد تا عمومیت ارزش‏ها ثابت بماند و دیگر كسی به حقوق آدمیان كه اخلاق و آزادی شهروندان از جمله آنها می‏باشد، تجاوز نكند. درباره این‏كه چه كسی اخلاقی است، می‏توان گفت «هر گاه فردی گرایش اساسی وجود خود یعنی كمال‏طلبی را فعال ساخته و بدون احتیاج به عامل بیرونی از بدی‏ها كنار رفته و نیكی‏ها را انجام دهد، چنین فردی از اخلاق بهره‏مند بوده و در حوزه اخلاق است»۱۰ و فردی اخلاقی شمرده می‏شود.

● تأمل در حیات معقول‏

بازشناسی اجزای ناپیوسته اندیشه علامه جعفری بدون شناخت دیدگاه وی در باب حیات معقول میسور نیست. در واقع، با طرح بحث حیات معقول، زوایای به نظر نامنسجم، متنوع و متكثر اندیشه علامه به نوعی انسجام می‏یابد و هر یك از گزاره‏های اندیشه فلسفی ایشان در جای خود قرار می‏گیرد. شناخت اندیشه وی و نیز نوشته حاضر در باب رابطه اخلاق و آزادی، مبتنی بر آگاهی از نگرش وی درباره حیات معقول است. شاید بتوان گفت آنچه ایشان درباره حیات معقول مطرح كرده، بی‏شباهت به مدینه فاضله و آرمانی مورد نظر فیلسوفان كلاسیك مسلمانی همانند ابو نصر فارابی نیست. البته علامه جعفری سعی نموده به آن جنبه عینی و عملی بیشتری ببخشد.

حیات معقول علامه محمد تقی جعفری در مقابل حیات طبیعی محض قرار دارد. به اعتقاد وی، حیات طبیعی محض نوعی زندگی حیوانی است و افرادی كه در آن ساكن‏اند، به تنازع بقا اشتغال دارند. در حیات طبیعی محض، اشباع غرایز طبیعی اصالت دارد و حیات انسانی اسیر خواسته‏های طبیعی است و ابعاد مثبت وجود آدمی به فراموشی سپرده شده و بسیاری از توانایی‏ها، ظرفیت‏ها و استعدادهای او نادیده گرفته شده و یا به نابودی گراییده است. از سویی این حیات، دارای ویژگی‏هایی است كه در آن، ابعاد و ظرفیت‏های وجودی و استعدادهای آدمی در نیل به تعالی و كمال دستْ‏خوش فراموشی می‏شود. در مقابل ایشان در تعریف حیات معقول می‏گوید:

حیات آگاهانه‏ای كه نیروها و فعالیت‏های جبری و جبرنمای زندگی طبیعی را با برخورداری از رشد آزادی شكوفان در اختیار، در مسیر هدف‏های تكاملی نسبی تنظیم نموده، شخصیت انسانی را كه تدریجاً در این گذرگاه ساخته می‏شود، وارد هدف اعلای زندگی می‏نماید. این هدف اعلای شركت در آهنگ كلی هستی وابسته به كمال برین است.۱۱

وی در تعریفی دیگر از حیات معقول می‏گوید: حیات معقول عبارت است: از تكاپوی آگاهانه آدمی كه هر یك از مراحل زندگی كه در این تكاپو سپری می‏شود، اشتیاق و نیروی حركت به مرحله بعدی را در انسان می‏افزاید. شخصیت انسانی، رهبر این تكاپو است؛ آن شخصیتی كه ازلیّتْ سرچشمه آن است، این جهان معنادار گذرگاهش، و قرار گرفتن در جاذبیت كمال مطلق در ابدیتْ مقصد نهایی‏اش؛ آن كمال مطلقی كه نسیمی از محبت و جلالش، واقعیات هستی را به تموّج در آورده و چراغی فرا راه پرفراز و فرود تكامل ماده و معنی می‏افروزد.۱۲

در تعاریف علامه جعفری از حیات معقول، به مؤلفه‏ها و ویژگی‏های مختلفی اشاره شده كه توجه به پاره‏ای از آنها ضروری است. در ادامه، به برخی از آنها اشاره می‏شود:

۱) انسانی كه در مسیر حیات معقول قرار دارد، دارای حیات آگاهانه و شخصیتی مستقل است و تمامی فعالیت‏های وی مستند به شخصیت اصیل‏اش می‏باشد، نه بر اساس تقلید و پیروی از رفتار دیگران. چنین انسانی از اصول و ارزش‏های حیات خویش به خوبی آگاه است و بر مبنای آنها دست به انتخاب‏گری زده، عمل می‏نماید.۱۳

۲) انسانی كه در مسیر حیات معقول قرار گرفته است از علل و عوامل جبری‏ای كه او را احاطه كرده‏اند، به خوبی آگاه است و سعی می‏كند تا از آزادی خود به درستی استفاده كند. در حیات معقول، آدمی به مرحله والای اختیار می‏رسد و هر اندازه در این مرحله، از آزادی بیشتر برخوردار باشد، دارای حیات معقول والاتری خواهد بود. البته در تحقق حیات معقول باید نقش عوامل محیطی، مدیران و مربیان جامعه و به طور كلی سیاست را نیز مد نظر قرار داد. اگر محیط اجتماعی، ناسالم و بیمارگونه باشد امكان شكوفایی اختیار و در نتیجه، حیات معقول وجود نخواهد داشت. از این رو مدیران و مربیان جامعه باید به ترویج ارزش‏های والای انسانی در اجتماع بپردازند. بدیهی است كه ترویج فضایل، غیر از تحمیل فضایل است.

۳) در مسیر حیات معقول، هر عمل و گفتاری و حتی فعالیت‏های مغزی انسان در مسیر كمال قرار دارد و انسان در هیچ یك از مراحل حیات تصور نمی‏كند كه به كمال نهایی نایل شده، بلكه همواره در تلاش است تا به اصل بالاتری برسد. به دیگر سخن، انسان در حیات معقول در یك جست‏وجو و شدن مستمر و دایمی است و هیچ‏گاه خود را از دست‏یابی به مراحل بالاتری از كمال و سعادت، بی‏نیاز نمی‏بیند.

پی‏نوشت‏ها

۱. دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشكده علوم و اندیشه سیاسی.

۲. پیش از این نیز نگارنده در مقاله‏ای مبسوط، چنین بحثی را در اندیشهٔ آیهٔالله مرتضی مطهری دنبال كرده است. ر.ك: «رابطه اخلاق و آزادی؛ با تأكید بر اندیشه آیهٔالله مطهری» (فصلنامه علوم سیاسی) ش ۲۳، سال ششم، پاییز ۱۳۸۲.

۳. محمد تقی جعفری، اخلاق و مذهب (تشیع، ۱۳۵۴) ص ۶۲ و ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه (دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۹) ج ۶، ص ۲۳۹ و ج ۱۷، ص ۱۹۴. مسعود امید، «درآمدی بر اخلاق شناسی حكمی و فلسفی استاد محمد تقی جعفری»، نقد و نظر، ش ۲۵ و ۲۶، سال هفتم، زمستان ۱۳۷۹ و بهار ۱۳۸۰، ص ۳۹۹. مقاله مذكور جمع‏بندی خوبی را از مباحث اخلاقی محمد تقی جعفری ارائه داده است.

۴. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج ۲۴، ص ۳۰۷، به نقل از مسعود امید، همان.

۵. انواع اخلاق از دیدگاه مكاتب مورد اشاره ایشان عبارت‏اند از: اخلاق انعطافی؛ اخلاق عاطفی؛ اخلاق رسومی؛ اخلاق اومانیستی؛ اخلاق تكلیف‏مدار؛ اخلاق عقلانی و... .

۶. محمد تقی جعفری، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۵ - ۲۴۷؛ ج ۸ ، ص ۲۳۷ ۲۳۹؛ و ج ۱۷، ص ۱۹۳ ۱۹۴.

۷. محمد تقی جعفری، بررسی و نقد افكار راسل (امیر كبیر، ۱۳۶۴) ص ۴۳۸.

۸. محمد تقی جعفری، حیات معقول، ص ۹۵ و ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج ۸، ص ۲۵۲.

۹. عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشه‏ها (زندگی، آثار و اندیشه‏های استاد محمد تقی جعفری) چاپ نخست (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۶) ص ۲۵۲ ۲۵۳.

۱۰. محمد تقی جعفری، اخلاق و مذهب، پیشین، ص ۶۵.

۱۱. محمد تقی جعفری، حیات معقول (تهران: سیمای نور، ۱۳۶۰) ص ۳۷ ۳۸ و ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج‏۸، ص ۱۸۸.

۱۲. محمد تقی جعفری، فلسفه دین، دفتر نخست، با مقدمه محمد رضا اسدی، چاپ نخست (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۵) ص ۹۴.

۱۳. در این باره می‏توان به بحث زندگی اصیل در آثار و مقالات مصطفی ملكیان اشاره كرد. ر.ك: «زندگی اصیل و مطالبه دلیل»، فصلنامه متین، ش ۱۵ و ۱۶ تابستان و پاییز ۱۳۸۱، ص ۲۲۹ - ۲۶۳.

۱۴. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج ۵، ص ۲۴۸ ۲۴۹. به نقل از: عبدالله نصری، پیشین، ص ۳۸۵.

۱۵. محمد تقی جعفری، حیات معقول، ص ۸۷ ۸۸، به نقل از: عبداللَّه نصری، پیشین، ص ۲۴۹ ۲۵۰.

۱۶. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر، چاپ نخست (تهران: دفتر خدمات حقوق بین‏المللی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۷) ص ۴۰۳ و اصول حكمت سیاسی اسلام؛ ترجمه و تفسیر فرمان مبارك علی‏علیه السلام به مالك اشتر، چاپ دوم (تهران: بنیاد نهج‏البلاغه، ۱۳۷۳)، ص ۳۶۲ - ۳۹۲.

۱۷. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر.

۱۸. همان، ص ۴۰۵.

۱۹. ر.ك: همان، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.

۲۰. همان، ص ۴۰۵ ۴۰۶. هم چنین درباره اندیشه علامه جعفری در باب آزادی، ر.ك: منصور میراحمدی، آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، چاپ نخست (قم: بوستان كتاب، ۱۳۸۱).

۲۱. محمد تقی جعفری، جبر و اختیار (تهران: شركت انتشار، ۱۳۴۴) ص ۸۳ به نقل از: عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشه‏ها، ص ۲۰۹ - ۲۱۰.

۲۲. عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشه‏ها، ص ۲۱۵.

۲۳. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر، ص ۴۰۸.

۲۴. همان، ص ۴۰۷ - ۴۱۷.

۲۵. همان، ص ۲۸۵.

۲۶. همان، ص ۴۱۷ - ۴۲۰.

۲۷. همان، ص ۴۲۹.

۲۸. همان.

۲۹. همان، ص ۴۳۳ - ۴۴۴.

۳۰. همان، ص ۴۳۸ - ۴۴۲.

۳۱. همان، ۴۴۳ - ۴۴۷. در همین زمینه و دیدگاهی متمایر از دیدگاه علامه جعفری، ر.ك: فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میر احمدی، چاپ نخست (قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹) مباحث مربوط به آزادی از بردگی در اثر دیگر ایشان، یعنی «اصول حكمت سیاسی اسلام» نیامده است.

۳۲. محمد تقی جعفری، اصول حكمت سیاسی اسلام؛ ترجمه و تفسیر فرمان مبارك علی‏علیه السلام به مالك اشتر، ص ۳۹۲. آزادی سیاسی در اثر دیگر ایشان، یعنی «تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر» مورد بحث قرار نگرفته است.

۳۳. عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشه‏ها، ص ۳۷۹.

۳۴. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج ۵، ص ۲۲، به نقل از: عبدالله نصری، پیشین، ص ۳۸۰.

۳۵. محمد تقی جعفری، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یكدیگر، ص ۴۴۷ - ۴۴۸.

۳۶. همان، ص ۴۴۸.

۳۷. همان، ص ۱۱۳ - ۱۱۴.

۳۸. عبداللَّه نصری، تكاپوگر اندیشه‏ها، ص ۲۲۲.

۳۹. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج ۵، ص ۲۲. به نقل از: عبدالله نصری، تكاپوگر اندیشه‏ها، ص ۳۷۹.

۴۰. همان، ص ۲۴۶، به نقل از: عبدالله نصری، پیشین، ص ۳۸۳.

۴۱. محمد تقی جعفری، فلسفه دین، تدوین عبدالله نصری (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۸) ص ۲۵۷.

۴۲. حسین بشیریه، عقل در سیاست، چاپ نخست (تهران: مؤسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۳) ص‏۴۰.

منبع:علوم سیاسی >> شماره ( ۲۶ )


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.