یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
آیا پیکرهای شکسته کارتن خواب ها دیده می شود
طفلکدرخت نارون کوچه ما، دیشب در هجوم باد و توفان شکست. چقدر رقت بار، پوسته خشکش بر سینه خم شد. سپیدهدمان، رهگذران به این درخت خشکیده مینگرند که شکسته است و کسی را یارای جمعآوری آن نیست، نارون خاموش، غمگین مباش، تو تنها نیستی، هر روز دهها انسان مانند تو، در کوچه پسکوچههای تاریک شهر میشکنند و کسی را یارای دیدن نیست.
هر روز و هر شب دهها جوان در اعتیاد غوطهورند و هر شب در سرمای شهرم دفتر زندگیشان بسته میشود. دیگر مانند گذشتهها مادر تا صبح در خیابانها سرگردان به دنبال طفلش نمیگردد. مادر دیگر در انتظار نیست. هر روز و هر شب دختری، پسری، در هجوم و طغیان جوانی در جستوجوی واژهیی خالی از مهر، به دنبال عشق میگردند. تباهی، نیستی، پوچی، پایان این تراژدی همیشه بیدار زندگیشان است. نارون پیر و غمگین تو تنها شکسته شهر نیستی، دهها و صدها انسان هر روز مانند تو، در بیغولههای رنج و حسرت تباه میشوند. در زندانها فراموش میشوند. ایدز، هپاتیت، سرنگهای آلوده، افیون و نیستی در قلبهایشان در رگهای تهی از خونشان لانه گزیده است. نارون مهربان، تو تنها نیستی، نمیدانی هر شب و روز چندین هزار نفر در سوگنامه غمگین زندگیشان چگونه گرسنه سر به بالین میگذارند. چگونه زنی بیپناه در پی فقر و گرسنگی و گریههای بیتابانه فرزندانش با شیطان پیمان میبندد و تن رنجورش را به شیطان هدیه میدهد! تو نمیدانی هر روز و شب برخی از جوانان چگونه در بزمهای شبانه اکستازی، شیشه و... را به رگهایشان هدیه میدهند.
هدیهیی مرگبار، گورستانها انبوه این فراموششدگانند! نارون زیبا، تو تنها نیستی تو و همه درختان پیرامونت، درختان زبانگنجشک، افرا، سپیدار، چنار، بید، توت، الوان و اقاقی آنها با تو هستند،در کنارت، درخت بید مجنون با شاخهها و برگهایش چه مهربان و محجوبانه سر فرود آورده است. آنها همیشه رنج تو را در کنار انسانهای کارتنخوابی میبینند که سرگردانند و شبهای سرد کشور را میکاوند. حتی گرمای مواد، در رگهایشان نیز نمیتواند تسلی روح خستهشان باشد.
درخت نارون پیر، تو نمیدانی همیشه این گونه نبود. همیشه اینطور تلخ، اینطور بیتفاوت، کسی به تو که شکستهبودی نگاه نمیکرد؟ لااقل یک افسوس، یک آه، یک قطره اشک، بر پیکرت سایه میافکند.
آه، نارون مهربان، ساعتی بعد ماموران شهرداری با بیتفاوتی تکههای پیکر کهنسالت را جمع کردند. خیابان از هجوم برگهای خشکت تهی شد. روح زندگی باز جریان یافت. جای خالیات درون خاک قهوهیی پیدا است. دفتر زندگی دهها سالهات، در سکوت بسته شد.
یاران قدیمیات، درختان زبانگنجشک، بید مجنون و الوان در کنار تو تنها ماندند. تا چه زمان نوبت غارت پیکرشان برسد؟!
شاید هیچ وقت این رهگذران همیشه خسته، تو را ای نارون پیر و مهربان به یاد نیاورند. همانگونه که کسی پیکرهای شکسته کارتنخوابها را به یاد نمیآورد!
مینا جعفری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست