یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دینداری در غیاب متافیزیك


دینداری در غیاب متافیزیك

درمیان بنیانگذاران ادیان, بودا اگر مجاز باشیم او را مؤسس یك دین به معنای رایج كلمه بنامیم آموزگاری است كه ادعایی جز این نداشت كه یك انسان است و بس

آموزگاران دیگر یا خدا و یا تجسمات او در صور گوناگون بودند و یا الهام یافته از او. بودا برآن بود كه از خدا یا هیچ قدرت خارجی دیگری الهام نیافته است. او وقوف، یافته ها و موفقیت هایش را یك سره ناشی از جهد و فراست بشری می دانست. یك انسان و فقط یك انسان می تواند بودا شود. هر انسانی در درون خود از امكان بالقوه بوداشدن برخوردار است - اگر چنین بخواهد و (در راه) آن بكوشدو ما می توانیم بودا را یك انسان در حد كمال بنامیم. او چنان در انسانیت خود كامل بود كه بعدها در دین عامیانه تقریباً «انسان برتر» دانسته شده است.

برطبق آیین بودا مقام انسان، متعالی است. انسان سرور خویش است و هیچ هستی یا قدرت برتری نیست كه تقدیر او را رقم زند. بودا گفت: انسان پناه خودش است. چه كس دیگری پناه او تواند بود؟ بودا شاگردانش را «از پناه بودن برای خودشان» بر حذر داشت، و زنهار داد كه هرگز در كس دیگری پناه مجویند و از كس دیگری یاری طلب نكنند. او هر شخصی را تعلیم می داد و تشویق و ترغیب می كردكه خود را شكوفا كند و رهایی خود را محقق سازد، چرا كه انسان از طریق فراست و مجاهدت شخصی بر رهایی خویش از هر انقیادی قادر است. بودا می گوید: «بر شماست كه كار خود كنید، چرا كه تتاگته ها(۱) تنها راه را تعلیم می دهند.» به هر روی، اگر بودا یك منجی نام گرفته است، این تنها به این معناست كه او راه رهایی، نیروانه، را یافته و نشان داده است. اما ما باید خودمان راه را در پیش گیریم.

بودا بنابراصل مسؤولیت فردی، آزادی را برای شاگردانش روامی داند. بودا در مهاپرینیبانه (۲) سوته بیان می دارد كه نه هیچگاه در اندیشه نظارت بر سنگه (۳) (انجمن راهبان) بوده و نه می خواهد كه سنگه به او وابسته باشد. او گفته است كه در تعلیمش هیچ آموزه رمزی ای وجود نداشته است، «در مشت بسته استاد» (آكریه - موتی) هیچ چیز پنهان نیست و هر گز چیزی «در آستین او» نبوده است. این آزادی اندیشه كه بودا بر آن صحه گذاشت، در دیگر گوشه های تاریخ ادیان بی سابقه است. بنا به گفته بودا، این آزادی ضروری است، زیرا وارستن انسان بسته است به شناخت خود او از حقیقت و نه به لطف نیكخواهانه خدایا هر قدرت خارجی به پاس رفتار مطیعانه و خیر وی.

برطبق تعالیم بودا، شك (ویسیكیچا) (۴) یكی از پنج مانع (نیوارنه) (۵) فهم واضح حقیقت و پیشرفت معنوی (یا درواقع امر هرگونه رشدی) است. با وجود این شك گناه نیست. زیرا در آیین بودا، اصول اعتقادی (۶) وجود ندارد. درواقع گناه در آیین بودا آنگونه كه در برخی ادیان فهمیده می شود وجود ندارد. ریشه همه گناهان جهل (اویجا) (۷) و نظرهای نادرست (میچادیتی) (۸) است. این واقعیت انكارناپذیری است كه مادامی كه شك، تحیر و تزلزل وجود داشته باشد، هیچ پیشرفتی میسور نیست. این نیز به همان اندازه انكارناپذیر است كه مادامی كه شك وجود داشته باشد، آدمی به طور واضح نمی فهمد یا نمی بیند.

معنا ندارد بگوییم كه كسی نباید شك كند یا اینكه باید معتقد باشد. درست همانطور كه «من اعتقاد دارم» بدین معنا نیست كه شما می فهمید و می بینید. هنگامی كه یك دانش آموز سرگرم یك مسأله ریاضی است، به مرحله ای می رسد كه نمی داند چگونه ادامه دهد و در شك و تحیر می ماند. مادامی كه او دچار این شك است نمی تواند پیش برود. اگر می خواهد كه ادامه دهد، باید كه این شك را مرتفع كند. راههایی برای مرتفع كردن این شك وجود دارد. درست همانطور كه من «اعتقاد دارم» یا «من شك دارم» به طور قطع این مسأله را حل نخواهد كرد.به اجبار معتقد شدن و پذیرش چیزی بدون فهم، سیاست پیشگی است و معنوی یا عقلانی نیست.بودا همواره مشتاق تاراندن شك بود، حتی درست در اندك لحظاتی پیش از مرگش به دفعاتی چند از شاگردانش خواست كه اگر هر گونه شكی درباره تعلیمش دارند بپرسند و بعداً از اینكه نتوانستند این شكوك را مرتفع كنند احساس ندامت نكنند.نه تنها آزادی اندیشه، بلكه تسامحی كه بودا منظور می دارد نیز برای پژوهنده تاریخ ادیان شگفت آور است. یكبار در نالندا (۹) خانه خدایی مشهور و متمكن به نام اوپالی(۱۰) پیش نشین (۱۱) معروف نیگانته ناته پوته (۱۲) (جینه مهاویره) (۱۳) عمداً توسط خود مهاویره برای ملاقات با بودا و برای شكست دادن وی درمباحثه بر سر برخی نكات نظریه كرمه (۱۴) فرستاده شده بود، زیرا نظرات بودا درباره این موضوع با نظرات مهاویره در اختلاف بود. اوپالی در پایان بحث كاملاً برخلاف انتظار مجاب شد كه نظرات بودا صواب و نظرات استادش برخطا بوده است. از این رو او از بودا استدعا كرد كه او را به عنوان یكی از پیشینیان (اوپاسكه) (۱۵) بپذیرد. اما بودا از وی خواست تا در مورد آن تجدیدنظر كند و شتاب نكند، چرا كه «به دقت تجدیدنظر كردن برای افراد معروف به مانند تو خوب است» هنگامی كه اوپالی اشتیاقش را دوباره بیان كرد، بودا از او خواست كه همچون گذشته به آموزگاران دینی قدیمش حرمت نهد و از آنها حمایت كند.در سومین قرن پیش از میلاد، آشوكه امپراتور بزرگ بودایی هند، با تأسی به این نمونه اصیل تسامح و تفاهم به همه ادیان دیگر در امپراتوری وسیع خود احترام قائل شد و از آنها حمایت كرد. در یكی از فرامینش كه بر تخته سنگ حك شده - امروزه حتی اصل آن را می توان خواند - امپراتور بیان می دارد:

«آدمی نباید تنها به دین خودش ببالد و ادیان دیگر را تخطئه كند، بلكه باید به هر دلیلی ادیان دیگران را حرمت نهد. آدمی با چنین كرداری، می تواند به رشد دین خودش یاری رساند و به دین دیگران نیز خدمت كند. با كرداری غیر از این ریشه دین خویش را می زند و به ادیان دیگر نیز آسیب می رساند. هر كسی كه به دین خویش ببالد و ادیان دیگر را تقبیح كند، در حقیقت با دلبستگی به دین خودش، با این پندار كه «من دین خودم را تجلیل خواهم كرد.» چنین می كند اما برخلاف این، با چنین كرداری به دین خویش آسیب بیشتری می رساند. بنابراین سازگاری مطلوب است. همگی بشنویم و بخواهیم آموزه هایی را كه دیگران اظهار كرده اند بشنویم.»(۱۶)در اینجا باید این نكته را اضافه كنیم كه امروزه این روح تفاهم همدلانه را نه تنها باید در مورد آموزه دینی، بلكه در موارد دیگر نیز باید به كار گرفت.

این روح تسامح و تفاهم، از آغاز یكی از آرمانهای مألوف فرهنگ و تمدن بودایی بوده است. بدین طریق یك نمونه فرید از شكنجه یا ریختن قطره ای خون در تغییر كیش مردمان به آیین بودا، یا درترویج آن در خلال تاریخ بلند دوهزارساله اش به چشم نمی خورد. آیین بودا امروزه با داشتن بیش از پانصد میلیون نفر پیرو به طور صلح آمیزی در قاره آسیا گسترش یافته است. خشونت به هر شكل آن و به هر بهانه ای، یكسره برخلاف تعلیم بودا است.سؤالی كه اغلب مطرح شده است این است كه آیا آیین بودا دین است یا فلسفه؟ مهم نیست كه چه نامی بر آن می نهید. آیین بودا، بركنار از هر نامی كه به آن بدهید، همانی است كه هست. عنوان اهمیتی ندارد. حتی عنوان آیین بودا كه ما به تعلیم بودا می نهیم از اهمیت اندكی برخوردار است. نامی كه شخص می نهد بی اهمیت است.

در نام چه هست؟ آنچه كه گل سرخش می نامیم

با هر نام دیگری عطرش را استشمام می كنیم.

به همین قیاس، حقیقت نیازی به هیچ عنوانی ندارد؛ حقیقت نه بودایی است، نه مسیحی، نه هندو و نه اسلامی. حقیقت ملك طلق (۱۷) هیچكس نیست. عنوان های فرقه ای (۱۸) مانعی در سر راه فهم مستقل از حقیقت اند و پیش داوری های زیان آوری در ذهن انسانها ایجاد می كنند.برای جوینده حقیقت اینكه یك عقیده از كجا نشأت می گیرد بی اهمیت است. خاستگاه و بسط و گسترش یك عقیده موضوعی آكادمیك است. درواقع برای فهم حقیقت حتی لازم نیست بدانیم كه تعلیم از بودا است یا از كسی دیگر. چیزی كه ضروری است، دیدن این امر و فهم آن است.تقریباً همه ادیان بر ایمان بنا شده اند - البته نه بر ایمان كوركورانه - اما در آیین بودا تأكید بر «دیدن» دانستن و فهمیدن است، نه بر ایمان یا باور. در متون بودایی، واژه سدا (۱۹) (سن: شردا) (۲۰) آمده كه معمولاً به «ایمان» یا «باور» ترجمه شده است. اما سدا، ایمان به معنای دقیق كلمه نیست، بلكه «اطمینانی» حاصل از اعتقاد است. باید پذیرفت كه واژه سدا، در آیین بودای عامیانه (۲۱) و نیز در كاربرد متعارف در متون (بودایی) دارای عنصری از «ایمان» است به این معنا كه بر دلبستگی به بودا، دمه (تعلیم) و سنگه (انجمن) اشاره دارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.