یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آمارتیاسن


آمارتیاسن

نوبلیست های اقتصاد جوایز نوبل در سال ۱۹۹۸

تصمیمات جمعی در هر جامعه‌ای منعکس‌کننده شکل‌ها و درجات مختلفی از دموکراسی و برابری هستند که کم و بیش بر توزیع رفاه در جامعه تاثیر می‌گذارند. تحقیق درباره تصمیمات جمعی با سوالات اساسی زیر آغاز می‌شود:

آیا روش نظری مناسب و منصفانه‌ای وجود دارد که ترجیحات افراد جامعه را به صورت مجموع کل ارزش‌ها نشان دهد؟ آیا اصل اکثریت در عمل کار می‌کند؟ چگونه باید نتایج تصمیمات جمعی اندازه‌‌گیری و ارزیابی شود؟ چه نوع تصمیماتی با مکاتب فلسفه اخلاقی سازگار هستند؟ تحلیل نظام‌مند مسائلی از این قبیل دقیقا با نظریه انتخاب اجتماعی سروکار دارد. این تحلیل به مسائل اساسی قوانین تصمیم گیری در جامعه دموکراتیک می‌پردازد. این نظریه همچنین دارای ابعاد کاربردی مهمی نیز می‌باشد که به سوالات زیر پاسخ می‌دهد: چگونه نابرابری درآمد در جامعه اندازه‌گیری می‌شود؟ آیا می‌توان توزیع رفاه در بین جوامع مختلف را مقایسه کرد؟ چه عاملی تعیین کننده کاهش یا افزایش فقر در جامعه است؟

آمارتیاسن با پاسخ به این سوالات کمک زیادی به توسعه و کاربرد انتخاب اجتماعی نمود. کار او منبع الهام برای بسیاری از محققان دیگر شد. او همچنین در احیای بعد اخلاقی در اقتصاد و رشته‌های مربوطه بسیار موثر بوده است. برخی از مطالعات آمارتیاسن مبتکر رویکرد علمی جدید و پیشرویی بوده و در سایر زمینه‌ها نیز دانش موجود را غنا بخشیده است. کارهای او در طیف گسترده‌ای از نظریه‌های محض انتخاب اجتماعی، تحلیل و تعریف شاخص‌های رفاه تا مطالعات کاربردی قحطی قرار می‌گیرد. با وجود گستردگی کارهایش، تولیدات فکری او بسیار منسجم است. تحلیل او از شاخص‌های رفاه به‌طور نزدیکی با کارهای او در نظریه انتخاب اجتماعی مربوط است. مطالعات کاربردی او مبتنی بر ایده‌هایی است که او در اندازه‌گیری رفاه بسط داده است. بسیاری از تحلیل‌های آمارتیاسن بر فقر متمرکز است، به ویژه مطالعات کاربردی او در اقتصاد توسعه موجب ارتقای شناخت از سازوکارهای پیش‌زمینه قحطی شده است.

آمارتیاسن در سال ۱۹۳۳ در بنگال هند متولد شد و تحصیلات اولیه دانشگاهی خود را در هند گذراند و برای دریافت دکترا به کمبریج در انگلستان رفت و در سال ۱۹۵۹ موفق به اخذ دکترای خود شد. او در بسیاری از دانشگاه‌های هند، انگلستان و آمریکا تدریس کرد و ریاست انجمن‌های علمی اقتصادی مهمی را بر عهده داشته است. برخی از کتاب‌ها و مقالات او صرفا در زمینه اقتصاد است، ولی برخی دیگر مشترکاتی با فلسفه دارد. او در مباحث سیاست‌گذاری اقتصادی به ویژه مسائل کشورهای درحال توسعه، جمعیت و مسائل مربوطه مشارکت پیوسته‌ای داشته است. در ادامه ابتدا کارهای آمارتیاسن در زمینه انتخاب اجتماعی بیان شده و سپس کار او در زمینه اندازه‌گیری رفاه و شاخص‌های پیشنهادی او ارائه می‌شود. مطالعات آمارتیاسن در اقتصاد توسعه و به ویژه تحلیل کاربردی قحطی نیز در انتها توضیح داده می‌شود.

● نظریه انتخاب اجتماعی

نظریه انتخاب اجتماعی رابطه بین ترجیحات افراد و تصمیمات جمعی را تحلیل می‌کند. مسائل اساسی در این نظریه این است که آیا تصمیمات مختلف در جامعه به ترجیحات افراد توجه دارد؟ آیا می‌توان دولت‌های مختلف را به‌طور منصفانه‌ای رتبه بندی کرد یا با روش‌هایی مورد ارزیابی قرار داد؟

انتخاب‌های انجام شده توسط جامعه در مواقعی که توافق عمومی وجود دارد، معمولا بدون مساله هستند، اما چالش زمانی ایجاد می‌شود که علاقه‌های مختلف بایستی در تصمیمی به اجماع برسند که هر یک از افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در چنین مواقعی، قانون اکثریت احتمالا متداول‌ترین روش تصمیم‌گیری جمعی در جوامع دموکراتیک است.

از زمان‌های طولانی، این قانون با ضعف‌هایی روبه‌رو بوده و موجب سرکوب اقلیت با اکثریت شده است. به عنوان مثال در برخی موقعیت‌ها در یک جامعه ممکن است در موارد مختلف اکثریت‌های متفاوتی شکل بگیرد، به بیان ریاضی ممکن است که اکثریت اول گزینه x را به گزینه y ترجیح دهند، درحالی‌که اکثریت دومی گزینه y را به گزینه سوم z ترجیح دهند و اکثریت سوم گزینه z را به x ترجیح دهند، یا اینکه افراد ترجیح دهند به‌طور استراتژیک رای دهند، یعنی همواره برای بهترین گزینه ممکن خود رای ندهند. این نوع از مسائل باعث شد تا کنت‌آرو به مطالعه نظام‌مند قوانین بالقوه برای تجمیع ترجیحات افراد به ترجیحات کل جامعه روی آورد تا سازوکار اجرایی برای تصمیم گیری جمعی را پیدا کند.

رویکرد آرو ارائه کننده چارچوب منطقی مستحکمی برای تحلیل روش‌هایی است که ترجیحات افراد را تجمیع می‌کنند. مدل آرو برای تصمیمات جمعی از مجموعه N از افراد i تشکیل می‌شود که هر یک دارای ترجیحات Ri برای مجموعه x از گزینه‌های اجتماعی یا دولت‌ها هستند. هرگاه فرد i گزینه x را به‌طور ضعیف به y ترجیح دهد، چنین نوشته می‌شود که xRiy . مساله انتخاب اجتماعی یافتن قانون تجمیع یا قانون تصمیم f است که رابطه ترجیح R بر x برای هر مجموعه از ترجیحات Ri فرد بر x را تخصیص می‌دهد:

R=f (R۱,R۲,…)

ترجیحات حاصله R به‌عنوان ترجیحات اجتماعی بر دولت‌ها در مجموعهx است. نقطه مرجع برای چنین تحلیل‌هایی، قضیه عدم امکان آرو (۱۹۵۱) است. این قضیه بیان می‌کند که اگر مجموعه N از افراد متناهی وجود داشته باشد و مجموعه x نیز متناهی بوده و حاوی حداقل سه گزینه باشد، آنگاه هیچ قانون تجمیعی وجود ندارد که پنج شرط زیر را محقق کند:

▪ A۱: ترجیحات اجتماعی حاصله R بر x متعالی و کامل هستند.

▪ ▪ A۲: ترجیحات اجتماعی حاصله R سازگار با ملاک پارتو هستند.

A۳: ترجیحات اجتماعی حاصله بر دو گزینه مستقل از ترجیحات فرد بر گزینه‌های دیگر است.

▪ A۴: قانون تجمیع f غیر دیکتاتوری است.

▪ A۵: قانون تجمیع f تعریف شده برای تمام ترجیحات فرد بر x سازگار و متعالی هستند.

بر طبق شرایط A۱ تا A۵ ، اگر برای هر زوج گزینه‌های x و y هر x به طور ضعیفی به y ترجیح داده شده یا y به طور ضعیفی به x ترجیح داده می‌شود، ترجیحات اجتماعی یا فردی کامل هستند. اگر گزینه z موقعی به طور ضعیفی به گزینه x ترجیح داده شود ‌که z به‌طور ضعیفی به گزینه y مرجح بوده و خود گزینه y به طور ضعیفی به x مرجح باشد، چنین ترجیحاتی متعالی هستند. ملاک پارتو گزینه x را بر گزینه y ترجیح می‌دهد، اگر همه افراد x را به y ترجیح دهند. اگر(...(R=f(R۱,R۲ گزینه x را به گزینه y ترجیح دهد، آنگاه (...(R’=f(R”,۱,R”,۲ برای ترجیحات R,i هر فرد که با Ri درباره گزینه‌های x و y توافق دارد نیز چنین خواهد بود، یعنی اگر افراد ترجیحات خود را تغییر دهند اما رتبه‌بندی خود را بین x و y ثابت نگاه دارند، رتبه بندی اجتماعی x به y حاصل از f بدون تغییر می‌ماند. همچنین در صورتی قانون تجمیع f غیردیکتاتوری است که هیچ فردی درباره ترجیحات جامعه تصمیم نگیرد. نتایج اساسی و شگفت‌انگیز آرو حاکی از محدودیت‌های شدیدی بر نتایجی است که از طریق تصمیم‌گیری جمعی به دست می‌آید. این نتایج نشان از موانع غیر قابل حل در پیشرفت اقتصاد هنجاری در این دهه‌ها است. چگونه می‌توان ترجیحات افراد را در تصمیمات جمعی تجمیع نمود و دولت‌های اجتماعی مختلف را ارزیابی نمود و به‌طور رضایت‌بخشی مقایسه نمود؟ در اواخر دهه ۱۹۶۰ تحقیقات آمارتیاسن منجر به دیدگاه جدیدی در نظریه انتخاب اجتماعی گردید و پیشرفت‌های او در این زمینه در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ادامه یافت. کتاب آمارتیاسن(۱۹۷۰) تحت عنوان «انتخاب جمعی و رفاه اجتماعی» تاثیر بسزایی در الهام تحقیقات جدید در زمینه مسائل اساسی رفاه داشته است.

تحلیل‌های آمارتیاسن از فرمول‌بندی شاخص رفاهی که بتواند در مقایسه‌های بین اشخاص به‌کار رود، توجه زیادی را به خود جلب نمود. نیاز برای این نوع از شاخص به ویژه در زمینه عدالت واضح است.

اگر مقایسه‌های بین اشخاص از مطلوبیت بتواند صورت گیرد، قضیه عدم امکان آرو حل می‌شود. در کتاب «کالاها و قابلیت‌‌ها» آمارتیاسن تاکید نموده که آنچه رفاه را ایجاد می‌کند کالا نیست، بلکه فعالیت برای آن چیزی است که آنها را به دست می‌آوریم.

این ایده یادآور رویکرد معروف لانکاستر است که کالاها را به‌عنوان اجسام چند بعدی بر اساس ویژگی‌هایشان تعریف می‌کند. طبق نظر آمارتیاسن، کالاها فرصت‌های کارکردی را برای افراد ایجاد می‌کنند که مجموعه این فرصت‌‌های کارکردی می‌تواند برای تعریف فرصت‌های واقعی افراد یا قابلیت‌ها به‌کار رود. بر اساس این دیدگاه، درآمد به دلیل قابلیت‌هایی که ایجاد می‌کند، مهم است. اما فرصت‌هایی واقعی به تعدادی عوامل دیگر از قبیل سلامتی بستگی دارد که این عوامل هم باید در اندازه‌گیری رفاه به حساب آیند. شاخص‌های رفاه مانند شاخص توسعه انسانی سازمان ملل (HDI) دقیقا برگرفته از این اصل هستند.

مفهوم آمارتیاسن از انصاف با این فرض است که فرصت‌های واقعی باید برای تمامی افراد برابر باشد و منابع بیشتر باید به افرادی تخصیص یابند که آن منابع را برای کسب همان قابلیت نیاز دارند. این مانند دیدگاه رولز است که می‌خواست رفاه بدترین شخص را حداکثر کند. آشکار است چنین ملاکی نمی‌تواند در عمل بدون شاخص رفاه قابل مقایسه بین اشخاص به کار گرفته شود. رولز(۱۹۷۱) شاخص کالاهای اولیه را بدون هیچ پیشنهادی برای حل مساله شاخص ارائه نمود، اما آمارتیاسن رهنمودی را برای مواجهه با این مسائل فراهم کرد.

● اقتصاد توسعه

تحقیقات کاربردی آمارتیاسن به اقتصاد توسعه نیز مربوط می‌شود. در واقع، تقریبا تمامی کارهای آمارتیاسن به اقتصاد توسعه تعلق دارند، چراکه اغلب با رفاه فقیرترین افراد در جامعه سرو کار دارد. او در اولین مقاله‌های خود در اواخر دهه ۱۹۵۰ به تحلیل انتخاب فن‌آوری مناسب تولید در کشورهای در حال توسعه پرداخت. بعدها او بر مبنای نتایج نظری خود درباره انتخاب اجتماعی و اندازه‌گیری رفاه به مطالعات کاربردی پرداخت. شاید بهترین کار کاربردی او فقر و قحطی در سال ۱۹۸۱ است. در این کتاب، هدف اصلی او درک سابقه و علل قحطی بود. این کتاب با بحث‌هایی درباره ممانعت از قحطی یا محدود نمودن آثار آن ادامه یافته است.

آمارتیاسن دیدگاه متداولی را که کاهش در عرضه غذا الزما مهم‌ترین توضیح برای قحطی است، به چالش کشید. اما او نه مدعی این است که اولین نفری است که تاثیر بسیاری عوامل دیگر بر قحطی را در گروه‌های بزرگ جمعیتی پیدا کرده و نه بر این باور است که کمبود غذا نمی‌تواند منجر به قحطی گردد.

طبق نظر آمارتیاسن، مفهوم کاهش موجودیت غذا نمی‌تواند پدیده‌های مشاهده شده در بسیاری از قحطی‌ها را توضیح دهد، برای مثال:

الف) قحطی در سال‌هایی رخ داده که عرضه غذای سرانه از سال‌های قبل بدون قحطی پایین‌تر نبوده است.

ب) قیمت‌های غذا به‌طور قابل ملاحظه‌ای در برخی سال‌ها در حالی افزایش یافته که عرضه غذا نسبت به سال‌های قبل کاهش نیافته است.

ج) در همه موارد قحطی، گروه‌های بزرگ از گرسنگی رنج نبرده‌اند.

د) در برخی موارد، غذا از نواحی قحطی‌زده صادر شده است.

آمارتیاسن نشان داد که درک عمیق از قحطی بایستی مبتنی بر عواملی باشد که فرصت‌های واقعی گروه‌های مختلف در جامعه را تحت تاثیر قرار ‌دهد. گرسنگی در زمانی رخ می‌دهد که فرصت‌های واقعی دسترسی کافی به غذا برای گروه‌هایی از افراد فراهم نمی شود و عوامل اقتصادی و اجتماعی زیادی وجود دارد که چنین فرصت‌هایی را محدود می‌کند. برای مثال، بخشی از توضیحات او برای قحطی بنگلادش در سال ۱۹۷۴ این است که سیلاب در سراسر کشور قیمت غذا را به‌طور برجسته‌ای افزایش داد، در حالی‌که فرصت‌های شغلی برای کارگران بخش کشاورزی به‌طور چشمگیری کاهش یافت، چراکه یکی از محصولات نمی‌توانست برداشت شود. به دلیل چنین عواملی، درآمدهای واقعی کارگران کشاورزی به حدی کاهش یافت که این گروه به میزان نامتناسبی تحت‌تاثیر گرسنگی قرار گرفت.

آمارتیاسن در کتاب قحطی و فقر خود رویکرد جدیدی را به مساله گرسنگی و قحطی مطرح کرد. با وجود بحث درباره بخشی از جزیئات این کتاب، توافق عمومی‌ درباره اهمیت آن وجود دارد.

مهدی محمدی

منبع

http://nobelprize.org/nobel_prizes/economics/laureates /۱۹۹۸ - Amartya Sen