پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

انقلابی برای احیای دین و عظمت اسلام


انقلابی برای احیای دین و عظمت اسلام

در چند سده اخیر, جهان شاهد رویدادهای عظیم اجتماعی بود که غالباً آنها را ذیل عنوان کلی, «انقلاب» دسته بندی و معرفی می کنند

در چند سده اخیر، جهان شاهد رویدادهای عظیم اجتماعی بود که غالباً آنها را ذیل عنوان کلی، «انقلاب» دسته بندی و معرفی می‌کنند. اغلب تحلیلگران انقلاب را صرفاً تحول سیاسی پیچیده‌ای می‌دانند که طی آن حکومت مستقر به دلایلی توانایی مدیریت اوضاع را از دست می دهد و گروه‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی به مبارزه برمی خیزند تا قدرت سیاسی را قبضه نمایند. از این منظر، انقلاب پدیده‌ای سیاسی نگریسته می‌شود و صرفاً به جابه‌جایی یک طبقه، گروه یا مجموعه‌ای از نخبگان منجر می شود.

این نگرش اساساً، نسبت به تحلیل این پدیده اجتماعی و فرهنگی تقلیلگراست و حتی اگر در مورد دیگر انقلاب‌ها صادق باشد به هیچ وجه در مورد انقلاب اسلامی صدق نمی کند. انقلاب اسلامی ، ریشه در بنیادهای اعتقادی مردمانش داشت؛ اعتقادی که در سایه‌سار آموزه های ناب اسلامی پرورش یافته بود و در امتداد سیلان حقایق دینی بود و از بطن متن مقدس قرآن کریم نشأت یافته بود.

انقلاب اسلامی در درجه اول یک انقلاب فرهنگی بود. در جهانی که فرهنگ غرب، به عنوان فرهنگ توسعه، در مقابل کشورهای جهان سوم و ضعیف خودنمایی می کرد؛ غربگرایی از مظاهر توسعه قلمداد می شد و بخش هایی از جامعه ایران به فرهنگ غرب روی آورده بودند، انقلاب اسلامی ایران چهره مظاهر وارداتی فرهنگ غرب را، که نتیجه ای جز استثمار و عقب ماندگی جهان سوم نداشت، آشکار کرد و فرهنگ اصیل اسلامی را، به عنوان راه درست پیشرفت و عدالت اجتماعی و استقلال و آزادی به جهانیان شناساند.

برای تبار شناسی ضدیت با غربزدگی و تحولات فکری جامعه ایران، اشاره به کتاب اثر گذار جلال آل احمد (غربزدگی، ۱۳۴۱)، خالی از فایده نیست. صدای آل احمد در این کتاب، طنین گویای روشنفکرانی بود که طعم غرب و شرق را چشیده و مزه تلخ سرسپردگی را آشکارا درک کرده بودند و سپس چاره را در «بازگشت به خویشتن» دیدند و به فرهنگ اصیل اسلامی روی آوردند. از نظر آل احمد، غربگرایی بطور وحشیانه‌ای سبک زندگی اجتماعی مردم را دچار آسیب کرده بود. به نظر وی، سرچشمه بسیاری از تباهی‌های‌ اجتماعی و فرهنگی معاصر، ترک میراث سنتی و تسلیم در برابر غرب و تقلید افراطی از آن، همراه با فقدان هر گونه آگاهی درست از ریشه‌های پیشرفت غرب بود. او این وضعیت را در مجموع غربزدگی می نامید. از نظر وی اشتباه اساسی روشنفکران در بریدن از جامعه و سنت‌هایشان بود. وی پیشنهاد می‌دهد که چاره کار بازگشت به فرهنگ خویشتن و اسلام اصیل است تا با آن بتوانیم در برابر مشکلات امروزین، از وابستگی سیاسی و اقتصادی گرفته تا بحران فرهنگی و از خود بیگانگی بایستیم.

پژواک دیگر رهایی از بحران هویت، علی شریعتی بود. وی بر این بود که مردم جهان سوم نمی‌توانند با امپریالیسم مبارزه کنند مگر اینکه نخست هویت فرهنگی خویش را که در برخی از کشورها با سنت‌های مذهبی در آمیخته است، بازیابند. آنها پیش از اینکه بتوانند غرب را به مبارزه فرا بخوانند باید به اصل و پیشینه مذهبی خود بازگردند. از نظر وی، انقلابی شدن، پیش از هر چیز مستلزم یک انقلاب ذهنی است، یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوه تفکر ما.

از دهه ۴۰ به بعد در فضای فکری ایران نوعی خلأ احساس می شد، نوعی احساس بحران هویت و جدا شدگی از اصل اصیل اسلامی و ریشه‌ها. ولی با امام خمینی(ره) بود که این بحران هویتی و از خود جداشدگی فرهنگی و درمان آنها، از یک دغدغه فکری بدل به یک هدف شد، هدفی که تنها با استقرار حکومت اسلامی میسر می شد.

این فرایند بازاندیشی بومی و بازگشت به اصول اسلامی تا زمان رهبری نهضت انقلابی توسط امام خمینی (ره)، صرفاً یک جریان اعتراضی بود که شانس دستیابی به برقراری حکومت اسلامی را نداشت. ولی امام خمینی(ره) با درک این ضرورت که هر گونه تحول و انقلاب نخست باید از حوزه اعتقادی و فرهنگی شروع شود، پیش‌قراول تربیت نیروهای آگاه، متفکر و انقلابی شد، و نتیجه تربیت این نیروهای متفکر، معتقد و انقلابی در سال ۵۷ آشکار شد. در زمانی که دین در جوامع بشری به انزوا گروید و حکومت‌های لائیک در جهان اسلام حاکمیت داشتند، در موقعیتی که اسلام انسان ساز و حیات بخش تا حد دستورهای فردی و اخلاقی تنزل یافته و در مساجد، بی‌روح و زندانی شده بود و هر روز از سوی غرب گرایان مورد هجمه قرار می گرفت، انقلاب اسلامی پس از قرن‌ها بار دیگر ابعاد اجتماعی ، سیاسی و حکومتی اسلام را احیا کرد، اندیشه جدایی دین از سیاست را از افکار بسیاری از مسلمانان زدود و بدین سان، قرنی که مرگ دین، ویژگی اصلی اش بود ، در دهه های پایانی، خود به قرن احیای دین و عظمت اسلام تبدیل شد.

پدیده انقلاب اسلامی ، چیزی فراتر از صرف تغییر صاحب منصبان و یا حتی برخی تغییرات در ریشه‌های اجتماعی نظام سیاسی و مبانی مشروعیت آن بود، انقلاب اسلامی، تحول اجتماعی ویژه‌ای بود که در پی آن، ارزش های حاکم بر جامعه، مبانی نظم اجتماعی ، سازماندهی سیاسی و اقتصادی و نیز حاکمان سیاسی، عمیقاً متحول شدند. از این رو، تغییر سیاسی تنها یک نتیجه فرعی بود و دستاورد عمده، تغییر در فرهنگ زندگی روزمره مردمان مسلمان ایران و بازگشت به هویت اصیل اسلامی بود.

منابع در دفتر روزنامه موجود است.