پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

قیام سیدعبدالحسین لاری


قیام سیدعبدالحسین لاری

یکی از مشهورترین رهبران مذهبی – سیاسی فارس در اواخر عصر قاجار و دوران پرتلاطم مشروطیت و پس از آن, آیت الله سیدعبدالحسین لاری است

یکی از مشهورترین رهبران مذهبی – سیاسی فارس در اواخر عصر قاجار و دوران پرتلاطم مشروطیت و پس از آن، آیت‌الله سیدعبدالحسین لاری است. او که از جمله شاگردان «میرزای شیرازی» محسوب می‌شد،(۱) در ۱۳۰۹ ه‍ ق /۱۸۹۲م(۲) به دعوت شورایی از تجار(۳) و بنا به توصیة استاد خود(۴) جهت حل و فصل مشکلات مذهبی و سیاسی جنوب ایران و حمایت از قشر قدرتمند تجار در مقابل تعدیات حکام محلی(۵) وارد لارستان گردید. لارستان(۶) عنوان عمومی منطقة بزرگی در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس است که به دلیل موقعیت ترانزیت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.(۷) جاده‌های منتهی به بندرعباس و بندرلنگه از این منطقه می‌گذرد.(۸) تجار لارستانی تقریباً تمامی مبادلات بازرگانی داخلی را در این ناحیه مهم بر عهده داشته‌اند.(۹) طی اواخر عصر ناصری اختلافات شدید حکام محلی و ناامنیهای برآمده از آن،(۱۰) تعدیات مالیاتی دیوانیان(۱۱) و نبود رهبری روحانی در منطقه (۱۲) باعث شد تا تجار لارستانی سیدعبدالحسین لاری را برای ایجاد تعادل قدرت به نفع خویش به ایران دعوت کنند. «سید» از همان ابتدا با حمایت مالی بازرگانان توانست به سرعت مراحل تثبیت اقتدار خویش را طی کند. اولین اقدام او تأسیس «حوزه علمیه» و جذب شاگردان از نواحی مختلف جنوب بود.(۱۳) ما فهرستی از شاگردان «سید» را در دست داریم که از شهرهای مختلف جنوب و از آن جمله بوشهر، شیراز، جهرم، فیروزآباد، داراب، سیرجان، بندرعباس، بندر لنگه و... بوده‌اند.(۱۴)

او با انتشار رسالة سیاسی آیات الظالمین در ۱۳۱۴ ه‍ ق /۱۸۹۷م، عملاً موضع‌گیری خود را به عنوان یک روحانی اصول‌گرا و مخالف با مشروعیت سلطنت اعلام کرد.(۱۵)

شاگردان مکتب او نیز با همین روحیه تربیت می‌شدند و اصولاً هرگونه سازش و همراهی با مظاهر ظلم را حرام و غیرشرعی می‌دانسته‌اند.(۱۶) طی همین دوره،‌ فعالیتهای ضدمیسیونری او باعث واکنش «ناصرالدین شاه» گردید. فرستاده شاه پس از مشاهده اقتدار «سید» در لارستان، عملاً از خواسته‌های خود صرف‌نظر کرد.(۱۷) در سال ۱۳۱۶ه‍ ق/ ۱۸۹۹م فعالیتهای «سید» علیه «یهودیان» منطقه جنوب آغاز گردید و نهایتاً این امر به اخراج تدریجی این قشر قدرتمند اقتصادی از «لار» و دیگر نواحی منجر گردید. شواهد تاریخی دال بر مهاجرت یهودیان تا سال ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م در دست است.(۱۸)

در آستانه انقلاب مشروطیت و سالهای بحران، «سید» با استفاده از نفوذ شاگردان خود در محدودة جغرافیایی وسیع جنوب ایران و با بهره‌مندی از سرمایه‌گذاریهای بازرگانان(۱۹) و حمایتهای بی‌دریغ اقشار گوناگون اجتماعی، به ویژه نیروهای عشایر و شبه عشایر، توانسته بود اقتدار و توانمندی خود را به عنوان بالاترین مرجع مذهبی و سیاسی به تثبیت رساند. اقتداری بر اساس باورهای مذهبی که کاملاً مشروع و منطبق با روحیة عصر بوده است. بر این اساس او سالها پیش از وقوع انقلاب، توانسته بود رهبری سیاسی – اجتماعی لارستان را به دست آورده و اقتدار بلامنازع خویش را تثبیت کند.

به همین دلیل در آستانة مشروطیت و پس از آن، تا سالهای استبداد صغیر، جابجایی قدرت قابل ملاحظه‌ای در لارستان صورت نپذیرفت، زیرا «سید» عملاً با اتکا به قدرت مذهبی خویش توانسته بود با تشکیل انجمنهای گوناگون در نواحی مختلف(۲۰) و به اطاعت درآوردن حکام محلی و اجرای حدود شرعی و مذهبی،(۲۱) انتقال قدرتی آرام و بدون خونریزی را باعث گردد و از همان سالهای ابتدای انقلاب با اعزام نمایندگان خود به شیراز، بندرعباس، بندرلنگه و بوشهر، ضمن تداوم حاکمیت خویش، در صدد تجدید سازمان سیاسی در شرایط جدید انقلاب برآمد.

اولین ارتباط جدی «سید» با «صولت‌الدوله قشقایی» و انقلابیون بوشهر سالها پیش از انقلاب مشروطیت به وجود آمده بود و در جریان پیروزی انقلاب او با ارسال نامه‌ها و پیامهای گوناگون و فعالیتهای گسترده نظامی،‌ عملاً به عنوان رهبر سیاسی – مذهبی جنوب ایران مطرح گردید. بالیوز انگلیسی در بوشهر در این ارتباط آورده است:(۲۲) «آغازگر نهضت جنوب ایران، ملائی بنیادگرا به نام سیدعبدالحسین لاری است.» ارتباط او با نیروهای انقلابی بوشهر و فارس به گونه‌ای نزدیک و عمیق بود که بدون مطالعة نقش «سید» نمی‌توان روند حقیقی انقلاب مشروطه در فارس را درک کرد. اینکه بالیوز انگلیسی او را آغازگر نهضت جنوب ایران معرفی کرده است، درست است و دیگر منابع نیز آن را تأیید می‌کنند.(۲۳)

در ۱۳۲۵ ه‍ ق/ ۱۹۰۷م با انتشار دومین رسالة سیاسی خویش با عنوان تشویق و تحریض مشروطة مشروعه(۲۴) به جمع اندیشه‌گران سیاسی مشروطه پیوست. ویژگیهای تفکر او در این رساله به خوبی نشان داده شده است.(۲۵) فعالیتهای گسترده در جنوب ایران و بهره‌مندی او از نیروهای نظامی و سیاسی قدرتمند باعث شد که انقلابیون شیراز برای مقابله با مستبدین، او و نیروهایش را به شیراز دعوت کنند.(۲۶) با ورود نیروهای «سید» به استعداد پنج هزار نفر(۲۷) و جنگجویان قشقایی به رهبری صولت‌الدوله(۲۸) و جناح‌بندیهای نیروهای متخاصم، شرایط بحرانی ویژه‌ای در فارس پدید آمد و موجب شکل‌گیری نهایی دو جناح «مشروطه‌خواه» و «مستبد» گردید.(۲۹) بخشی از روحانیون شیراز، «سیدعبدالحسین لاری»، «صورت‌الدولة قشقایی»، تجار و اصناف در جناح «مشروطه‌خواه» و خانواده قوام‌الملک، ایل خمسه، حکام و دیوانیان سابق فارس در جناح «مستبدین» صف‌آرایی کرده، درگیریها نهایتاً با ترور «محمدرضا قوام‌الملک»(۳۰) وارد مرحلة تازه‌ای گردید و صف‌بندیهای سیاسی به اوج خود رسید.

نقش «سید» و نیروهایش در این درگیریها به گونه‌ای بود که مجلس شورای ملی تا چند هفته، مذاکرات گوناگونی پیرامون «سید» و ورودش به شیراز را به انجام رسانید.(۳۱) حضور نه ماهة او و نیروهایش در شیراز، همکاری نزدیک با «صولت‌الدوله قشقایی» و نیروهای انقلابی شیراز و بوشهر و تشکیل «انجمن انصار»(۳۲) – که یکی از مؤثرترین انجمنهای متشکله در شیراز محسوب می‌شد – باعث گردید تا او به عنوان رهبری قدرتمند و منحصر به فرد در فارس مطرح شود؛ شخصیتی که مهمترین ویژگی‌اش گرایشهای شدید مذهبی و مبارزة قاطعانه با ظلم بوده است.

هنگامی که زمزمة «مشروعه‌خواهی» در تهران بالا گرفت، با انتشار سومین رسالة سیاسی خویش با عنوان مشروطة مشروعه(۳۳) در حمایت از «مجلس ملی احباء»(۳۴) و جناح «مشروطه خواهان» موضع‌گیری سیاسی خود را در گرایشهای سیاسی جدید نشان داد. او تنها روحانی محدودة جنوب ایران محسوب می‌شد که با انتشار رسایل سیاسی در مشاجرات فکری شرکت می‌کرد.

به این ترتیب او در آستانة «استبداد صغیر» خود را به عنوان چهره‌ای منحصر به فرد و استثنایی که دارای قابلیتهای همزمان نظامی – سیاسی و فکری است به جامعه ایران معرفی کرد و از این رو حمایت بخش گسترده‌ای از اقشار اجتماعی جنوب ایران حدفاصل بوشهر تا کرمان را به دست آورد و در دوره استبداد صغیر به عنوان قدرتمندترین چهره مذهبی – سیاسی جنوب ایران مطرح شد.

لار که طی دورة «استبداد صغیر» پایگاه عملیات «سید» و یارانش محسوب می‌شد، به عنوان «مرکز ثقل سیاسی» فارس مطرح شد.(۳۵) «سید» مبارزه‌ای سرسختانه علیه «محمدعلی شاه» و حامیانش را آغاز کرد و با ایجاد ارتباط با انقلابیون نواحی مختلف، عملاً شرایطی را به وجود آورد که «مستبدین» به رهبری «قوام‌الملک شیرازی»، فرصت هرگونه فعالیتی را از دست داده و فارس تحت اراده و قدرت «سید» و نیروهای نظامیش قرار گرفت. روزنامه صور اسرافیل در سرمقالة خویش نوشت:(۳۶)

«فارس و لارستان تحت تصرف قشون عبدالحسین لاری است و بوشهر و بندرعباس و سایر نواحی خلیج فارس حکام مقتول و مطرود و حکومت در دست ملی‌هاست.»

نیروهای نظامی «سید» در بندرعباس با تصرف گمرک، عملاً کنترل اوضاع را به دست گرفتند(۳۷) شیخ زکریا دارابی،(۳۸) یکی از مریدان و شاگردان معروف «سید» با نیروهای نظامی ضمن تصرف بخشهای شرقی فارس به طرف کرمان لشکرکشی کرده و آن شهر را به محاصره درآورده و حاکم کرمان بر اثر فشار مردم و نیروهای «سید» ناگزیر به استعفا گردید.(۳۹) در بوشهر نیز «سیدمرتضی اهرمی» به فتوای «سید» با کمک نیروهای انقلابی شهر را به تصرف درآوردند و با تلگرافی مختصر و مفید پیروزی ملیون را به نجف مخابره کردند.(۴۰)

به این ترتیب نیروهای «سید» در سه جبهه شرق و غرب و جنوب توانستند با اقتدار تمام به پیروزیهای بسیار نائل آمده و در همان راستا امور سیاسی سه نقطه مهم بوشهر، بندرعباس و بندرلنگه را به دست گرفته و انجمنهای ولایتی برپا دارند. پیروزیهای او و یارانش سریع و گیج‌کننده بود. رسانه‌های گروهی بیشترین اخبار جنوب را به گزارشهای نیروهای «سید» اختصاص داده بودند. در حالی که «سید» در لار مانده بود، اخبار اشتباه ورود پیروزمندانه‌اش به بوشهر و بندرعباس در تهران شایع گردید.(۴۱) «سید» در همان حال ضمن ارسال نامه‌ای تند به «محمدعلی شاه» خواهان حمایت از مجلس شورای ملی و مشروطه‌خواهان گردید.(۴۲) شاه که شدیداً تهدید به حمله شده بود، به حامیان خویش در فارس که همانا خاندان «قوام‌الملک» بودند، دستور حمله به لار و دستگیری «سید» را صادر کرد.(۴۳) نیروهای «سید» در لارستان موفق به تحکیم مواضع خویش گشته و اقدام به چاپ تمبر با عبارت «پست ملت لاریه» و «پست ملت اسلام» کردند.(۴۴)

اصولاً در تمامی نواحی جنوب، دولت عملاً قدرت اعمال نفوذ نداشت و همه چیز تحت تأثیر حوادث پیرامون «سید» قرار گرفت. پراکندگی نیروهای نظامی «سید» در جنوب ایران موجب شد تا «نصرالدوله قوام» با اخذ دستور از «محمدعلی شاه» و استفاده از نیروهای عشایر خمسه، موقع را جهت حمله به مقر «سید» مناسب دیده و حمله خود را که منجر به غارت شهر لار گردید، آغاز کند. روزنامه اصلاح طی چاپ مقاله‌ای با عنوان «واقعة موحشه»، اعتراض گسترده مردم بوشهر و بنادر را علیه این اقدام اعلام کرد.(۴۵) انقلابیون فارس نیز طی تلگرافی نگرانی شدید خود را اظهار کرده و تهدید به تعطیل بازار و واکنش شدید کردند.(۴۶) بسیاری از انقلابیون در شیراز و بندرعباس به عنوان اعتراض در کنسولگری بریتانیا تحصن کردند.(۴۷)

فشار انقلابیون و اعتراض شدید علمای نجف به اقدام دولت، نهایتاً باعث عقب‌نشینی نیروهای قوام از لارستان گردید. «سید» در نزدیکی داراب به اتفاق «شیخ زکریا دارابی» در صدد تدارک نیرو و گرفتن انتقام بود. به همین منظور ضمن عقد اتحاد با «صولت‌الدولة قشقایی» و نیروهای بوشهر و عشایر جنوب به عزم حمله به شیراز حرکت کرد. کنسول شیراز در یک گزارش وضعیت خطرناک به وجود آمده را چنین توصیف کرده است:(۴۸)

«من از یک مخاطره بزرگ که در پیش است اطلاع حاصل کرده‌ام. خطر این است که «سید» لاری بنا به دعوت انقلابیون با استعداد کافی برای سرکوبی قوام رو به شیراز آید.»

«ایزولسکی»، وزیر امور خارجه وقت روسیه طی تلگرافی به نماینده روسیه در تهران خواهان همکاری مجدانة او با انگلیس برای رفع بحران گردید.(۴۹) روزنامه تایمز نوشت:

«صولت‌الدوله قشقایی و سیدعبدالحسین لاری مشروطه‌طلب سرسخت فارس و تعداد زیادی از جنگجویان قشقایی و لاری به سوی شهر حرکت کرده‌اند.»(۵۰)

همه چیز برای شکل‌گیری یک بحران جدی در فارس آماده شده بود؛ بحرانی که می‌توانست یک بار دیگر تقسیم‌بندی جناح‌های گوناگون در فارس را به اوج خود رساند. صف‌بندی موجود تکرار جناح‌بندی‌های آغاز مشروطیت بود؛ با این تفاوت که این بار دولتین روسیه و انگلیس به حمایت از «نصرالدوله قوام‌الملک» برآمده و از لحاظ سیاسی حداکثر تلاش خویش را جهت جلوگیری از تصرف شیراز به دست نیروهای انقلابی به کار بردند. هر چند هیچ‌کدام از پیش‌بینی‌ها به وقوع نپیوست و جناح‌بندیها به درگیری نظامی منجر نگردید «دیوید فریزر» در این باره آورده است:

«اینکه بحران در سایه تلاش بریتانیا یا سعی دولت ایران یا تقدیر الهی یا از طریق علمای نجف خاتمه یافت، هرگز معلوم نشد. به هر حال تا آنجا که به «سید» و «صولت‌الدوله» مربوط می‌شد، انتصاب والی فارس توسط حکومت مرکزی باطل گردید.»(۵۱)

در واقع تلاش علمای نجف و تهران و شیراز و فشار دولتین روسیه و انگلیس به «صولت‌الدوله قشقایی» و انقلابیون بوشهر و تمایل نداشتن «سید» به تداوم خونریزیها و نهایتاً پیروزی انقلابیون در تهران و سقوط محمدعلی شاه باعث پایان یافتن بحران شد و «سید» و نیروهایش به مقر خویش در شهر «لار» بازگشته و مشغول بازسازی ویرانیها گردیدند.

چرخش سیاسی جدید در تهران و روی کار آمدن دولت انقلابی می‌توانست موجبات امیدواری و خشنودی انقلابیون فارس را به دنبال داشته باشد. انتظار «سید» و یارانش حمایت دولت جدید از ایشان و تلاش آنها در جهت بازپس‌گیری حقوق از دست رفته‌شان بود؛ امری که نه تنها هیچ‌گاه برآورده نشد، بلکه در اوج ناباوری تنها یک ماه پس از تهاجم نیروهای حکومت استبدادی به لارستان، وزیر امور داخلة حکومت انقلاب – سردار اسعد بختیاری – طی حکمی به دریابیگی، دستور حمله به لار و دستگیری «سید» را صادر کرد.

به راستی دلیل اصلی این اقدام چه بوده است و چرا دولت انقلاب به کسانی که بیشترین سهم را در پیروزیشان بر عهده داشته‌اند، چنین برخورد خصمانه‌ای را داشت؟ «سرداراسعد بختیاری» با تمام شناختی که از اقدامات «سید وجمعیت او» در براندازی «محمدعلی شاه» و نقش مهم و حساس ایشان در جنوب داشت، به دلیل نزدیکی «سید» و «صولت‌الدوله قشقایی» و همچنین تضاد سیاسی – اقتصادی قبیله بختیاری با قشقایی، نه تنها از او حمایت نکرد بلکه همچون «محمدعلی شاه» روابط دوستانه و نزدیکی را با «نصرالدوله قوام‌الملک»، مستبد معروف فارس در پیش گرفت و به این طریق «سید» در چرخش سیاسی جدید، قربانی تضادهای سنتی و تاریخی رهبران ایلی جنوب ایران گردید و تمامی فعالیتها و اقداماتش نادیده گرفته شد.

با روی کار آمدن دولت انقلاب با توجه به نفوذ گستردة سرداراسعد بختیاری در تهران و مخالفت شدید او با صولت‌الدوله قشقایی و انقلابیون فارس، عملاً امید هرگونه کمک از مرکز را از دست داده و به شدت سرخورده شد، تمام تلاشهایی که از طریق انقلابیون بوشهر،(۵۲) علمای نجف،(۵۳) انقلابیون شیراز(۵۴) جهت اعادة حقوق «سید و یارانش» به عمل می‌آمد، با مخالفت شدید سرداراسعد بختیاری روبرو گشته، از این رو او و صولت‌الدولة قشقایی ناخواسته به ماجرایی وارد شدند که نهایت آن، تداوم درگیریها و اغتشاشات در جنوب ایران بود.

سید و صولت‌الدوله قشقایی و چریکهای لارستان و تنگستانی‌ها در یک جناح، و نیروهای ایلات خمسه به رهبری قوام‌الملک و مستبدین فارس و سرداراسعد بختیاری و بریتانیا در جناح دیگر قرار گرفته و دوره‌ای از آشوب و شورش را بین سالهای ۱۳۲۷ هجری/۱۹۲۹م تا ۱۳۳۲ هجری/۱۹۱۴م به وجود آوردند. ابعاد گستردة شورشها و ناامنیها به حدی است که تنها از گزارشهای موجود می‌توان صدها پرونده را تشکیل داد؛ پرونده‌هایی که هیچ‌گاه مورد بررسی و کنکاش دقیق قرار نگرفته و بررسی آنها در این مجال میسر نیست.

به هر حال «سید» با تمام تلاشها و کوششهایش در جریان انقلاب مشروطیت، در چرخش سیاسی جدید پس از دوره استبداد صغیر قربانی تضادها و اختلافات سنتی دو اتحادیه ایلی قدرتمند جنوب؛ یعنی قشقایی و بختیاری، شد. او به دلیل نزدیکی با قشقایی‌ها مورد دشمنی و بی‌توجهی سرداراسعد بختیاری قرار گرفت و نه تنها نتوانست حقوق از دست رفتة جمعیتش را به دست آورد، بلکه به شدت مورد تهاجم تبلیغاتی و سیاسی سرداراسعد بختیاری و قوامی‌ها قرار گرفت. او مصمم گردید که بدون انتظار و چشمداشت کمک از مرکز و دیگر انقلابیون، دست به کار شود. از این رو بین سالهای ۱۳۲۷ هجری تا ۱۳۳۲ هجری دوره‌ای از آشوب و ناامنی را در جنوب ایران به وجود آورد. او طی این دوره پرتلاطم بارها مورد هجوم نیروهای دولتی به رهبری «قوامی‌ها» قرار گرفت، اما مجدانه در راه احقاق حقوق از دست رفته‌اش برآمده، با برخورداری از نیروهای نظامی خود که تا حد فدایی او را همراهی می‌کردند توانست ضربات سهمگین را به پیکر نیروهای دولتی و قوامی‌ها وارد آورد.

درگیری‌های طولانی در لارستان، همراهی نکردن دیگر انقلابیون، سرخوردگی جمعیت همراه او از انقلاب مشروطیت، اختلاف نیروهای ناهمگون «سید»، و دیگر عوامل باعث شد که در آستانه سال ۱۳۳۲ هجری/۱۹۱۴م، نیروهای دولتی به رهبری قوام، طی یک تهاجم گسترده، آخرین ضربات خود را به «سید» و نیروهایش وارد ساخته و در یک درگیری نابرابر موفق به تسخیر شهر «لار» گردیدند. «سید» با رشادت یکی از یارانش توانست از میدان جنگ جان سالم به در برده و به نزد یاور دیرینة خود، صولت‌الدولة قشقایی عازم گردد. او از ۱۳۳۲ه‍ ق/ ۱۹۱۴م تا پایان عمرش – ۱۳۴۲ه‍ ق – به حالت تبعید در فیروزآباد و جهرم به سر برد و عملاً تحت نظر قرار داشت و از هرگونه فعالیت منع شده بود. با این حال او هرگز از اصول اعتقادی خویش که همانا «مبارزه با ظلم و نفوذ بیگانگان» بود، عدول نکرد. به این ترتیب او پس از طی یک دورة‌ پرتلاطم و پرحادثه که از زمان ورودش به ایران تا سالهای تبعید که مدت بیست و یکسال به طول انجامید، نهایتاً ناگزیر به هجرت و پناهیدن به یاور سالهای انقلاب؛ یعنی صولت‌الدولة قشقایی، گردید و ده سال پایان عمر خودش را در حالی پشت سر می‌گذاشت که عملاً قادر به فعالیت نظامی و سیاسی نبود. فعالیتهای گستردة او همزمان با آغاز جنگ جهانی اول و پس از آن تهاجم نیروهای بیگانه به ایران بود.

او به خوبی می‌دانست که سالهای عروج سیاسی خویش را پشت سر گذاشته و دیگر همچون گذشته قادر به فعالیت گستردة نظامی نیست، اما همچنان که گذشت، او حتی در سالهای ضعف و ناتوانی نیز یک گام از اصول اعتقادی خویش عدول نکرد و هنگامی که نیروهای بیگانه سرزمین ایران را مورد تهاجم قرار دادن، با صدور فتاوی گوناگون جهاد، یک بار دیگر با قدرت تمام مشروعیت مبارزه با بیگانه و بیگانه‌پرستان را اعلام کرد وتوانست یاوران دیرینة خود را که همانا قشقایی‌ها و بوشهری‌ها بودند، تهییج و تشویق به مبارزه کند. اینکه فتوای او چه واکنشی را در جامعه ایران ایجاد کرد، پرسشی است که پس از این به آن پاسخ خواهیم داد.

«اعلام می‌شود به هر جا و بر هر کس از فرق ششصد کرور مسلمین داخله و خارجه حتی بر صبیان و نسوان واجب فوری است جهد و دفاع روس و انگلیس و اعوان این کفار و سد ابواب طمع و بهانه و مالیات و گمرک و قرنطینه و تذکره...»

اینها جملات سیدعبدالحسین لاری مندرج در یکی از چندین فتاوای جهاد علیه انگلیس و روسیه است که در جریان جنگ جهانی اول اعلام شده است. تاکنون چند نمونه از این فتاوی به دست آمده است که اولین آنها اعلامیه منتشر شده از سوی «کمیته حافظان استقلال» در شیراز، و دیگری مندرج در «فارس و جنگ بین‌الملل اول»(۵۵) و همچنین مکتوب سید به صولت‌الدولة قشقایی(۵۶) و یادداشتهای معین دفتر(۵۷) و گزارش «سایکس»(۵۸) و اعلامیة جهاد پیوست «بیانیه دفاعیه» می‌باشد که بخشی از آن آورده شد.

«سید» با انتشار اعلامیه‌های جهاد خویش باعث تهییج و تحریک بسیاری از اقشار اجتماعی فارس گردید که مهمترین ایشان همانا قشقایی‌ها و مجاهدین بوشهر می‌باشند که ارتباط دیرینه آنها با «سید» در بخشهای پیشین شناسانده شد. او در یکی از اعلامیه‌های خویش اهالی بوشهر و بنادر و قشقایی و اعراب را مخاطب قرار داده و کسانی را که همکاری با انگلیس نمایند، خارج از اسلام و محارب امام نامیده است. «سید» جهاد با انگلیس را حتی برای زنان و کودکان، واجب فوری می‌دانست و همین امر حربة لازم را به دست بسیاری از مخالفان «سید» داد تا ضمن مکاتبه با مراجع نجف خواستار پاسخگویی و رد بیانات او شوند. از این رو برخی از علمای ایران طی صدور اعلامیه‌های گوناگون به رد فتوای رسید، دال بر وجوب جهاد برای زنان و کودکان پرداختند. هر چند تاکنون به هیچ‌کدام از این اعلامیه‌ها دسترسی پیدا نکرده‌ایم، اما شواهد نشان می‌دهد که این امر به تحریک خاندان قوامی‌ها در فارس وتوسط علمای هوادار قوام صورت پذیرفته است.

«سید» در حالی که از هرگونه حمایت نظامی و سیاسی محروم مانده بود، در صدد پاسخگویی به این اعلامیه‌ها برآمده و استدلال خویش را در پاسخ به انتقادات دیگر علما به طور مفصل ارائه کرد. هر چند این جوابیه هیچ‌گاه چاپ نشد، اما در آن دوره در نسخه‌‌های محدود، دستنویس و منتشر گردید. ما ضمن معرفی نسخة خطی این جوابیه، آن را به دلیل ماهیت محتوایی آن با نام «بیانیة دفاعیه جنگ جهانی اول» نامگذاری کرده‌ایم. پرداختن به این مجموعة خطی، از سویی می‌تواند راهگشای دستیابی به نحوة برخورد یکی از اندیشه‌گران اسلامی، در مواجهه با نمادهای استعمار در جریان جنگ اول باشد؛‌ و از طرفی نیز نشانگر واکنش مذهبی و اعتقادی رایج عصر در مقابل تهاجم نیروهای بیگانه است. «بیانیه دفاعیه» در دوازده صفحه به خط شکستة نستعلیق و به دستخط «شاهانی جهرمی»، یکی از منشیان «سید» در ابعاد ۱۴×۸ سانتی‌متر نوشته شده است. ابتدای نسخه با این جمله شروع می‌شود: «مقدمه: بدانکه حکمت و مصلحت حضرت سبحان در خلق عالم امکان به جهت محض امتحان کفر و ایمان است» در صفحه پایانی مهر چهارگوش «سید» با عبارت «عبده‌عبدالحسین» دیده می‌شود. این رساله شامل یک مقدمه در تشریح فساد و افساد ابالیس روس و انگلیس و پاسخ به شش مورد انتقاد از حکم جهاد اوست. «سید» در هر مورد ضمن بیان انتقادات از طرف مخالفان با استناد به آیات و احادیث درصدد جوابگویی به آنها برآمده است که ما ضمن بیان انتقادات، توضیحات سید را خلاصه معرفی خواهیم کرد.

۱) سید در پاسخ به این انتقاد که فرنگیان از فرق یهود و نصاری هستند و نبایستی با ایشان جهاد کرد، آورده است که دیوانیان و دولتیان روس و انگلیس جدای از ملت مسیح و یهود هستند و تباین و ضدیت نوعیه با هر ملتی دارند. از این رو جهاد با ایشان واجب است.

۲) اینکه گفته می‌شود که روس و انگلیس صاحب نظم و نسق و قانون هستند و متابعت از ایشان خوب است، پاسخش این است که شدت فساد ایشان به حدی است که اگر وارد جامعه‌ای شوند، کلیه ثروت ملی و حیثیت اجتماعی آن جامعه را برباد داده و «حتی برای احدی باقی نمی‌گذارند.» او نمونه این مدعا را هندوستان دانسته که تحت سلطه کامل انگلیس قرار گرفته است.

۳) اینکه گفته می‌شود که آنها صاحب قانونی هستند که برای جامعه‌ها مفید است، پاسخش این است: «هر چیزی که در مقابل ملت و شریعت جعل و تدوین کرده‌اند، به هر اسم و رسم و قاعده، تمام مفسده و مغلطه است»؛ و در ادامه آورده است که چگونه می‌توان خوردن شراب و بی‌حجاب کردن زنان و دختران پیش روی چشم اجانب و کشف عورت ایشان را قانون نامید «و این قسم از مفاسد شنیعه و قبایح فاحشه، اسم آن را قانون گذاشتن محکوم به حکم کفر و شرک صریح است...»

۴) و اینکه گفته شده است که طبق آیه قرآنی، دوستی با مسیحیان تشویق شده است پاسخش این است که این آیه قرآنی مختص نجاشی آمده است و برای همه مسیحیان نیست؛ بلکه ویژه کسانی است که گوش شنوا نسبت به حقیقت داشته باشند.

۵) اینکه گفته می‌شود دنیای ایشان – فرنگیان – آباد و معمور است، پاسخش این است که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافران است؛ و دیگر اینکه آبادی فرنگیان از خرابی ماست و آنها با خراب کردن ما توانسته‌اند آباد شوند، پس هر چه دارند از ماست و حق مایملک ما می‌باشد.

۶) اینکه جهاد بر کودکان و زنان واجب نیست، بایستی گفت که این امر یعنی جهاد با کفار مثل خواندن نماز و به جا آوردن روزه نیست که بر همه واجب نباشد، بلکه چون اساس اسلام در خطر است، حتی در صورت ترس از قتل و غارت و خونریزی و هتک نفوس، باز هم جهاد بر همه واجب است. چون در غیر این صورت هیچ چیز باقی نمی‌ماند که دیگران از آن بهره‌مند شوند.

در پایان نسخة خطی «بیانیه دفاعیه» یکی از احکام جهاد سید نوشته شده است که در پایان آن مهر او نیز با عبارت «اقل خدام الشریعه المطهره» دیده می‌شود.

به این ترتیب او در آخرین سالهای حیات سیاسی خویش با تلاش خستگی‌‌ناپذیر ضمن اعلام جهاد علیه انگلیس و روس با انتشار «بیانیه دفاعیه جنگ اول جهانی» حضور قاطعانه و سرسختانه خود را به مجامع سیاسی و فرهنگی اعلام کرد. این بیانیه هیچ‌گاه چاپ نشد و دیگر امکاناتی جهت انتشار اندیشه‌های او و شخصیتهایی همچون او، در شرایط آن دوره هیچ‌گاه به دست نیامد و سید آخرین تلاشها خود را در جهت روشن کردن موضع فکری عقیدتی خود در قبال حوادث عصر نشان داد و توانست در حال تبعید و تنهایی نیز موجبات تحریض و تشویق بسیاری از انقلابیون را فراهم آورد و جهاد مقدس خود را تداوم بخشد؛ جهادی که از سالهای آغاز ورودش به ایران تا پایان حیات، همچنان با صلابت و قدرت دنبال کرده و هیچ‌گاه از اصول و مبانی اعتقادی خویش عدول نکرد. او در لحظات پایانی عمر خویش عزم راسخ خود را در راه ادامه مبارزه تا آخرین حد چنین بیان کرده است:(۵۹)

«بالفعل و درمعنی محبوس به حکم ابالیس، انگلیس و روس هستم. لکن به هیچ‌وجه قصور و فتور و ضعف و کسور نورزیده و تا آخر قطرة خون مصمم و ثابت‌القدم به نحو اتم و الزم در شهادت به مواعید صادق و کان حقاً علینا نصرالمؤمنین هستم.»

پی‌نوشت‌ها:

۱- تهرانی، آقا بزرگ، نقباءالبشر، نشر دارالمرتضی، مشهد، ج ۳، ص ۱۰۴۸، همچنین اجازة اجتهاد «سید» از میرزای شیرازی در رسالة معارف‌اسلمانی چاپ شده است، ن.ک. لاری، سیدعبدالحسین، معارف السلمانی به مراتب الخلفاء الرحمانی، تهران، ۱۳۱۳ هجری، چاپ سنگی.

۲- مهاجری، عبدالحمید، شجرة طیبه، چاپخانه نور، شیراز، ۱۳۷۵ه‍ ق، ص ۸.

۳- مهاجری، عبدالحمید، دوحه احمدیه فی احوال ذریه‌الزکیه، نسخة خطی.

۴- تهرانی، همان، ص ۱۰۴۸.

۵- دوحه احمدیه، نسخه خطی، در این مورد آورده است: «حاج علی‌وکیل لاری به خدمت میرزای شیرازی رسید و عرض می‌کند که ما یک عالمی می‌خواهیم که برائت از ظلم داشته باشد.» برای آگاهی بیشتر از وضعیت نابسامان لارستان در آستانة ورود سید ن.ک: وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، انتشارات نوین، تهران، ۱۳۶۲.

۶- کالمار (Calmard) با توجه به اطلاعات مندرج در فارس‌نامة ناصری، نقشه‌ای از لارستان عصر قاجاری به دست داده است.

Calmard, J. EI. New edition (Lar and Larestan).

۷- Pohanka, R, Karavanenwege und Karavanserails in Larestan, AMI, Band, ۱۷, pp, ۲۸۵-۳۰۸.

۸- Calmard, J. Les routes de Chiraz au Golfe Persique vues par vayageurs europeens, Paris, ۱۹۷۸.

۹- در کلیه نوشته‌های سدیدالسلطنه کبابی می‌توان از اقتدار تجار لارستانی نشان یافت. محلات و بازارهایی به نام لاری، اوزی، بستکی، هنوز هم این دو بندر از بارونق‌ترین مراکز تجاری‌اند. جهت اطلاع بشتر ن.ک: سدیدالسلطنه کبابی، سفرنامه، تصحیح احمد اقتداری، انتشارات بهنشر، تهران، ۱۳۶۲.

۱۰- در وقایع اتفاقیه گزارشهای منحصر به فردی از ناامنی و اختلافات شدید اجتماعی در منطقه لارستان به چشم می‌خورد. جهت اطلاع بیشتر، ن.ک: وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، انتشارت نوین، تهران، ۱۳۶۲.

۱۱- ن.ک: مورخ لاری، تاریخ لارستانی، تصحیح محمدباقر وثوقی، نشر راهگشا، شیراز، ۱۳۷۱.

۱۲- آیت‌الله سیدعلی رشتی که از روحانیون مهاجر به لارستان در اواخر عصر ناصری محسوب می‌شود، در ۱۳۰۸ ه‍ ق. به طرز مشکوکی وفات یافت و لارستان پس از او فاقد رهبری روحانی گردید. ن.ک: محمداعظم خان بستکی، تاریخ بستک و جهانگیریه، بی‌نا، ۱۳۳۹، ص ۳۱۳.

۱۳- ن.ک: مهاجری، شیخ عبدالحمید، دوحه احمدیه فی احوال ذریه الزکیه، نسخه خطی. همچنین: رکن‌زاده آدمیت، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، کتابفروشی خیام، ج ۳، ص ۵۷۹.

۱۴- ن.ک: وثوقی، لارستان و جنبش مشروطیت، همان، صص ۸۷-۸۲.

۱۵- لاری، سیدعبدالحسین، آیات الظالمین، شیراز، ۱۳۴۱.

۱۶- در یک نسخه خطی بر جای مانده که حاوی پرسشهای یکی از شاگردان «سید» و پاسخهای فقهی اوست و متعلق به سال ۱۳۱۴ه‍ ق است، سید چنین نوشته است که: «میل به ظلمه و فسقه و جابرین و اعانه آنها ولو به شاهد شدن یا مهر نمودن یا کاغذ نوشتن ایشان موجب شرکت با ایشان و حشر با ایشان است.»

۱۷- شجرة طیبه، همان، ص ۸.

۱۸- برای اطلاع بیشتر ن.ک: لوی، حبیب، تاریخ یهود در ایران، انتشارات بروخیم، تهران، ۱۳۳۹، صص ۱۶-۸۱۲.

۱۹- اسناد بسیاری از کمکهای مالی تجار به نهضت «سید» که به تأیید رهبران شیعی ایران در نجف رسیده است، در دست می‌باشد.

۲۰- برای اطلاع بیشتر از مشخصات انجمنهای تشکیل شده در این دوره ن.ک: تاریخ جهانگیریه و بنی‌عباس، همان، ص ۳۱۴. همچنین کرامتی، تاریخ دلگشای اوز، نشر نوید، شیراز، ۱۳۶۹، صص ۲۰۱-۱۹۸.

۲۱- «سید» سالها پیش از انقلاب مشروطیت نیز در لارستان به اجرای شدید قوانین مذهبی دست زده و حتی در دورة مشروطیت با انتشار رساله‌ای با عنوان احکام قانون ادارة بلدیه نظریات فقهی خویش را درباره امور اجرایی و اجتماعی اداره شهرها اعلام کرده ن.ک: سیدعبدالحسین لاری، احکام قانون ادارة بلدیه، شیراز، ۱۳۲۶ ه‍ ق.

۲۲- گزارشهای اداری بوشهر و فارس، بالیوز انگلیسی، ترجمه علی زنگنه. به نقل از روزنامه آئینة جنوب، شماره ۷۵.

۲۳- ن.ک: روزنامه حبل‌المتین، کلکته، ۲۲ رجب ۱۳۲۷ هجری/ آگوست ۱۹۰۹م همچنین ر.ک: روزنامه صوراسرافیل، تهران، سال دوم، ۱۳۲۷ ه‍ ق همچنین ر.ک: روزنامه انجمن اخوت، شیراز، ۱۳۲۶، شماره یکم، سال اول، همچنین روزنامه اصلاح، کلکته، شماره‌های ۳۲، ۳۶، ۳۹ و ۴۰.

۲۴- دکتر زرگرنژاد در رسایل مشروطیت ضمن بررسی و تحلیل نظرات سیاسی «سید»، نام این رسالة سیاسی را «قانون مشروطه مشروعه» دانسته است که دلیل آن مشخص نیست ر.ک: زرگرنژاد، غلامحسین، رسایل مشروطیت، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۷۴.

۲۵- ر.ک: لاری، سیدعبدالحسین، تشویق و تحریض مشروطة مشروعه، شیراز ۱۳۲۵ ه‍ ق.

۲۶- خاطرات مستشارالدوله، به کوشش ایرج افشار، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۶۲، صص ۲۱۴-۲۱۳؛ همچنین گزارش مارلینگ به تهران به ادوارد گری، کتاب آبی، ترجمة احمد بشیری، نشر نو، ج ۱، ص ۱۱.

۲۷- در یک نامه بر جای مانده به دستخط «سید» تعداد نفرات مشخص شده است. در بخشی از نامه آمده است: «فعلاً جناب حاج اسدالله با پنج هزار آقایان و اعیان جهرم و شیراز و لارستان در تلگراف‌خانه شیراز مشغول اصلاح امور مسلمین و دفع مفسدین... هستند. ن.ک: لارستان و جنبش مشروطیت، ص ۲۱۴.

۲۸- کتاب آبی، همان، ج ۱، ص ۱۲۷.

۲۹- مهمترین مرجع مطالعاتی این دوره همانا روزنامة انجمن اخوت شیراز است که به سردبیری معروفعلی شاه منتشر می‌شده است.

۳۰- ر.ک: وثوقی، محمدباقر، پرونده یک ترور، مجلة تاریخ معاصر ایران، شماره ۸.

۳۱- ر.ک: روزنامه مجلس شورای ملی «دوره اول» هاشمی.

۳۲- انجمن انصار، به وسیله «سید» در شیراز تشکیل شد و سخنگوی این انجمن نیز حاج‌علی وکیل لاری بود که در جلسات انجمن ایالتی شرکت می‌کرد و از عوامل مؤثر تصمیم‌گیری محسوب می‌شد. صورت مذاکرات انجمن ایالتی فارس در روزنامه‌ انجمن اخوت درج شده است.

۳۳- ر.ک: لاری، سیدعبدالحسین، مشروطه مشروعه، شیراز ۱۳۲۶ ه‍ ق.

۳۴- او در رسالة مشروطه مشروعه، مجلس شورای ملی را «مجلس ملی احبا» خوانده است: ن.ک: مشروطة مشروعه.

۳۵- کتاب آبی، همان، ج ۲، ص ۴۷۱.

۳۶- روزنامه صوراسرافیل، سال دوم، ۱۵ صفرف ۱۳۲۷ ه‍ ق.

۳۷- کتاب آبی، ج ۲، ص ۴۲۶.

۳۸- شیخ زکریا دارابی ملقب به «نصیرالسلام»، یکی از برجسته‌ترین شاگردان و مریدان «سید» محسوب می‌شود که رهبری نظامی – سیاسی شرقی فارس را بر عهده داشته است. جهت اطلاع بیشتر ن.ک: آزما دارابی، پلنگ کوهستان، نسخة خطی و همچنین دانشمندان و سخن‌سرایان فارس.

۳۹- کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، امیرکبیر، ج ۵، ص ۳۶۱.

۴۰- همان، ج ۵، ص ۲۹۵.

۴۱- ناظم‌الاسلام کرمانی این خبر را چنین نقل کرده است: «حضرت حجت‌الاسلام لاری در پنج روز قبل با لشکر ملی با فتح و پیروزی وارد بندر بوشهر گردیده و بندرعباس و لنگه و نخیلو و سایر جزایر و بنادر فارس تماماً به تصرف حضرت سید درآمده است. ن.ک: کرمانی، همان، ج ۵، ص ۳۴۷.

۴۲- ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۶۳، ج ۴، ص ۹۹۶.

۴۳- کتاب آبی، ص ۶۰۴.

۴۴- جهت اطلاع بیشتر ن.ک: وثوقی، لارستان و جنبش مشروطیت، ص ۱۴۲.

۴۵- روزنامه اصلاح، کلکته، سال اول، شماره ۱۹.

۴۶- کرمانی، ناظم‌الاسلام، همان، ص ۴۲۶.

۴۷- کتاب آبی، همان، ص ۵۶۹.

۴۸- همان، ج ۲، ص ۶۱۳.

۴۹- کتاب نارنجی، به کوشش احمد بشیری، ج ۲، ص ۲۲۶.

۵۲- لارستان و جنبش مشروطیت، صص ۱۶۵-۱۶۱.

۵۳- روزنامه حبل‌المتین،‌ کلکته، شماره ۸، سال ۱۸، شعبان ۱۳۲۸، ص ۹.

۵۴- کتاب آبی، ص ۷۶۳.

۵۵- بیانیه دفاعیه جنگ جهانی اول، نسخه خطی.

۵۶- در کتاب لارستان و جنبش مشروطیت، ص ۲۲۱، عکسی از این حکم آمده است.

۵۷- یادداشتهای معین دفتر، نسخه خطی.

۵۸- سفیری، فلوریدا، همان، ص ۲۳۳.

۵۹- لارستان و جنبش مشروطیت، همان، ص ۱۹۸.

منبع: ایران و جنگ جهانی اول، صفا اخوان،

مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ۱۳۸۰

صص ۳۳۰ تا ۳۴۴