سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

مدارا با جنگ طلبان


مدارا با جنگ طلبان

وقتی این خبر را می خوانیم که «سازمان ملل, اسرائیل را به توقف تخریب خانه های فلسطینی و پایان بخشیدن به فشار برای اخراج فلسطینی ها از بیت المقدس فرا خوانده است, با این هشدار که ۶۰ هزار فلسطینی با این اقدام اسرائیل بی خانمان خواهند شد», تنها می توانیم شگفتی خود را ابراز کنیم از این که آیا این سازمان, همان سازمانی است که در غروب پیروزی علیه نازیسم ایجاد شد و تاریخ به آن اختیار کامل داد تا حق مردم جهان را برای خودمختاری و استقلال تأمین کند

وقتی این خبر را می‌خوانیم که «سازمان ملل، اسرائیل را به توقف تخریب خانه‌های فلسطینی و پایان بخشیدن به فشار برای اخراج فلسطینی‌ها از بیت‌المقدس فرا خوانده است، با این هشدار که ۶۰ هزار فلسطینی با این اقدام اسرائیل بی‌خانمان خواهند شد»، تنها می‌توانیم شگفتی خود را ابراز کنیم از این که آیا این سازمان، همان سازمانی است که در غروب پیروزی علیه نازیسم ایجاد شد و تاریخ به آن اختیار کامل داد تا حق مردم جهان را برای خودمختاری و استقلال تأمین کند؟ همان سازمانی که رسالت «پایان بخشیدن به استعمار» به آن محول شده است؟ همان سازمانی که در منشور خویش حق همه مردم جهان برای آزادی را بدون هیچ تفاوتی از جهت نژاد و مذهب و قوم به رسمیت شناخته است؟

لحن طفره آمیز دعوت سازمان ملل در زمینه پیشنهاد فروتنانه شورای امنیت به صهیونیست‌ها برای عدم تخریب خانه‌های فلسطینی یک بی‌آبرویی تاریخی است. حداقل نتیجه حقوقی این نرمش‌ها نادیده گرفتن حقوق سیاسی مشروع مردم فلسطین از جمله حق زندگی و آزادی است.

مدت ۶۰ سال را فلسطینی‌ها تحت حکومت نژادپرست اسرائیل- در شکل مهاجرنشینی- به سربرده‌اند و در تمام این مدت به وسیله گروه‌های مسلح شهرک‌نشین که به وسیله پلیس و ارتش اسرائیل حمایت می‌شوند، هدف پاکسازی‌های قومی قرار گرفته‌اند.

این رشته از رفتار و سیاست اسرائیل از قرن بیستم اکنون به هزاره سوم راه کشیده است. جنایت‌هایی مانند مسموم کردن موادغذایی، گرسنگی، کشتار، تخریب خانه‌ها، سوزاندن محصولات کشاورزی، از بین بردن مزارع، بدرفتاری با زندانیان و ممانعت از رفت‌وآمد فلسطینی‌ها بین روستا‌هایشان، مزارع و مدارس‌شان از اقدامات روزمره است که درباره این مردم در سرزمین اجدادی شان اعمال می‌شود.

«دعوت» سازمان ملل از اسرائیل برای «توقف تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها» پس از آن انجام شد که خانه‌های خانواده‌های حانون و قاوی در الجاره ویران شد که در همسایگی بیت‌المقدس قرار دارد. حتی چادر‌هایی را که آنها پس از انهدام خانه‌هایشان در خیابان‌های نزدیک محل برپا کردند، از جای کنده شد و محتویات آنها را که شامل پوشش‌هایی برای محفوظ ماندن از سرمای هوا بود و مقداری وسایل آشپزخانه برای تهیه غذا، ضبط کردند. این چادر‌ها ۵۰نفر را در خود جای داده بودند که چند ماه پیش خانه‌هایشان در اجرای سیاست یهودی سازی بیت‌المقدس، از بین برده شده بود.

گاه به گاه سازمان ملل و یا اتحادیه اروپا پذیرفته‌اند که «تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها، تجاوز به حقوق بین‌الملل است»، ولی اگر این جنایت و جنایت‌های دیگری از این نوع، تجاوز به حقوق بین‌المللی است چرا آنها تغییر روش نمی‌دهند و از امنیت فلسطینی‌ها دفاع نمی‌کنند؟ سؤال این است که سازمان ملل و اروپائیان در این مورد، به غیر از اذعان به نقض حقوق بشر از سوی اسرائیل چه کار دیگری خواهند کرد؟ آیا فقط خود را محدود می‌کنند به این که تأیید کنند اعمال اسرائیل در تضاد با منشور سازمان ملل و قوانین بشردوستانه است. آنها در قبال موج گسترده تخریب، آتش‌سوزی در بیت‌المقدس، نابلس، الخلیل و سایر جا‌ها به صورت تماشاچی درمی‌آیند بدون این که از چندین اهرم تنبیهی و بازدارندگی که در اختیار این نهادها است بهره بگیرند؟ اگر این جنایت‌های دائمی به مفهوم نسل‌کشی و پاکسازی قومی نیست، چه نام دارد؟

در ایالات متحده قرن‌ها پیش مهاجران سفیدپوست به سرخپوستان پتو‌های آلوده به میکروب‌های خطرناک و کشنده می‌دادند تا آنها را از بین ببرند. امروز اسرائیلی‌ها، فلسطینی‌ها را از غذا و دارو محروم می‌کنند، آب آشامیدنی آنها را مسموم می‌کنند و محصول آنها را از بین می‌برند تا آنها یا از بین بروند و یا سرزمین شان را ترک کنند.

در کتب تاریخ اروپا از آن رفتار نژادپرستان سفیدپوست به عنوان نسل‌کشی یاد می‌شود اما سازمان ملل این جنایت‌ها در فلسطین اشغالی را «تخلیه اجباری» می‌خواند. سؤال جامعه بزرگ حقوقدانان امروز این است که چه تناسبی میان دامنه جرم و احکامی که در مجامع بین‌المللی درباره قحطی و مرگ و میر کودکان محاصره شده غزه صادر شده، وجود دارد. آنچه فلسطینی‌ها نیاز فوری به آن دارند، تحقیق در مورد این رشته از جنایت‌های اسرائیل است و گزارش آن به یک سازمان جهانی که هنوز کمی عزت نفس خود را حفظ کرده باشد.

به باور برخی ناظران، فضای وحشت و تروری که در عرض شش ماه دوران نخست‌وزیری گروه جنگ طلب نتانیاهو برای شهروندان بدون سلاح فلسطینی ایجاد شده با هیچ دوره‌ای از شصت سال گذشته قابل قیاس نیست. شنیدن آنچه از گزارش مرگ تدریجی در غزه محاصره شده یا تخریب‌های بیت‌المقدس در این مدت برای آنهایی که هنوز اندکی احساس انسانی دارند دردآور است. نباید به راحتی از کنار این جنایات گذشت. تأیید ضمنی این اعمال به وسیله مجامع جهانی یا تأمین مالی و حمایت آنها از سوی دولت‌های غربی جهان را به قانون جنگل سوق می‌دهد.

در سالگرد کشتن اسحاق رابین به وسیله یک شهرک‌نشین، باراک اوباما تعهد امریکا نسبت به «امنیت اسرائیل» را تکرار کرد بدون این که سخنی از تعهد نسبت به فجایعی که آن سوی دیوارهای غزه رخ می‌دهد به میان آورد. آیا تاکنون اوباما از خودش نپرسیده که چرا این همه گروه‌های داوطلب از اندیشمندان، روزنامه‌نگاران یا وکلای امریکایی با پذیرفتن همه خطرات سوار بر کشتی برای رفع محاصره غزه هر ماه راهی این کانون خطر می‌شوند. این حرکت‌های سمبلیک آیا نشان از ناامیدی به وعده‌های آخرین رئیس‌جمهوری امریکا نیست. جنبش‌های آزادیخواه که پرچم غزه را برافراشته‌اند فقط یک حرف دارند، جهان باید این وظیفه را به عهده بگیرد که صدای خود را علیه جنگ جنایت‌بار اسرائیل بالا ببرند و با خاموش ماندن، شرمساری ابدی را برای خود به بار نیاورند.

پس از این همه اسنادی که قاضی گلدستون و چندین ناظر به همراه او از فجایع غزه و سرزمین‌های اشغالی در منظر وجدان‌های بیدار جهانی قرار داده‌اند نباید خواست خود را تنها به این امر محدود کرد که از مسافرت بعضی از جنایتکاران اسرائیلی به خارج ممانعت به عمل آید. جمعبندی بسیاری از حقوقدانان این است که ابعاد فاجعه در این نقطه وسیع تر از بالکان و رواندا و... است لذا عاملان این جنایات باید به دادگاه کشانده شوند.

چند اندیشمند یهودی، پس از انتشار گزارش گلدستون این سؤال را پیش کشیدند که چرا باید دولت منسوب به آنها بر روی خرابه‌ها و آزادی سایر مردم ساخته شود؟ چرا به نام مذهب آنها باید عده‌ای جاه طلب مرتکب قتل، جنایت و تخریب شوند و سپس این جنایت‌ها را توجیه کنند و کسانی را که می‌خواهند مرتکبان آن را به پاسخگویی بکشانند، مورد سرزنش قرار دهند؟

آنها به خاطر می‌آورند که وقتی جهان هزینه جنگ ژاپن و بلندپروازی‌های آن را پرداخت، همه نخبگان این کشور هم موضعی تاریخی در برابر توجیه و ستایش جنگ در پیش گرفتند. دیگر کسی نباید اعمال سیاستمداران و ژنرال‌های اسرائیلی را توجیه کند؟ روشنفکران خود جامعه یهود اکنون با این تناقض روبه‌رو هستند که چگونه این امر را موجه بدانند که ایهود اولمرت برای فساد مالی تحت پیگرد قرار گیرد، ولی نه به خاطر جنایت علیه فلسطینی‌ها و کودکان و غیر نظامیان لبنانی؟ دوران حکومت نتانیاهو داستانی متفاوت از امثال اولمرت دارد. در کابینه او کرسی‌های تصمیم گیری در اختیار کسانی است که در سابقه شان رقابت برای کشتار شهروندان فلسطینی ثبت شده است؟ با این ترکیب زمامدارانی که در تل‌آویو شکل گرفته بروز حوادثی مثل یورش به بیت‌المقدس یا تنگتر کردن حلقه محاصره زنان و کودکان گرسنه غزه دور از انتظار نبود. حال تصور کنید که باراک اوباما و دیگر مدعیان در کمیته چهارجانبه‌ای که برای سازش خاورمیانه شکل گرفته (‌سازمان ملل، اروپا،‌ روسیه و امریکا)‌ بنا دارند پروژه آشتی و امنیت در خاورمیانه را با همین تیم حکومتگران تل آویو پیش ببرند.