پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

ناقوس پیری زودرس در ایران


ناقوس پیری زودرس در ایران

آمارها حکایت از پیرشدن جمعیت ایران دارد

چندی پیش وقتی رئیس جمهور در یک نطق تلویزیونی منطق " دو بچه کافی نیست " را مطرح کرد بسیاری خرده گرفتند که چرا شخصیت اول اجرایی در ایران چنین حرف غیر منطقی می زند!

اما با بررسی دقیق این موضوع و کنار هم قرار دادن چند فاکتور به خوبی مشخص می شود که نه تنها منطق " دو بچه کافی نیست" غیر علمی نمی باشد بلکه مبتنی بر یک پیش بینی کاملا علمی و دقیق مطرح شده است.

هم اکنون آمارها نشان می دهد که جمعیت کشور به شکل نگران کننده ای به سمت پیر شدن حرکت می کند . کارشناسان هشدار می دهند که هرم سنی جمعیت ایرانیان، به صورت ناگهانی، روزهای اوج جوانی را پشت سر گذاشته و تا چند سال آینده با "سونامی پیری" روبه رو خواهد شد. وضعیتی که در آن، جمعیت جوان فعلی که اکثریت را تشکیل می دهند، دچار بحران سالخوردگی شده و نیاز به مراقبتهای ویژه این سن و سال پیدا می کنند.

برآوردهای سازمان ملل حاکی از آن است که تا سال ۲۰۵۰ میلادی یعنی ۴۰ سال آینده، جمعیت سالمندان کشورایران به ۲۶ میلیون و ۳۹۰ هزار نفر افزایش می یابد؛ به عبارت دیگر تا ۴۰ سال آینده جمعیت افراد ۶۰ سال به بالا، حدود ۲۴ درصد جمعیت ایران خواهد بود.جمعیت شناسان عنوان می کنند افزایش جمعیت سالمند به دلیل سالخورده شدن جمعیتی است که در سالهای ابتدای دهه ۶۰ به طرز فزاینده ای به کشور اضافه شده اند. متولدان این سالها، با فرارسیدن دوران جوانی، باعث شده بودند جمعیت ایران به عنوان جوانترین جمعیت کشور نامگذاری شود و با سالخورده شدن آنها نیز تعادل هرم جمعیتی به شکل آشکاری به سمت سالخوردگی میل نموده است.با این حال باید در نظر داشت که پیر شدن هرم سنی جمعیت در ایران تبعات اقتصادی ، فرهنگی و حتی سیاسی بسیاری را در پی خواهد داشت .

کاهش نیروی کار - بخوانیم کاهش نیروی مولد - وافزایش سالخوردگان - بخوانیم افزایش مصرف کنندگان - در جامعه از جمله تبعات جدی پیری جامعه است که امروزه کشورهای غربی به شدت طعم تلخ آن را تجربه کرده اند و هم اکنون این تهدید در برابر ایران خودنمایی می کند . مضاف بر اینکه به لحاظ تاریخی ایران کشوری است که همواره در معرض تهاجم و دست درازی قدرت های بزرگ بوده است. لذا نمی توان از جمعیت به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای اقتدار ملی چشم پوشی کرد. به عنوان نمونه به واسطه اشغال نظامی ایران توسط انگلیسی ها در جنگ جهانی اول فاجعه قحطی سالهای (۱۹۱۷-۱۹۱۹ م) در سراسر کشور به وقوع می پیوندد و به تاوان آن بیش از ۱۰ میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می شوند.”طبق اسناد آمریکایی، در سال۱۹۱۴ جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر بود که در سال۱۹۱۹ به۱۱ میلیون نفر کاهش یافت، یعنی حدود ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند.”

از سوی دیگر شواهد و قراین بیانگر این نکته است که مقامات غربی حساب ویژه ای روی کاهش جمعیت در ایران باز کرده اند . به عنوان نمونه می توان به اظهار نظر چند ماه پیش زبیگنیو برژینسکی مشاور ارشد سیاسی کاخ درزمان کارتر سفید اشاره کرد. او چندی پیش در گفتگویی با وال استریت ژورنال در خصوص راه های مقابله با ایران می گوید " بالاتر از همه ، بازی طولانی مدت را انجام دهید، چون زمان ، آمار جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست"از این روست که می توان گفت ضرورت دارد تا نگاه ها به مسئله جمعیت تغییر کند . متاسفانه طی چند دهه اخیر به دلیل برخی تقلید های کورکورانه از غرب روند کاهش جمعیت در ایران حتی جدی تر از کشورهای غربی پیش رفته و این موضوع باعث شده است که هم اکنون موج سالمندی و تبعات سنگین کاهش جمعیت در مقطعی که ایران می بایست بزرگترین جهش علمی ، اقتصادی و سیاسی را پشت سر گذارد آتیه ایران را تهدید کند.

کارشناسان هم اکنون به این نتیجه مهم رسیده اند که وجود نیروی انسانی و منابع فراوان مولد و کارا باعث ظهور اقتصادی قدرتمند می شود و چنانچه جمعیت یک کشور جوان ، مولد ، فعال و کارا باشد، می تواند عامل رشد و توسعه بوده و از سوی دیگر اگر جمعیت کشوری سالخورده، غیرمولد و مصرفی و ناکارا باشد، این مولفه مانعی مهمی در برابر رشد و توسعه و امنیت آن کشور ایجاد می کند . به عنوان مثال اکنون پرجمعیت ترین کشور جهان یعنی چین به خاطر مولد وکارا بودن جمعیت خود توانسته است بیشترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای قدرتمند اقتصادی به ثبت رسانده و مازاد درآمد ارزی خود را تا ۲۰۰ میلیارددلار ارتقا دهد. این موضوع موید آن است که جمعیت زیاد ، در یک مدیریت کارآمد اقتصادی نه تنها تهدیدی نیست بلکه به عنوان یک فرصت بی نظیر تلقی می شود.

اما متاسفانه در کشور ما همواره جمعیت یک مولفه تهدید زا محسوب شده است در حالی که این مدیریت و عدم آمایش جمعیتی در سطح یک کشور است که به تدریج موجبات فقر ، بیکاری و کمبودها را پدید می آورد.

طی چند دهه گذشته غربی ها تلاش زیادی برای توصیه و تجویز الگوهای کنترل جمعیت به کشورهای جهان سوم و بخصوص مسلمانان داشته و دارند. بدیهی است چنین تلاشی لزوما خیرخواهانه نیست. “ساموئل هانتینگتون” در بخشی از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان می گوید:”تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالش هاست. چرا که این تمدن اساسا ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد که در اکثر کشورهای اسلامی، شاهد آن هستیم این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از۲۰ درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان۱۵ تا۲۵ ساله تشکیل داده اند.”( سیاحت غرب، شماره۳۲ ، ص۸ )

غربی ها حتی در برابر سیاست های بی رحمانه چینی ها در کنترل جمعیت نه تنها هیچ موضعی اتخاذ نمی کنند بلکه به شدت موافق این موضوع هستند که نسل زردپوست ها رو به کاهش بگذارد.

اما همان طور که پیش تر گفته شد مشکل اصلی در کشورهای جهان سوم مثل ایران، مسئله افزایش جمعیت نیست؛ بلکه توزیع نابرابر جمعیت در گستره سرزمینی مولد ناهنجاری ها و کمبودهایی شده است که بیشتر کاذب و مصنوعی به نظر می رسد. ایران امروز برای قدرتمند بودن نیازمند جمعیتی بالای ۱۰۰ میلیون نفر است و سیاست های کنترل جمعیت دولت های قبل می بایست مورد بازنگری و تجدیدنظر قرار گیرد. لذا نمی توان در برنامه ریزی ها برای آینده کشور نقش جمعیت را در اقتدار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و انقلاب اسلامی نادیده گرفت.

محمد اسکندری