سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

شیعه حقیقی در سیره پیشوایان


شیعه حقیقی در سیره پیشوایان

گرچه بعضی از مغرضین یا ناآگاهان, تشیّع را مولود حوادث بعد از رحلت پیامبر ص دانسته و با نسبت های ناروا مانند اینكه عبداللّه بن سبا ۳ آن را تأسیس كرد, و یا ایرانیان به تأسیس آن پرداختند ولی حقیقت این است كه مؤسّس شیعه شخص رسول خدا ص بود

● معنی لغوی و اصطلاحی شیعه

واژه شیعه در اصل از شَیَعَ به معنی مشایعت و دنباله روی، و پیروی و بدرقه كردن آمده است، و بر همین اساس در اصطلاح به معنی گروهی است كه پیرو شخصی، و یا پیرو آیین خاصی هستند. این كلمه معنی عام دارد و شامل شیعه فكری، اعتقادی، عملی و حزبی نیز خواهد شد، و غالباً در مورد پیروان راستین حق استعمال می‏شود، گرچه گاهی در مورد پیروان، باطل نیز به كار می‏رود، چنان كه امام حسین(ع) در روز عاشورا دشمنان و پیروان یزید را شیعیان دودمان ابوسفیان خواند.(۱)

و در قرآن مجید، پیرو حضرت موسی(ع) و نوح(ع) باعنوان شیعه آنها یاد شده است.(۲) و اكنون در میان مسلمین شیعه و شیعیان به كسانی اطلاق می‏شود كه امام علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر اسلام(ص) می‏دانند، و پیرو اهل بیت پیامبر(ص) می‏باشند. با توجه به اینكه شیعیان نیز دارای فرقه‏های گوناگون هستند، مانند: شیعه امامیه، شیعه زیدیّه، شیعه اسماعیلیه و شیعه فتحیه و هفت امامی و...كه معروف‏ترین و پرجمعیت‏ترین آنها شیعه امامیه هستند كه معتقد به امامت دوازده امام بر حق بعد از رسول خدا(ص) بوده كه نخستین آنها حضرت علی بن ابیطالب(ع) و آخرین آنها حضرت قائم آل محمد (عج) می‏باشد.

● آغاز پیدایش تشیّع

گرچه بعضی از مغرضین یا ناآگاهان، تشیّع را مولود حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) دانسته و با نسبت‏های ناروا مانند اینكه عبداللّه بن سبا(۳) آن را تأسیس كرد، و یا ایرانیان به تأسیس آن پرداختند ولی حقیقت این است كه مؤسّس شیعه شخص رسول خدا(ص) بود، و آغاز پیدایش آن به وسیله آن حضرت تكوین و تأسیس شد، چنانكه روایات بی شمار از كتب اهل تسنن و شیعه بر این مطلب دلالت دارند از جمله این كه وقتی كه آیه ۷ و ۸ سوره بیّنه نازل شد: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئك هم خیر البریّهٔ...؛كسانی كه به خدای یگانه ایمان آورده و اعمال نیكو انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) هستند».

حاكم حسكانی با اسناد مختلف از ابن عباس نقل می‏كند كه پس از نزول این آیه، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «هو انت وشیعتك؛ منظور از بهترین خلق خدا تو و شیعیان تو هستند».

نیز از ابوبریره روایت شده گفت: پیامبر(ص) این آیه را قرائت كرد، و آنگاه خطاب به علی (ع) فرمود: «هو انت و شیعتك...؛(۴) منظور از برترین خلق، تو و شیعیان تو هستند». نیز فرمود: «و ربّ هذه البنیّه انّ هذا و شیعته هم الفائزون؛سوگند به خدای این كعبه این مرد(اشاره به علی علیه السلام)و شیعیانش در قیامت رستگارانند».(۵)

روایات بی شمار در موارد متعدد دیگر از ائمه اهل البیت(ع) و آنها از پیامبر(ص) همین مطلب و نظیر آن را نقل كرده‏اند، از جمله امام سجّاد(ع) فرمود: پیامبر(ص) روزی به علی(ع) فرمود: «بشّر لشیعتك انّی لشفیعٌ لهم؛ به شیعیانت مژده بده كه من حتماً در قیامت از آنها شفاعت می‏كنم».(۶) جالب این كه طبق پاره‏ای از روایات، پیامبر(ص) شیعیان علی(ع) را شیعیان خود و شیعیان اهل بیت(ع) خوانده است.(۷)

شیخ ابو محمد حسین بن موسی نوبختی كه از علمای تسنن در قرن چهارم است در كتاب الفرق و المقالات می‏نویسد: «اركان فرقه‏های اسلامی چهار فرقه می‏باشند: ۱ـ شیعه ۲ـ معتزله ۳ـ مرجئه ۴ـ خوارج. شیعه همان فرقه پیرو علی بن ابیطالب(ع) می‏باشند كه در عصر زندگانی پیامبر(ص) و پس از رحلت او به نام شیعه علی خوانده می‏شدند و علی(ع) را پس از پیامبر(ص) امام برحق می‏دانستند، مانند سلمان، مقداد،ابوذر و عمّار یاسر...اینها نخستین افرادی در اسلام هستند كه به عنوان شیعه خوانده می‏شدند، و قبل از اسلام به پیروان حضرت ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) و انبیاء دیگر، شیعه می‏گفتند».(۸)

نتیجه اینكه: مطابق اسناد و مدارك قطعی، عنوان شیعه برای پیروان حضرت علی(ع) در همان عصر پیامبر(ص) و مقارن رحلت پیامبر(ص) و بعدها از امور قطعی و انكارناپذیر بوده و در همان عصر پدیدار شده است.

● شیعه حقیقی كیست؟

اكنون به اصل مسأله باز می‏گردیم، و آن این كه شیعه حقیقی كیست؟ پاسخ آن كه شیعه در یك تجزیه و تحلیل فشرده دارای اقسام و مراتب و درجات است، مانند: شیعه اعتقادی،شیعه زیدی، شیعه امامی، شیعه اسماعیلی و... و در میان اینها و و معروف ترینشان شیعه امامیه یعنی همان شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) است، و این شیعیان نیز از نظر ایمان و علم و عمل دارای درجات مختلف هستند، و در مجموع به دو قسم تقسیم می‏شوند: شیعه كامل و شیعه ناقص، شیعه كامل كسی است كه حقیقتاً با كمال صداقت در همه ابعاد پیرو امام علی(ع) و امامان معصوم بعد از او باشد، كه نمونه اعلای این گونه شیعه را باید از سیمای افرادی مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار، مالك اشتر، محمد بن ابی‏بكر و...جستجو كرد. كه هم از نظر عقیده و ایمان، محكم و استوار بودند، و هم در عمل در عرصه‏های گوناگون زندگی پیرو راستین بودند، و باید دانست كه فرق است بین دوست علی(ع) و شیعه آن حضرت، شیعه مقامی است كه در درجه علّیین قرار دارد و هر كس نمی‏تواند این ادعا را بكند، چرا كه ادعای بسیار بزرگی است و شرایط سنگین دارد و هر كس را یارای وصول به این مقام نیست.

در این راستا نظری به قرآن می‏افكنیم می‏بینیم كه خداوند ابراهیم خلیل (ع) را شیعه حضرت نوح(ع) دانسته و چنین می‏فرماید: «و انّ من شیعته لابراهیم اذ جاء ربّه بقلبٍ سلیمٍ؛و از پیروان او (نوح علیه السلام) ابراهیم است، آنجا كه او با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد.»(۹)

از این دو آیه چنین فهمیده می‏شود كه اوّلاً واژه شیعه قبل از اسلام، حتی در عصر ابراهیم(ع) وجود داشت، ثانیاً این واژه دارای ارزش و محتوای بزرگ است، چرا كه پیامبر بزرگی همچون ابراهیم(ع) به عنوان شیعه(و پیرو حضرت نوح در توحید و اصول) نام گزاری شده، و ثالثاً از شرایط شیعه حقیقی آن است كه در پیشگاه الهی دارای قلب سلیم و روح پاك و كامل و خالی از هرگونه آلودگی و شوائب باشد، قلبی كه خالی از شرك، و خالص از معاصی و نفاق، و آكنده از عشق به خدا و سالم از هرگونه انحراف معنوی، و تهی از هرگونه شك و تردید، و موجب نیت راستین و پاك گردد، چنانكه امام صادق(ع)فرمود: «النّیّهٔ الصّادقهٔ صاحب القلب السّلیم، لانّ سلامهٔ القلب من هواجس المذكورات تخلّص النّیّهٔ فی الامور كلّها؛(۱۰) كسی كه نیت راست و پاك دارد، صاحب قلب سلیم است، چرا كه سلامت قلب از هرگونه شرك و شك، نیت را در همه چیز خالص می‏كند». كوتاه سخن آن كه تنها كسی كه در روز قیامت نجات می‏یابد و رو سفید می‏شود شخصی است كه با داشتن قلب سلیم وارد محشر شود، چنان كه در قرآن از زبان حضرت ابراهیم (ع) آمده: «یوم لاینفع مالٌ و لابنون ـ الّا من اتی اللّه بقلبٍ سلیمٍ؛(۱۱) در روز قیامت مال و فرزندان سودی نمی‏بخشد، مگر كسی كه با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید».

بر همین اساس روایت شده: شخصی به امام سجّاد(ع) عرض كرد: ای پسر رسول خدا(ص)! من از شیعیان خالص شما هستم. امام سجّاد(ع) به او فرمود: ای بنده خدا هرگاه قلب تو مانند قلب ابراهیم خلیل(ع) بود كه خداوند او را شیعه خوانده و فرموده: «و انّ شیعته لابراهیم ـ اذ جاء ربّه بقلبٍ سلیمٍ». تو از شیعیان ما هستی، ولی اگر قلب تو مانند قلب او از هرگونه نیرنگ و خیانت پاك نبود، تو از محبّان ما هستی نه از شیعیان ما. وگرنه اگر با دانستن این موضوع به دروغ ادعای شیعی بودن كنی به مكافات جذام یا فلج شدن تا آخر عمر مبتلا شوی، تا این دردها كفّاره دروغگویی تو باشند».

نیز در عصر امام باقر(ع) كه حكومت در دست خلفای جور بود و شیعیان مورد آزار و سرزنش قرار می‏گرفتند: روزی امام باقر(ع) به جمعی از شیعیان فرمود: «لیهنیكم الاسم؛باید برای شما نام شیعه گوارا و باعث سرافرازی باشد». ابو بصیر كه در آن‏جا حاضر بود عرض كرد: برای چه این نام برای ما مبارك باشد، چرا به ما تبریك می‏گویی؟ امام باقر(ع) در پاسخ او فرمود: خداوند در قرآن ابراهیم را شیعه خوانده(و انّ من شیعته لابراهیم) و نیز پیرو موسی(ع) را شیعه نامیده است (فاستغاثه الّذی من شیعته) بنابراین با داشتن این نام، سرافراز و شادمان باشید و افتخار كنید.(۱۲)

● شیعه حقیقی در گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع)

باید توجه داشت چنان كه اشاره شد، شیعه بودن با لفظ و ادّعا تحقق نمی‏یابد، بلكه باید نخست ارزش والای شیعه بودن را شناخت، آنگاه با پیمودن راه‏های صحیح و عمل به دستورها به این مقام ارجمند نایل شد، بر همین اساس نظر شما را به چند نمونه از گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) در این راستا جلب می‏كنم:

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «شیعیان ما كسانی هستند كه در راه ولایت ما به یكدیگر بخشش كنند، و در راه دوستی ما با همدیگر دوستی نمایند، و برای زنده كردن فرهنگ ما به دیدار یكدیگر روند، در حال خشم ستم نكنند، و در حال رضایت و رفاه، اسراف ننمایند، مایه بركت همسایگان می‏باشند، و با مردم معاشرت آمیخته با سازگاری و صفا و صمیمیت دارند.»(۱۳)

امام صادق(ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من قال بلسانه، و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا؛(۱۴) كسی كه به زبان بگوید شیعه هستم، ولی با اعمال و روش‏های ما مخالفت نماید، از شیعیان ما نیست.»

امام كاظم(ع) فرمود: «لیس من شیعتنا من خلأثمّ لم یرع قلبه؛(۱۵) از شیعیان ما نیست كسی كه در خلوت مراقب منحرف شدن قلبش نباشد».

و از سخنان امام صادق(ع) است: «از شیعیان ما نیست كسی كه در شهری پرجمعیت زندگی كند و در آنجا شخص (از غیر شیعه) از او با تقواتر باشد».(۱۶)

نیز فرمود: «شیعیان ما دارای چهار چشم هستند، دو چشم در صورت دارند و دو چشم در قلبشان است، همه مردم چنین هستند، ولی دو چشم قلبشان كور است جز شیعیان ما».(۱۷)

● معرّفی شیعه حقیقی در آیینه رفتار پیشوایان

۱) مردی به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: «فلان كس به ناموس همسایه‏اش نگاه می‏كند، و اگر آمیزش حرام برای او ممكن باشد، ابائی ندارد». پیامبر(ص) از این خبر ناراحت و خشمگین شد و فرمود: او را نزد من بیاورید. مرد دیگری عرض كرد: ای رسول خدا! او از شیعیان شما است و به دوستی شما و دوستی علی(ع) اعتقاد دارد، و از دشمنان شما بیزاری می‏جوید. پیامبر (ص) فرمود: «انّ شیعتنا من شیّعنا و تبعنا فی اعمالنا؛(۱۸) شیعیان ما كسانی هستند كه در اعمال و رفتار از ما پیروی و اطاعت می‏كنند».

۲) مردی به همسرش گفت: به محضر حضرت زهرا(س) برو و از او بپرس كه آیا من از شیعیان آنها هستم یانه. او نزد حضرت زهرا(س) آمد و پیام همسرش را ابلاغ كرد، حضرت زهرا(س) به او فرمود: به شوهرت بگو «اگر به آنچه ما دستور می‏دهیم عمل كنی، و از آنچه نهی می‏كنیم ترك می‏كنی، از شیعیان ما هستی و گرنه از شیعیان ما نیستی». او نزد شوهر باز گشت و پاسخ فاطمه(س) را به او رسانید، شوهر ناراحت شد، گفت: ای وای بر من، كیست كه گناه و خطا نكند؟ بنابراین من اهل دوزخ هستم، زیرا كسی كه از شیعیان اهل بیت(ع) نباشد، اهل جهنم است و در آن جاودانه خواهد ماند.

همسر او هراسان نزد فاطمه (س) آمد و پریشانی شوهرش را به او خبر داد. فاطمه زهرا(س) فرمود: به شوهرت بگو چنین نیست كه تو جاودانه در دوزخ بمانی، بلكه شیعیان از برترین‏های بهشت هستند، و آنان كه از محبّان ما رفتار خلاف می‏كنند گرچه جزء شیعیان (حقیقی) ما نیستند، ولی گناهانشان بر اثر گرفتاری‏ها و بلاها یا انواع سختی‏ها در عرصه‏های قیامت یا در طبقه اعلای دوزخ پاك می‏گردد، و سرانجام حب ما آنها را نجات داده و از دوزخ به بهشت نزد ما می‏آورد».(۱۹)

۳) شخصی به امام حسن مجتبی عرض كرد: من از شیعیان شما هستم. آن حضرت فرمود: «اگر در امر و نهی ما مطیع ما هستی، راست می‏گویی و گرنه با ادعای این مقام بزرگ (شیعه بودن) بر گناهانت نیفزا، نگو من از شیعیان شما هستم، بلكه بگو من از دوستان شما، و دشمن دشمنان شما هستم، در این صورت از مرحله‏ای نیك وارد مرحله نیك دیگر شده‏ای». نظیر این مطلب در گفتار امام حسین(ع) نیز آمده است.(۲۰)

۴) عصر امام باقر(ع) بود، مردی در حضور آن حضرت بر دیگران افتخار می‏كرد كه من از شیعیان آل محمد(ص) هستم، امام باقر (ع) به او فرمود: «ادعای دروغ چیزی نیست كه به آن افتخار كنی، من از تو می‏پرسم آیا آنچه داری و آن را برای هزینه زندگی خودت مصرف كنی برای تو بهتر است یا در زندگی برادران دینیت مصرف نمائی؟». او عرض كرد: برای زندگی خودم مصرف كنم برایم بهتر است. امام باقر(ع) فرمود: «پس تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما انفاق برای دیگران را بهتر از انفاق برای خودمان می‏دانیم، بلكه بگو من از محبین شما هستم، و امید آن دارم كه این محبت مرا نجات دهد».(۲۱)

۵) عمّار دهنی یكی از شیعیان در عصر امام صادق(ع) بود، روزی در حضور ابی لیلی قاضی كوفه برای احقاق حقی گواهی داد، قاضی (كه از مخالفان بود) گواهی او را نپذیرفت و به او گفت برخیز و برو، گواهی تو پذیرفته نیست زیرا تو رافضی هستی(با توجه به اینكه مخالفان به ادعای خود، شیعیان را رافضی می‏خواندند یعنی آنان روش خلفای صدر اول را ترك نموده‏اند) عمار دهنی در حالی كه گریان و بسیار پریشان شده بود برخاست. قاضی به او گفت: تو مردی از دانشوران و حدیث دانان هستی، اگر از این كلمه رافضی ناراحت شدی، از این مرام بیزاری بجوی آنگاه از برادران ما خواهی شد. عمار به قاضی چنین پاسخ داد: «سوگند به خدا از این جهت كه تو مرا رافضی خواندی گریان و پریشان نشدم، بلكه علت گریه‏ام هم برای تو بود و هم برای خودم، اما گریه‏ام برای خودم از این رو بود كه مقام بسیار ارجمندی (شیعه بودن) را به من نسبت دادی كه من لایق آن نیستم، تو پنداشتی كه من رافضی هستم، وای بر تو، امام صادق (ع) فرمود: نخستین كسانی كه رافضی خوانده شدند ساحران مصر بودند كه پس از دیدن معجزات موسی(ع) و ایمان آوردن به موسی(ع) فرعون و روش فرعون را ترك كردند، و تسلیم موسی(ع) شدند، از این رو فرعون آنها را رافضی خواند، بنابراین رافضی كسی است كه همه آن‏چه را كه خداوند ناپسند می‏داند ترك نماید، و فرمان خدا را انجام دهد، در این زمان كیست كه این گونه باشد؟ آری گریه‏ام از این رو است اگر خداوند كه بر قلبم آگاهی دارد بنگرد، و آن را با چنین نام ارجمند(شیعه بودن) هماهنگ نداند، آنگاه مرا نكوهش فرمایدو بگوید: ای عمّار! آیا به راستی تو رافضی یعنی ترك كننده باطل‏ها و بجا آورنده اطاعات هستی؟ در نتیجه با این ادعا اگر خدا مرا ببخشد، از درجاتم می‏كاهد، و اگر نبخشد مشمول عذابش خواهم شد، مگر این كه شفاعت امامانم دستم را گرفته و نجاتم دهند. و اما گریه‏ام برای تو (ای قاضی) از این رو است كه دروغ بزرگ به من نسبت دادی، اگر مرا به غیر نامم كه اشرف نام‏ها است خواندی دلم برایت نگران است كه به این خاطر گرفتار عذاب شدید الهی شوی، و بر تو هراسانم كه اگر مرا در جایگاه پایین درجات این نام بگذاری، چگونه بدنت از عذاب چنین سخنی طاقت می‏آورد».

وقتی امام صادق(ع) از پاسخ عمّار با خبر شد فرمود: اگر عمار دارای گناهانی بزرگتر از آسمان‏ها و زمین‏ها می‏داشت، بر اثر این پاسخش محو می‏شد، و در پیشگاه خداوند آن چنان بر حسناتش می‏افزاید كه هر ذره‏ای از حسناتش هزار برابر از دنیا بزرگتر است».(۲۲)

۶) به امام كاظم(ع) گزارش دادند كه شخصی در بازار فریاد می‏زند: «من از شیعیان خالص آل محمد(ص) هستم، چه كسی است كه این پارچه‏ها را از من افزونتر (گران‏تر) بخرد؟» امام كاظم(ع) فرمود: كسی كه قدر خود را بداند خود را تباه نمی‏كند آیا می‏دانید مثل این شخص چگونه است؟ این شخص مدعی است كه من مثل سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار هستم و در عین حال در خرید و فروش، كم و زیاد كرده و با دغل بازی جنس معیوبش را سالم و زیبا نشان می‏دهد، و با حرف‏های چربش مشتریان را گول می‏زند، آیا این مثل سلمان و ابوذر و... است؟ نه هرگز ولی چرا به جای این ادعا(شیعه بودن) نمی‏گوید من از دوستان آل محمد(ص) هستم، دوستانشان را دوست دارم و دشمنانشان را دشمن... نظیر این مطلب در برخورد امام رضا(ع) با گروهی از شیعیان در خراسان رخ داد، و نیز امام جواد(ع) به مردی كه مدّعی تشیّع بود شبیه این مطلب را فرمود.(۲۳)

حجهٔ‏الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی

پی‏نوشت‏ها:

۱. لهوف سید بن طاوس، ص ۱۴۵. (یا شیعهٔ آل ابی سفیان...).

۲. سوره قصص، آیه ۱۵ ؛ سوره صافات، آیه ۸۳.

۳. با اینكه عبداللّه بن سبا از غلات بود به دستور حضرت علی (ع) او را سوزاندند و خاكسترش را بر باد دادند.(بحار، ج ۴۱، ص ۲۱۴ و۲۱۵).

۴. شواهد التنزیل، ج۲، ص ۳۵۷ ؛ تفسیر جامع البیان طبری، ج ۲۹، ذیل آیه ۷ سوره بیّنه.

۵. همان، ج ۲، ص ۳۶۲، تفسیر روح المعانی، ج ۳۰، ص ۳۰۷.

۶. احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۲۱۰.

۷. عیون اخبار الرضا، ج۳، ص ۵۸.

۸. اعیان الشیعه، چاپ ارشاد، ج ۱، ص ۱۸ و ۱۹.

۹. سوره صافات، آیه ۸۳ و ۸۴.

۱۰. تفسیر صافی، ذیل آیه ۸۳ سوره صافات.

۱۱. سوره شعرا، آیه ۸۸ و ۸۹.

۱۲. تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۰۵ ؛ بحار، ج ۶۸، ص ۱۲ و ۱۳ و ۱۸.

۱۳. اصول كافی، ج ۲، ص ۲۳۶ و ۲۳۷.

۱۴. بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۶۴.

۱۵. همان، ص ۱۵۳.

۱۶. همان، ص ۱۶۴.

۱۷. همان، ص ۸۲.

۱۸. تنبیه الخواطر(مجموعه ورّام)، ص ۳۴۷.

۱۹. بحار، ج ۶۸، ص ۱۵۵.

۲۰. و ۲۱. همان، ص ۱۵۶.

۲۲. بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۶ و ۱۵۷.

۲۳. همان، ص ۱۵۸، ۱۵۹.