پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شاخص های فرهنگ شادی و لذت در اسلام


شاخص های فرهنگ شادی و لذت در اسلام

فرهنگ رفتاری براساس الگوهای رفتاری مشخصی شکل می گیرد که توده های مردم در یک فرآیند جامعه پذیری, آن را پذیرفته و نهادینه ساخته و به شکل سنت و آداب و رسوم به کار می گیرند, به طوری که به عادت دوم مردم تبدیل می شود و امکان تخلف و مخالفت با آن نیست یا بسیار کاهش می یابد زیرا فرهنگ رفتاری به عنوان هنجارهای پذیرفته شده جامعه هرگونه مخالف یا مخالفتی را طرد کرده و به شدت با آن مقابله می نماید

فرهنگ رفتاری براساس الگوهای رفتاری مشخصی شکل می گیرد که توده های مردم در یک فرآیند جامعه پذیری، آن را پذیرفته و نهادینه ساخته و به شکل سنت و آداب و رسوم به کار می گیرند، به طوری که به عادت دوم مردم تبدیل می شود و امکان تخلف و مخالفت با آن نیست یا بسیار کاهش می یابد؛ زیرا فرهنگ رفتاری به عنوان هنجارهای پذیرفته شده جامعه هرگونه مخالف یا مخالفتی را طرد کرده و به شدت با آن مقابله می نماید.

اسلام به عنوان دین الهی، سبک خاصی از زندگی را معرفی می کند و در این راستا، الگوهای رفتاری خاصی را نیز تجویز کرده و بر آن است تا به شکل فرهنگ رفتاری در میان مسلمانان درآید. شناخت الگوهای رفتاری از منظر اسلام می تواند نقش مهمی را در مهندسی فرهنگی جامعه ایفا کند. یکی از موضوعات مهم در این حوزه، فرهنگ چگونگی تفریح، شادی و لذت بردن از زندگی است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای از مهم ترین مسایل این حوزه را براساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین کند.

● اهمیت شادی و لذت در زندگی بشر

انسان سعادت و خوشبختی را در دو مؤلفه آرامش و آسایش می جوید. هر انسانی جوینده خوشبختی است و بر آن است تا از نظر روانی و روحی در امنیت و آرامش باشد و از نظر مادی، به همه نیازهای جسمی او پاسخ مناسب داده شود. از این رو همه همت و تلاش خویش را مصروف این معنا می کند. البته ممکن است انسان در مصادیق آرامش و آسایش به خطا برود و چیزی را که موجب آرامش و آسایش نیست به خطا عامل آن بداند یا آرامش و آسایش را در چیزی بداند که خود نفی کننده آن دو است.

با این همه، هر انسانی به این دو عنصر به عنوان کمال توجه دارد و هنگامی که از خوشبختی سؤال می شود، با توجه به میزان آرامش و آسایشی که در آن است و در گمان و پندار، خود را در حد و سطح می یابد، پاسخ می دهد. هنگامی که درباره خوشبختی دیگران سخن می گوید به این دو عنصر به عنوان ملاک تعیین خوشبختی توجه دارد و همه معنای خوشبختی را در آن دو می داند و می جوید.

شادی به معنای سرور و خوشحالی و حتی فرح و خنده، بازتاب هایی از معنای وجود عنصر خوشبختی روانی در شخص است. حتی هنگامی که شخص از زندگی لذت می برد و آسایش خویش را مورد دقت و لحاظ قرار می دهد، نوعی احساس خشنودی و خرسندی در خود می یابد که بیانگر خوشبختی است.

البته هر انسان خردمندی از کوتاهی خوشبختی و ترس از دست رفتن آن، در رنج است؛ هر چند که گاه خود را به غفلت می زند و نمی خواهد از احساس خوشبختی که در وجود خود می یابد و موجب شادی و سرور او می شود و از این حالت لذت می برد، بیرن آید و چیزی موجب اختلال آن حالت و احساس شود؛ اما هرازگاهی خود را با پرسش های بزرگی مواجه می بیند که نوع احساس خوشبختی را در او کاهش می دهد یا اختلال در آن ایجاد می کند؛ زیرا افرادی را می بیند که عناصر خوشبختی را از دست داده اند یا با مرگ دوستان و آشنایان و یا حتی بیگانگان روبه رو می شود. اینجاست که در عین احساس خوشبختی رگه هایی از ناخرسندی و ناخشنودی از دست دادن آن، وی را دگرگون می سازد.

با این همه، هر انسانی، خوشبختی و مصادیق عینی آن یعنی لذت و شادی را دوست می دارد و در تلاش آن است که بدان به طور دائمی یا حتی موقت و ناپایدار برسد.

شادی و سرور در قلب پدید می آید و در چهره و رفتار، خود را نشان می دهد. گشاده رویی و نشاط و بشاش بودن از آثار طبیعی شادی و سرور درونی و روانی است. از آن جایی که شادی دارای مراتبی است، بازتاب و آثار آن نیز متفاوت است. شادی و سروری که انسان از خوشبختی خود دارد، یک نشاط دایمی و آرامش روانی را در درون شخص موجب می شود و از اضطراب و تشویش در امان است. هنگامی که با چنین اشخاصی مواجه می شویم، آرامش را از همه وجودشان احساس می کنیم و در کلام و رفتار و کردارشان نشانه های آن را می یابیم. تبسم، جلوه چنین سرور و آرامش و شادی باطنی است.

اگر عامل شادی، عامل هیجانی باشد، به طور طبیعی واکنش ها و آثار و بازتاب های آن نیز هیجانی خواهد بود؛ از این رو خنده یا حتی رقص و حرکات موزون و یا خواندن و قهقهه زدن می تواند باتوجه به سطح هیجان زایی عامل، از آثار و بازتاب های شادی و سرور باشد.

از آنجایی که عوامل هیجانی می تواند شخص را از حالت عادی و طبیعی و اعتدال بیرون برد، آموزه های اسلامی و قرآنی بر مدیریت آن تأکید می کند و خواهان آن است که شخص هنگام مواجهه با عوامل هیجانی سرور و شادی، خود را کنترل کند و آن را به شکل فرح و حرکات های رفتاری غیرارادی و نامناسب مانند خنده بلند و قهقهه و رقص و مانند آن نشان ندهد. (غافر، آیه ۷۵)

خداوند در این آیه با مقید کردن «فرح» و سرور به «بغیرالحق» به این مسئله توجه می دهد که «فرح» و شادمانی گاهی به حق و پسندیده است و گاهی دیگر امری باطل و مورد سرزنش است. (مجمع البیان، ج ۷-۸، ص ۸۲۸)

شادی و نشاط نیاز طبیعی انسان است و در همه افراد وجود دارد و باید به درستی به آن پاسخ داده شود. استاد مطهری، نیاز به شادی و نشاط را مانند نیاز به غذا می داند که ضرورتی اساسی برای ادامه حیات و سلامت جسم و روان انسان است.

به هر حال، انسان بطور طبیعی نیازمند شادی و سرور است و اصولا شادی و سرور چه از نوع هیجانی یا غیرهیجانی آن، بیانگر وجود عناصر خوشبختی در زندگی است.

● شادی و سرور، نیاز زندگی

براساس آنچه گفته شد معلوم می شود که شادی و سرور یک نیاز طبیعی برای زندگی انسان است؛ زیرا انسان در اندیشه خوشبختی و تلاش برای آن است و شادی و سرور نشانه هایی از وجود عناصر خوشبختی یعنی آرامش و آسایش است.

البته شادی و سرور واقعی همان سرور غیرهیجانی است که ریشه در احساس خوشبختی دارد که عوامل آن غیر از علل و عوامل سرور هیجانی است. براساس آموزه های قرآنی، سرور غیرهیجانی که ریشه در احساس خوشبختی دارد برخاسته از ایمان به خدا، اتصال به او، اخلاص، رضایت و خشنودی خداوند، عمل صالح و مانند آن است. (انسان، آیات۸ تا ۱۱؛ انشقاق، آیات۷ تا ۹؛ عاشیه، آیات۸و ۹)

امام علی(ع) درباره این نوع از سرور و شادی می فرماید: شادی انسان از بدست آوردن چیزی است که هرگز آن را از دست ندهد.

تنها چیزی که انسان همواره با آن شاد است و هرگز آن را از دست نمی دهد و به همین سبب اندوهی از گذشته و ترسی از آینده ندارد، شادی وصال الهی و خدایی شدن و خشنودی و رضایت اوست.

از نظر امیرمؤمنان علی(ع) اهل ایمان دارای فرح و شادی ظهور یافته ای هستند که از فضل و رحمت الهی به ایشان می رسد. (نهج البلاغه، خطبه۱۹۲)

شادی، زندگی را خوشایند می سازد و اشتیاق برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی را آسان می کند. انسان در زندگی روزمره خود نیازمند شادی و سرور است. امیرمؤمنان علی(ع) درباره اهمیت لذت و شادی در زندگی روزمره انسان در دنیا می فرماید: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار؛ زمانی برای تأمین هزینه های زندگی؛ و زمانی برای واداشتن نفس به لذت هایی که حلال وزیباست. خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی؛ یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت های حلال. (نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰)

حضرت رضا(ع) در بیان ضرورت شادی و تفریح، جایگاه ویژه ای در تقسیم بندی اوقات و نظم روزانه اختصاص داده اند و توصیه نموده اند: ساعتی از روز را به تفریحات خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح، نیروی انجام وظایف وقتهای دیگر را تامین کنید.

برای دست یابی به عوامل شادی، روش هایی وجود دارد که از جمله آنها می توان به سخنان حکیمانه اشاره کرد. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید که دلها مانند جسمها خسته می شود و برای نشاط آن و رهایی از خستگی روح می بایست به سخنان حکیمانه رو آورد و آن را گوش داد تا جانها نشاط خود را باز یابند. (نهج البلاغه، حکمت ۱۹۷)

از دیگر روش های دست یابی به نشاط روحی و شادی می توان به مزاح و لطیفه گویی حلال و به دور از غیبت و تهمت اشاره کرد.

نکته ای که بارها در اسلام مورد تاکید قرار گرفته، ادخال سرور در دل های مومنان است. این بدان معناست که نوعی شادی می بایست در میان جمع مؤمنان تحقق یابد که ایشان را از درون شاد و مسرور کند و غم و اندوه را بزداید.

امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:هر کسی دلی را شاد کند خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند. (نهج البلاغه، حکمت ۲۵۷)

● شادی در سیره معصومان(ع)

اسلام هرگز مخالف شادی و فرح نبوده و نیست. البته از آن جایی که قهقهه و خنده های باصدا و بلند، شخصیت انسانی را تحت تاثیر منفی خود قرار می دهد، از مؤمنان خواسته شده که اعتدال را نگه دارند و با صدای بلند خنده نکنند. در این باره حضرت علی(ع) می فرماید: و ان ضحک لم یعل صوته؛ مؤمن اگر می خندد صدای او به خنده بلند نمی شود. (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳)

انسان مسلمان انسانی است که اندوه را در دل و سرورش را در چهره نشان می دهد. امام علی(ع) در ضرورت گشاده رویی می فرماید: «بشر المؤمن فی وجهه و حزنه فی قلبه؛ شادی و گشادگی مؤمن در چهره او آشکار و غمش در دل او مخفی است.

غررالحکم و درر الکلم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۴ ه.ش، حدیث ۴۴۶۰) از این رو همواره تبسم بر چهره و لبان نقش بسته است چنان که پیامبر(ص) این اسوه حسنه این گونه بود. (احزاب، آیه ۲۱)

پیامبر(ص) به روی اصحابش بیش از همه تبسم داشت و چه بسیار اتفاق می افتاد که آن قدر می خندید تا دندان های آسیابش دیده می شد، ولی خنده اصحاب در خدمت ایشان به پیروی از آن حضرت و برای احترام او، تبسم بود. (صحیح، مسلم، ج ۳، ص ۱۱ و نیز ج ۷، ص ۷۸) بیشترین خنده او را تبسم تشکیل می داد، (بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸) و زمانی که صحبت می کرد، تبسم بر لب داشت. (مناقب امیرالمومنین(ع)، محمدبن سلیمان، ج ۱، ص ۲۱)

آن حضرت(ص) برای گردش و تفریح به صحرا و بوستان می رفت. امیرمؤمنان(ع) نقل می فرماید: شبی در مدینه باران فراوانی بارید و بیابان ها و گودال ها پر از آب شد. صبح آن روز رسول الله(ص) به من فرمود: بیا تا به صحرای عقیق برویم و طراوت و صفای آبهای جمع شده در گودال ها و دره ها را تماشا کنیم. همراه پیامبر(ص) به تماشای بیابان رفتیم و منظره های زیبای طبیعت را تماشا می کردیم، گفتم: ای رسول الله! اگر دیشب اطلاع می دادید غذایی را آماده می کردم.

پیامبر(ص) فرمود: آن کس که ما را تا اینجا آورد، نمی گذارد گرسنه بمانیم. ناگاه ابری آمد و خود را پایین کشید و سفره غذایی را در پیش روی پیامبر(ص) گذاشت.

در آن سفره، انارهای زیبایی بود که به آن طراوت و زیبایی هیچ چشمی ندیده بود. از آن انارها خوردیم و مقداری هم برای فاطمه(س) و فرزندان خود برداشتیم. (مناقب الفاخره و ثاقب المناقب فتوح ابن اعثم کوفی، ص ۵۱۲)

امیرمؤمنان علی(ع) به شنا می پرداخت و آن را به عنوان یک تفریح سالم در دستور کار زندگی خود قرار داده بود. اشعث بن عبد می گوید: یک روز جمعه، علی(ع) را دیدم که در رودخانه فرات شنا می کرد و غسل جمعه انجام می داد و در آن روز با پیراهنی نو، نمازجمعه خواند. (منهاج البرائه خویی، ج ۲، ص ۲۰۸)

حضرت علی(ع) به دو نوع از سرگرمیهای خوب آن زمان توجه داشت و کودکان را به آموزش آن دعوت می کرد؛ زیرا این امور افزون بر سرزندگی و تفریح سالم یک نوع آمادگی رزمی نیز بود. آن حضرت می فرمود: «علموا اولادکم، السباحه و الرمایه ؛ به کودکان و نوجوانان خود، شنا و تیراندازی بیاموزید. (فروع کافی، ج ۶، ص ۷۴، ح ۴)

آن حضرت هنگامی که برای جنگ صفین می رفت، وقتی به سرزمین بلیخ رسید در آنجا به لشکر فرمان استراحت داد. بلیخ جای خوش آب و هوایی بود و رودخانه بزرگ و پرآبی هم داشت. مناظر زیبای آن سرزمین امام علی(ع) را مجذوب کرد و آن حضرت(ع) دستور داد تا سپاهیان در آنجا مدتی بمانند و از آب و هوای دلنشین و گوارای آن سامان بهره مند شوند و استراحت کنند تا اینگونه روحیه پیدا کنند. آن حضرت زمانی فرمان استفاده از هوای خوش آن سامان را می دهد که جنگ بزرگی در پیش رو بود، ولی آن حضرت(ع) از نشاط و افزایش روحیه سربازان خود با استفاده از هوای لطیف و آب خوش گوار بلیخ غافل نشد و خود و سربازانش در آنجا به نشاط و بهره مندی از طبیعت پرداختند. (مناقب الفاخره و ثاقب المناقب، فتوح ابن اعثم کوفی، ص ۲۱۵)

رسول گرامی اسلام در فرصتهای مناسب اصحاب و یاران خود را می خنداند و آنان را شاداب و سرحال نگه می داشت. یک روز رسول خدا به پیرزنی فرمود: چرا تلاش می کنی، پیرزنها به بهشت نمی روند.

این زن ناراحت شد و گفت: یا رسول الله، من به بهشت نمی روم؟ رسول خدا در حالی که می خندید فرمود: همه جوان شده سپس وارد بهشت می گردند.

روزی پیامبر(ص) با امام علی(ع) در مجلسی، خرما تناول می کرد و هسته های خرما را مقابل علی(ع) می گذاشت، به گونه ای که اگر کسی وارد می شد فکر می کرد همه خرماها را علی(ع) خورده و آن حضرت چیزی تناول نفرموده است. پیامبر خطاب به حضرت علی فرمود: «شما زیاد خرما خورده اید؟» حضرت علی جواب داد: «آن کس زیادتر خورده که خرما را با هسته آن تناول کرده است.» و لبخند بر لبان پیامبر نقش بست. (شرح نهج البلاغه خویی، ج ۶، ص ۴۹)

● پرهیز از شوخی های ناروا

حضرت علی(ع)، همواره از شوخی های زشت و بی معنا برحذر می داشت بطوری که عمروعاص را در مورد پخش این گونه شایعات مورد نکوهش قرار داد و در خطبه ای مرز میان شوخی های ناروا و روا را روشن ساخته و فرمود: شگفتا از عمر و عاص پسر نابغه! میان مردم شام گفت من اهل شوخی و خوش گذرانی بوده و عمر، بیهوده می گذرانم!! حرفی باطل است و گناه را در میان شامیان انتشار داده است.

مردم! آگاه باشید که بدترین گفتار، دروغ است. عمرو عاص سخن می گوید، پس دروغ می بندد. وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود. درخواست می کند و اصرار می ورزد.

اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل می ورزد. به پیمان خیانت می کند و پیوند خویشاوندی را قطع می کند. پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی، بی مانند است تا آنجا که دستها به سوی قبضه شمشیرها نرود. اما در آغاز نبرد و برهنه شدن شمشیرها، بزرگ ترین نیرنگ او این است که فرار نماید.

آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده بازمی دارد، ولی عمروعاص را فراموشی آخرت، از سخن حق بازداشته است. با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد و در برابر ترک دین خویش، رشوه ای تسلیم او کند. (نهج البلاغه، خ ۴۸)

حضرت علی(ع) در حکمت ۰۵۴ نهج البلاغه ضرر شوخی های ناروا را تذکر می دهد و می فرماید: «هیچ کس شوخی بیجا نکرد مگر آنکه مقداری از عقل خویش را از دست داد.»

روزی ابوبکر و عمر، دو طرف حضرت علی(ع) راه می رفتند، چون قد آن دو نفر کمی بلندتر از آن حضرت بود، عمر جملاتی را به شوخی و طنز مطرح کرد و خطاب به حضرت گفت: انت فی بیننا کنون «لنا».

علی! تو در میان ما، مثل حرف «نون» در «لنا» هستی.

حضرت بلافاصله پاسخ داد که: ان لم اکن انا انتم «لا». یعنی اگر من نباشم، شما چیزی نیستید چون «لا» یعنی «هیچ».

روزی یکی از دوستان امام علی(ع) حلوایی تهیه کرد و از آن حضرت خواست تا تناول فرماید. امام فرمود: مناسبت آن چیست؟

جواب داد: امروز نوروز است. (روز عید است). حضرت از آن حلوا میل فرمود، خندید و چنین شوخی کرد که: اگر می توانی همه روز را نوروز قرار ده. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۴۷۲)

فرشته محیطی