چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
قدرت و وابستگی متقابل در عصر اطلاعات
در سال ۱۹۱۰، «نورمن آنجل» ادّعا نمود که وابستگی متقابل اقتصادی، وقوع جنگ را نامعقول میکند و به روزی که جنگ منسوخ شود خوشبین بود. به عقیدة برخی نظریهپردازان، انقلاب اطلاعاتی، امروزه به دیوانسالاریهای سلسلهمراتبی پایان میدهد و به ملوکالطوایفی الکترونیکی جدیدی با اجتماعات و حوزههای قضایی همپوشان که مدّعی طبقات چندگانة هویّت و مشروعیّت شهروندان میباشند منجر میشود. نهادهای بینالمللی که برمبنای اصول چندجانبه تشکیل شدهاند به بازارها و اطلاعات اهمیت میدهند و از رقابت نظامی تأکیدزدایی کردهاند.
دانش قدرت است و این قدرت امروز از طریق دسترسی به اطلاعات رایگان، اطلاعات قابل خرید و اطلاعات استراتژیک کسب میشود. بخش اعظم آنچه در شبکهها در جریان است اطلاعات رایگان است. اینگونه اطلاعات با هدف ایجاد باور در دیگران، به وفور توزیع میشود، زیرا دریافته شده که در شرایط کنونی گرچه گاهی زور برای تسلط لازم است، اما ادامة تسلط از طریق اطلاعات رایگان است که افراد را متقاعد به رفتاری میکند که صاحبان اطلاعات، خواهان آن هستند.
● ارتجاعیبودن دولتها
در طی قرن بیستم، نوگرایان اظهار داشتهاند که فنّاوری، سیاستهای جهان را تغییر خواهد داد. در سال ۱۹۱۰، «نورمن آنجل» [۴] ادعا کرد که وابستگی متقابل اقتصادی، جنگها را نامعقول میکند و به روزی که جنگها منسوخ شوند، خوشبین بود. نوگرایان در دهة ۱۹۷۰، ارتباطات دوربرد و مسافرت با جت [۵] را بهوجود آورندة دهکدة جهانی میدانستند و اعتقاد داشتند که دولت محلّی که از عصر ملوکالطوایفی بر سیاستهای جهان تسلّط داشته، توسط عوامل غیرمحلّی مانند بنگاههای چندملیّتی، حرکتهای اجتماعی فراملّی و سازمانهای بینالمللی، تحتالشعاع قرار میگیرد. همچنین نظریهپردازانی چون «پیتر دراکر» [۶]، «آلوین تافلر» [۷]، «هایدی تافلر» [۸] و «استر دایسون» [۹] مدلّل کردند که انقلاب اطّلاعاتی، امروزه به دیوانسالاریهای سلسلهمراتبی پایان میدهد و به ملوکالطّوایفی الکترونیکی جدیدی با اجتماعات و حوزههای قضایی همپوشان که مدّعی طبقات چندگانة هویّت و مشروعیت شهروندان میباشند، منجر میشود.
نوگرایان نسلهای گذشته تا اندازهای درست میگفتند. فهم «آنجل» از تأثیر جنگ بر وابستگی متقابل، توأم با بصیرت بود ـ جنگ جهانی اول نه تنها میدانهای جنگ، که نظامهای اجتماعی و سیاسی رایج در سالهای بدون تنش ۱۸۱۵ به بعد، را نیز بهگونهای بیسابقه تخریب کرد. همانگونه که نوگرایان دهة ۱۹۷۰ پیشبینی میکردند، بنگاههای چندملیّتی، سازمانهای غیردولتی، و بازارهای مالی جهانی بسیار بااهمیتتر شدهاند. اما دولتها بیش از آنچه نوگرایان پیشبینی میکردند پیشجهنده بودهاند. دولتها به حکمرانی بر علائق (امتیازات) قاطبة وسیعی از مردم جهان ادامه میدهند و نظارتشان بر منابع مادّی در بیشتر کشورهای ثروتمند، بر ثلث تا نصف تولید ناخالص ملّی باقی مانده است.
نوگرایان سال ۱۹۱۰ در دهة ۱۹۷۰ در مورد مسیر تغییر درست میگفتند، اما دربارة پیامدهای آن دچار سادهاندیشی بودند. آنها، مانند فقهای برهمایی انقلاب اطلاعاتی، خیلی مستقیم و بدون توجه کافی به تداوم باورها، مقاومت مؤسسات یا گزینههای راهبردی در دسترس دولتمردان، از فنّاوری به سمت پیامدهای سیاسی حرکت کردند. آنان در تحلیل این موضوع که صاحبان قدرت چگونه میتوانند قدرت خود را برای شکلدهی یا تحریف الگوهای وابستگی متقابل (که مرزهای ملّی را درمینوردد) بهکار گیرند، ناموفّق بودند.
بیست سال پیش، در کتاب «قدرت و وابستگی متقابل» (۱۹۷۷) سیاستهای نهفته در اینگونه موضوعات فراملّی از جمله روابط تجاری، پولی و خطمشی اقیانوسها را تحلیل کردیم و نوشتیم «نوگرایان به درستی به تغییرات بنیادینی که اکنون رخ میدهد اشاره میکنند، اما اغلب ـ بدون تحلیل کافی ـ فرض میکنند که پیشرفت در فنّاوری و فزونی در معاملات اجتماعی و اقتصادی به شکلگیری دنیای جدیدی منجر خواهد شد که در آن، دولتها و مهار نفوذشان دیگر اهمیتی نخواهد داشت. سنّتگرایان در نشاندادن کاستیهای دیدگاه نوگرایانه (با نشاندادن چگونگی تداوم وابستگی نظامی متقابل) زبردستاند، امّا تفسیر وابستگی اقتصادی، اجتماعی و بومشناسانة چندبعدی امروزه را بسیار مشکل مییابند». این مورد هنوز برای عصر اطّلاعات که در آن فضای مجازی، مکانی در همهجا و هیچجا میباشد صادق است.
نظریهپردازان دنیای مجازی جدید مانند نوگرایانِ پیش از آنها، اغلب از اینکه دنیای جدید چه مقدار با دنیای سنّتی (که در آن قدرت بر مؤسسات جغرافیامدار وابسته است) همپوشانی دارد یا بر آن متّکی است، چشمپوشی میکنند. در سال ۱۹۹۸، صد میلیون نفر از اینترنت استفاده میکردند. حتّی اگر این تعداد در سال ۲۰۰۵ به یک میلیارد ـ آنگونه که برخی متخصصان پیشبینی میکنند ـ برسد، تعداد زیادی از مردم جهان در آن مشارکت نخواهند داشت. بعلاوه« جهانیسازی» [۱۰] از« جهانی» [۱۱] جدا است. سه چهارم جمعیتِ جهان تلفن ندارند و جمعیت خیلیِ اندکی مودم و رایانه دارند. قوانینی برای ادارهکردن فضای مجازی، نه تنها برای محافظت کاربران قانونی از خاطیان، بلکه برای تضمین حقوق دارایی فکری، ضروری خواهد بود. قوانین، چه در شکل دولت عمومی یا خصوصی یا دولت محلّی، نیازمند تنفیذند. موضوعات کلاسیک علم سیاست ـ چه کسی حکومت میکند و تحت چه شرایطی ـ همانگونه که با دنیای واقعی مرتبطاند با فضای مجازی نیز مرتبط هستند.
● روزهای نخستین انقلاب
وابستگی متقابل میان جوامع، پدیدة جدیدی نیست. آنچه جدید است، محو مجازی هزینههای برقراری ارتباط از راه دور در نتیجة انقلاب اطلاعات میباشد. هزینههای واقعی انتقال، ناچیز شدهاند؛ از اینرو میزان اطلاعاتی که میتوان منتقل کرد، واقعاً نامحدود است. قدرت رایانهها از سیسال گذشته هر هجده ماه دوبرابر شده و اکنون کمتر از یک درصد آنچه در سالهای نخستین دهه ۱۹۷۰ هزینه داشت، هزینه دارد. بهگونهای مشابه، رشد اینترنت و شبکة جهانی وب بسیار سریع بوده است. ارتباط اینترنتی هر صد روز دوبرابر میشود. پهنای باندهای ارتباطات به سرعت گسترش مییابد و هزینههای ارتباطات مرتباً کاهش مییابند. تا سال ۱۹۸۰ در تماسهای تلفنی از طریق سیم مسی در هر ثانیه یک صفحة اطلاعات منتقل میشد؛ امروزه از یک مسیر باریک فیبر نوری میتوان در هر ثانیه نود هزار صفحه اطلاعات را انتقال داد. زمانیکه جامعه میآموزد که فنّاوریهای جدید را بهکار ببرد همانند آنچه که با بخار در پایان قرن هجدهم و با الکتریسیته در پایان قرن نوزدهم تجربه کرد، رشد تولید بهکندی میگراید. اگرچه بسیاری از صنایع و کارخانجات، تغییرات سریع ساختاری را از دهه ۱۹۸۰ پذیرا شدهاند، دگرگونی اقتصادی با کمال خود، بسیار فاصله دارد. ما هنوز در مراحل نخستین انقلاب اطلاعات هستیم.
انقلاب اطلاعات، یکی از عواملی را که ما در کتاب «قدرت و وابستگی متقابل» با نام «وابستگی متقابل پیچیده» توصیف کردیم، کاملاً تغییر داده است، یعنی دنیایی را که در آن، امنیّت و شدّت عمل کمتر اهمیّت دارند و کشورها از طریق روابط اجتماعی و سیاسی چندگانه، بههم پیوند میخورند. اکنون هر کسی با یک رایانه میتواند یک ناشر رومیزی باشد و هر کسی با یک مودم میتواند با هزینة ناچیزی با قسمتهای دور جهان، ارتباط برقرار کند.
نخستین جریانهای فراملّی شدیداً توسط دیوانسالاریهای بزرگی چون بنگاههای چندملیّتی یا کلیسای کاتولیک مهار میشدند.
آن سازمانها اهمیت خود را حفظ میکنند، اما ارزانسازی چشمگیر انتقال اطلاعات، میدانی برای سازمانهای شبکهای با ساختار انعطافپذیر، و حتی برای اشخاص باز کرده است. این سازمانهای غیردولتی و شبکهها بویژه در نفوذ به درون دولتها (فارغ از مرزها) و استفاده از هیئتهای بومی برای الزام رهبران سیاسی به تأکید بر دستورالعملهای مرجّحشان، مؤثرند. انقلاب اطّلاعات، شمار مجراهای تماس میان جوامع را که یکی از سهبعد وابستگی متقابل پیچیدهای است که ما مطرح کردیم، بسیار افزایش داده است.
ولی انقلاب اطلاعات، تغییرات چشمگیری در دو شرط دیگر وابستگی متقابل پیچیده بهوجود نیاورده است. نیروی نظامی هنوز نقش مهمی در روابط بین دولتها بازی میکند و از نظر کلیسا هنوز امنیّت از موضوعات مهم در سیاست خارجی برتر شمرده میشود. یک دلیل که انقلاب اطلاعات، سیاستهای جهان را کاملاً به سیاستهای جدید وابستگی پیچیدة متقابل تغییر نداده، این است که اطلاعات نه در خلأ، بلکه در آن فضای سیاسی جریان دارد که قبلاً اشغال نشده است. دیگر اینکه خارج از کمربند مردمی صلح، جهان دولتها، جهان وابستگی پیچیدة متقابل نیست. در بسیاری مناطق، مفروضات واقعگرایانه در مورد تسلط نیروی نظامی و موضوعات امنیّتی هنوز معتبرند. در چهار قرن اخیر، دولتها نوعی از ساختار سیاسی برقرار کردهاند که در چارچوب آن، اطلاعات از مرزها میگذرد. درواقع، خود انقلاب اطلاعات را در درون بافت جهانیسازی اقتصاد جهان (که خود برپایة سیاستهای ایالات متحده و مؤسسات بینالمللی، و در مدت نیم قرن پس از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت) میتوان درک کرد. در اواخر دهة ۱۹۴۰، ایالات متحده در صدد ایجاد یک اقتصاد باز بینالمللی بود تا از رکود دیگری ممانعت کند و جلو کمونیسم را بگیرد. نهادهای بینالمللی حاصله که برمبنای اصول چندجانبه تشکیل یافتهاند به بازارها و اطلاعات اهمیت میدادند و از تاکید بر رقابت نظامی کاستند. این روگردانی از الگوی وابستگی متقابل، برای دولتها هزینة روزافزونی داشته است.
کمیّت اطلاعات در دسترس در فضای مجازی، به خودی خود اهمیت چندانی ندارد. کیفیّت اطلاعات و تشخیص بین انواع اطلاعات، شاید مهمتر باشد. اطلاعات به خودی خود وجود ندارد، بهوجود آورده میشود. هنگامیکه شخصی برپایة محرکهایی، درپی آن است که اطلاعات را بهوجود آورد، سه نوع مختلف اطلاعات که منابع قدرت هستند پدیدار میشوند:
▪ اطلاعات رایگان: اطلاعاتی که عاملان، مایلاند بدون اجرت مالی بهوجود آورند و توزیع کنند. فرستنده، از دریافتکنندهای که به درستی اطلاعات باور دارد منتفع میشود و از اینرو محرّکهایی برای تولید آن دارد. مضمونها ممکن است متنوّع باشند. اطلاعات علمی یک کالای عمومی است، امّا پیامهای متقاعدساز نظیر پیامهای سیاسی، بیشتر بر منفعت شخصی استوارند. بازاریابی، سخنپراکنی و تبلیغات، نمونههای اطلاعات رایگاناند. انفجار در کمیّت اطلاعات رایگان شاید آشکارترین تأثیر انقلاب اطلاعات باشد.
▪ اطلاعات تجاری: اطلاعاتی که افراد تمایل دارند با دریافت وجه، آن را ارسال دارند. فرستندگان غیر از اجرتی که برای اطلاعات ارسالشده دریافت میکنند، از باورداشتن اطلاعات توسط دیگران نه سودی به دست میآورند و نه زیانی متحمل میشوند. برای اینکه چنین اطلاعاتی در اینترنت دردسترس باشد موضوع مالکیت معنوی باید حل شده باشد تا تولیدکنندگان اطلاعات بتوانند بهای اطلاعات را از کاربران دریافت کنند. آنگونه که تاریخچه شرکت میکروسافت نشان میدهد، بهوجود آوردن اطلاعات تجاری، قبل از آنکه رقیبان از اجرای قوانین مربوط به دارایی فکری در هراس باشند، منافع عظیمی مخصوصاً برای پیشگامان تولید میکند. رشد سریع تجارت الکترونیکی و افزایش در رقابت جهانی اثرات مهم دیگر انقلاب اطلاعات خواهند بود.
▪ اطلاعات راهبردی: قدمتی به اندازة جاسوسی دارد، مزیّت بسیاری در اختیار عاملان آن قرار میدهد، بهشرطی که رقیبان فاقد آن اطلاعات باشند. مزیت عظیمی که ایالات متحده در جنگ جهانی دوم داشت این بود که، بدون اطلّاع توکیو، به رمز کدهای ژاپنی پی برده بود. غالباً کمیّت چنان اطلاعاتی اهمیت ویژهای ندارد. برای مثال، اطلاعات راهبردی دردسترس برای ایالات متحده در مورد برنامة سلاحهای هستهای کرة شمالی، پاکستان یا عراق، بیشتر بر داشتن ماهوارهها یا جاسوسان مورد اعتماد متّکی است تا بر جریانهای اطلاعاتی گسترده در پست الکترونیکی.
انقلاب اطلاعات با افزایش تصاعدی تعداد کانالهای ارتباطی در جهان سیاست الگوهای پیچیده وابستگی متقابل ـ بین افراد در شبکه ـ و نه فقط افراد داخل بوروکراسی را تغییر میدهد. اما انقلاب اطلاعات در بافت ساختار سیاسی موجود، بهوجود میآید و اثرات آن بر جریانهای مختلف اطلاعات، بسیار متنوّع است. اطلاعات رایگان بدون مقرّرات، سریعتر جریان خواهد داشت. اطلاعات راهبردی تا آنجا که ممکن است ـ مثلاً با استفاده از فناوریهای سرّیسازی ـ محافظت خواهد شد. جریان اطلاعات تجاری به برقراری حق مالکیت معنوی در دارایی در فضای مجازی متکی است. سیاست، به همان مقدار انقلاب اطلاعات را شکل خواهد داد که انقلاب اطلاعات، سیاست را.
● ماهیّت قدرت
دانش، قدرت است. اما قدرت چیست؟ بین قدرت رفتاری ـ توانایی کسب نتایجی که میخواهید ـ و قدرت منبعی ـ مالکیت منابعی که معمولاً با توانایی کسب نتایج دلخواه همراه میباشند ـ تمایز اساسی وجود دارد. قدرت رفتاری، خود میتواند به قدرت سخت [۱۲] و قدرت نرم [۱۳] تقسیم شود. قدرت سخت، توانایی واداشتن ـ با تهدید یا پاداش ـ به کاری است که در غیراینصورت، انجام نخواهند داد.
توانایی ترغیب یا واداشتن ـ با تشویقهای اقتصادی یا تهدیدات نظامی، همواره کمتر در خطر دخل و تصرف هستة مرکزی قدرت بوده است. همانطور که دو دهة پیش مطرح کردیم، آسیبناپذیر بودن یا توانایی خلاصییافتن از اجبارهای وابستگی متقابل با هزینة کم، یک منبع مهم قدرت است. مثلاً در سال ۱۹۷۱، ایالات متحده تبدیلپذیری دلار به طلا را متوقّف کرد و از این طریق نفوذ خود را بر نظام بینالمللی پول افزایش داد. در سال ۱۹۷۳، دولتهای عربی با توقّف تولید نفت به قدرت موقتی دست یافتند.
قدرت نرم، از سوی دیگر، توانایی کسب نتایج مطلوب است، زیرا دیگران نیز خواهان چیزی هستند که شما میخواهید. قدرت نرم توانایی نیل به اهداف از طریق جذب است و نه از طریق اجبار. قدرت نرم درپی متقاعدسازی یا واداشتن دیگران به موافقت با هنجارها و رسومی است که مولّد رفتار مطلوب هستند. قدرت نرم میتواند به گیرایی اندیشهها یا فرهنگ یک فرد، یا توانایی تنظیم دستورالعمل از طریق استانداردها و نهادهایی که ترجیحات دیگران را شکل میدهند، متّکی باشد. قدرت نرم بهطور گسترده بر توان ترغیبی اطلاعات رایگان (در مقایسه با عامل خواهان ارسال اطلاعات در قبال وجه) وابسته است. اگر دولتی بتواند قدرتش را در انظار دیگران مشروعیت بخشد و نهادهای بینالمللی تأسیس کند که دیگران را به تعریف منافعشان به طُرق سازگار با او تشویق نماید، ممکن است برای کسب قدرت به صرف هزینه زیاد از منابع سنتی اقتصادی یا نظامی، نیازی نداشته باشد.
قدرت سخت و نرم بههم مرتبطاند، اما یکسان نیستند. «ساموئل هانتینگتون» [۱۴] دانشمند علم سیاست نظرش درست است زمانیکه میگوید موفّقیت مادّی، فرهنگ و ایدئولوژی را جذّاب میکند و شکست اقتصادی و نظامی به «خودتردیدی» و بحرانهای هویّت منجر میشود. اما این نظر او که قدرت نرم کاملاً بر بنیان قدرت سخت متّکی میباشد، نادرست است. قدرت نرم واتیکان بر اثر کاهش دامنة دولتهای تحت نفوذ پاپ افول نکرد. کانادا، سوئد و هلند نسبت به دولتهای دیگری که دارای قابلیتهای اقتصادی یا نظامی برابر هستند، نفوذ بیشتری دارند. اتّحاد جماهیر شوروی قدرت نرم قابلتوجّهی در اروپای پس از جنگ جهانی دوم داشت، اما آن را با تهاجم به مجارستان و چکسلواکی، حتی با وجود تداوم قدرت اقتصادی و نظامی خود، از دست داد.
قدرت نرم در زمانها و مکانهای مختلف، متفاوت است. فرهنگ مردمی آمریکا با جریانهای آزادیگرایانه و مساواتگرایانهاش، بر فیلم، تلویزیون و ارتباطات الکترونیکی تسلّط دارد. اما تمام جنبههای این فرهنگ برای همه، مثلاً برای مسلمانان محافظهکار جذّاب نیست. با وجود این، گسترش اطلاعات و فرهنگ مردم آمریکا، عموماً آگاهی از اندیشهها و ارزشهای آمریکایی و پذیرابودن به آن را افزایش داده است. این مورد تاحدودی انعکاس سیاستهای تعمّدی است، اما قدرت نرم اغلب یک فراوردة جانبی غیرعمدی است.
انقلاب اطلاعات همچنین بر قدرتی که از لحاظ منابع ـ و نه رفتار ـ سنجیده میشود اثر میگذارد. در قرن هجدهم تعادل قدرت اروپایی، زمین، جمعیّت و کشاورزی، بنیانی برای پیادهنظام فراهم آورد و فرانسه یک ذینفع اصلی بود. در قرن نوزدهم، قابلیّت صنعتی منابعی را فراهم کرد که بریتانیا و سپس آلمان را قادر ساخت که به قدرت دست یابند. در حدود نیمة قرن بیستم، علم و بویژه فیزیک هستهای منابع قاطعی از قدرت را به ایالات متحده و اتّحاد جماهیر شوروی عطا کرد. بهنظر میرسد در قرن بعد، فنّاوری اطلاعات ـ به معنای گستردة آن ـ مهمترین منبع قدرت باشد.
● کوچک در مقابل بزرگ
خرد تازهـ مرسوم آن است که انقلاب اطلاعات، تاثیری همتراز کننده دارد. در حالی که هزینهها، صرفهجویی مقیاس [۱۵] و موانع ورود به بازار را کاهش میدهد، باید قدرت دول بزرگ را بکاهد و قدرت دول کوچک و عاملان غیردولتی را افزایش دهد. ولی در عمل، روابط بینالمللی پیچیدهتر از جبرگرایی فنّاورانهای است که این دیدگاه عرضه میکند. برخی جنبههای انقلاب اطلاعات، دول کوچک و برخی جنبهها دول قبلاً بزرگ و قدرتمند را یاری میکنند.
دلایل متعدّدی برای این تاثیر وجود دارد:
▪ نخست:موانع مهم ورود و صرفهجویی مقیاس در برخی جنبههای اطلاعاتی قدرت باقی میماند. مثلاً قدرت نرم شدیداً تحت تأثیر محتوای فرهنگی فیلمها و برنامههای تلویزیونی قرار میگیرد.
صنایع بزرگ سرگرمی مستقر، اغلب از صرفهجویی مقیاس قابلتوجّهی در میزان تولید و توزیع برخوردارند. بنابراین، بهنظر میرسد که سهم برجستة فیلمها و برنامههای تلویزیونی آمریکایی در بازارهای جهان ادامه یابد.
▪ دوم: حتّی در جاییکه اکنون توزیع اطلاعات موجود، ارزان است، گردآوری و تولید اطلاعات جدید اغلب نیازمند سرمایهگذاریهای پرهزینه میباشد. در بسیاری موقعیّتهای رقابتی، تازهبودن آخرین قطعة اطلاع (هزینة نهایی) بیش از هزینة متوسط تمام اطلاعات، خرج برمیدارد. خبرگزاری مثال خوبی است. دولتهایی مانند ایالات متحّده، بریتانیا و فرانسه قابلیّتهایی برای جمعآوری خبرهایی دارند که اخبار ملل دیگر را کماهمیت جلوه میدهند. در برخی موقعیّتهای تجاری، یک مقلّد سریع میتواند بهتر از یک پیشگام عمل کند؛ اما از لحاظ قدرت در میان دولتها، معمولاًٌ بهتر است که پیشگام بود.
▪ سوم: پیشگامان اغلب بهوجودآورندگان استانداردها و معماری نظامهای اطلاعاتی هستند. استفاده از زبان انگلیسی و الگوی قلمرو سطح بالای اسامی در اینترنت، مثالی از این مورد است. بخشی بخاطر دگرگونی اقتصاد آمریکایی در دهه ۱۹۸۰ و بخشی بهخاطر سرمایهگذاریهای زیاد ناشی از رقابت نظامی جنگ سرد، ایالات متّحده اغلب، اوّلینِ در صحنه بود و هنوز از جلوداری در کاربرد انواع گستردة فنّاوریهای اطلاعات بهره میبرد.
▪ چهارم: قدرت نظامی در برخی حوزههای حیاتی روابط بینالمللی مهم باقی مانده است. فناوری اطلاعات اثراتی بر استفاده از زوریا شدّت عمل دارد که به نفع دول کوچک و برخی دولتهایی است که از دول قدرتمند طرفداری میکنند. دسترسپذیری تجاری به فنّاوریهای نظامی (که قبلاً پرهزینه بود) به نفع دول کوچک و عاملان غیردولتی است، اما آسیبپذیری دولتهای بزرگ را افزایش میدهد. نظامهای اطلاعاتی اهداف سودآورتری برای گروههای تروریستی میآفرینند.
اما روندهای دیگر، دول قدرتمند کنونی را تقویت میکنند. بسیاری از تحلیلگران نظامی به انقلاب در امور نظامی که با کاربرد فنّاوری اطلاعات ایجاد شده اشاره میکنند. گیرندههای فضایی، سخنپراکنی مستقیم، رایانههای پرسرعت و نرمافزارهای پیچیده، توانایی جمعآوری، دستهبندی، پردازش، انتقال و انتشار اطلاعات دربارة رویدادهای پیچیدهای را که در سرتاسر یک حوزة جغرافیایی وسیع رخ میدهند، به همراه میآورند. این آگاهی برجسته از جنگ فضایی که با نیروی دقّت ترکیب شده است، یک تفوق قدرتمند میآفریند. همانطور که جنگ خلیج فارس نشان داد، ارزیابیهای سنّتی از تعادل قوای نظامی نظیر تانک یا هواپیما ناکارآمد میشوند، مگر اینکه توانایی یکپارچهکردن اطلاعات نیز همراه با آن سلاحها بهکار گرفته شود. بسیاری از فنّاوریهای مرتبط، در بازارهای تجاری نیز قابل دسترس هستند و از دولتهای ضعیفتر انتظار میرود که بسیاری از آنها را دارا باشند. اما راهحلّ نه مالکیّت سختافزارهای تجمّلی یا دستگاههای پیشرفته، بلکه توانایی یکپارچهکردن سامانهها در یک سامانة واحد است. از این بعد، بهنظر میرسد که ایالات متحده جلوداری خود را حفظ میکند. در جنگ اطلاعاتی، یک نکتة کوچک موجب تمام تفاوتها میشود. برخلاف انتظار برخی نظریهپردازان، انقلاب اطلاعات، به تمرکززدایی فراگیر قدرت در میان دولتها منجر نگردیده، یا قدرت را در میان دولتها بهطرز برابر توزیع نکرده، بلکه تأثیر احتمالی آن وارونه بوده است.
● سیاست معتبر
دربارة کاهش نقش دولتها و قدرت تمام کشورها چطور؟ بهنظر میرسد که در اینجا تغییرات، بیشتر در راستای خطوطی باشند که نوگرایان پیشبینی کردند. اما برای فهم تأثیر اطلاعات رایگان بر قدرت، نخست باید مفهوم «اطلاعاتزدگی» [۱۶] را بفهمیم. وفور اطلاعات به کمبود توجه منجر میشود. توجّه منبعی نایاب میشود و آنها که میتوانند علائم ارزشمند را از اطلاعات نامربوط [۱۷] تشخیص دهند، قدرت بهدست میآورند. مثلاً ویراستاران، ممیّزان، مترجمان و رهنموددهندگان [۱۸] بیشتر مورد نیاز قرار میگیرند و این خود یک منبع قدرت است. بازاری ناقص برای ارزیابیکنندگان وجود خواهد داشت. اسامی تجاری و توانایی در دریافت نشان تأیید بینالمللی، اهمیت بیشتری خواهد یافت. اما قدرت لزوماً به سمت آنهایی که میتوانند اطلاعات را پنهان سازند جریان نمییابد. در برخی شرایط، اطلاعات خصوصی ممکن است از اعتبار افرادی که آنرا دارند بکاهد. مثلاً اقتصاددانان خاطرنشان میکنند که فروشندگان خودروهای مستعمل بیشتر از خریداران بالقوه از عیوب خودرو آگاهی دارند. اما، بهنظر میرسد که دارندگان خودروهای بد بیشتر از دارندگان خودروهای خوب، خودرو میفروشند؛ زیرا خریداران بالقوّه برای تعدیل عیوب ناشناخته، از قیمتی که تمایل به پرداخت آن دارند، میکاهند. از اینرو برتری اطلاعاتی فروشندگان، میانگین قیمتی را که دریافت میدارند بالا نمیبرد ـ برعکس، آنها را در فروش خودروهای مستعمل خوب به ارزش واقعیشان، ناتوان میکند. برخلاف وابستگی متقابل غیرمتقارن در تجارت، جاییکه قدرت به سمت آنهایی میرود که میتوانند قید و بندهای تجارت را بیاثر کنند یا آنها را بشکنند، قدرت اطلاعاتی به سمت آنهایی جریان مییابد که میتوانند اطلاعات را بهمنظور دستهبندی آنچه هم صحیح و هم مهمّ است، ویراستاری و بهطرز معتبری ارزشگذاری کنند.
از اینرو در میان ویراستاران و رهنموددهندگان، اعتبار، منبع اساسی است و اعتبار نامتقارن منبع کلیدی قدرت است. برقراری اعتبار به معنای بسط شدت (بهمنظور تأمین اطلاعات صحیح) است، حتّی زمانیکه ممکن است در خود کشور تأمینکنندة اطلاعات، انعکاس بدی داشته باشد. مثلاً «بیبیسی» به معتبربودن شهرت دارد، در حالیکه ایستگاههای رادیویی دولت- مهار در بغداد، پکن و هاوانا چنین نیستند. شهرت همواره در سیاستهای جهانی اهمیّت داشته است و حتی به خاطر زیادی اطلاعاتزدگی، مهمتر گشته است. هزینة پایین انتقال دادهها به معنای آن است که توانایی انتقال آن، اهمیتی بسیار کمتر از گذشته دارد، اما بر اهمیت توانایی پالایش اطلاعات افزوده شده است. تلاشهای سیاسی بیشتر بر تولید اعتباریابی و اعتبارسازی تأکید دارند تا بر کنترل توانایی انتقال اطلاعات.
سه نوع فعالیت دولتی، ارزش اعتبار را روشن میسازند. بسیاری از تعاملات سنتی سیاست خارجی از طریق مبادلة عهدنامههایی که تا زمان اعتبار داشتن با ارزشاند، صورت میگیرند. از اینرو دولتهایی که بهگونهای میتوانند به شرکای بالقوة خود اطمینان کافی بدهند که فرصتطلبانه عمل نخواهند کرد، بر رقبایی که پیمانهایشان از اعتبار کمتری برخوردار است برتری خواهند داشت. مثلاً در طی جنگ سرد، ایالات متحده برای کشورهای اروپای غربی همپیمان معتبرتری نسبت به اتحاد جماهیر شوروی بود، زیرا بهعنوان یک حکومت مردمسالار، با اعتبار بیشتری میتوانست وعده دهد که بهدنبال بهرهبرداری از آنها نمیباشد.
ثانیاً، برای دریافت وام از بازارهای سرمایه به نرخ سود رقابتی، نیاز به اطلاعات معتبر دربارة موقعیّت مالی وامگیرنده داریم. سوم اینکه به مدد اعتبار میتوان از قدرت نرم برای متقاعدسازی استفاده کرد. مثلاً مادامیکه ایالات متحده تبعیض نژادی را نادیده میگرفت، نمیتوانست حامی معتبر حقوق جهانی بشر باشد. اما در ژوئن ۱۹۹۸ رئیسجمهور «کلینتون» توانست حقوق بشر را به چینیها تبلیغ کند و در پاسخ به پرسشی در دانشگاه پکن دربارة نقاط ضعف آمریکا صراحتاً تصدیق کرد که ایالات متحده نیازمند پیشرفت بیشتر در جهت درک آرمان مساواتخواهی خویش میباشد.
یک معنای ضمنی فراوانی منابع اطلاعات رایگان و نقش اعتبار، آن است که قدرت نرم احتمالاً کمتر دارای کارکرد منابع مادّی است. مثلاً شدّت عمل (قدرت سخت) برای تحویلگرفتن یک ایستگاه رادیویی بهمنظور تولید قدرت نرم ممکن است ضروری باشد.
تبلیغات بهعنوان شکلی از اطلاعات رایگان، چیز جدیدی نیست و «هیتلر» و «استالین» آنرا بطور مؤثر در دهة ۱۹۳۰ بهکار بردند. نظارت «اسلوبودان میلوسویچ» بر تلویزیون برای داشتن قدرت در صربستان، یک امر جهانی بود. در مسکو به سال ۱۹۹۳، جنگی برای قدرت در یک ایستگاه تلویزیونی درگرفت. در رواندا، ایستگاههای رادیویی تحت نظارت «هوتو» [۱۹] کشتار دستهجمعی را ترغیب میکردند. قدرت سخنپراکنی، تداوم مییابد، اما مجراهای چندگانة ارتباطی اینترنت توسط عاملان چندگانهای که نمیتواننند یکدیگر را مهار کنند، بطرز فزایندهای جایگزین سخنپراکنیها میشوند. هنگامیکه چنین منابعی به افراط بهوجود میآیند نتیجة بحث تنها این نیست که کدام عاملان مالک شبکههای تلویزیونی، ایستگاههای رادیویی یا وبسایتها هستند، بلکه نتیجة بحث این است که چه کسی به کدام خاستگاه اطلاعات و اطلاعات گمراهکننده توجه میکند. در مورد تلویزیونِ جهانگستر، ثروت همچنین میتواند به قدرت نرم منجر شود. مثلاً، «سیانان» بهخاطر موقعیّت برتر امریکا در صنعت و فنّاوری در آتلانتا استقرار یافت، و نه در امّان یا قاهره. هنگامیکه عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت هجوم برد، این که «سیانان» یک شرکت آمریکایی است کمک کرد تا موضوع در سرتاسر جهان به عنوان یک تهاجم مطرح شود. در حالی که اگر یک شرکت عربی، مجرای مسلّط تلویزیونی جهان میبود، شاید موضوع، شکل یک کوشش موجّه به منظور اعادة متابعت مستعمراتی را به خود میگرفت.
سخنپراکنی نوعی اطلاعات رایگان است که دیرزمانی است بر عقیدة عموم مؤثر بوده است.
سخنپراکنان با تمرکز بر تضادها و مشکلات حقوق بشری معین، سیاستمداران را تحت فشار گذاشتهاند تا به برخی منازعات خارجی و نه موضوعات دیگر (مثلاً سومالی و نه سودان جنوبی) پاسخ دهند. تعجّببرانگیز نیست که دولتها در پی ادارهکردن ایستگاههای تلویزیونی و رادیویی هستند و در این راه به موفّقیت قابلملاحظهای دست یافتهاند، زیرا شمار نسبتاً اندکی از سایتهای سخنپراکنی مورد استفاده قرار گرفتهاند تا پیام مشابهی را به افراد زیادی برسانند.
اما انتقال از سخنپراکنی گسترده به سخنپراکنی محدود [۲۰] مفهومهای سیاسی مهمّی دارد. تلویزیون کابلی و اینترنت، ارسالکنندگان را قادر میسازند که مخاطبان را به گروههایی تقسیم کنند و هدف قرار دهند. حتی نکتة مهمتر از نظر سیاسی ایناست که، اینترنت نهتنها به تنظیم توجهات میپردازد، بلکه به هماهنگساختن فعالیتهای برونمرزی یاری میرساند.
همکنشی با هزینة پایین، به اجتماعات مجازی جدید امکان رشد میدهد. در این همکنشی، افراد ـ صرفنظر از اینکه چقدر از لحاظ فیزیکی از یکدیگر دور هستند ـ خودشان را پارهای از یک گروه واحد تصوّر میکنند.
این فنّاوریها فرصتهای جدیدی برای سازمانهای غیردولتی بهوجود میآورند. تأثیر بالقوة شبکههای حمایتی، با انقلاب اطلاعات توسعة گستردهای یافته است، زیرا ماشین دورنگار و اینترنت آنها را قادر میسازد که از جنگلهای بارانی برزیل یا مغازههای شیرینیفروشی آسیای جنوب شرقی به ارسال پیام بپردازند. کنفرانس اخیر «لندماین» (که از فعّالیتهای ائتلافی متشکل از سازمانهای شبکهای که با دولتهای نیمهقدرتمندی مانند کانادا، سیاستمداران منفرد مانند سناتور «پاتریک لیهی» [۲۱] و افراد نامآوری چون «پرنس دیانا» کار میکنند شکل گرفت)، دستورالعملی تنظیم کرد و به رهبران سیاسی فشار آورد. سازمانهای غیردولتی همچنین نقش یک مجرای ارتباطی را بین هیئتهای نمایندگی در مباحث داغ جهانی در دسامبر ۱۹۹۷ در کیوتو بازی کردند. گروههای محیطزیست و صنعت در کیوتو برای جلب توجه رسانههای کشورهای مهم، با بنانهادن بخشی از مباحثات خود بر پایة یافتههای دانشمندان غیردولتی با یکدیگر به رقابت پرداختند.
فرصتهای اساسی برای شکوفایی موضوع شبکههای حمایتی و اجتماعات مجازی وجود دارد، اما اعتبار این شبکهها شکننده است. مثلاً گروه «صلح سبز» هزینههای زیادی را بر «رویال داچ شل» [۲۲] بوسیله انتقاد از آرایش طراحیشدة کشتی بادبانی تعلیمیاش به نام «برنتسپار» [۲۳] در دریای شمال تحمیل کرد، امّا «صلح سبز» هنگامیکه بعداً مجبور به تصدیق نادرستی برخی ادّعاهایش شد اعتبار خود را از دست داد. یافتههای دانشمندان هواشناسی دربارة تغییر آب و هوا اعتبار کسب کردهاست، نه فقط از وجهة علم، بلکه از وجهة رویههای بهکارگرفتهشده در داوریهای گسترده و دقیق مقالات علمی و بررسی خلاصههای اجرایی سازمان میاندولتی تغییر آب و هوا. «آیپیسیسی» [۲۴] مثالی از یک مؤسسة اطلاعاتی است که پذیرش عام یافته و کارکرد عمدهاش، انسجام و اعتباربخشیدن به تودههای اطلاعات علمی در موضوع تغییر آب و هوا است. همانطور که مثال «آیپیسیسی» نشان میدهد، اهمیت اعتبار، اهمیت فزایندهای به شبکههای فراملّی متخصّصان همفکر میدهد. با قالببندی مباحث حوزههایی که دانش در آنها از اهمیت برخوردار است، این نوع اجتماعات حرفهای به عاملان مهمی در تشکیل ائتلافات و در فرآیندهای مذاکراتی بدل میشوند. آنها با خلق دانش، میتوانند بنیانی برای همکاری مؤثر فراهم آورند. اما برای مؤثربودن، رویههایی که به مدد آنها این اطلاعات تولید میشود باید عاری از سوگرفتگی باشند. اطلاعات علمی بهطور فزاینده بهعنوان آنچه به طور اجتماعی ساختاریافته، تشخیص داده میشود. برای معتبربودن، اطلاعات باید از طریق فرآیندی که مطابق با هنجارهای حرفهای باشد و با شفّافیت و انصاف رویّهای توصیف شده باشد، تولید شود.
● سودمندی مردمسالارانه
اینطور نیست که تمام جوامع مردمسالار در انقلاب اطلاعات رهبر باشند، امّا بسیاری از آنها رهبرند و این ابداً تصادفی نیست. جوامع آنها با مبادلة رایگان اطلاعات آشنا هستند و نهادهای دولتیشان با این مبادله، تهدید نمیشوند. آنها میتوانند به اطلاعات شکل دهند، زیرا میتوانند آنرا دریافت کنند. دولتهای استبدادی، که نوعاً از دول عقبمانده هستند، مشکل بیشتری دارند. دولتهایی نظیر چین هنوز میتوانند دسترسی شهروندانشان را به اینترنت با مهار ارائهدهندگان خدمات و آگاهیرسانی، به شمار نسبتاً اندکی از کاربران محدود نمایند. تابهحال سنگاپور در انطباق کنترلهای سیاسیاش با دادن نقش فزاینده به اینترنت، بسیار توانا بوده است.
اما هنگامیکه جوامعی مانند سنگاپور به سطوح بالاتری از توسعه میرسند و شهروندان بیشتری محدودیّتهای کمتری در دسترسی به اینترنت طلب میکنند، سنگاپور با از دستدادن افرادیکه منابع کلیدی برای رقابت در اقتصاد اطلاعاتش میباشند دچار مخاطره میشود. بنابراین سنگاپور در گیرودار با معمّای غامض حفظ نظارتهای اجتماعی بر جریان اطلاعات و شکلدهی دوبارة نظام آموزشیاش بهمنظور تشویق خلاقیت فردی است که اقتصاد اطلاعات طلب میکند.
دلیل دیگری که نظامهای بسته پرهزینهترند، این است که برای خارجیان، مخاطرهآمیز است که بودجهها را در کشوری سرمایهگذاری کنند که تصمیمات کلیدی در یک فرآیند مبهم گرفته میشوند. شفافیّت، یک سرمایة کلیدی برای کشورهایی شمرده میشود که بهدنبال سرمایهگذاری هستند. توانایی پنهانکردن اطلاعات، که زمانی برای دول استبدادی بسیار ارزشمند بهنظر میرسید، اعتبار و شفافیّت موردنیاز برای جذب سرمایهگذاری در شرایط رقابتی جهانی را تضعیف میکنند. هنوز اجتماعات محدود به جغرافیا با اهمیتاند. اما دولتهایی که توسعة سریع را خواستارند، مجبور خواهند بود که به برخی موانع در سر راه جریانهای اطلاعات که مقامات رسمی را از بررسیهای خارجی باز حفاظت میکرد پایان دهند. دولتهایی که سطوح بالای توسعه را خواستارند بیش از این نخواهند توانست تجمّلات مخفی نگهداشتن موقعیّتهای مالی و سیاسیشان را تأمین کنند.
از دیدگاه بازرگانی، انقلاب اطلاعات بهطور گسترده تجارتپذیری و ارزش اطّلاعات تجاری را با کاهش هزینههای انتقال و هزینههای تراکنشی امانت به کاربران اطلاعاتی، افزایش داده است. همانطور که «آدام اسمیت» میگوید: ارزش اطلاعات زمانیکه هزینههای انتقال آن کاهش یابد، افزایش مییابد، درست زمانیکه هزینههای انتقال کاهش مییابد ارزش یک کالا افزایش پیدا میکند، زیرا بازار بزرگتری در اختیار سازندگان آن قرار میدهد. بههرصورت، از نظر سیاسی، مهمترین انتقال، مربوط به اطلاعات رایگان بوده است. توانایی اشاعة اطلاعات رایگان، عامل بالقوّة متقاعدسازی را در سیاستهای جهان افزایش داده است. سازمانهای غیردولتی و دولتها خیلی سهلتر میتوانند بر عقاید مردم در دیگر قلمروها اثر بگذارند. اگر یکی از عاملان بتواند دیگران را متقاعد کند که همان ارزشها و خطمشیها را برگزینند، صرفنظر از اینکه صاحب قدرت سخت و اطلاعات راهبردی باشد یا نباشد، ممکن است از اهمیّتش کاسته شود. قدرت نرم و اطلاعات رایگان چنانچه بهقدر کافی متقاعدکننده باشند میتوانند مفاهیم نفع شخصی را، و درنتیجه شیوة بهکارگیری قدرت سخت و اطلاعات راهبردی را تغییر دهند. اگر دولتها یا سازمانهای غیردولتی برآناند که از انقلاب اطلاعات منتفع شوند، مجبورند در میان صدای سفید انقلاب اطلاعات، به معتبربودن اشتهار یابند.
جریانهای ارزان اطلاعات بهطرز هنگفتی، تعداد و عمق مجراهای فراملّی تماس را گسترش دادهاند. عاملان غیردولتی فرصتهای بسیار بیشتری برای سازماندهی و انتشار دیدگاههایشان دارند. خیلی آسان بهدرون دولتها نفوذ میشود و دولتها کمتر به جعبههای سیاه شبیهاند. درنتیجه، رهبران سیاسی در حفظ نظم مربوط به موضوعات سیاست خارجی با دشواری روبرویند. با اینهمه، دولتها هنوز ارتجاعی هستند و برخی کشورها بویژه کشورهای بزرگ با جوامع مردمسالار، جایگاه خوبی در سودبردن از یک جامعة اطلاعاتی دارند. اگرچه نفوذناپذیری سیاستهای حکومت ممکن است در این وضعیّتهای تکثّرگرا و نفوذپذیر تقلیل یابد، نهادهایشان جذّاب و بیاناتشان معتبر خواهند بود. بنابراین قادر خواهند بود قدرت نرم را خوب بهکار برند و درنتیجه به بسیاری از اهدافشان نائل شوند. آینده نه منحصراً برعهدة دولت است و نه برعهدة روابط فراملّی. دولتهای جغرافیامدار، به پایهریزی سیاستها در یک عصر اطّلاعاتی ادامه خواهند داد، اما آنها کمتر به منابع مادّی و بیشتر بر توانایی خود به معتبرماندن برای عموم با منابع هرچه متنوّعتر اطلاعات تکیه خواهند کرد.
مسعود بهمن آبادی
قدرت و وابستگی متقابل در عصر اطلاعات [۱]
رابرت اُکُهان و جوزف اس.نی [۲]
ترجمه مهدی محسنی [۳]
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست