یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
هیتلر بعد از تورات و انجیل

کتاب «هیتلر» نوشته «یواخیم فست» را مرحوم «مهدی سمسار» احتمالا در سالهای ۱۳۴۶ یا ۱۳۴۷ ترجمه کرده است. این کتاب در زمانی منتشر شد که بازار کتاب و خصوصا طیف دانشجویی تشنه مطالعه این نوع کتابها بود. این کتاب در یک جلد منتشر شده بود که دوران جوانی هیتلر و شیوه به قدرت رسیدن او را حکایت میکرد. گویا آقای سمسار یک شیوه گزینشی از مجموع دو جلد انتخاب کرده بود که به دوران رایش سوم در سال ۱۹۴۵ منتهی میشد. به یاد دارم این کتاب همان زمان نیز متن بسیار خوشخوان و آسانی داشت که احتمالا باید برای مقطع دبیرستان نوشته شده باشد. چون در اروپا چنین رسم است که کتابهای تکموضوعی را برای دانشآموزان دبیرستانی منتشر میکنند. آقای سمسار یکی از روزنامهنگاران بنام و مطرحی بود که در روزنامه کیهان مشغول به فعالیت بود.
این کتاب هم به سبک و شیوه ژورنالیستی نوشته شده بود و سطح تحلیل گفتمانی آن پایین بود که احتمالا مربوط به متن اصلی کتاب است. اما لازم دانستم بهمناسبت چاپ ترجمه کامل این کتاب، اشاره بسیار مجملی به زندگی هیتلر نیز داشته باشم. اروپاییها بر این باورند که بعد از تورات و انجیل و زندگی مسیح بیشترین کتابی که در مورد یک شخصیت به رشته تحریر درآمده و منتشر شده نخست مربوط به هیتلر است و بعد ناپلئون. مردم آلمان و بهویژه مردم اروپا قضاوتهای متفاوتی در مورد هیتلر داشتند. عدهای او را جنایتکار و خونخوار میدانستند که باعث مرگ بیش از ۵۰میلیوننفر و ویرانی کارخانهها و کشتزارها شد. این نوع تبلیغات علیه هیتلر در چارچوب مقاله و کتاب و فیلم بیشتر کار صهیونیستها بوده تا با ایجاد نوعی حس ترحم جهان را به سمت خودشان جلب کنند و شاید به همین دلیل است که بعد از سقوط هیتلر، دولت ملی یهود در سال ۱۹۴۹ در بیتالمقدس تاسیس شد. هیتلر اولین سیاستمدار و رهبری بود که در کتاب «نبرد من» نوشت: «اگر جلوی یهودیان را نگیریم در آینده نزدیک در بیتالمقدس دولت ملی یهود را برپا میکنند.» اما قضاوت دوم مربوط به آلمانیهاست که شجاعت و شهامت و فداکاری هیتلر را تحسین میکنند. هنوز هم در آلمان نئوفاشیستهایی هستند که خودشان را فدایی هیتلر و او را یک وطنپرست واقعی میدانند که باعث بالارفتن شخصیت عمومی آلمان شد. هیتلر در خانوادهای نسبتا فقیر در سال ۱۸۸۹ در منطقه باواریا در مرز مشترک آلمان و اتریش به دنیا آمد. پدرش کارمند گمرک و مادرش خانهدار بود.
در مدت بسیار کوتاهی در سن ۱۲، ۱۳ سالگی مادر و پدرش را از دست داد و برای کار به برلین رفت. زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد او بهعنوان سرباز سادهای وارد ارتش آلمان شده و به علت فداکاریهایی که از خود نشان داد به او نشان صلیب آهن دادند که برایش بسیار مقدس و محترم بود به شکلی که تا آخرین روز زندگیاش هیچگاه این صلیب را از گردنش باز نکرد. در سال ۱۹۲۰ بعد از تشکیل جمهوری وایمار در سال ۱۹۱۹، حزب کارگران آلمان را با ۱۰ عضو تاسیس کرد. سال ۱۹۲۳ تعداد اعضای حزب در اثر سخنرانیهای آتشین هیتلر و فن بیانی که داشت افزایش پیدا کرده و خیلی زود از حزب کارگران آلمان، حزب ناسیونالیسم-سوسیالیسم یا همان حزب نازی را تاسیس کرد. سال ۱۹۲۴ همراه طرفدارانش در آبجوفروشی معروفی در مونیخ تلاش داشت که دست به یک کودتا علیه جمهوری وایمار بزند که توسط پلیس وایمار دستگیر شده و به پنج سال زندان محکوم شد ولی با سرمایهگذاریهایی که صاحبان صنایع آلمان میکنند بیشتر از ۹ ماه در زندان نمیماند.
بعد از خروج از زندان به جمهوری وایمار تعهد میدهد که دست از فعالیتهای سیاسیاش بردارد که البته به هیچیک از آنها توجهی نمیکند. در زندان کتاب «نبرد من» را مینویسد. این کتاب بهعنوان منشور تدوینشده حزب نازی بر چند محور تدوین شده بود. محور نخست عبارت است از اصرار هیتلر به برتری نژاد آریایی و مبارزه با دو نژاد اسلاو که مربوط به روسها و نژاد سامی که مربوط به اعراب و یهودیها بود و بر این باور بود که این دو نژاد موجب اختلال و ناپاکی نژاد آریایی شده است. محور دوم معدومکردن یهودیها بود. علت مخالفت آشکار او با یهودیها به این دلیل بود که در روزهای آخر جنگ، به خاطر زخمی که هیتلر برداشته و در بیمارستان بستری بود از رادیو خبر تسلیم بیقید و شرط آلمان را شنید و شروع به گریه کرد و همانجا مدعی میشود که این شکست، شکست ارتش آلمان نیست بلکه خیانتی است که دولتمردان رایشتاگ مرتکب شدهاند. در آن زمان اکثریت اعضای رایشتاگ یهودیهایی بودند که هم در بخش اقتصادی و هم در بخش سیاسی از طریق مجلس رایشتاگ بسیار فعال بودند. بنابراین کینهتوزی هیتلر از این تصور شکل گرفت که یهودیها باعث شکست ارتش آلمان شدهاند.
اما محور سوم عبارت بود از بهدستآوردن فضای حیاتی و تنفسی برای آلمان. سرمایهداری آلمان زمانی که به سبب انبوه تولید صنعتی وارد بازار رسمی بینالمللی شد، دنیا را در حالی یافت که بین انگلستان و فرانسه و کشورهای دیگر اروپایی تقسیم شده بود و البته جایی برای صادرات صنعتی آلمانی وجود نداشت. در آن زمان آلمان در حدود ۶۷میلیوننفر جمعیت داشت و بنا بود به این وسیله مازاد جمعیت را به سرزمینهای خودشان برگرداند تا فضای تنفسی و حیاتی خود را مهیا کند. نظیر همان کاری که انگلستان با آمریکا و فرانسه در مورد الجزایر کرد. هیتلر نیز تصمیم داشت که این کار را انجام دهد. محور چهارم بر اساس نوشتهای است که در کتاب «نبرد من» مطرح میکند: «به دلیل برتری نژادی ژرمن، این نژاد باید بر تمام اروپا مسلط شود. این تنها انتظار من نیست بلکه سرنوشت محتومی است که باید صورت پذیرد.» محور پنجم، مبارزه همگانی برای کنترل بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ است و محور ششم نابودی احزاب چپ و خصوصا حزب کمونیسم بهمنظور ظهور حزب نازی بود.
هیتلر در انتخاباتی که سال ۱۹۳۲ برای صدراعظمی برگزار شد شکست خورد اما در انتخابات ۱۹۳۳ با کسب تقریبا ۲۲۸ کرسی پارلمان و ۱۳میلیونرای به مقام صدراعظمی آلمان رسید. این مساله بسیار پراهمیت است؛ چرا که نشان میدهد هیتلر به شیوهای کاملا دموکراتیک به قدرت رسیده است. حزب نازی ترکیبی بود از ناسیونالیسم و سوسیالیسم، با حمایت کاپیتالیسم یا صاحبان صنایع آلمان. حس ناسیونالیستی، تودههای رنجدیده و حقارتکشیده آلمان را به دور هیتلر جمع کرد.
هیتلر نیز به آنها قول داده بود که انتقام تمام توهینی را که به آلمان شده از کشورهای پیروز خواهد گرفت. البته غیر از تودههای مردم، استادان دانشگاه از جمله مارتین هایدگر و هوپمن و بسیاری از فیلسوفان و دانشمندانی که صاحب جایزه نوبل شدند نیز از هیتلر حمایت کردند. از طرفی در دانشگاه نیز دست به یک انقلاب فرهنگی زد و آنجا را از دو عنصر کمونیسم و یهود پاکسازی کرد، کتابخانههای آنها را به آتش کشید و بسیاری از دانشمندان برجسته آلمانی از جمله اینشتین و همچنین اعضای مکتب فرانکفورت را مجبور به مهاجرت به آمریکا کرد که این مهاجرت منشا تحولات بعدی زیادی شد. از جمله مهاجرت اینشتین باعث شد تا آمریکاییها به فرمول بمب اتم دست پیدا کنند. به این موضوع هم باید اشاره کرد که با توجه به محرومیت تودهها و پرجمعیت بودن حزب کمونیست آلمان، لنین بسیار علاقهمند بود تحت رهبری دو عنصر قدرتمند یعنی رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت، آلمان را به دومین کشور مارکسیست اروپا تبدیل کند. اما در جنگ خیابانی که میان نازیها و کمونیستها صورت گرفت هر دو رهبر به دست مردم کشته شدند و فعالیت حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شد.
تمام فعالیتهای هیتلر از ترور مخالفان گرفته تا پاکسازی دانشگاه و نابودی کمونیستها و یهودیها به دست یاران وفادارش انجام میشد؛ از جمله گوبلز (رییس سازمان تبلیغاتی نازیها)، هیملر (رییس گروه فشار اساس) و ارنست روم (رییس گروه سرکوب اس آ). بعد از شکست کمونیستها و اخراج دستهجمعی یهودیها، هیتلر پیمان ورسای را بهعنوان کاغذپارهای آتش زد و با یک روحیه ناسیونالیستی و شوونیستی و نژادپرستانه عمیق و حس تنفر و کینهتوزی ساعت ۳:۳۰ اول سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان لشکر کشید و جنگ جهانی دوم را شروع کرد و کمتر از ششماه تمام کشورهای شمال اروپا به تصرف نازیها درآمد. با تمام خصومتی که آلمانها نسبت به فرانسه داشتند، اما در نهایت پاریس سقوط کرد. به این ترتیب رایش سوم با صدراعظمی هیتلر آغاز شد و در مدت ششسال تقریبا چهارپنجم جهان به طور مستقیم یا غیرمستقیم دستخوش جنگ جهانی دوم شدند ولی به مرور با ورود آمریکا به جنگ، صحنه جنگ کاملا تغییر کرد و مقدمات شکست هیتلر فراهم شد. البته هیتلر در حمله سال ۱۹۴۱ به شوروی - چون تصمیم داشت تا پاییز کار شوروی را تمام کند- در پشت دروازههای مسکو نخستین طعم شکست را چشید و بسیاری از سربازانش دچار همان سرنوشتی شدند که سربازهای ناپلئون در سال ۱۸۱۲ دچار شده بودند.
علی بیگدلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست