چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
پیشازرتشتیان به روایت شهرستانی و به روایت وندیداد
● پیشازرتشتیان به روایت شهرستانی
▪ معنای مجوس و كیومرث
ـ ابتدا لازم به گفتن است كه (به روایت دكتر محسن ابوالقاسمی در كتاب دینها و كیشهای ایرانی در دوران باستان) magus از فارسی باستان به صورت magous به یونانی راه یافته و از طریق سریانی به عربی به صورت « مجوس » وارد گردیده است. « مگوش » نامی است كه بر گروهی مادی كه به امور دینی میپرداختهاند اطلاق شده است. پس از رواج دین زردشتی در میان ایرانیان، « مگوش »ها امور دین زردشتی را به عهده گرفتند. ایران شناسان «وندیداد» را در برگیرندهی عقاید «مگوش»ها دانستهاند. كلمهی «مغ» بازماندهی «مگوش» است. عربها پس از فتح ایران، كلیه مذاهب پیشازرتشتی، زرتشتی و پسازرتشتی را مجوس خطاب میكردند. در هر حال مگوشها یا مغان مشتمل بر ( كیومرثیان ، زروانیان و زرتشتیان ) میباشند.
معنی كیومرث «زندهی میرا» است. صورت اوستایی كیومرث، كه در فارسی میانهی زردشتی به صورت omart ـ gay آمده، tan mar gaya است. gaya به معنی « زندگی » است و tan mar « مردنی » معنی میدهد.
در ایران پیش از اسلام دو زروان بوده است یكی «زروان دیرند خدایی» یعنی زمانی كه حكومت او طولانی است، و دیگری « زروان اكرانگ » یعنی « زمان بیكرانه ». برخی از تاریخ پژوهان غربی، زروان كبیر را «عالم كبیر» macrocosm و كیومرث را « عالم صغیر » (microcosm) دانسته و گفتهاند كه كیومرث از «زروان كبیر» به وجود آمده است.
گفتنی است كه كیومرث بنابر روایات دینی زردشتی نخستین انسان و بنابر روایات ملی ایرانیان نخستین پادشاه است. كریستن سن، ایرانشناس دانماركی، همهی روایات دینی و ملی را در نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار، ج ۱، ص ۱۳ و پس از آن، گردآوری كرده است. در بیت زیر از شاهنامه، كیومرث نخستین انسان به شمار رفته است:
چو از خاك مر جانور زنده كرد/ نخستین كیومرث را زنده كرد
▪ كیومرثیان به روایت شهرستانی
ـ شهرستانی در ملل و نحل مینویسد: «كیومرثیه گویند كیومرث آدم (ع) است و معنی كیومرث «زندهی گویا» است. و در تواریخ هند و ایران آمده است كه كیومرث آدم (ع) است و سایر اصحاب تواریخ با آنها مخالفت كردهاند».
شهرستانی در معرفی كیومرثیان میافزاید: «اینان دو اصل را اثبات كردهاند: یزدان و اهرمن. و گویند: یزدان ازلی قدیم و اهرمن محدث مخلوق است. و گویند: سبب خلق اهر من این است كه یزدان با خود فكر كرد كه اگر مرا منازعی بود چگونه میبود؟ و این فكر، (فكر) بدی بود، نامناسب با طبیعت نور، پس از این فكر ظلمت به وجود آمد و اهر من نامیده شد. و به شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و اضرار سرشته شده بود و بر نور خروج كرد و با او در سرشت و كردار مخالف بود.
آنگاه جنگی میان سپاه روشنی و سپاه ظلمت در گرفت. پس فرشتگان میانجیگری كردند، پس ] یزادن و اهرمن [ مصالحه كردند بر این كه عالم سفلی برای هفت هزار سال به تمامی در اختیار اهرمن باشد. پس آن را رها سازد و به روشنی واگذار كند.
و اهرمن همهی كسانی را، كه پیش از صلح وجود داشتند، نابود و هلاك كرد. پس از مردی، كه كیومرث و حیوانی كه گاو نامیده میشدند، آغاز كرد، و آن دو را كشت.
از جایِ فرو افتادن آن مرد، ریواسی رست و از اصل ریواس مردی كه مشی و زنی كه مشیانه نامیده میشدند، خارج شدند و آن دو والدین بشر هستند، و از جای فروافتادگان گاو، گوسفندان و سایر حیوانات رستند.
و پنداشتهاند كه روشنی انسانها را (در حالی كه روح بودند و جسم نداشتند)، مخیر كرد میان اینكه آنها را از جاهای اهریمن بیرون ببرد و اینكه بدانها تن بپوشاند و با اهریمن جنگ كنند. پس آنها پوشیدن تن و جنگ با اهریمن را برگزیدند، بدین شرط كه آنها را از طرف روشنی یاوری و پیروزی بر سپاهیان اهریمن و نیك فرجامی باشد و هنگام پیروزی بر اهریمن و نابود كردن سپاهیان او رستاخیز باشد.
(در نوشتههای زرتشتی «رستاخیز» در معنی قیامت به كار رفته است. نزد زردشتیان معاد جسمانی است. رستاخیز از دو واژه ساخته شده است. ۱- رست به معنی مرده؛ ۲- آخیز. مادهی مضارع آخیزیدن به معنی برخاستن، واژهی مركب «برخاستن مردگان» معنی میدهد.)
▪ زروانیان به روایت شهرستانی
ـ زروان (در فارسی میانه Zurwan و در اوستایی zrvan و در نوشتههای زردتشتی zrvan و Zurwan ) به معنی زمان و ایزد زمان به كار رفته است. Zurwan در نوشتههای مانوی یكی از نامهایی است كه خدای بزرگ دین مانی نامیده شده است.
شهرستانی میگوید: «زروانیان گویند كه روشنی اشخاصی از نور ابداع كرد ] كه [ همگی روحانی، نورانی و ربانی بودند. ولیكن شخص اعظم، كه نامش زروان است، در چیزی شك كرد، پس اهریمن، شیطان، یعنی ابلیس، از آن شك حادث شد. البته برخی از آنها گویند، نه، بلكه زروان كبیر برخاست و نه هزار و نهصد و نود و نه سال نیایش كرد تا او را سپری باشد امّا او را پسری به وجود نیامد. پس با خود گفتوگو نمود و فكر كرد و گفت: شاید این كار فایدهای ندارد. پس اهریمن از آن نگرانی به وجود آمد و هرمز از آن عمل (یعنی قربانی كردن) حادث گشت، پس هر دو در بطنی واحد بودند. هرمز به باب خروج نزدیكتر بود، پس اهریمن (شیطان) حیلهای كرد و بطن مادرش را پاره پاره كرد و پیش از او بیرون آمد و دنیا را گرفت.
و گفته شده است كه هنگامی كه اهریمن در برابر زروان ظاهر شد، پس به او نگریست و خبث و شرارت و فسادی، كه در او بود، دید، از او بدش آمد، او را لعنت كرد و طرد نمود. پس ] اهریمن [ رفت و بر دنیا مسلط شد. و اما هرمز زمانی، بدون اینكه بر او تسلطی داشته باشد، ماند و او كسی است كه قومی او را، به سبب خیر و طهارت و صلاح و حسن اخلاقی كه در او یافتند، پروردگار خود گرفتند و او را پرستیدند.
برخی از زروانیان پنداشتهاند كه پیوسته با خدا چیزی بد بوده است، یا فكری بد، یا عفونتی بد، و آن مصدر شیطان است، و پنداشتهاند كه دنیا از شرور و آفات و فتن و محن، بری بود و اهل دینا در خیر محض و نعیم خالص بودند، پس هنگامی كه اهریمن حادث شد، شرور و آفات و فتن و محن به وجود آمدند، و اهریمن از آسمان دور بود، پس حیلهای كرد و آسمان را شكافت و به بالا رفت.
برخی دیگر هم گویند: وی در آسمان بود و زمین از او خالی بود، پس حیلهای كرد و آسمان را سوراخ كرد و با همهی سپاهیانش به زمین آمد. پس روشنی با فرشتگانش گریختند و شیطان او را تعقیب كرد تا اینكه او را در بهشتش محاصره نمود و با سه هزار سال جنگ كردن آنكه به پروردگار، تعالی، برسد. پس فرشتگان میانجیگر كردند و هرمز و اهریمن مصالحه كردند بر اینكه ابلیس و سپاهیانش به مدت نه هزار سال در جایگاه روشنی باشند، با سه هزار سالی، كه اهریمن در آن با هرمز جنگ كرده است، پس از جهان روشنی به جای خود برود.
و پروردگار، صلاح را در تحمل مكروه از ابلیس و سپاهیانش ونقض نكردن شرط دید تا مدت معین شده برای صلح به پایان برسد. پس مردم در بلایا و فتن و خواریها و محن هستند تا پایان مدت، آنگاه به نعیم نخست بار میگردند. و ابلیس شرط كرد كه هرمز به او امكان بدهد كه كارهایی بكند و او ار در كارهای بدی كه میكند آزاد بگذارد. پس هنگامی، كه از پیمان بستن فارغ شدند، دو عادل را بر خود شاهد گرفتند و شمشیرهای خود را به آنها گفتند: هر كس پیمان را بشكند، او را به این شمشیر بكشید».
شهرستانی میافزاید: «و نزدیك به این چیزی است كه ابوحامد زوزنی حكایت كرده است كه مجوس پنداشتهاند كه ابلیس پیوسته در ظلمت بوده است و فضا تهی بوده است، بر كنار از تسلط خدای - پس پیوسته حركت كرد و به حیله خود را به روشنی نزدیك كرد تا روشنی را دید، پس برجست و به شهریاری خدا در روشنی وارد شد و با خود آفات و شرور را به آنجا وارد كرد. پس خدای تعالی این جهان را چون دامی آفرید و او در آن افتاد و گرفتار شد كه نمیتواند به شهریاری خود بازگردد.
پس او در این جهانی زندانی است، در زندان مضطرب است. خلقِ خدایِ تعالی را گرفتار آفات و محن و فتن میكند. هر كه را خدای حیات میدهد، او گرفتار مرگ میكند و هر كه را سلامت میدهد، او گرفتار بیماری میكند و هر كه را شادی میدهد او گرفتار اندوه میكند و پیوسته تا روز قیامت همین كارها را میكند.
البته در هر روز شهریاری او (ابلیس)، روی به نقصان مینهد تا اینكه او را قوتی نمیماند. پس هنگامی كه رستاخیز شود شهریاریاش از میان میرود و آتشش خاموش میشود و قوتش از میان میرود و قدرتش مضمحل میگردد و هرمز او را به جو میافگند، و جو ظلمت است كه او را حد و منتهایی نیست. پس خدای تعالی اهل ادیان را گردآوری میكند و ] كارهای [ آنها را محاسبه میكند، و بنابر اطاعت آنها را شیطان و نافرمانی از او، آنها را مجازات میكند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست