چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

یک کودکانه امروزی


یک کودکانه امروزی

نگاهی به نمایش ”به زیر پاهات نگاه کن” نوشته و کار ”مریم کاظمی”

کار کردن در حوزه تئاتر کودک و نوجوان همواره با دشواری‌های خاص این بخش از تئاتر همراه بوده است. این عرصه از تئاتر در حالی کودکان و نوجوانان را مخاطب قرار می‌دهد که آنها با ذهنی آزاد و واکنش‌های نامحدودتر، نسبت به سایر مخاطبان، با تئاتر مواجه می‌شوند و به سادگی نمی‌توان فریب‌شان داد و در مسیری محدود و خاص هدایت کرد.

بنابراین طبیعی است که بیشتر آثار تولیدی در حوزه تئاتر کودک بر پایه تجربیات امتحان شده پیشین شکل گرفته باشند. موسیقی، ارتباط مستقیم، شعر و آواز، به فعالیت‌ واداشتن ذهنیت، استفاده از رنگ‌ها و... ابزارهایی هستند که همواره در این گونه از تئاتر مورد استفاده قرار گرفت. و در جلب و جذب مخاطبانشان هم موفق بوده‌اند. اما صرف نظر از این مؤلفه‌ها و مهمترین چیزی که تا به حال بستر اصلی روایت آثار کودک قرار گرفته، قصه‌های آشنا بوده است. قصه‌های تئاتر کودک (به ویژه آثار ایرانی) عموماً برداشتی از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه و شفاهی هستند که به صورت آزاد یا وابسته به اصل آن مورد پرداخت قرار گرفته و محمل روایت رویدادها قرار می‌گیرند.

تفاوت عمده نمایش "مریم کاظمی" با عمده آثاری که تاکنون در گستره تئاتر کودک دیده بودیم، در رویکرد امروزی نویسنده و کارگردان آن نسبت به موضوع است. کاظمی این بار در نمایش‌اش داستانی را روایت می‌کند که در آن تلاش شده تا نهایت رویدادها و نزدیک کردن اتفاقات و حوادث به زندگی مخاطبان کودک صورت گرفته باشد.

قصه "به زیر پاهات نگاه کن" با معرفی جغرافیا و مکان آن از مغازه‌ای در خیابان ولیعصر شروع می‌شود و در ادامه نیز به روایت داستانی می‌پردازد که مستقیماً به زندگی امروز در فضای اجتماعی معاصر اختصاص دارد.

شهرام که پدر و مادرش از هم جدا شده‌اند، حالا با پدرش زندگی می‌کند و می‌خواهد برای تعطیلات مدتی را پیش مادرش باشد. او که انتظار مخالفت پدر را دارد در رویاها و خواب‌هایش با بچه موشی که پایین پنجره زندگی می‌کند و مادرش را از دست داده، ارتباط برقرار می‌کند و ...

در واقع داستان نمایش کاظمی دو روایت همزمان شهرام و پدرش و بچه موش و پدرش را تعریف می‌کند و قصد دارد تا تنهایی و مبارزه دو شخصیت کودک را به صورت موازی با هم ارتباط دهد. اما واقعیت‌ این است که نقاط ارتباط این دو حوزه داستانی شکل نمی‌گیرد و اصلاً داستان در کلیت ساختار نمایش هم جایگاه درستی پیدا نمی‌‌کند.

شهرام در تنهایی‌هایش بچه موش پایین پنجره را پیدا می‌کند و به محض برقراری اولین ارتباط، او و پدرش تبدیل به عروسک می‌شوند و بازیگران نمایش تبدیل به موش‌های قصه دوم؛ از اینجا به بعد قصه موش‌ها و سختی زندگی آنها در میان آدم‌ها به روایت اصلی تبدیل می‌‌شود و شهرام و پدرش هراز چندگاهی تنها یادآوری می‌شوند. بنابراین عملاً قصه شهرام به حاشیه رفته و ماجرای موش‌ها جان قصه را به خود اختصاص می‌دهد. اما اشکال دوم (بعد از عدم ارتباط دو داستان) این است که موش‌ها هم به جز تعریف مشکلاتشان در مبارزه نابرابر با انسان‌ها چیز دیگری برای روایت ندارند. بنابراین اجرا به پرحرفی‌ها و ارائه اطلاعات مستقیم از سوی شخصیت‌های نمایش محدود می‌شود که طبیعتاً جذابیت زیادی برای مخاطب کودک ندارد.

یک فرمول کلی در مورد همه رسانه‌هایی که با کودکان ارتباط برقرار می‌کند وجود دارد که طبق آن سرگرم‌سازی، قصه‌گویی و آموزش به ترتیب در اولویت قرار می‌گیرند و از میان این سه دستور مهم سرگرم‌سازی و قصه‌گویی اهمیت و ضرورت بیشتری دارند. اما نمایش مریم کاظمی ابتدا وجه سرگرم‌سازی و پس از آن علاقه به آموزش را در دستور کار قرار داده و در قصه‌گویی بلاتکلیف و ناموفق است.

البته ظاهراً ایده برقراری ارتباط با بچه موش و همذات پنداری شهرام که با مبارزه بچه موش و زندگی او همراه می‌شود، می‌بایستی ساختار داستان "به زیر پاهات نگاه کن" را به خود اختصاص دهد، اما این اتفاق به خوبی مورد پرداخت قرار نگرفته و کلیت ساختار تنها به چند رویداد همنشین و کم اثر محدود شده است.

به جز داستان، کاظمی در حوزه سرگرم‌سازی تا اندازه‌ای موفق بوده است. هر چند اصرار بر آموزش که از معرفی جغرافیا و ارائه اطلاعات در مورد حیوانات و... شروع می‌شود، نمی‌تواند به تنهایی برای کودک جذاب باشد و رفته رفته توجه او را نسبت به اجرا کم می‌کند، اما کاظمی با استفاده از موسیقی و شعر به خوبی توانسته لحن سرد آموزشی کارش را جبران کند.

برخلاف بیشتر نمایش‌هایی که در حوزه تئاتر کودک و نوجوان تولید می‌شوند، موسیقی و آواز در نمایش کاظمی، مثل سایر حوزه‌ها و مؤلفه‌های اجرا و متن باز هم بر تازه بودن و امروزی بودن اصرار دارد.

”یک فرمول کلی در مورد همه رسانه‌هایی که با کودکان ارتباط برقرار می‌کند وجود دارد که طبق آن سرگرم‌سازی، قصه‌گویی و آموزش به ترتیب در اولویت قرار می‌گیرند و از میان این سه دستور مهم سرگرم‌سازی و قصه‌گویی اهمیت و ضرورت بیشتری دارند. اما نمایش مریم کاظمی ابتدا وجه سرگرم‌سازی و پس از آن علاقه به آموزش را در دستور کار قرار داده و در قصه‌گویی بلاتکلیف و ناموفق است.“

سبک و شیوه اجرای موسیقی و آواز در "به زیر پاهات نگاه کن" کاملاً متفاوت است و در آن از آهنگ‌ها، ملودی‌ها و سبک‌ها و سازهای مختلف استفاده شده و جالب آنجاست که مخاطب کودک و نوجوان امروزی به خوبی با این شیوه ارتباط برقرار می‌کند.

تمام اجرا در میان فصول مختلف که از رویدادها و آوازها تشکیل شده روایت می‌شود و طبیعی است که این فصل همنشین در قالب صحنه‌های مجزا به راحتی می‌توانند ضعف‌های هم را پوشش دهند.

بنابراین اجرا تقریباً در تمام مدت مخاطبش را سرگرم می‌کند و لابه‌لای فصول جذابش قادر به ارائه اطلاعات و دست‌یابی به هدف آموزشی‌اش نیز هست.

ضمن اینکه باید اعتراف کرد، مریم کاظمی در مقام بازیگر و تنها با کمک یک بازیگر دیگر ـ حسین محب‌اهری ـ به خوبی از پس انجام وظیفه دشوارش در زمینه سرگرم‌سازی و جذب مخاطب برآمده است.

"به زیر پاهات نگاه کن" از یک منظر دیگر هم بارها قصد دارد تا ارتباطش را با مخاطب قوی‌تر و عمیق‌تر کند.

کاظمی به عنوان بازیگر چندین و چند بار تماشاگران کودک‌اش را مخاطب قرار می‌دهد و از آنها سوال می‌پرسد. اما طرح این سؤالات ظاهراً تنها تابع قوانین و کلیشه‌های تجربه شده در حوزه تئاتر کودک است و از آنجا که بازیگران هیچ‌گاه سؤال و جواب و رابطه مستقیم با تماشاگران را ادامه نمی‌دهند، معلوم است که برنامه‌ای برای آن ندارند. هر چند که همین تلاش اندک برای وارد کردن علاقه و مشارکت کودکان در صحنه نیز تا اندازه‌ای موفق بوده و ارتباط لازم را برقرار می‌کند.

کاظمی که خودش کار طراحی صحنه را انجام داده در این زمینه هم موفق بوده است. صحنه در نگاه نخست با رنگ‌آمیزی و آرایش منظم و به جا زیبا و جذاب به نظر می‌رسد و در ادامه نیز به خوبی از همه ابزارها و امکاناتش استفاده می‌کند و در ایجاد فضایی فانتزی برای درگیر کردن تخیل تماشاگر موفق می‌شود.

در مجموع نمایش "به زیر پاهات نگاه کن" را می‌توان به عنوان تجربه‌ای متفاوت در مواجه با سلیقه‌های تغییر یافته مخاطبان امروز کودک و نوجوان به گونه‌ای مثبت و مطلوب مورد ارزیابی قرار داد.

مهدی نصیری