شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

حرکت روی خطوط موازی


حرکت روی خطوط موازی

نگاهی به سریال «خط» شبکه ۳ سیما

با گسترش مدرنیته و تغییر زندگی به شیوه مدرن، که از مظاهر آن در معماری و با ساخت و ساز آپارتمان‌ها و پاساژها در چهره شهرهای بزرگ پدیدار شد، تحولاتی نیز در مناسبات انسانی رخ داد. با وجود آن‌که این معماری جدید بر اساس تراکم و نزدیکی بناها به هم بنا نهاده شد، در فرهنگ مردم بخصوص در کلانشهرها تاثیری معکوس نهاد و مردم را از هم دورتر ساخت تا جایی که همسایه از همسایه گریزان شد و کاسب از همکار.

گرچه این سبک زندگی محاسنی همچون استقلال فردی را که نیاز هر شخص بالغی است به همراه داشت، اما به منزوی شدن افراد و تنهایی آنها نیز منجر شد. قوانین جوامع بشری نیز با توجه به این سبک جدید زندگی اصلاحاتی را در خود ایجاد کرد، اما برخی از رفتارهای شهروندی قانون‌پذیر نبود و لازمه تغییر آن، توجه به فرهنگ‌سازی در میان شهروندان توسط رسانه‌ها، سازمان‌های فرهنگی و البته شهرداری بود.

صدا و سیمای جمهوری اسلامی از دهه ۷۰ پس از فراغت از جنگ تحمیلی و آرامشی نسبی که در جامعه حکمفرما شده بود، این موضوع را سوژه بسیاری از برنامه‌های ترکیبی و نمایشی خود قرار داد که در برخی رسانه‌ها با عنوان گونه آپارتمانی از آنها یاد می‌شود.

سریال «خط» که پخش آن از شنبه بیست و سوم فروردین از شبکه سه سیما آغاز شد و از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۰ و ۴۵ دقیقه از این شبکه روی آنتن می‌رود، از تولیدات مشترک گروه اجتماعی شبکه سه و معاونت اجتماعی شهرداری تهران و تلاشی است در راستای نیل به ترویج اخلاق شهروندی. این سریال به نویسندگی و کارگردانی عباس رنجبر و تهیه‌کنندگی پریوش کاشانی در ۱۵ قسمت ۵۰ دقیقه‌ای ساخته شده است و به بهانه نشان دادن زندگی پسری به نام سیاوش و محور قرار دادن او، سعی در نشان دادن هنجارها و هنجارشکنی‌های فردی و جمعی دارد.

سیاوش با بازی کامران تفتی جوانی است پرخاشگر و خلافکار که درست در نقطه مقابل خانواده‌اش قرار دارد. حاج‌رئوف که خود، گذشته‌ای مانند سیاوش داشته و برای رسیدن به معشوق تغییر و تحول یافته است، زیر بال و پر سیاوش را می‌گیرد و پس از این‌که پی می‌برد سیاوش دلباخته دخترش سوگند شده است، به او کمک می‌کند تا به خودشناسی برسد و خودسازی کند. سیاوش به سفارش حاج‌رئوف و به عنوان راننده وارد شرکت واحد می‌شود، که خود بازنشسته آنجاست.

نمایش زندگی مردم

یکی از انتخاب‌های هوشمندانه نویسنده به انتخاب این شغل برای کاراکتر اصلی برمی‌گردد. راننده شرکت واحد از مشاغلی است که فرد را در معرض بیشترین برخورد با مردم قرار می‌دهد و به تبع آن امکان بیشتری برای ادای پیام اثر، در اختیار گروه سازنده قرار می‌گیرد.

گذشته از هدف فیلم و فیلمنامه، از نظر هنری و تکنیک نگارش نیز این شغل موقعیت‌های بیشتری برای شکل‌گیری و پرداخت فیلمنامه در اختیار نویسنده قرار می‌دهد تا با استفاده از آنها داستان اصلی را جاندار کند.

در این مجموعه تلویزیونی، محمود پاک‌نیت نقش حاج‌رئوف، آشا محرابی نقش دخترش (سوگند) و جمال اجلالی نقش عموی سوگند را بازی می‌کنند و فریبا جدی‌کار، لیلا برخورداری، ایمان صفاو محسن افشانی به ترتیب نقش مادر، خواهر و دوستان سیاوش را ایفا می‌کنند. سیاوش طهمورث نیز با گریمی متفاوت در نقش فیلسوفی کارتن‌خواب هنرنمایی می‌کند.

در قسمت اول و دوم این سریال بیش از نیمی از کاراکترها و نسبت آنها با شخصیت اصلی نمایش داده شده است، چنین به نظر می‌رسد که مخاطب با درامی تلخ مواجه خواهد بود که در آن قهرمان داستان سرنوشت تراژیکی را پیش رو خواهد داشت. اما هرچه سریال جلوتر می‌رود از تلخی داستان کاسته شده، با لحظات کمیکی که در فضای کلی گنجانده شده، داستان و شخصیت‌ها شیرین‌تر می‌شوند و درامی عاشقانه را شکل می‌دهند.

یک اثر کمدی وقتی دلنشین است که در فواصلی خنده را از لب‌های مخاطب بگیرد، تا هم موقعیت کمیک قبلی در ذهن و دل مخاطب نشست کند و هم او را در انتظار موقعیت‌های کمیک بعدی قرار دهد. عباس رنجبر این لحظات را خوب می‌شناسد و زمان آنها را به فراست دریافته است. اما آنچه در دو قسمت اول این سریال کمی مخاطب را دچار سردرگمی می‌کند، شکاف عمیقی است که بین دو قسمت اولیه با قسمت‌های بعدی افتاده است که در ابتدا سریال با فضای تراژیک خود را معرفی می‌کند، اما در ادامه با عاشق شدن کاراکتر اصلی و تلاش او برای خودسازی، تبدیل به یک ملودرام اجتماعی می‌شود.

یک اثر مشارکتی موفق

از منظری دیگر این سریال نمونه یک اثر مشارکتی قابل قبول است. این سریال با مشارکت معاونت اجتماعی شهرداری ساخته شده است. یکی از خطراتی که بیشتر مجموعه‌هایی از این دست را تهدید می‌کند، پرداخت مستقیم یا یکجانبه به سازمان یا ارگانی است که با برنامه‌سازان و سریال‌سازان مشارکت می‌کنند.

تولید محصولات هنری و فرهنگی اشتراکی از دو جهت سودمند و ارزشمند است که یکی کاهش هزینه و دیگری کمک به شناساندن ارگان یا سازمان مشارکت‌کننده است، اما عموما محصول به سمت تبلیغات مستقیم این نهادها می‌رود و بار هنری و کیفی آنها پایین می‌آید، اما در مجموعه «خط» هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی که به رفتارهای درست و غلط شهروندان منجر می‌شود، اساس درام قرار گرفته و به عنوان یکی از بن‌مایه‌های اصلی اثر ظاهر می‌شود. آبشخور این به هم تنیدگی نیز قهرمان محوری داستان سریال است. اگر سریال موقعیت‌محور یا مکان محور بود، یعنی به عنوان مثال بستر اصلی داستان یکی از مراکز تحت پوشش شهرداری بود، ناخودآگاه تبلیغات هم به صورت گرافیک و هم به صورت تاکید مضاعف بر این سازمان خودنمایی می‌کرد. اما قهرمان در کنار معرفی ویژگی‌های خوب و بد خود، ضدقهرمانی را هم تعریف می‌کند ؛ کنار هم قرار گرفتن این دو چه به صورت کاملا واضح و جنگ‌طلبانه و چه به صورت آرام و صلح‌جویانه، به تماشاگر قدرت قضاوت و انتخاب می‌دهد. شخصیت بزرگ که دوست نزدیک سیاوش است و با بازی ایمان صفا بسیار شیرین و دوست‌داشتنی از آب درآمده است و می‌تواند یک ضدقهرمان باشد؛ زیرا انتخاب‌های نادرست او هر چند که از دل شرایط نامهربان و ناسازگار زندگی او برمی‌آید، در بسیاری موارد قهرمان را به اشتباه می‌اندازد یا او را به ادامه رفتارهای نادرست و ناهنجار ترغیب می‌کند.

البته یکی از ویژگی‌های سریال رنجبر، شخصیت‌های خاکستری فیلم است. به این معنی که هم لغزش‌های این شخصیت‌ها را می‌توان به نابسامانی شرایط و سادگی و خوش‌طینتی‌شان بخشید و هم تغییر و تحولات و سیر و سلوکی را که کم‌کم در احوالات و مسیر زندگیشان رخ می‌دهد، در کنار تندخویی‌ها و شیطنت‌های ریز و درشتشان باور کرد. با تماشای بازی بازیگران این مجموعه چنین دریافت می‌شود که دست آنها در تیپ‌سازی و پرورش کاراکتر خود باز بوده است و بر اساس توانمندی‌ها و کاریزمایی که دارند نقش خود را پرورانده‌اند. قطعا کارگردان نیز در هدایت آنها کوشا بوده است.

کامران تفتی البته از این قاعده مستثناست و بازی‌اش با نقش‌های پیشین از این منظر متفاوت است که برای اولین بار شخصیتی کمدی ـ تراژیک را بازی می‌کند. البته شاید بتوان گفت در این مجموعه عباس رنجبر در نقش نویسنده، بسیار موشکافانه و دقیق‌تر از رنجبر کارگردان عمل کرده است. میزانسن‌ها و زوایای ساده دوربین و کات‌های البته انگشت‌شماری که به نظر می‌رسد از دقت و توجه کمتری بهره برده است، گواه دیگری بر این ادعاست، که البته در مقایسه با قابلیت‌ها و ویژگی‌های ذکر شده و نشده این فیلم چندان به چشم نمی‌آید، بخصوص که در هر فیلم و مجموعه‌ای که نویسنده ، کارگردان یا تهیه‌کننده آن یک نفر باشد، انتظار می‌رود که آن شخص در یکی از این حوزه‌ها موفق‌تر و در دیگری ضعیف‌تر باشد.

تیتراژ پایانی «خط» که توسط محمدرضا عیوضی خوانده شده، از نظر محتوای شعر و حال و هوایی که از آهنگ آن دریافت می‌شود، درست کارکرد نقطه‌ای را دارد که انتهای یک پاراگراف گذاشته می‌شود.

مریم رها