دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
نگاهی به خاستگاه رمان نویسی در ایران
تاثیرگیری هدایت در بوف کور از ادبیات غربی که میان منتقدان ایرانی و خارجی به کرات و بدرستی طرح میشود، برای خاستگاه و شکلگیری رمان و ادبیات داستانی نوین ایران به چه معنا است؟
باید اعتراف کرد که پیشزمینههای فلسفی- نظری رمان، آنچنان که در حالت کلاسیک آن در غرب وجود داشت، هیچگاه در ایران بوجود نیآمد.
از رمق افتادگی ادبیات فارسی در وحدت بی نظیری با فقدان اندیشهی فلسفی بود؛ هر دو بر مدار صفر کنار هم میخزیدند. بوف کور در واقع واکنش و انعکاس پیچیدهی این وضعیت بود
در بستر تحکیم کمّی فرهنگ نوشتاری در اروپا، با فروپاشی فئودالیسم و روابط فرهنگی و نظری متناسب با آن و با تکوین سرمایه داری و همزمان با بکارگیری همه جانبهی صنعت چاپ که نیاز چنین فرهنگ نوشتاری را در اروپا برآورده میساخت، ما با ژانر ادبیای در اواخر قرن شانزدهم و آغاز قرن هفدهم روبرو میشویم، که نمونهی مهم و شاخص آن یعنی "دون کیشوت" (۱۶۱۵-۱۶۰۵) اثر سروانتس، از دل داستانهای شوالیهای سربرآورده بود. از دید فوکو این کتاب نمایانگر دورهی دانش- شناسی (اپیستمه) نوینی است، که وی آنرا اپیستمهی کلاسیک مینامد و سپری شدن دورهی رنسانس، در وجه ادبی آن، را در این داستان یادآور میشود .
گرچه تقسیمبندی متداول ادبی در اروپا، یعنی شعر، حماسه (داستان)، و نمایشنامه (درام در فرم تراژدی و کمدی) قادر به توضیح ژنیتکی پیدایش این ژانر[۱] جدید نبود، ولی این ژانر در کلیات، خود را به حماسه قدیم و اشکال دیگر داستانی در سدههای میانه مربوط میساخت. این ژانر جدید، که بعدها نام رمان را به خود گرفت در رابطهی تنگاتنگ با قوام گیری زبانهای ملی (قومی) و با رسانهی نوشتار و تناوردگی قابلیتهای این رسانه به آرامی تحقق مییافت. رمان از همان آغاز متوجهی ایده "تمامیت" بود.
رمان تا دوران معاصر نیز این داعیه و یا مشخصه را (هنوز) از دست نداده است و تنها به طرق گوناگون آن را ابراز و اجرا نموده است. این کنش ادبی در برگیرندهی ایده تمامیت بدین معنا بود (و میتوان هنوز آن را چنین پنداشت)، که میخواست کلیت و جامعیتی را سازماندهی و برپا دارد، که تحقق آن به گونهای روایی امکان پذیر بود. در دورهی رمانتیک در آلمان بررسی فلسفی- تاریخی برای رمان چنان توانایی را تصور مینمود که وظیفهٔدرونی کردن جهان در قالب روایی را تنها در توان این ژانر جدید میدید. بی جهت نیست که نمایندگان برجستهی رمانتیک آلمان همه در صدد نگارش رمانِ رمانها (کتابِ کتابها) بودند[۲].
این جنبش ادبی با گردبادی نظری- فلسفی بساط تمام فرمهای دیگر ادبی را برای همیشه متزلزل ساخت و آنها را به حاشیه راند. این گردباد به زیباترین و مستحکمترین شکل خود در قطعات فریدریش شلگل ثبت گشته است[۳]. نقش آفرینی اصلی در ادبیات در سدههای نوزدهم و بیستم در اروپا به رمان سپرده شد، تا که در پایانههای قرن بیستم و آغاز قرن جدید به طور محتوم مفهوم و اهمیت خود و به همراه آن ادبیات را دچار وسوسههای اضمحلال کند.
در ادامهی مباحث زیباشناسی هگل، پیروان او در سدهی بیستم (که در این میان از متفکرانی مانند لوکاچ و کروچه میتوان نام برد) بر اهمیت محوری رمان در ادبیات پای فشردند. لوکاچ در کتاب دورهی آغازین اش، یعنی "نظریهی رمان"، سعی به بررسی فلسفی- تاریخی رمان و تبیین جایگاه ممتاز این ژانر ادبی دارد. لوکاچ در شروع این کتاب مینویسد :
" رستگار ازمنهایاند، که آسمان پرستاره برایشان هم نقشهی راههای قابل عبور وهم خواهان گذر است، چرا که پرتوی اختران این راهها را تابان میکند. برای این ازمنه همه چیز نو ولی اعتمادبخش، ماجراجویانه و همزمان در تملک آن است. جهان هماچنانکه دور (از دسترس) است، کاشانهای خودی است، چرا که آتشی که در روح میسوزد از جنس آتش اختران است. جهان و "من"، همچون نور و آتش از هم دقیقاً متمایزند، اما هیچگاه با یکدیگر بیگانه نیستند. زیرا که آتش روحِ نور است، و به نور آتش خود را ملبس میکند. تمامی کنشهای روح در این دوگانگی، با معنا و دوّار است.
در معنا کامل، و کمال یافته برای احساس. دوّار، چرا که روح در حین کنش در خود سکون دارد. دوّار چرا که کنش خود را از روح میگسلد و با خودشوندگی اش مرکزی مییابد با پیرامونی بسته به گِرد خود .
به قول نوالیس، "فلسفه در اصل رنج جدایی است، رانهای که در همه جا خواهان آن است که در خانه باشد." بدین دلیل فلسفه همچون صورتِ زندگی و همزمان تعیّن گر این صورت و مضمون بخش ادبیات، همیشه علامت گسست میان درون و بیرون است، نشانهی تفاوتی ذاتی، میان "من" و جهان، ناهماهنگی میان روح و کنش. بدین خاطر ازمنهی رستگار فاقد فلسفهاند، و یا به عبارتی دیگر، تمامی انسانها در این دوران خود فیلسوفاند، و صاحبان آماج اتوپیایی هر فلسفهای اند." (آغاز "نظریهی رمان" اثر لوکاچ؛ ۱۹۱۵-۱۹۱۴)[۴ ]
او در واقع با اتکا به ایدهی تمامیت و برتابی واقعیت بیرونی در رمان، همچنان به بازآفرینی و بازگویی واقعیت باور دارد و و در این رابطه ظرفیتهای ویژهای را برای رمان قائل است. لوکاچ و دیگر پیروان هگل در زمینهی زیباشناسی، در این میان به شکاف اساسی میان اثر زبانی و واقعیت تجربی- اجتماعی کم توجه ویا حتا بی توجه بودند. درک آنان از تمامیت بر این باور ساده استوار بود که میان نشانهها و چیزها رابطهی ضروری و درونی موجود است که از طریق رمان این رابطه بنحوی هنجاری متحقق میشود .
دستاوردهای نوین در حوزهی کارکردهای زبانی از طرف ادیبی چون هوفمانزتال[۵] و فیلسوفی چون نیچه و زبان شناسی مانند سوسور تا بحثهای سیتماتیزهی فلسفی از طرف ویتگنشتاین همه این باور ساده (یعنی رابطهی درونی وضروری میان نشانه و چیز) به طرز همه جانبهای زیر ضرب برد. این دستاوردها و پیامدهای انتقادی آن بر رمان بی تاثیر نبود. از اوایل قرن بیستم ایده تمامیت، که از طریق رمان به گونهای روایی برنمایی میشد، با این وجود به کنار گذاشته نشد. آموزههای فلسفی و علمی این دوره گرچه پرنسیب کلیت را نسبی میساختند ولی به ایدهی تمامیت خللی اساسی وارد نساختند و تنها با گذشت زمان اَشکال اجرایی و طرح و عرضهی آن را در رمان دگرگون نمودند.
ارائه چشم اندازی تمامیت بخش از زندگی انسانی و واقعیت، اتوپی آشکار و نهان نویسندگان رمان بوده و هست. تصور از این چشم انداز خود را در رابطهی میان عمومیت و انعطاف پذیری مواد و مصالحِ رمان به گونهی وسوسه و یا جنون نویسندگان منعکس میساخت. بدین معنا که آنان دچار وسوسه همیشگی برای توازنی میان عمومیت نرمهای رمان و دوری جدی از آن بودند و یا به گونهای جنون آمیز با تاکید بر یکی از دو طرف دست به آفرینش اثر میزدند. عمومیت نرمها و انعطاف پذیری مواد و مصالح دو مولفهی اساسی رمان به نظر میرسیدند که تعّین رمان را ناممکن میساخت.
اگر به طور تاریخی در این مورد داوری کنیم، میتوانیم بگوییم که رمان در واقع فروپاشی این توهم رئالیستی میان واقعیت و زبان و یا میان دال و مدلول را نیز از سر گذراند. یعنی در اصل رمان سعی در جذب و هضم این رابطهها و دوگانگیها داشته است. رمان با انعطاف پذیری کم نظیری در ارائه فرم و قالبهای ادبی در نیمه اول سدهی بیستم داعیه کلیت و تمامیت را همچنان حفظ کرد و شرایط جدید شناخت شناسی تنها این قالبها و فرمها را کانالیزه ساخت .
در همین دوره شکل گیری سازههای التقاطی و ترکیبی در فرم رمان هر چه بیشتر طرح و اجرا میشد. پرسپکتیوگرایی و چشم اندازهای متنوع دغدغه دوران مدرن میشوند. رمان نسبت بدین شرایط نوین واکنش نشان میدهد و به نوعی روایی دربرگیرندهی این گرایشها میشود و همزمان نسبی بودن ارزشها را در خود برمی تاباند.
شهرام اسلامی
[۱] Genre
[۲] نویسندگان و متفکرین این جنبش فکری- ادبی مانند واکن رودر Wackenroder ، نوالیس Novalis
برادران شلگل August W und Friedrich. ، پاول Paul ، تیک Tieck . که در ارتباط با شلینگ Schelling برای هنر جایگاه والایی را در نظر میگرفتند. بسیاری از آنان رمانهای بنامی نیز در زبان آلمانی نگاشته اند. برای لوسینده Lucinde اثر شلگل، هاینریش فون افتردینگن Heinrich von Ofterdingen اثر نوالیس. شلگل به مزاح جنبش رمانتیک را بگونه جدا از هم میانگاشت رمانتیک= رمان + تیک، که در اصل برجستگی ژانر رمان را برای این جنبش یادآور میشد .
[۳] فریدریش شلگل در مجموعه قطعات فلسفی – ادبی خود تحت عنوان آتِنِئوم Athenäum پیرامون ادبیات رماتیک و مشخصههای آن قطعهای معروف دارد که " ادبیات پیشرو و جهان شمول" نام دارد. شمارهی این قطعه ۱۱۶ است .
[۴] ظاهراً ترجمهای به همت آقای حسن مرتضوی اخیراً صورت گرفته است که بدلیل عدم دسترسی مجبور شدم مستقلاً از نسخهی اصل آلمانی ترجمهای از قسمت آغازین کتاب ارائه دهم . G, Lukacs. Die Theorie des Romans. ۱۹۷۱
[۵] نویسندهی اطریشی، مولف نامه خیالی با عنوان "نامه به لرد چاندوز" که درک نوینی از زبان و بحران آن ارائه میدهد . Hugo von Hofmannsthal
[۶] نویسندهی اطریشی Robert Musil (۱۸۸۰-۱۹۴۲),Mann ohne Eigenschaften
[۷] نویسندهی آلمانی، Thomas Mann (۱۸۷۵-۱۹۵۵), Buddenbrooks (۱۹۰۱)
[۸] کالوینو در ایالت متحده امریکا در دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۸۵ کلاسی دربارهی ادبیات برگزار کرد، که نتیجهی آن کتابی شد که تحت عنوان
„six Memos for the next Millenium" منتشر شد. ششمین درسنامه به علت مرگ وی به پایان نرسید و کتاب در واقع شامل پنچ یادداشت ویا با توجه به عنوان آلمانی کتاب شامل پنچ پیشنهاد است.۱-سبکی ۲- سرعت ۳- دقت ۴- نمایانی ۵- چندسطحی و سرآنجام پیشنهاد ۶-دوام که نوشته نشد .
[۹] نویسندهی فرانسوی، Georges Perec (۱۹۳۶-۱۹۸۲); La vie Mode D`Emploi
[۱۰] Bachtin,Michail M.: Epos und Roman,۱۹۸۹, S.۲۱۰-۲۵۱
[۱۱] یوسف اسحاق پور، بر مزار صادق هدایت، ۱۳۸۰، ص ۲۲ .
[۱۲] , دلوز با توجه داستانهای کافکا، به گتوی زبانی اشاره میکند .Getto .
[۱۳] آدورنو در این باره به غیر اصیل بودن و مشکلات موسیقی رمانتیک روسیه بخاطر نبود همین پشتوانه نظری و موسیقیایی اشاره میکند. این موسیقی بی بهره از چالشها و تجربیات درونی با اسلاف خود است. در اروپای مرکزی و غربی دوره رمانتیک برآمده از همین درگیری و نقدها، از بنیه تنومند و ویژگیهای اصیلی برخوردار بود .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست