دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
دکترین نیکسون و ژاندارم خلیج فارس

ظهور و افول نقشهای مختلف كشورها در معادلات منطقهای و بینالمللی، تابعی از دو دسته عوامل داخلی و خارجی است. تعریف و تعیین نقشها نیز در فضای رقابتی شدید دو بلوك شرق و غرب، متأثر از موقعیت درونی و بیرونی هر یك از كشورها، در همین چارچوب محقق میگشت. شرایط محیطی ایران در دوره پهلوی دوم از یك سو و زمینههای مساعد داخلی و همسو با اقتضائات محیطی از سوی دیگر، موجب شد ایران بهعنوان ژاندارم منطقه مطرح گردد. در این نوشتار، چگونگی تحقق این نقش بررسی میشود.
با توجه به سیاست جدید امریكا در جهان در دوره نیكسون، ایران در منطقه خلیجفارس، به دلیل دارا بودن عواملی چون ثروت و جمعیت فراوان، موقعیت استراتژیكی، ثبات نسبی و توان نظامی كه آن را از دیگر كشورهای كوچك منطقه متمایز میساخت، عملاً وظیفه ژاندارمی منطقه را پذیرفت. در این میان، عواملی چون صعود ناگهانی قیمت نفت و توسعه گسترده دستگاه نظامی ایران نیز شرایط را مهیا ساخت. وظایف ژاندارمی ایران به مرور در جهت پوشش امنیت برای منافع غرب در منطقه خلیجفارس با تكیه بر نقل و انتقالات عادی نفت، مبارزه با اهداف توسعهطلبانه شوروی و حكومتهای افراطی ضدغرب و پشتیبانی از رهبران محافظهكار عرب نمایان گشت.
● بازتاب دكترین نیكسون بر منطقه خلیجفارس
خلأ قدرت، نخستین میدان آزمایش جدی را برای دكترین نیكسون، كه مبتنی بر مشاركت جمعی و همكاریهای منطقهای بود، پدید آورد.
دولت امریكا با درك اوضاع جهانی، در مورد مساله خلأ قدرت در خلیجفارس دو نكته را اساس كار قرار داد:
۱) احتمال به مخاطره افتادن منافع جهان غرب؛ ۲ــ ناتوانی در مداخله مستقیم به عنوان نیروی جانشین براساس استراتژی نیكسون. بر این اساس امریكا، با شروع زمزمههای خروج انگلیسیها، بر استفاده و همكاریهای منطقهای تاكید ورزید. در ۱۹۶۸.م/۱۳۴۶.ش، مدیركل وقت اداره شبهجزیره عربی، قسمت خاور دور در آسیای جنوبی وزارت امورخارجه امریكا در كنفرانسی كه درخصوص خاورمیانه تشكیل شده بود، گفت: «رهبران محلی باید و خواهند توانست بعد از خاتمه نقش تاریخی انگلستان، جای آنان را بگیرند، امریكا همچنان هركاری كه قادر باشد برای كمك به آنها انجام خواهد داد، لیكن نمیتوان از هیچگونه نقش ویژهای برای امریكا در مسائل خلیجفارس صحبت كرد.»[۱]
همچنین ژوزف سیسكو، معاون وقت وزارت امورخارجه امریكا، در تاریخ آذرماه ۱۳۴۷.ش/بیستوششم نوامبر ۱۹۶۸.م در یكی از كمیتههای فرعی بودجه مجلس سنا امریكا، ضمن اشاره به مسائل خلیجفارس، اظهار كرد: «كشورهای واقع در خلیجفارس باید جهت تامین پیشرفت و ثبات منطقه همكاری كرده و اختلافات فیصلهنشده را خود حل و فصل كنند.»[۲]
همچنین سیسكو برای كنگره توضیح داد: «امریكا قصد ندارد، برای دفاع از منافع غرب در خلیجفارس، جانشین انگلستان شود، لیكن تصمیم گرفته است كه به كشورهای منطقه برای دفاع از خود كمك نماید.»[۳]
با این مقدمات، دكترین نیکسون بازتاب خود را بر منطقه خلیجفارس با سیاست دو ستون یا سیاست دوقلو نشان داد. براساس این سیاست، دولتهای ایران و عربستان سعودی بهعنوان دو ستون اصلی برنامههای ایالاتمتحده، وظیفه حراست و پركردن خلأ قدرت را در منطقه خلیجفارس عهدهدار شدند.[۴]
امریكا با اعطای كمكهای اقتصادی و نظامی به این دو كشور، آنان را بهعنوان ابزار و وسیله تامین امنیت در كل منطقه تقویت میكرد، بدونآنكه خود احتیاجی به حضور مستقیم داشته باشد.
نیكسون میگوید: «رشد اقتصادی و ایجاد اصلاحات در كشورهای كرانه خلیجفارس، یكی از مسائل مهم در حفظ استقرار امنیت و آرامش منطقه است و دو كشور عربستان و ایران میتوانند با تلاش متعهدانه خود آرامش را در خلیج[فارس] تقویت كنند».[۵]
نیكسون از آن پس سیاست چهارگانه زیر را برای منطقه خلیجفارس تعیین كرد: ۱ــ همكاری نزدیك با ایران و عربستان بهعنوان پایههای ثبات منطقه؛ ۲ــ حضور نظامی نیروی دریایی امریكا به مقدار اندك در حد سه كشتی از واحد فرماندهی خاورمیانه؛ ۳ــ افزایش فعالیتهای دیپلماتیك در منطقه و توسعه كمكهای تكنولوژی به آن كشورها؛ ۴ــ كاستن از توجه كشورهای كوچك منطقه به انگلستان در جهت تامین نیازهای امنیتی آنان.[۶]
همچنین براساس سیاست دو ستون، جوزف سیسكو، وزیر امورخارجه امریكا، در سپتامبر ۱۹۷۲.م گفت: اصول عمده سیاست خارجی ما در این منطقه به قرار زیر است:
۱) مداخله نكردن در امور داخلی دیگر ملتها؛
۲) تشویق همكاریهای منطقهای برای صلح و پیشرفت؛
۳) تشویق كشورهای دوست برای اینكه وظیفه امنیتی را خود بپذیرند؛
۴) مبارزه با توسعهطلبی مسكو؛
۵) تشویق تبادل كالا یا خدمات و تكنولوژی.[۷]
از بین دو ستون عمده، انتخاب اول، ایران بود، و به عربستان در درجه دوم، بیشتر از دیدگاه تامینكننده مالی برنامههای امنیتی، توجه میشد. عربستان به علت كمی جمعیت و عقبماندگی صنعتی و فقدان سازمانهای اداری و سیاسی مستحكم، با وجود ثروت ناشی از نفت نمیتوانست ژاندارم باشد.[۸]
ژزف سیسكو نیز در این مورد میگوید: «نیروی دریایی عربستان سعودی در خارج از آبهای ساحلی خود قابلیت دفاعی و رزمی چندانی ندارد.»[۹]
اما نیکسون مهمترین علت جایگاه درجه دوم عربستان را در سیاست دو ستون بهخوبی مطرح میسازد: «بههرحال سعودیها متحد مرموزی به شمار میروند، زیرا بیم آن است كه چهبسا در برابر حكومتهای افراطی عرب عقبنشینی كنند.»[۱۰]
با تمام این تفاصیل، حضور عربستان در سیاست نیكسون علاوه بر اینكه اعراب را نسبت به همكاری با این طرح راضی و خوشبین میساخت، متضمن این فرضیه بود كه منافع ایران و منافع دولتهای عرب كرانه جنوبی خلیجفارس با یكدیگر مطابقت و سازگاری دارد.
اما ایران بهعنوان ستون اول و عمده دكترین نیكسون، وظیفه ژاندارمی و پلیسی منطقه را عهدهدار شد. دولتمردان ایران، كه در تاریخ نوزدهم آذرماه ۱۳۴۶/سیام نوامبر ۱۹۶۷ اعلام نموده بودند دیگر نیازی به كمكهای امریكا ندارند، و برنامههای كمك امریكا به ایران را خاتمه داده بودند، به سرعت و با علاقه بسیار آن وظیفه را پذیرفتند. شاه در تاریخ سیام دیماه ۱۳۴۷/ بیستم ژانویه ۱۹۶۷ در مصاحبه با یك مجله امریكایی اظهار كرد: «در خلیجفارس جایی برای قدرتهای بزرگ نیست، پس از خروج بریتانیا از خلیج [فارس]، نمیخواهیم هیچ قدرت بزرگی سعی كند جای آن را بگیرد و ایران از پایان یافتن كمكهای امریكا احساس غرور میكند.»[۱۱]
همچنین شاه در مصاحبه با یك نشریه انگلیسی در بیستودوم شهریور ۱۳۴۸/ سیزدهم سپتامبر ۱۹۶۹.م گفت: «هیچ قدرت و نفوذ خارجی دیگری حق ورود به خلیج [فارس] را ندارد و ایران آزادی كشتیرانی را تضمین میكند.»[۱۲]
همچنین در مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتدپرس در بیستوهفتم مهر ۱۳۴۸.ش/۱۹۶۹.م گفت: «ما از كشورهای عربی منطقه خواستار همكاری امنیتی شدهایم، ولی در صورتی كه آنها همكاری نكنند، دولت ایران خود بهتنهایی مسئولیت امنیت و ثبات منطقه را به عهده خواهد گرفت.»[۱۳]
پس از انتصاب به مقام ژاندارم منطقه خلیجفارس، ایران یك سلسله رایزنیهای دیپلماتیك را برای گسترش قدرت خود و رفع اختلافات با دول عرب انجام داد. شاه در آبان ۱۳۴۷.ش به عربستان و كویت مسافرت كرد كه قبل از این سفر، اختلافات دیرینه ایران و عربستان بر سر محدوده فلات قاره حل شده بود و دو كشور موافقتنامهای در این زمینه در دوم آبان امضا كردند. ضمناً اختلافات دو طرف بر سر مالكیت دو جزیره فارسی و عربی، با تقسیم آن برطرف گردید.[۱۴]
مشكل عمده و بانی اختلافات و تنشهای گسترده میان ایران و اعراب، مجمع الجزایر بحرین بود كه ایران براساس سوابق تاریخی ادعای تملك آن را داشت.
در ژانویه ۱۹۶۹، شاه طی دیداری از هند اظهار كرد كه با وجود مخالفت با عملكرد بریتانیا در بحرین، در آنجا به زور متوسل نخواهد شد.[۱۵]
این سخنان به معنی تلاش ایران برای رفع اختلافات و استقلال این جزایر بود. در نتیجه ویتوریوگوییچاردی، نماینده دبیركل سازمان ملل، اوتانت، به بحرین مسافرت كرد و براساس برنامه او بحرینیها میبایست یكی از سه امر ذیل را انتخاب مینمودند: الفــ اتحاد دوباره با ایران؛ بــ حمایت بریتانیا از آنان به روال سنتهای گذشته؛ جــ استقلال، كه مردم بحرین امر سوم را پذیرفتند.
ایران یك ساعت پس از اعلام استقلال بحرین، آن را به رسمیت شناخت، یكی از رسانههای ارتباط جمعی رسمی و وابسته به سیاست خارجی ایران، استقلال بحرین را اینگونه توصیف میكند: «سیاست ایران بر این مبنا بود كه پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه خلیجفارس، قدرت مطلقه شود. مبارزه برای پس گرفتن بحرین در اصل چون خاری در برابر این بود و ایران نمیتوانست در عین حال اینكه، مشغول مبارزه با بحرین است، راه دوستی خود را با سایر كشورها و واحدهای سیاسی خلیج [فارس] هموار كند. با توجه به عدم حكومت ایران بر بحرین به مدت صدوپنجاهسال، جز دشمنی و لشكركشی و مخالفت، امری را مسجّل نمیساخت. پذیرش استقلال، برای نشان دادن حسن نیت و دیپلماسی صلح بود.»[۱۶]
ایران همچنین استقلال قطر را در دهم شهریور ۱۳۵۰ سریعاً به رسمیت شناخت.
در نهم آذرماه ۱۳۵۰/ اول دسامبر ۱۹۷۱.م، پس از مذاكرات طولانی پشت پرده میان ابرقدرتهای امریكا و انگلیس، ایران جزایر سهگانه ابوموسی، تنب كوچك و تنب بزرگ را، كه موقعیت بسیار مهم سوقالجیشی در خلیجفارس و تنگه هرمز داشتند، تصرف كرد. مقدمات این كار با مصاحبههای متعدد شاه و ادعای تملك تاریخی و تهدید به استفاده از زور و نیروی نظامی فراهم آمده بود.
در نهم دسامبر ۱۹۷۱، شكایت اعراب تندرو، شامل عراق، لیبی، الجزایر و یمن جنوبی، در این باره در شورای امنیت با كمك امریكا و اعراب محافظهكار، چون كویت و عربستان سعودی، با بیاعتنایی مسكوت گذارده شد.
ایران، پس از تصرف جزایر سهگانه، به فوریت فدراسیون شیوخ خلیج فارس یا امارات متحده عربی را در یازدهم آذرماه ۱۳۵۰ به رسمیت شناخت و همین امر شایعههای متعددی در مورد معامله پنهانی بین ایران و بریتانیا درباره استقلال بحرین، رسمیت امارات متحده عربی و اشغال جزایر سهگانه به وجود آورد.
ایران همچنین با نكوهش ظاهری عملكرد توسعهطلبانه اسرائیل در جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷.م، در هفتم شهریور ۱۳۴۹، روابط دیپلماتیك و دوستی خود را با مصر برقرار نمود كه با مرگ جمال عبدالناصر و به قدرت رسیدن انورسادات به اوج خود رسید.
مجموعه این اقدامات، گسترش روابط منطقهای و تنزل تنشها و اختلافات منطبق با دكترین نیكسون در خلیجفارس بود.
ایران همچنین، با درك ارتباط امنیت خلیجفارس در درازمدت با امنیت و ثبات اقیانوس هند، از قطعنامه ۲۸۳۲ سازمان ملل در تاریخ شانزدهم دسامبر ۱۹۷۱.م مبنی بر اینكه اقیانوس هند یك منطقه صلح و عاری از حضور ابرقدرتها باشد، حمایت كرد.[۱۷]
ایالاتمتحده با اجرای دكترین نیكسون و سیاست دو ستون، ضمن كمك به فروپاشی امپراتوری بریتانیا كه خواستار آن بود، پاكس امریكانا یا قدرت توازن و صلح امریكایی را جانشین پاكس بریتانیكا قدیمی و منفور ساخت كه آغازی برای دوران تشدید سلطهگری و چپاول بیشتر با حفظ ظواهر و به دست رهبران وابسته منطقه بود.[۱۸]
همچنانكه ذكر گردید، در این موازنهٔ قدرت و صلح امریكایی، وظیفه اصلی و اول را ایران با شرایط مناسب و آمیخته با اهداف غرب انجام داد.
● علل و اهداف انتخاب ایران در استراتژی منطقهای امریكا
اصل نیكسون در كشورهایی اجرا شد كه از توانمندیهای لازم برای حفظ منافع امریكا و تحكیم نفوذ این كشور برخوردار بودند. ایران براساس ملاحظات زیر، توانایی اجرای وظیفه مورد نظر سیاست امریكا را دارا بود:
۱) موقعیت استراتژیكی
یكی از شرایط مهم ایالاتمتحده در این انتخاب، برخورداری همپیمان منطقهای از موقعیت استراتژیكی مهم در حوزه مورد نظر بود.[۱۹]
تلفیقی از نفت در جنوب و كمونیسم شوروی در شمال، مفاهیم بنیادی و اساس آشكار اهمیت استراتژیكی ایران بود. ایران در میان كشورهای عرب منطقه، تنها كشوری است كه بر خلیجفارس اشراف كامل داشت. درحالیكه در ساحل جنوبی خلیجفارس، كشورهای متعدد عرب قرار داشتند كه كوچك و ناتوان بودند. این وضعیت بدان مفهوم بود كه ایران میتواند بیش از سایر كشورهای منطقه، در كنترل خلیجفارس موثر باشد. بنابراین رژیم شاه میبایست بهطور انحصاری هر تصمیم سیاسی یا موضعگیری نظامی را در مورد وضعیت منطقه اتخاذ مینمود. در صورتی كه این وظیفه به دولتهای حاشیه جنوبی خلیجفارس واگذار میشد، واشنگتن برای پیشبرد استراتژی امریكا در منطقه باید با شش كشور هماهنگی برقرار میكرد. بهعلاوه از لحاظ جغرافیایی ایران در مرز جنوبی اتحاد جماهیر شوروی واقع شده بود كه از نظر منافع امریكا حائز اهمیت بسیار بود. اهمیت استراتژیكی ایران از پایان جنگ دوم بینالملل و شروع جنگ سرد در برنامههای امریكا افزایش یافت.
محمدجعفر چمنكار( دانشجوی دكتری تاریخ دانشگاه تبریز.)
پینوشتها
[۱]ــ همایون الهی، خلیجفارس و مسائل آن، تهران، قومس، ۱۳۷۰، ص۹۶
[۲]ــ همان.
[۳]ــ آیندگان، ۱۸/۵/۱۳۵۱، ص۱
[۴]ــ ریچارد نیكسون، فرصت را دریابیم، وظیفه امریكا در جهانی با یك قدرت، ترجمه: حسین وحینژاد، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص۲۶۴
[۵]ــ محمدحسین طباطبائی، روابط ایران و غرب، ۱۳۵۶، ص۴۴
[۶]ــ محمدرضا حافظنیا، خلیجفارس و نقش استراتژیك تنگه هرمز، تهران، سمت، ۱۳۷۱، ص۱۱۷
[۷] - Davide Long, The Persian Golf, An Introdution to its Peoples, Politics And Economics, West Wiew Press. Boulder, Col rado, ۱۹۷۸, P. ۱۳۹
[۸]ــ آندره فونتن، یك بستر و دو رویا، تاریخ تنشزدایی(۸۱ــ۱۹۶۲)، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۲، ص۴۰۶
[۹]ــ باومن كلارك، اقیانوس هند در سیاست جهانی، زیر نظر همایون الهی، تهران، قومس، ۱۳۶۹، ص۱۴۰
[۱۰]ــ دلاژ و گریزبگ، توفان خلیج، ترجمه: اسدالله مبشری، محسن مویدی، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۶، ص۲۰۰
[۱۱]ــ غلامرضا كرباسچی، هفتهزار روز، تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۷۱، ص۳۵۲
[۱۲]ــ همان، ص۳۷۴
[۱۳]ــ همان، ص۳۷۸
[۱۴]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، ۱۳۶۸، ص۲۲۶
[۱۵]ــ كیهان، دیماه ۱۳۴۷، ص۲
[۱۶]ــ مهنامه ارتش شاهنشاهی، ش۲، ص۱۳۴۹، ص۸
[۱۷]ــ مسعود طارم سری و دیگران، روابط ایران و چین، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۴، ص۱۸۲
[۱۸]ــ ریچارد نیكسون، همان، ص۶۳؛ برژینسكی، در جستجوی امنیت ملی، ترجمه: ابراهیم صنیعی نجفآبادی، تهران، سفیر، ۱۳۶۹، ص۳۳؛ الهی، همان، ص۱۰۱
[۱۹]ــ سلیم الحسنی، مبانی تفكر روسای جمهوری امریكا، ترجمه: صالح ماجدی و فرزاد مهدوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴، ص۸۱
[۲۰]ــ باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ترجمه: محمود مشرقی، تهران، آشتیانی، ۱۳۶۳، ص۴۴
[۲۱]ــ گازیورسكی، سیاست خارجی امریكا و شاه، ترجمه: فریدون فاطمی، تهران، مركز، ۱۳۷۶، ص۱۶۵
[۲۲]ــ جاشوا اپستین، استراتژی و طرحریزی نیروهای برای اهداف امریكا در خلیجفارس، ترجمه: كاوه باسمنجی، تهران، روشنفكران، ۱۳۷۰، صص۱۱ــ۸
[۲۳]ــ همان، ص۲۸
[۲۴]ــ ریچارد نیكسون، جنگ واقعی، صلح واقعی، ترجمه: علیرضا طاهری، تهران، كتابسرا، ۱۳۶۴، صص۱۴۷ــ۱۴۶
[۲۵]ــ اسماعیل سهرابی، «علائق استراتژیك و هدفهای امریكا در خلیجفارس»، مجموعه مقالات خلیجفارس، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۹، ص۳۳۷
[۲۶]ــ غلامرضا كرباسچی، همان، ص۷۹
[۲۷]ــ همایون الهی، همان، صص۱۰۸ــ۱۰۷
[۲۸]ــ ریچارد هرمن، «نقش ایران در ادراكات و سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی»، ترجمه: الهه کولایی، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال ۹، شماره ۳ و ۴ ــ آذر و دی ۱۳۷۴، ص۸۹
[۲۹]ــ غلامرضا كرباسچی، همان، ص۲۶۷
[۳۰]ــ همان، ص۲۸۱
[۳۱]ــ همان، ص۳۹۱
[۳۲]ــ ماروین زونیس، شكست شاهانه، ترجمه: عباس مخبر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص۳۸۲؛ هویدا، ۱۳۶۵، ص۷۲
[۳۳]ــ الکس وایسلیف، مشعلهای خلیج فارس، ترجمه: سیروس ایزدی، تهران، کتابهای جیبی، ۱۳۵۸، ص۱۴۴
[۳۴]ــ ریچارد نیكسون، جنگ واقعی، صلح واقعی، همان، ص۴۵
[۳۵]ــ همان، صص۴۱۱ــ۴۰۹
[۳۶]ــ بهنود، ۱۳۶۹، ص۴۳۶؛ محمدعلی كاتوزیان، اقتصادی سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، تهران، پاپیروس، ۱۳۶۸، ص۲۵۸
[۳۷]ــ جیمز بیل، شیر و عقاب، روابط بدفرجام ایران و امریکا، ترجمه: فروزنده برلیان، تهران، فاخته، ۱۳۷۱، ص۲۷۹
[۳۸]ــ جمیله كدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریکا، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴، ص۹۳
[۳۹]ــ آصفی و دیگران، «سیاست انرژی کشورهای عربی و امریکا در منطقه جنوبی خلیج فارس»، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۹، صص۲۹ــ۲۱
[۴۰]ــ غلامرضا كرباسچی، همان، ص۵۷
[۴۱]ــ ابراهیم رزاقی، وابستگی به صنعت نفت و رهایی از آن، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال ۱، شماره ۸، اردیبهشت ۱۳۶۶، ص۲۰
[۴۲]ــ حبیبالله نیكنام، نقش افزایش درآمد نفت در شکلگیری، ۱۳۶۶، ص۳
[۴۳]ــ جیمز بیل، همان، ص۲۶۹
[۴۴]ــ آیندگان، ۱۸/۳/۱۳۵۱، صص۱۱/۱؛ ایران فردا، ۱۳۷۷، ص۱۴
[۴۵]ــ جیمز بیل، همان، ص۲۷۶
[۴۶]ــ شاپور رواسانی، دولت و حکومت در ایران، تهران، نشر، ص۲۲
[۴۷]ــ طباطبائی، همان، ص۲۸؛ نیکی. ار كدی، ریشههای انقلاب اسلامی، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، ۱۳۶۹، ص۲۴۶
[۴۸] - Pirous Mojtahedzadeh, Political GoeGraphy of the Strait of Hormuz, School of oriental and Studies, University of London, ۱۹۹۱, P. ۲۰
[۴۹]ــ باومن و كلارك، همان، ص۱۲۹
[۵۰] - Pirous Mojtahedzadeh, Ibid, P. ۲۵
[۵۱]ــ ماهنامه ارتش، ش۸/۱۳۴۹، ص۹؛ هیكل، ۱۳۶۲، ص۱۷۱
[۵۲]ــ طباطبائی، همان، ص۳
[۵۳] - Pirous Mijtahedzadeh, Ibid, P. ۲۷
[۵۴]ــ ریچارد هرمن، همان، ص۸۹؛ فولر، ۱۳۷۳، ص۱۷۴
[۵۵]ــ ازغندی، ۱۳۷۶، ص۳۲۶
[۵۶]ــ آیندگان، ۱۹/۱۱/۱۳۵۳، ص۱۲
[۵۷]ــ جمیله كدیور، همان، ص۴۷
[۵۸]ــ ریچارد نیكسون، جنگ واقعی، صلح واقعی، همان، صص۱۴۸ــ۱۴۷
[۵۹]ــ اطلاعات، ۱۱/۱۱/۱۳۵۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست