سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

گونه ای نیازمند حمایت


گونه ای نیازمند حمایت

بچه ها بی شك مهم ترین سرمایه های سینما هستند و یكی از راه های استفاده از این سرمایه, تولید فیلم های مربوط به كودكان است فیلم هایی كه بتواند مخاطب كودك را جذب سینما كند مخاطبی كه از كودكی جذب سینما شود بی شك به عنوان تماشاگری سینمارو پرورش می یابد

نگاهی گذرا به فیلم های پس از انقلاب به خوبی نشان می دهد كه سینمای كودك، در دوره خاصی، جایگاه ویژه خود را داشته است. در فاصله سال های ۶۸ تا ۷۳ سالانه تقریباً یك فیلم ویژه كودكان و نوجوانان تولید شده است و از آن جا كه محوریت بیشتر این فیلم ها، یك یا چند عروسك بوده است، می توان نوعی از سینمای عروسكی برای آن دوره متصور شد. سینمایی كه گرچه در آن سالها به خوبی مورد استقبال مردم قرار گرفت، در سال های بعد، دچار ركودی غیرقابل انكار شد و گرچه به كلی تعطیل نشد، اما روند متفاوتی پیدا كرد.

اینكه امروز به آن می پردازیم از یك نیاز برمی آید . نیازی كه در بین مخاطبان این جنس سینما حس می شود. هنوز فراموش نكرده ایم كه فیلم كلاه قرمزی و پسرخاله (ایرج طهماسب) كه براساس دو عروسك مشهور تلویزیونی جلوی دوربین رفت توانست عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما را نصیب خود كند.

فرشته طائرپور، از جمله افرادی است كه همواره علاقه مندی و حمایت خود را از سینمای كودك و عروسكی نشان داده است. او كه در كارنامه خود تجربه تهیه كنندگی فیلم هایی چون «گلنار»، «دربه درها»، «یكی بود، یكی نبود» و... را دارد، درباره ركود سینمای عروسكی از سال ۷۳ به بعد، می گوید: «اتفاقی كه از سال ۷۳ به بعد افتاد، در واقع كلیت سینمای كودك را شامل شد و طبیعتاً سینمای عروسكی نیز به عنوان نوع شاخصی از این سینما به عوارض آن دچار شد، یادم هست چند سال پیش در مصاحبه با روزنامه ایران، گفته بودم كه سینمای كودك در سال های ،۷۲ ۷۳ سكته كرد و با این روندی كه دارد، به سلامت هم نخواهد رسید».

او معتقد است «سینمای عروسكی ایران در آن سال ها، عملاً از سوی دو جریان مورد بی مهری قرار گرفت. جریان اول، مدیرانی بودند كه در حوزه ارشاد و فارابی، مشكلاتی مهم تر از سینمای كودك داشتند! و جریان دوم، تهیه كنندگانی بودند كه به هوای رونق سینمای كودك در آن سال ها، تصور كردند با پوشاندن چند لباس جانوری به آدم ها، مقداری دلقك بازی به اضافه ترانه هایی قابل رنگ گرفتن در سال های سینما فیلم كودك ساخته اند... كه البته تا مدتی كوتاه، این كپی برداری های سخیف اقتصادی قابل قبولی نیز داشتند».

سینمای عروسكی ایران به نوعی با فیلم «شهر موش ها» آغاز شد. فیلمی كه سریال آن هم از تلویزیون پخش می شد. این فیلم كه تمام شخصیت های آن، عروسك بودند هم در صفحه تلویزیون به خوبی درخشید و هم تماشاگران بسیاری را روانه سالن های سینما كرد. محمدعلی طالبی، كارگردان این فیلم موفق گرچه سال ها بعد هم وفاداری خود را به سینمای كودك اثبات كرد اما دیگر تجربه ساخت فیلم عروسكی را تكرار نكرد.

طالبی می گوید: «در دوره ای كه كار كردیم، تهیه كننده فشار زیادی آورد و علی رغم فروش خوب فیلم و مطرح شدن آن، پیشرفتی در زندگی مادی و معنوی ما حاصل نشد. این در حالی بود كه عده ای همه گونه منفعتی را نصیب خود كردند بنابراین سرخورده و دلسرد شدم و دیگر این تجربه را ادامه ندادم».

او اما به موضوع دیگری هم اشاره می كند: «ساخت كار موفق، ما را از فضا دور می كند. وقتی یكی دو كار موفق انجام می دهید، گویی همه چیز دست به دست هم می دهد تا دیگر نتوانید كار كنید و فضایی ایجاد می شود كه اجازه نمی دهد، افراد رشد كنند».

سال ۷۳ آخرین فیلم های مربوط به جریان سینمای عروسكی اكران شدند، دو فیلم «الوالو من جوجوام» نوشته و كار مرضیه برومند و «كلاه قرمزی و پسرخاله» به كارگردانی ایرج طهماسب به عنوان دو فیلم موفق، آخرین ورق های كتاب سینمای عروسكی را رقم زدند و بعد از آن تا ۶ سال هیچگونه فیلمی در این ژانر ساخته نشد و سال ۷۹ بود كه فیلم «یكی بود یكی نبود»، فیلم دیگری از ایرج طهماسب، در این گونه سینما اكران شد و پس از آن بود كه آسمان سینمای عروسكی تنها شاهد سوسوی تك ستاره هایی بود.

كامپوزیا پرتوی، كارگردانی كه فیلم های موفقی چون «گلنار» و «گربه آوازه خوان» را در كارنامه كاری خود دارد، درباره این ركود ادامه دار می گوید: «به هر حال امروز داستان ها تغییر كرده اند. الآن داستان ها به گونه ای هستند كه نیاز به حضور عروسك، كمتر احساس می شود با این حال بعضی از دوستان هر زمان نیازش را احساس كنند، به این سمت می روند چون همیشه این احتمال وجود دارد داستان هایی باشند كه نیاز به عروسك داشته باشند».

موضوع دیگری كه پرتوی به آن اشاره می كند، استقبال مردم است. استقبالی كه به گفته او در آن سال ها وجود داشت اما امروز كمتر وجود دارد: «زمانی از سینمای عروسكی استقبال شد و عده ای دنبال آن را گرفتند اما امروز سینمای كودك و بالطبع عروسكی چندان مورد استقبال نیست. شاید به دلیل اینكه كار خوب كمتر ساخته شده است».

فرشته طائرپور، عدم استقبال مردم را این گونه بررسی می كند: «تجربه نشان داده است كه در سینما وقتی اعتماد و علاقه مردم نسبت به چیزی مخدوش شده بازگرداندن آنان به مدار بینندگان خیلی سخت است. این اتفاقی است كه برای چند نوع از انواع سینما افتاده است. شاخص ترین این انواع كه دقیقاً از تولیدات دوره ای فیلم های ضعیف در حوزه آن موضوع، لطمه خورده اند، سینمای كودك است. اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه كنیم، یكی از دلایل اصلی افت استقبال كودكان از سینمای كودك ایران (همپای دلایلی چون مشكلات نمایش و كمبود حمایت های زیربنایی) برمی گردد به كیفیت فیلم هایی كه از آن سال ها به نام كودك ساخته شده اند بی آنكه انگیزه ای محترم پشت سر آنها وجود داشته باشد. این گونه آثار، محصول كودكانه یا كاسبكارانه نگاه كردن فیلمسازان (اعم از تهیه كننده یا كارگردان) به موضوع بوده اند. در حالی كه برای ساخت یك فیلم كودك فقط مخاطبان هستند كه باید كودكانه دیده شوند و سایر جنبه های فیلم نیازمند بلوغ فكری، هنری و حرفه ای سازندگان آن است».

ندا آل طیب


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.