چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

نظریه وابستگی و رسوایی نظام سرمایه داری


نظریه وابستگی و رسوایی نظام سرمایه داری

دیدگاه وابستگی از اندیشه و تفکرات مارکسیستی, بخصوص از نظریه امپریالیسم, شکل گرفته است

دیدگاه وابستگی از اندیشه و تفکرات مارکسیستی، بخصوص از نظریه امپریالیسم، شکل گرفته است. نظریه‌ پردازان اولیه‌ دیدگاه امپریالیسم «هابسون» و «لنین» بوده‌اند. این نظریه به چگونگی فائق آمدن سرمایه ‌داری بر بحران‌ های اقتصادی می‌پردازد.

هابسون استدلال می‌کند که به علت پایین بودن دستمزدها، کشورهای سرمایه ‌داری با «تقاضای موثر ناکافی» روبه‌رو هستند و در نتیجه سرمایه ‌داران مجبورند برای کالاهای خود به بازارهای خارجی متوسل شوند. (مرحله صدور کالا)

لنین نیز با طرح موضوع نرخ کاهش یابنده سود در کشورهای مرکزی، همزمان با گشایش بازارهای مستعمرات، سرمایه ‌گذاری سودآورتر در خارج را راه‌حل سرمایه ‌داری می‌داند. (مرحله صدور سرمایه).

ویژگی مهم در برخورد لنین به مسئله امپریالیسم این است که وی امپریالیسم را به عنوان رابطه‌ای میان دو کشور یا دو اقتصاد مطرح نمی‌کند، بلکه آن را مرحله‌ای در توسعه سرمایه ‌داری در نظر می‌گیرد. این مرحله با پنج مشخصه معین می‌گردد:

۱.حاکمیت انحصارها

۲.حاکمیت سرمایه مالی

۳.صدور سرمایه (به جای صدور کالا)

۴.شکل‌گیری انحصارات جهانی

۵.تقسیم جهان بین قدرت ‌های امپریالیستی مختلف.

نظریه‌ های نخستین مربوط به امپریالیسم، به آن روی سکه امپریالیسم، یعنی آثار و نتایج سرمایه گذاری خارجی بر کشورها و اقتصادهای پیرامون (جهان سوم) نمی‌پرداخت. اما تجربه دهه‌‌های اخیر بیانگر این مسئله است که سرمایه ‌گذاری ‌های خارجی و اقدامات امپریالیستی آثار و نتایج منفی در بسیاری از کشورهای جهان داشته است. نظریه وابستگی با تأکید بر «وجه دیگر» امپریالیسم، یعنی اثرات آن بر اقتصاد کشورهای پیرامون ظاهر شد. طبق آن امپریالیسم نه به عنوان مرحله‌ای از رشد سرمایه‌ داری، بلکه به عنوان رابطه‌ای بین دو کشور پیشرفته و توسعه نیافته مورد توجه واقع شد.

در این نظریه اهمیت خاصی به نقش اقتصاد امپریالیستی و نظام سیاسی جهانی شده است که به عنوان عوامل اساسی سبب ایجاد توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم گشته‌اند. بدین ترتیب روابط کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را می‌باید در چارچوب یک نظام واحد جهانی مورد توجه و بررسی قرار داد.

در واقع نظریه وابستگی به بررسی توسعه نیافتگی جوامع عقب‌مانده (از لحاظ اقتصاد و عوامل تولیدی) پرداخته و بیانگر این مسئله است که ریشه‌های این توسعه نیافتگی به عوامل داخلی کشورهای در حال توسعه مربوط نمی‌شود، بلکه جایگاه و رتبه‌ آنها در نظام اقتصاد جهانی باعث گشته تا در طول زمان، یک نوع روند انتقال توسعه از کشورهای جهان سوم به جوامع توسعه یافته انجام گیرد. یعنی ریشه ‌های نابرابری و فقر کشورهای در حال توسعه را باید در نظام اقتصاد جهانی و ممالک توسعه یافته جستجو کرد. چرا که این نظام نوعی رابطه‌ وابستگی و استثمار را به جای روابط عادلانه اقتصادی بین این دو جوامع برقرار نموده و باعث دو قطبی شدن کشورهای جهان و گسترش‌ نابرابری و ناامنی شده است.

بر این مبنا نظام دو قطبی بین‌ المللی که مبتنی بر تشکیل قطب‌‌های پیشرفته و توسعه یافته سرمایه‌ داری در مراکز یا متروپل‌های واحد جهانی در یک سو و نیز قطب ‌های توسعه نیافته در پیرامون یا اقمار از سوی دیگر است، موجب یک تقسیم کار بین ‌المللی نابرابر که طی آن صدور و تأمین مواد خام و محصولات کشاورزی به کشورهای اقمار و تولیدات صنعتی به کشورهای مرکز محول شده است.برخی از مهم ترین نظریه‌ پردازان دیدگاه وابستگی که هر یک به نحوی به بررسی آن پرداخته‌اند، عبارت ‌اند از: رائول پربیش از آرژانتین، که اصطلاح «نظام مرکز – پیرامون» در توصیف چگونگی عقب ‌ماندگی کشورهای جهان سوم، از اوست.

آندره گوندر فرانک که اصطلاح «مادر شهر- ماهواره» را برای بیان مکانیسم عقب‌ماندگی کشورهای جهان سوم به کار برد. سمیر امین، دیل جانسون و ایمانوئل والرشتاین نظریه سیستم جهانی مبتنی بر سه بخش مرکزی، اقماری و نیمه اقماری را ارائه داده‌اند.

نظریه وابستگی راه توسعه را برای کشورهای جهان سوم، قطع وابستگی از طریق اصلاح و عادلانه شدن نظام اقتصاد جهانی می‌داند. بدین ترتیب کشورهای در حال توسعه جهت نیل به اهداف رشد و بهبود وضع اقتصادی، می‌بایست روابط اقتصادی خود را با جوامع توسعه یافته قطع کنند.

این نظریه می‌توانست اصلاح نظام اقتصاد جهانی را جهت ایجاد توسعه‌ای عادلانه پیشنهاد کند، ولی از این مسئله غافل مانده است.

رضا احمدیان راد