چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
تفلسف ابن طفیل
یکی از مهمترین فلاسفه مغرب جهان اسلام ابن طفیل است که در قرن ششم زندگی میکرد. داستانی است معروف به حی بن یقظان که در فارسی به وسیله مرحوم فروزانفر به زنده بیدار ترجمه شده است. این قصه به زبانهای مختلف جهان ترجمه شده است. قبل از مرحوم فروزانفر، مرحوم ابوالقاسم سحاب آن را با عنوان پدر طبیعت ترجمه کرد. ترجمه دیگری از آن نیز به وسیله مرحوم شیخ عبدالرحیم صاحب الفصول موجود است.
اندیشههای فلسفی ابن طفیل در این قصه نهفته است. گفتنی است که کتابی با همین عنوان به وسیله فیلسوف بزرگ جهان اسلام، شیخ الرئیس ابوعلی سینا نوشته شده است. البته حی بن یقظان ابن طفیل با حی بن یقظان ابن سینا تفاوتهایی دارد که در ادامه به آن اشاره خواهیم نمود.در اینجا ما به خلاصهای از داستان حی بن یقظان ابن طفیل میپردازیم.
حی بن یقظان داستانی تخیلی است که ابن طفیل آن را ساخته و پرداخته است. به این ترتیب که در یک جزیره متروک و دورافتادهای از جزایر هند، انسانی از خاک به وجود میآید. او در آن جزیره تنها و غریب است و به وسیله شیر یک آهو تغذیه میشود. آهویی که بچهاش را عقاب برده بود و پستان پرشیری داشت. با شیر خود این فرد تنها را بزرگ میکند. این فرد در آن جزیره تنها به تفکر و تامل میپردازد. روایت دیگر این داستان به این صورت است که در نزدیک آن جزیره پادشاهی با خواهر خود زندگی میکرده است. خواهر پادشاه بنا به مصالحی با شخصی ازدواج میکند ولی ازدواج او مورد رضایت پادشاه نبوده و پس از اینکه فرزند او متولد میشود، برای اینکه پادشاه از این امر آگاه نشود، مادر، فرزند خود را در صندوقی قرار میدهد و آن را به دریا میسپارد. جعبهای که حامل طفل بود، در اثر امواج دریا به این جزیره میآید و آهویی که بچهاش را عقاب برده بود، او را با شیر خود تغذیه میکند و به این وسیله بچه به تنهایی در جزیره بزرگ میشود. بعضی معتقدند که ابن طفیل با این داستان خواسته تا آغاز خلقت را بیان کند، یعنی اینکه آغاز خلقت چگونه بوده است؟ یک روایت این است که انسان از خاک آن جزیره معتدل خلق شده است. روایت دیگر این است که نمیتواند از خاک به وجود آید، بلکه هر انسانی متولد از انسان دگر است. طبق روایت دوم آن زن و مرد ازدواج میکنند و فرزندشان را به امواج دریا میسپارند.
موج دریا وی را به جزیره میآورد. در هر صورت این دو روایت نظریهای در مورد آغاز خلقت است نظریه دیگر این است که هدف از داستان بیان غربت و تنهایی انسان در دار وجود است چون حی بن یقظان انسانی بوده که در آن جزیره به تنهایی زندگی میکرده و در عین حال زبان نمیدانسته و با هیچ انسانی ارتباط نداشته، به تفکر و تامل میپردازد تا سرانجام به حقیقت راه پیدا میکند و به وحدانیت خدا دست مییابد. هدف اصلی ابن طفیل از بیان این داستان را باید با توجه به شرایط زمانی او دریافت. در روزگار ابن طفیل، در مغرب جهان اسلام مسئله رابطه عقل و دین مورد بحث و گفتگوی حکما بوده است. قبل از حکومت موحدان، فلسفه از اعتبار چندانی برخوردار نبود چرا که اندیشههای غزالی به وسیله ابن تومر به مغرب جهان اسلام راه یافته بود. اندیشههای ضد فلسفی غزالی تا زمان حکومت موحدان رواج بسیار داشت. بر اثر توجه خاندان موحدان که اهل فلسفه بودند، بحث از ارتباط معرفت دینی با معرفت فلسفی بار دیگر در جهان اسلام مطرح میشود.
در این شرایط، ابن طفیل با پرداختن به این قضیه میخواهد نشان دهد که معرفت فلسفی میتواند به معرفت دینی منتهی شود و بین معرفت عقلانی و معرفت دینی اختلاف و تباینی وجود ندارد. باری به هر جهت، بعضی بر این نظرند که ابن طفیل با بیان این داستان تمثیلی درصدد است که به جمع عقل و دین یا فلسفه و شریعت بپردازد. البته جمعی هم اعتقاد دارند که ابن طفیل درصدد این کیفیت حصول معرفت است و اینکه انسان در حال تنهایی و انفرادی هم میتواند به درک حقایق نایل شود.
برخی دیگر معتقدند که هدف ابن طفیل این بوده تا اثبات خلود و جاودانگی نفس ناطقه را بیان کند. عدهای دیگر هم دیدگاه جامعهشناسانه دارند و میگویند ابن طفیل درصدد بوده تا رابطه فرد و جامعه را بیان کند. برخی از بزرگان هم معتقدند که این داستان کاملا جنبه عرفانی دارد و در آن از غرابت و تنهایی انسان در این عالم سخن به میان آمده است. بعضی هم اعتقاد دارند که هدف اصلی داستان، نحوه آفرینش انسان است.
همان طور که گفتیم، یکی از اهداف اساسی ابن طفیل از این داستان، طرح مسئله ارتباط دین و مسئله است. وی در این داستان اشاره میکند آنچه را که ابسال از طریق تعلیم در باب شریعت فرا گرفته بود، حی بن یقظان از راه تفکر به آن رسید. این مطلب بیان ارتباط دین و فلسفه است و در عین حال معتقد است که تدریس فلسفه برای عوام نامناسب است و اگر فیلسوفان بخواهند فلسفه را به عوام یاد بدهند، باید تلاش کنند تا آن را به زبان رمز به مردم یاد بدهند.ابن طفیل فلسفه را یک نوع دانش باطنی میداند که انسان به مدد آن میتواند به حقیقت دیانت راه پیدا کند و فیلسوفان هم میتوانند از راه تمثیلات و رمزها نشان بدهند که دین با فلسفه یکی است. حی بن یقظان به عنوان آدمی که در یک جزیره متروک و جدا افتاده زندگی میکند، در تنهایی مطلق، فقط با عقل خود سر و کار دارد. او با هیچ مکتب فلسفی آشنا نیست و هیچ کتب فلسفی را هم نخوانده است، بلکه فقط با تاملات درونی و عقلی، خود را به کمال میرساند.
البته برخی معتقدند تا عقل انسان در شرایط اجتماعی مناسب قرار نگیرد، به شکوفایی نمیرسد اما دقیقا بحث اصلی ابن طفیل این است که اگر انسان به تنهای تامل کند، عقلش شکوفا میشود و در همین قصه هم وقتی حی بن یقظان آهو را تشریح میکند، متوجه میشود که بر اثر شکافتن قلب، آهو جان خود را از دست میدهد. از همین جا وی درمییابد که قلب موجب حیات است و اگر از بدن انسان جدا شود، فرد جان خود را از دست خواهد داد. در واقع وی با تامل عقلی به وجود نفس و روح پی میبرد. پس از تفکرات بیشتر این سئوالات بر او مطرح میشود که نفس چیست؟ و رابطه آن با بدن چگونه است؟ آیا نفس مادی است یا مجرد؟ وی کم کم به این نتیجه میرسد که نفس، غیر مادی است و جهان هم دارای مبدائی است که برای کمال انسان، پیامبران و شرایع الهی را فرو فرستاده و آدمیان باید به احکام الهی التزام داشته باشند. پس از چند سال حی بن یقظان با ابسال آشنا میشود و از طریق او با سلامان که در جزیره دیگری به سر میبرد، ارتباط پیدا میکند.
سلامان با شریعت آشناست و به ظاهر آن التزام دارد. حی بن یقظان به مرور زمان درمییابد که او همان چیزهایی را که سلامان اعتقاد دارد، با عقل خود دریافته است. به این ترتیب ابن طفیل نشان میدهد که عقل میتواند به شریعت و باطن آن راه پیدا کند. سلامان و ابسال چون اهل باطن بودند، زندگی در جزیره حی بن یقظان را مناسب حال خود نمیبینند، لذا به جزیره ابسال بازمیگردند تا در آنجا به دور از مردم زندگی کنند. این دو نفر سرانجام در این جزیره از دنیا میروند. حی بن یقظان که آشنایی با زبان نداشته، به کمک ابسال زبان را فرا میگیرد. سئوالی که در اینجا مطرح است که ابن طفیل تجرد نفس را چگونه مطرح میکند؟ آیا از راه علم حصولی آن را اثبات میکند یا از علم حضوری؟ به حکم اینکه ابن طفیل آثار
ابنسینا را خوانده بود و حتی داستان حی بن یقظان را نیز تحت تاثیر اندیشههای ابن سینا نگاشته در بحث تجرد نفس نیز از او تاثیر پذیرفته است. از این رو احتمال را میتوان داد که ابن طفیل از انسان معلق شیخ الرئیس استفاده کرده است. یکی از بهترین راهها برای دریافت تجرد نفس، تصویری است که میتوان از انسان معلق ابن سینا داشت. البته ابن سینا با انسان معلق خود، اقامه برهان برای اثبات نفس نمیکند، بلکه فقط میخواهد که افراد را متنبه سازد. اگر حی بن یقظان در جزیرهای متروک و دور افتاده، تنها زندگی میکند، انسان معلق ابن سینا نه روی زمین است و نه در آسمان، بلکه میان آسمان و زمین معلق است.
سارا محمدی نژاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست