یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
ازدواج موقت در دیدگاه شهید مطهری
۱) مقدمه
من بر خلاف بسیاری از افراد،از تشکیکات و ایجاد شبهههایی که در مسایل اسلامی میشود- با همه علاقه و اعتقادی که به این دین دارم- به هیچ وجه ناراحت نمیشوم،بلکه در ته دلم خوشحال میشوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کردهام که این آیین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبههها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده،با نیرومندی و سرافرازی و جلوه و رونق بیشتری آشکار شده است.
خاصیتحقیقت همین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک میکند. شک مقدمه یقین،و تردید پلکان تحقیق است.در رساله زنده بیدار از رساله میزان العمل غزالی نقل میکند که:
«...گفتار ما را فایده این بس باشد که تو را در عقاید کهنه و موروثی به شک میافکند زیرا شک پایه تحقیق است و کسی که شک نمیکند درست تامل نمیکند. و هر که درست ننگرد، خوب نمیبیند و چنین کسی در کوری و حیرانی بسر میبرد.»
بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند،تا آنکه بدون آنکه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامی گردند.
یکی از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری-که مذهب رسمی کشور ماست-این است که ازدواج به دو نحو میتواند صورت بگیرد:دائم و موقت.
ازدواج موقت و دائم در پارهای از آثار با هم یکی هستند و در قسمتی اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ایندو را از هم متمایز میکند،یکی این است که زن و مرد تصمیم میگیرند به طور موقتبا هم ازدواج کنند و پس از پایان مدت اگر مایل بودند تمدید کنند تمدید میکنند و اگر مایل نبودند از هم جدا میشوند.
دیگر اینکه از لحاظ شرایط،آزادی بیشتری دارند که به طور دلخواه به هر نحو که بخواهند پیمان میبندند.مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد باید عهدهدار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود،ولی در ازدواج موقتبستگی دارد به قرارداد آزادی که میان طرفین منعقد میگردد;ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.
در ازدواج دائم،زن خواه ناخواه باید مرد را به عنوان رئیس خانواده بپذیرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت کند،اما در ازدواج موقتبسته به قراردادی است که میان آنها منعقد میگردد.
در ازدواج دائم،زن و شوهر خواه ناخواه از یکدیگر ارث میبرند،اما در ازدواج موقت چنین نیست.
پس تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقتبا ازدواج دائم در این است که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود«آزاد»است،یعنی وابسته به اراده و قرارداد طرفین است;حتی موقتبودن آن نیز در حقیقت نوعی آزادی به طرفین میبخشد و زمان را در اختیار آنها قرار میدهد.
در ازدواج دائم،هیچ کدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگری حق ندارند از بچهدار شدن و تولید نسل جلوگیری کنند،ولی در ازدواج موقت جلب رضایت طرف دیگر ضرورت ندارد. در حقیقت،این نیز نوعی آزادی دیگر است که به زوجین داده شده است.
اثری که از این ازدواج تولید میشود یعنی فرزندی که به وجود میآید،با فرزند ناشی از ازدواج دائم هیچ گونه تفاوتی ندارد.
مهر،هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت،با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نیست، مهر المثل تعیین میشود.
همان طوری که در عقد دائم،مادر و دختر زوجه بر زوج،و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم میگردند،در عقد منقطع نیز چنین است،و همان طوری که خواستگاری کردن زوجه دائم بر دیگران حرام استخواستگاری زوجه موقت نیز بر دیگران حرام است.همان طوری که زنای با زوجه دائم غیر،موجب حرمت ابدی میشود زنای با زوجه موقت نیز موجب حرمت ابدی میشود.همان طوری که زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتی عده نگه دارد زوجه موقت نیز بعد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگه دارد با این تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عده زن غیر دائم دو نوبتیا چهل و پنج روز.در ازدواج دائم جمع میان دو خواهر جایز نیست،در ازدواج موقت نیز روا نیست.
این است آن چیزی که به نام ازدواج موقتیا نکاح منقطع در فقه شیعه آمده است و قانون مدنی ما نیز عین آن را بیان کرده است.
بدیهی است که ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم.و اما اینکه مردم ما به نام این قانون سوء استفادههایی کرده و میکنند،ربطی به قانون ندارد.لغو این قانون جلوی آن سوء استفادهها را نمیگیرد بلکه شکل آنها را عوض میکند بعلاوه صدها مفاسدی که از خود لغو قانون برمیخیزد.
ما نباید آنجا که انسانها را باید اصلاح و آگاه کنیم،به دلیل عدم عرضه و لیاقت در اصلاح انسانها مرتبا به جان مواد قانونی بیفتیم،انسانها را تبرئه کنیم و قوانین را مسؤول بدانیم.
اکنون ببینیم با بودن ازدواج دائم چه ضرورتی هست که قانونی به نام قانون ازدواج موقتبوده باشد.آیا ازدواج موقت-به قول نویسندگان«زن روز»-با حیثیت انسانی زن و با روح اعلامیه حقوق بشر منافات دارد؟آیا ازدواج موقت اگر هم لازم بوده است،در دوران کهن لازم بوده است اما زندگی و شرایط و اقتضای زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟
ما این مطلب را تحت دو عنوان بررسی میکنیم:
الف) زندگی امروز و ازدواج موقت.
ب) مفاسد و معایب ازدواج موقت.
۲) زندگی امروز و ازدواج موقت
چنانکه قبلا دانستیم ازدواج دائم مسؤولیت و تکلیف بیشتری برای زوجین تولید میکند.به همین دلیل پسر یا دختری را نمیتوان یافت که از اول بلوغ طبیعی که تحت فشار غریزه قرار میگیرد آماده ازدواج دائم باشد.خاصیت عصر جدید این است که فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشکیل عائله زیادتر کرده است.اگر در دوران ساده قدیم یک پسر بچه در سنین اوایل بلوغ طبیعی از عهده شغلی که تا آخر عمر به عهده او گذاشته میشد برمیآمد،در دوران جدید ابدا امکان پذیر نیست.یک پسر موفق در دوران تحصیل که دبستان و دبیرستان و دانشگاه را بدون تاخیر و رد شدن در امتحان آخر سال و یا در کنکور دانشگاه گذرانده باشد،در ۲۵ سالگی فارغ التحصیل میگردد و از این به بعد میتواند درآمدی داشته باشد.قطعا سه چهار سال هم طول میکشد تا بتواند سر و سامان مختصری برای خود تهیه کند و آماده ازدواج دائم گردد.همچنین استیک دختر موفق که دوران تحصیل را میخواهد طی کند.
۳) جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسی
شما اگر امروز یک پسر محصل هجده ساله را که شور جنسی او به اوج خود رسیده است تکلیف به ازدواج بکنید،به شما میخندند.همچنین استیک دختر محصل شانزده ساله.عملا ممکن نیست این طبقه در این سن زیر بار ازدواج دائم بروند و مسؤولیتیک زندگی را-که وظایف زیادی برای آنها نسبتبه یکدیگر و نسبتبه فرزندان آیندهشان ایجاد میکند-بپذیرند.
۴) رهبانیت موقتیا کمونیسم جنسی یا ازدواج موقت؟
از شما میپرسم:آیا با این حال،با طبیعت و غریزه چه رفتاری بکنیم؟آیا بیعتحاضر استبه خاطر اینکه وضع زندگی ما در دنیای امروز اجازه نمیدهد که در سنین شانزده سالگی و هجده سالگی ازدواج کنیم دوران بلوغ را به تاخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشدهایم غریزه جنسی از سر ما دستبردارد؟
آیا جوانان حاضرند یک دوره«رهبانیت موقت»را طی کنند و خود را سخت تحت فشار و ریاضت قرار دهند تا زمانی که امکانات ازدواج دائم پیدا شود؟فرضا جوانی حاضر گردد رهبانیت موقت را بپذیرد،آیا طبیعتحاضر است از ایجاد عوارض روانی سهمگین و خطرناکی که در اثر ممانعت از اعمال غریزه جنسی پیدا میشود و روانکاوی امروز از روی آنها پرده برداشته است صرف نظر کند؟
دو راه بیشتر باقی نمیماند:یا اینکه جوانان را به حال خود رها کنیم و به روی خود نیاوریم;به یک پسر اجازه دهیم از صدها دختر کام برگیرد،و به یک دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندین بار سقط جنین کند،یعنی عملا کمونیسم جنسی را بپذیریم;و چون به پسر و دختر«متساویا»اجازه دادهایم،روح اعلامیه حقوق بشر را از خود شاد کردهایم،زیرا روح اعلامیه حقوق بشر از نظر بسیاری از کوتهفکران این است که زن و مرد اگر بناستبه جهنم دره هم سقوط کنند دوش به دوش یکدیگر و بازو به بازوی هم و بالاخره«متساویا»سقوط کنند.
آیا اینچنین پسران و دخترانی با چنین روابط فراوان و بیحدی در دوران تحصیل، پس از ازدواج دائم مرد زندگی و زن خانواده خواهند بود؟
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است.ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود میکند که در آن واحد زوجه دو نفر نباشد.بدیهی است که محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه ناخواه هست.وقتی که هر زنی به مرد معینی اختصاص پیدا کند قهرا هر مردی هم به زن معینی اختصاص پیدا میکند،مگر آنکه از یک طرف عدد بیشتری باشند.بدین ترتیب پسر و دختر دوران تحصیل خود را میگذرانند بدون آنکه رهبانیت موقت و عوارض آن را تحمل کرده باشند و بدون آنکه در ورطه کمونیسم جنسی افتاده باشند.
۵) ازدواج آزمایشی
این ضرورت اختصاص به ایام تحصیل ندارد،در شرایط دیگر نیز پیش میآید. اصولا ممکن است زن و مردی که خیال دارند با هم به طور دائم ازدواج کنند و نتوانستهاند نسبتبه یکدیگر اطمینان کامل پیدا کنند،به عنوان ازدواج آزمایشی برای مدت موقتی با هم ازدواج کنند;اگر اطمینان کامل به یکدیگر پیدا کردند ادامه میدهند و اگر نه از هم جدا میشوند.
من از شما میپرسم:اینکه اروپاییان وجود یک عده از زنان بدکار را در محل معین از هر شهری تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضروری میدانند برای چیست؟ آیا جز این است که وجود مردان مجردی را که قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگی برای خانوادهها به حساب میآورند؟
۶) راسل و نظریه ازدواج موقت
برتراند راسل فیلسوف معروف انگلیسی در کتاب زناشویی و اخلاق میگوید:
«...در واقع اگر درستبیندیشیم پی میبریم که فواحش معصومیت کانون خانوادگی و پاکی زنان و دختران ما را حفظ میکنند.هنگامی که این عقیده را لکی در بحبوحه عصر ویکتوریا ابراز کرد،اخلاقیون سخت آزرده شدند بی آنکه خود علت آن را بدانند،اما هرگز نتوانستند خطای عقیده لکی را به ثبوت رسانند.زبان حال اخلاقیون مزبور با تمام منطقشان این است که«اگر مردم از تعلیمات ما پیروی میکردند دیگر فحشاء وجود نمیداشت»اما ایشان به خوبی میدانند که کسی توجه به حرفشان نمیکند».
این است فرمول فرنگی چاره جویی خطر مردان و زنانی که قادر به ازدواج دائم نیستند و آن بود فرمولی که اسلام پیشنهاد کرده است.آیا اگر این فرمول فرنگی به کار بسته شود و گروهی زن بدبختبه ایفای این وظیفه اجتماعی!اختصاص داده شوند، آن وقت زن به مقام واقعی و حیثیت انسانی خود رسیده است و روح اعلامیه حقوق بشر شاد شده است؟
برتراند راسل رسما در کتاب خود فصلی تحت عنوان ازدواج تجربی باز کرده است. وی میگوید:
«قاضی لیندزی که سالیان متمادی مامور دادگاه دنور بوده و در این مقام فرصت مشاهده حقایق زیادی داشته پیشنهاد میکند که ترتیبی به نام«ازدواج رفاقتی»داده شود.متاسفانه پست رسمی خود را(در امریکا)از دست داد،زیرا مشاهده شد که او بیش از ایجاد حس گناهکاری در فکر سعادت جوانان است.برای عزل او کاتولیکها و فرقه ضد سیاه پوستان از بذل مساعی خودداری نکردند.
پیشنهاد ازدواج رفاقتی را یک محافظهکار خردمند کرده است و منظور از آن ایجاد ثباتی در روابط جنسی است.لیندزی متوجه شده که اشکال اساسی در ازدواج فقدان پول است.ضرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالی نیست،بلکه از این لحاظ است که تامین معیشت از جانب زن برازنده نیست.و به این ترتیب نتیجه میگیرد که جوانان باید مبادرت به ازدواج رفاقتی کنند که از سه لحاظ با ازدواج عادی متفاوت است:اولا منظور از ازدواج تولید نسل نخواهد بود.ثانیا مادام که زن جوان فرزندی نیاورده و حامله نشده طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق مستحق کمک خرجی برای خوراک خواهد بود...من هیچ تردیدی در مؤثر بودن پیشنهادات لیندزی ندارم و اگر قانون آن را میپذیرفت تاثیر زیادی در بهبود اخلاق میکرد.»
آنچه لیندزی و راسل آن را«ازدواج رفاقتی»مینامند گر چه با ازدواج موقت اسلامی اندک فرقی دارد اما حکایت میکند که متفکرانی مانند لیندزی و راسل به این نکته پیبردهاند که تنها ازدواج دائم و عادی وافی به همه احتیاجات اجتماع نیست.
مشخصات قانون ازدواج موقت و ضرورت وجود آن و عدم کفایت ازدواج دائم به تنهایی برای رفع احتیاجات بشری بالاخص در عصر حاضر،مورد بررسی قرار گرفت.اکنون میخواهیم به اصطلاح آن طرف سکه را مطالعه کنیم،ببینیم ازدواج موقت چه زیانهایی ممکن است در بر داشته باشد.مقدمتا میخواهم مطلبی را تذکر دهم:
در میان تمام موضوعات و مسائل و زمینههای اظهار نظر که برای بشر وجود داشته و دارد،هیچ موضوع و زمینهای به اندازه بحث در تاریخ علوم و عقاید و سنن و رسوم و آداب بشری گنگ و پیچیده نیست و به همین جهت در هیچ موضوعی بشر به اندازه این موضوعات یاوه نبافته است و اتفاقا در هیچ موضوعی هم به اندازه این موضوعات شهوت اظهار نظر نداشته است.
از باب مثال اگر کسی اطلاعاتی در فلسفه و عرفان و تصوف و کلام اسلامی داشته باشد و آنگاه پارهای از نوشتههای امروز را-که غالبا اقتباس از خارجیها و یا عین گفتههای آنهاست-خوانده باشد،میفهمد که من چه میگویم.مثل این است که مستشرقین و اتباع و اذنابشان برای اظهار نظر در این گونه مسائل همه چیز را لازم میدانند مگر اینکه خود آن مسائل را عمیقا بفهمند و بشناسند.
مثلا در اطراف مسالهای که در عرفان اسلامی به نام«وحدت وجود»معروف است چه حرفها که زده نشده است!فقط جای یک چیز خالی است و آن اینکه وحدت وجود چیست و قهرمانان آن در عرفان اسلامی از قبیل محیی الدین عربی و صدر المتالهین شیرازی چه تصوری از وحدت وجود داشتهاند؟
من وقتی که برخی اظهار نظرهای مندرج در چند شماره مجله زن روز را درباره نکاح منقطع خواندم بیاختیار به یاد مساله وحدت وجود افتادم;دیدم همه حرفها به میان آمده است جز همان چیزی که روح این قانون را تشکیل میدهد و منظور قانونگذار بوده است.
البته این قانون چون یک«میراث شرقی»است این اندازه مورد بیمهری است و اگر یک«تحفه غربی»بود این طور نبود.قطعا اگر این قانون از مغرب زمین آمده بود امروز کنفرانسها و سمینارها داده میشود که منحصر کردن ازدواج به ازدواج دائم با شرایط نیمه دوم قرن بیستم تطبیق نمیکند،نسل امروز زیر بار اینهمه قیود ازدواج دائم نمیرود،نسل امروز میخواهد آزاد باشد و آزاد زندگی کند و جز زیر بار ازدواج آزاد که همه قیود و حدودش را شخصا انتخاب و اختیار کرده باشد نمیرود...
و به همین دلیل اکنون که این زمزمه از غرب بلند شده و کسانی امثال برتراند راسل مسالهای تحت عنوان«ازدواج رفاقتی»پیشنهاد میکنند،پیش بینی میشود که بیش از آن اندازه که اسلام خواسته استقبال شود و ازدواج دائم را پشتسر بگذارد و ما در آینده مجبور بشویم از ازدواج دائم دفاع و تبلیغ کنیم.
۷) معایب و مفاسدی نکاح منقطع و مسئله تعداد زوجات
۱) پایه ازدواج باید بر دوام باشد.زوجین از اول که پیمان زناشویی میبندند باید خود را برای همیشه متعلق به یکدیگر بدانند و تصور جدایی در مخیله آنها خطور نکند. علیهذا ازدواج موقت نمیتواند پیمان استواری میان زوجین باشد.
اینکه پایه ازدواج باید بر دوام باشد،بسیار مطلب درستی است ولی این ایراد وقتی وارد است که بخواهیم ازدواج موقت را جانشین ازدواج دائم کنیم و ازدواج دائم را منسوخ نماییم.
بدون شک هنگامی که طرفین قادر به ازدواج دائم هستند و اطمینان کامل نسبتبه یکدیگر پیدا کردهاند و تصمیم دارند برای همیشه متعلق به یکدیگر باشند پیمان ازدواج دائم میبندند.
ازدواج موقت از آن جهت تشریع شده است که ازدواج دائم به تنهایی قادر نبوده است که در همه شرایط و احوال رفع احتیاجات بشر را بکند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم این بوده است که افراد یا به رهبانیت موقت مکلف گردند و یا در ورطه کمونیسم جنسی غرق شوند.بدیهی است که هیچ پسر یا دختری آنجا که برایش زمینه یک زناشویی دائم و همیشگی فراهم استخود را با یک امر موقتی سرگرم نمیکند.
۲) ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ایرانی-که شیعه مذهب میباشنداستقبال نشده است و آن را نوعی تحقیر برای خود دانستهاند.پس افکار عمومی خود مردم شیعه نیز آن را طرد میکند.
جواب این است که اولا منفوریت متعه در میان زنان مولود سوء استفادههایی است که مردان هوسران در این زمینه کردهاند و قانون باید جلو آنها را بگیرد و ما درباره این سوء استفادهها بحثخواهیم کرد.ثانیا انتظار اینکه ازدواج موقتبه اندازه ازدواج دائم استقبال شود-در صورتی که فلسفه ازدواج موقت عدم آمادگی یا عدم امکان طرفین یا یک طرف برای ازدواج دائم است-انتظار بیجا و غلطی است.
۳) نکاح منقطع بر خلاف حیثیت و احترام زن است،زیرا نوعی کرایه دادن آدم و جواز شرعی آدم فروشی است;خلاف حیثیت انسانی زن است که در مقابل وجهی که از مردی میگیرد وجود خود را در اختیار او قرار دهد.
این ایراد از همه عجیبتر است.اولا ازدواج موقتبا مشخصاتی که در مقاله پیش گفتیم،چه ربطی به اجاره و کرایه دارد و آیا محدودیت مدت ازدواج موجب میشود که از صورت ازدواج خارج و شکل اجاره و کرایه به خود بگیرد؟آیا چون حتما باید مهر معین و قطعی داشته باشد کرایه و اجاره است؟که اگر بدون مهر بود و مرد چیزی نثار زن نکرد،زن حیثیت انسانی خود را باز یافته است؟ما درباره مساله مهر جداگانه بحثخواهیم کرد.
از قضا فقها تصریح کردهاند و قانون مدنی نیز بر همان اساس مواد خود را تنظیم کرده است که ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهیت قرارداد هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند و نباید داشته باشند;هر دو ازدواجند و هر دو باید با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگیرند و اگر نکاح منقطع را با صیغههای مخصوص اجاره و کرایه بخوانند باطل است.
ثانیا از کی و چه تاریخی کرایه آدم منسوخ شده است؟تمام خیاطها و باربرها، تمام پزشکها و کارشناسها،تمام کارمندان دولت از نخست وزیر گرفته تا کارمند دون رتبه،تمام کارگران کارخانهها آدمهای کرایهای هستند.
ثالثا زنی که به اختیار و اراده خود با مرد بخصوصی عقد ازدواج موقت میبندد آدم کرایهای نیست و کاری بر خلاف حیثیت و شرافت انسانی نکرده است.اگر میخواهید زن کرایهای را بشناسید،اگر میخواهید بردگی زن را ببینید،به اروپا و امریکا سفر کنید و سری به کمپانیهای فیلمبرداری بزنید تا ببینید زن کرایهای یعنی چه. ببینید چگونه کمپانیهای مزبور،حرکات زن،ژستهای زن،اطوار زنانه زن،هنرهای جنسی زن را به معرض فروش میگذارند.بلیطهایی که شما برای سینماها و تئاترها میخرید،در حقیقت اجاره بهای زنهای کرایهای را میپردازید.ببینید در آنجا زن بدبختبرای اینکه پولی بگیرد تن به چه کارهایی میدهد.مدتها تحت نظر متخصصان کار آزموده و شریف!باید رموز تحریکات جنسی را بیاموزد،بدن و روح و شخصیتخود را در اختیار یک مؤسسه پول درآوری قرار دهد برای اینکه مشتریان بیشتری برای آن مؤسسه پیدا کند.
سری به کابارهها و هتلها بزنید،ببینید زن چه شرافتی به دست آورده است و برای اینکه مزد ناچیزی بگیرد و جیب فلان پولدار را پرتر کند چگونه باید همه حیثیت و شرافتخود را در اختیار مهمانان قرار دهد.
زن کرایهای آن مانکنها هستند که اجیر و مزدور فروشندگیهای بزرگ میشوند و شرف و عزت خود را وسیله پیشرفت و توسعه حرص و آز آنها قرار میدهند.
زن کرایهای آن زنی است که برای جلب مشتری برای یک مؤسسه اقتصادی،با هزاران اطوار-که اغلب آنها تصنعی و به خاطر انجام وظیفه مزدوری است-روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود و به نفع یک کالای تجارتی تبلیغ میکند.
کیست که نداند امروز در مغرب زمین،زیبایی زن،جاذبه جنسی زن،آواز زن، هنر و ابتکار زن،روح و بدن زن و بالاخره شخصیت زن وسیله حقیر و ناچیزی در دمتسرمایهداری اروپا و امریکاست؟و متاسفانه شما-دانسته یا ندانسته-زن شریف و نجیب ایرانی را به سوی اینچنین اسارتی میکشانید.من نمیدانم چرا اگر زنی با شرایط آزاد با یک مرد به طور موقت ازدواج کند زن کرایهای محسوب میشود،اما اگر زنی در یک عروسی یا شب نشینی در مقابل چشمان حریص هزار مرد و برای ارضاء تمایلات جنسی آنها حنجره خود را پاره کند و هزار و یک نوع معلق بزند تا مزد معینی دریافت دارد زن کرایهای محسوب نمیشود.
آیا اسلام که جلو مردان را از این گونه بهرهبرداریها از زن گرفته است و خود زن را به این اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن و ارتزاق از آن منع کرده است،مقام زن را پایین آورده استیا اروپای نیمه دوم قرن بیستم؟
اگر روزی زن به درستی آگاه و بیدار شود و دامهایی که مرد قرن بیستم در سر راه او گذاشته و مخفی کرده بشناسد،علیه تمام این فریبها قیام خواهد کرد و آن وقت تصدیق خواهد کرد یگانه پناهگاه و حامی جدی و راستگوی او قرآن است،و البته چنین روزی دور نیست.
مجله زن روز در شماره۸۷ صفحه ۸ رپرتاژی از زنی به نام مرضیه و مردی به نام رضا تحت عنوان«زن کرایهای»تهیه کرده است و بدبختی زن بیچارهای را شرح داده است.
این داستان طبق اظهارات رضا از خواستگاری زن آغاز شده،یعنی برای اولین بار از فرمول«چهل پیشنهاد»پیروی شده است و زن به خواستگاری مرد رفته است. بدیهی است داستانی که از خواستگاری زن از مرد آغاز گردد،پایانی بهتر از آن نمیتواند داشته باشد.
اما طبق اظهارات مرضیه مردی هوسران و قسی القلب،زنی را به عنوان اینکه میخواهد او را زوجه دائم خود قرار دهد و از او و فرزندان او حمایت و سرپرستی کند اغفال کرده و بدون آنکه زن بدبختخواسته باشد،او را به نام اینکه صیغه کرده است مورد کامجویی و سپس بیاعتنایی قرار داده است.
اگر این اظهارات صحیح باشد،عقدی استباطل.مردی قسی،زنی بی خبر و بی اطلاع از قانون شرعی و عرفی را مورد تجاوز قرار داده و باید مجازات شود.
قبل از اینکه امثال رضاها مجازات شوند،باید تربیتشوند و قبل از آن که رضاها مجازات یا تربیتشوند باید مرضیهها آگاهانیده شوند.
جنایتی که از قساوت مردی و بیخبری و غفلت زنی سرچشمه گرفته است،چه ربطی به قانون دارد که مجله زن روز قیافه حق به جانب به رضا میدهد و بعد نیز تیغ خود را متوجه قانون میکند؟آیا اگر قانون ازدواج موقت نمیبود،رضای قسی القلب مرضیه غافل و بیخبر را آرام میگذاشت؟
چرا از زیر بار تربیت و آگاهانیدن زن و مرد شانه خالی میکنید،حقوق و وظایف شرعی زن و مرد را کتمان میکنید و زنان بیچاره را اغفال کرده یگانه قانون حامی و راستگوی زن را دشمن او معرفی میکنید و با دستخود او میخواهید یگانه پناهگاه او را بکوبید؟
نکاح منقطع چون به هر حال نوعی اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محکوم است، پس نکاح منقطع محکوم است.
راجع به اینکه نکاح منقطع برای چه گونه افرادی تشریع شده،در دنباله همین مبحث و راجع به خود تعدد زوجات به یاری خدا جداگانه و مفصل بحثخواهیم کرد.
۸) سرنوشت فرزندان در ازدواج موقت
نکاح منقطع از نظر اینکه دوام ندارد،آشیانه نامناسبی برای کودکانی است که بعدا به وجود میآیند.لازمه نکاح منقطع این است که فرزندان آینده،بی سرپرست و از حمایت پدری مهربان و مادری دلگرم به خانه و آشیانه محروم بمانند.
این ایراد ایرادی است که مجله زن روز بسیار روی آن تکیه کرده است،ولی با توضیحاتی که دادیم گمان نمیکنم جای بحث و ایرادی باشد.
گفتیم که یکی از تفاوتهای ازدواج موقت و ازدواج دائم مربوط به تولید نسل است.در ازدواج دائم هیچ یک از زوجین بدون جلب رضایت دیگری نمیتواند از زیر بار تناسل شانه خالی کند،بر خلاف ازدواج موقت که هر دو طرف آزادند.در ازدواج موقت،زن نباید مانع استمتاع مرد بشود ولی میتواند بدون آنکه لطمهای به استمتاع مرد وارد آید مانع حاملگی خود بشود و این موضوع با وسایل ضد آبستنی امروز کاملا حل شده است.
علیهذا اگر زوجین در ازدواج موقت مایل باشند تولید فرزند کنند و مسؤولیت نگهداری و تربیت فرزند آتیه را بپذیرند،تولید فرزند میکنند.بدیهی است که از نظر عاطفه طبیعی فرقی میان فرزند زوجه دائم با زوجه موقت نیست و اگر فرضا پدر یا مادر از وظیفه خود امتناع کند قانون آنها را مکلف و مجبور میکند،همان گونه که در صورت وقوع طلاق قانون باید دخالت کند و مانع ضایع شدن حقوق فرزندان گردد،و اگر مایل نباشند که تولید فرزند نمایند و هدفشان از ازدواج موقت فقط تسکین غریزه است از به وجود آمدن فرزند جلوگیری میکنند.
همچنانکه میدانیم کلیسا جلوگیری از آبستنی را امر نامشروع میداند ولی از نظر اسلام اگر زوجین از اول مانع پیدایش فرزند بشوند مانعی ندارد اما اگر نطفه منعقد شد و هسته اولی تکوین فرزند به وجود آمد،اسلام به هیچ وجه اجازه معدوم کردن آن را نمیدهد.
اینکه فقهای شیعه میگویند هدف ازدواج دائم تولید نسل است و هدف ازدواج موقت استمتاع و تسکین غریزه است،همین منظور را بیان میکنند.
۹) ازدواج موقت و مساله حرمسرا
یکی از سوژههایی که مغرب زمین علیه مشرق زمین در دست دارد و به رخ او میکشد و برایش فیلمها و نمایشنامهها تهیه کرده و میکند،مساله تشکیل حرمسراست که متاسفانه در تاریخ مشرق زمین نمونههای زیادی میتوان از آن یافت.
زندگی برخی از خلفا و سلاطین مشرق زمین،نمونه کاملی از این ماجرا به شمار میرود و حرمسرا سازی مظهر اتم و اکمل هوسرانی و هوا پرستی یک مرد شرقی قلمداد میگردد.
میگویند مجاز شمردن ازدواج موقت مساوی استبا مجاز دانستن تشکیل حرمسرا که نقطه ضعف و مایه سرافکندگی مشرق زمین در برابر مغرب زمین است، بلکه مساوی استبا مجاز شمردن هوسرانی و هواپرستی که به هر شکل و هر صورت باشد منافی اخلاق و پیشرفت و عامل سقوط و تباهی است.
عین این مطلب درباره تعدد زوجات گفته شده است.جواز تعدد زوجات را به عنوان جواز تشکیل حرمسرا تفسیر کردهاند.
ما درباره تعدد زوجات جداگانه بحثخواهیم کرد و اکنون بحثخود را اختصاص میدهیم به ازدواج موقت.
این مساله را از دو جهتباید بررسی کرد:یکی از این نظر که عامل تشکیل حرمسرا از جنبه اجتماعی چه بوده است؟آیا قانون ازدواج موقت در تشکیل حرمسراهای مشرق زمین تاثیری داشته استیا نه؟
دوم اینکه آیا منظور از تشریع قانون ازدواج موقت این بوده است که ضمنا وسیله هوسرانی و حرمسراسازی برای عدهای از مردان فراهم گردد یا نه؟
۱۰) علل اجتماعی حرمسراسازی
اما بخش اول.پیدایش حرمسرا معلول دستبه دست دادن دو عامل است:
اولین عامل حرمسراسازی تقوا و عفاف زن است;یعنی شرایط اخلاقی و اجتماعی محیط باید طوری باشد که به زنان اجازه ندهد در حالی که با مرد بخصوصی رابطه جنسی دارند با مردان دیگر نیز ارتباط داشته باشند.در این شرایط مرد هوسران عیاش متمکن چاره خود را منحصر میبیند که گروهی از زنان را نزد خود گرد آورده حرمسرایی تشکیل دهد.
بدیهی است که اگر شرایط اخلاقی و اجتماعی،عفاف و تقوا را بر زن لازم نشمارد و زن رایگان و آسان خود را در اختیار هر مردی قرار دهد و مردان بتوانند هر لحظه با هر زنی هوسرانی کنند و وسیله هوسرانی همه جا و هر وقت و در هر شرایطی فراهم باشد، هرگز این گونه مردان زحمت تشکیل حرمسراهایی عریض و طویل با هزینه هنگفت و تشکیلات وسیع به خود نمیدهند.
عامل دیگر،نبودن عدالت اجتماعی است.هنگامی که عدالت اجتماعی برقرار نباشد، یکی غرق دریا دریا نعمت و دیگری گرفتار کشتی کشتی فقر و افلاس و بیچارگی باشد، گروه زیادی از مردان از تشکیل عائله و داشتن همسر محروم میمانند و عدد زنان مجرد افزایش مییابد و زمینه برای حرمسراسازی فراهم میگردد.
اگر عدالت اجتماعی برقرار و وسیله تشکیل عائله و انتخاب همسر برای همه فراهم باشد،قهرا هر زنی به مرد معینی اختصاص پیدا میکند و زمینه عیاشی و هوسرانی و حرمسراسازی منتفی میگردد.
مگر عده زنان چقدر از مردان زیادتر است که با وجود اینکه همه مردان بالغ از داشتن همسر برخوردار باشند،باز هم برای هر مردی و لا اقل برای هر مرد متمکن و پولداری امکان تشکیل حرمسرا باقی بماند؟
عادت تاریخ این است که سرگذشتحرمسراهای دربارهای خلفا و سلاطین را نشان دهد، عیشها و عشرتهای آنها را مو به مو شرح دهد اما از توضیح و تشریح محرومیتها و ناکامیها و حسرتها و آرزو به گور رفتنهای آنان که در پای قصر آنها جان دادهاند و شرایط اجتماعی به آنها اجازه انتخاب همسر نمیداده استسکوت نماید. دهها و صدها زنانی که در حرمسراها بسر میبردهاند،در واقع حق طبیعی یک عده محروم و بیچاره بودهاند که تا آخر عمر مجرد زیستهاند.
مسلما اگر این دو عامل معدوم گردد;یعنی عفاف و تقوا برای زن امر لازم شمرده شود و کامیابی جنسی جز در کادر ازدواج(اعم از دائم یا موقت)ناممکن گردد و از طرف دیگر ناهمواریهای اقتصادی،اجتماعی از میان برود و برای همه افراد بالغ امکان استفاده از طبیعیترین حق بشری یعنی حق تاهل فراهم گردد،تشکیل حرمسرا امری محال و ممتنع خواهد بود.
یک نگاه مختصر به تاریخ نشان میدهد که قانون ازدواج موقت کوچکترین تاثیری در تشکیل حرمسرا نداشته است.خلفای عباسی و سلاطین عثمانی که بیش از همه به این عنوان شهرت دارند،هیچ کدام پیرو مذهب شیعه نبودهاند که از قانون ازدواج موقت استفاده کرده باشند.
سلاطین شیعه مذهب با آنکه میتوانستهاند این قانون را بهانه کار قرار دهند، هرگز به پایه خلفای عباسی و سلاطین عثمانی نرسیدهاند.این خود میرساند که این ماجرا معلول اوضاع خاص اجتماعی دیگر است.
۱۱) آیا تشریع ازدواج موقتبرای تامین هوسرانی است؟
اما بخش دوم.در هر چیزی اگر بشود تردید کرد،در این جهت نمیتوان تردید کرد که ادیان آسمانی عموما بر ضد هوسرانی و هوا پرستی قیام کردهاند،تا آنجا که در میان پیروان غالب ادیان ترک هوسرانی و هوا پرستی به صورت تحمل ریاضتهای شاقه درآمده است.
یکی از اصول واضح و مسلم اسلام مبارزه با هوا پرستی است.قرآن کریم هواپرستی را در ردیف بت پرستی قرار داده است.در اسلام آدم«ذواق»یعنی کسی که هدفش این است که زنان گوناگون را مورد کامجویی و«چشش»قرار دهد،ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است.ما آنجا که راجع به طلاق بحث میکنیم مدارک اسلامی این مطلب را نقل خواهیم کرد.
امتیاز اسلام از برخی شرایع دیگر به این است که ریاضت و رهبانیت را مردود میشمارد،نه اینکه هواپرستی را جایز و مباح میداند.از نظر اسلام تمام غرایز(اعم از جنسی و غیره)باید در حدود اقتضاء و احتیاج طبیعت اشباع و ارضاء گردد.اما اسلام اجازه نمیدهد که انسان آتش غرایز را دامن بزند و آنها را به شکل یک عطش پایان ناپذیر روحی درآورد.از این رو اگر چیزی رنگ هوا پرستی یا ظلم و بیعدالتی به خود بگیرد،کافی است که بدانیم مطابق منظور اسلام نیست.
جای تردید نیست که هدف مقنن قانون ازدواج موقت این نبوده است که وسیله عیاشی و حرمسراسازی برای مردم هوا پرست و وسیله بدبختی و دربدری برای یک زن و یک عده کودک فراهم سازد.
تشویق و ترغیب فراوانی که از طرف ائمه دین به امر ازدواج موقتشده است، فلسفه خاصی دارد که عن قریب توضیح خواهم داد.
۱۲) حرمسرا در دنیای امروز
اکنون ببینیم دنیای امروز با تشکیل حرمسرا چه کرده است.دنیای امروز رسم حرمسرا را منسوخ کرده است.دنیای امروز حرمسراداری را کاری ناپسند میداند و عامل وجود آن را از میان برده است.اما کدام عامل؟آیا عامل ناهمواریهای اجتماعی را از میان برده است و در نتیجه همه جوانان رو به ازدواج آوردهاند و از این راه زمینه حرمسراسازی را از میان برده است؟
خیر،کار دیگری کرده است;با عامل اول یعنی عفاف و تقوای زن مبارزه کرده و بزرگترین خدمت را از این راه به جنس مرد انجام داده است.تقوا و عفاف زن به همان نسبت که به زن ارزش میدهد و او را عزیز و گرانبها میکند،برای مرد مانع شمرده میشود.
دنیای امروز کاری کرده است که مرد عیاش این قرن نیازی به تشکیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد.برای مرد این قرن از برکت تمدن غرب همه جا حرمسراست. مرد این قرن برای خود لازم نمیداند که به اندازه هارون الرشید و فضل بن یحیی برمکی پول و قدرت داشته باشد تا به اندازه آنها جنس زن را در نوعهای مختلف و رنگهای مختلف مورد بهرهبرداری قرار دهد.
برای مرد این قرن،داشتن یک اتومبیل سواری و ماهی دو سه هزار تومان در آمد کافی است تا آنچنان وسیله عیاشی و بهره برداری از جنس زن را فراهم کند که هارون الرشید هم در خواب ندیده است.هتلها و رستورانها و کافهها از پیشتر آمادگی خود را به جای حرمسرا برای مرد این قرن اعلام کردهاند.
جوانی مانند عادل کوتوالی در این قرن با کمال صراحت ادعا میکند که در آن واحد بیست و دو معشوقه در شکلها و قیافههای مختلف داشته است.چه از این بهتر برای مرد این قرن!مرد این قرن از برکت تمدن غربی چیزی از حرمسراداری جز مخارج هنگفت و زحمت و دردسر از دست نداده است.
اگر قهرمان«هزار و یک شب»سر از خاک بردارد و امکانات وسیع عیش و عشرت و ارزانی و رایگانی زن امروز را ببیند،به هیچ وجه حاضر به تشکیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت نخواهد شد،و از مردم مغرب زمین که او را از زحمتحرمسراداری معاف کردهاند تشکر خواهد کرد و بیدرنگ اعلام خواهد کرد تعدد زوجات و ازدواج موقت ملغی،زیرا اینها برای مردان در برابر زنان تکلیف و مسؤولیت ایجاد میکند.
اگر بپرسید برنده این بازی دیروز و امروز معلوم شد،پس بازنده کیست؟ متاسفانه باید بگویم آن که هم دیروز و هم امروز بازی را باخته است،آن موجود خوش باور و سادهدلی است که به نام جنس زن معروف است.
۱۳) منع خلیفه از ازدواج موقت
ازدواج موقت از مختصات فقه جعفری است;سایر رشتههای فقهی اسلامی آن را مجاز نمیشمارند.من به هیچ وجه مایل نیستم وارد نزاع اسلام بر انداز شیعه و سنی بشوم. در اینجا فقط اشاره مختصری به تاریخچه این مساله میکنم.
مسلمانان اتفاق و اجماع دارند که در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اکرم در برخی از سفرها که مسلمانان از همسران خود دور میافتادند و در ناراحتی بسر میبردند،به آنها اجازه ازدواج موقت میداده است.و همچنین مورد اتفاق مسلمانان است که خلیفه دوم در زمان خلافتخود نکاح منقطع را تحریم کرد. خلیفه دوم در عبارت معروف و مشهور خود چنین گفت:«دو چیز در زمان پیغمبر روا بود، من امروز آنها را ممنوع اعلام میکنم و مرتکب آنها را مجازات مینمایم:متعه زنها و متعه حج».
گروهی از اهل تسنن عقیده دارند که نکاح منقطع را پیغمبر اکرم خودش در اواخر عمر ممنوع کرده بود و منع خلیفه در واقع اعلام ممنوعیت آن از طرف پیغمبر اکرم بوده است.ولی چنانکه میدانیم عبارتی که از خود خلیفه رسیده است،خلاف این مطلب را بیان میکند.
توجیه صحیح این مطلب همان است که علامه کاشف الغطاء بیان کردهاند.خلیفه از آن جهتبه خود حق داد این موضوع را قدغن کند که تصور میکرد این مساله داخل در حوزه اختیارات ولی امر مسلمین است;هر حاکم و ولی امری میتواند از اختیارات خود به حسب مقتضای عصر و زمان در این گونه امور استفاده کند.
به عبارت دیگر،نهی خلیفه نهی سیاسی بود نه نهی شرعی و قانونی.طبق آنچه از تاریخ استفاده میشود،خلیفه در دوره زعامت،نگرانی خود را از پراکنده شدن صحابه در اقطار کشور تازه وسعتیافته اسلامی و اختلاط با ملل تازه مسلمان پنهان نمیکرد; تا زنده بود مانع پراکنده شدن آنها از مدینه بود;به طریق اولی از امتزاج خونی آنها با تازه مسلمانان قبل از آن که تربیت اسلامی عمیقا در آنها اثر کند ناراضی بود و آن را خطری برای نسل آینده به شمار میآورد،و بدیهی است که این علت امر موقتی بیش نبود.و علت اینکه مسلمین آنوقت زیر بار این تحریم خلیفه رفتند این بود که فرمان خلیفه را به عنوان یک مصلحتسیاسی و موقتی تلقی کردند نه به عنوان یک قانون دائم،و الا ممکن نبود خلیفه وقتبگوید پیغمبر چنان دستور داده است و من چنین دستور میدهم و مردم هم سخن او را بپذیرند.
ولی بعدها در اثر جریانات بخصوصی«سیره»خلفای پیشین،بالاخص دو خلیفه اول،یک برنامه ثابت تلقی شد و کار تعصب به آنجا کشید که شکل یک قانون اصلی به خود گرفت. لهذا ایرادی که در اینجا بر برادران اهل سنت ما وارد استبیش از آن است که بر خود خلیفه وارد است.خلیفه به عنوان یک نهی سیاسی و موقت-نظیر تحریم تنباکو در قرن ما-نکاح منقطع را تحریم کرد،دیگران نمیبایستبه آن شکل ابدیتبدهند.
بدیهی است که نظریه علامه کاشف الغطاء ناظر بدین نیست که آیا دخالتخلیفه از اصل صحیح بود یا نبود،و هم ناظر بدین نیست که آیا مساله ازدواج موقت جزء مسائلی است که ولی شرعی مسلمین میتواند و لو برای مدت موقت قدغن کند یا نه، بلکه صرفا ناظر بدین جهت است که آنچه در آغاز صورت گرفتبا این نام و این عنوان بود و به همین جهت مواجه با عکس العمل مخالف از طرف عموم مسلمین نگردید.
به هر حال نفوذ و شخصیتخلیفه و تعصب مردم در پیروی از سیرت و روش کشورداری او سبب شد که این قانون در محاق نسیان و فراموشی قرار گیرد و این سنت که مکمل ازدواج دائم است و تعطیل آن ناراحتیها به وجود میآورد،برای همیشه متروک بماند.
اینجا بود که ائمه اطهار-که پاسداران دین مبین هستند-به خاطر اینکه این سنت اسلامی متروک و فراموش نشود آن را ترغیب و تشویق فراوان کردند.امام جعفر صادق علیه السلام میفرمود:یکی از موضوعاتی که من هرگز در بیان آن تقیه نخواهم کرد موضوع متعه است.
و اینجا بود که یک مصلحت و حکمت ثانوی با حکمت اولی تشریع نکاح منقطع توام شد و آن کوشش در احیاء یک«سنت متروکه»است.به نظر این بنده آنجا که ائمه اطهار مردان زندار را از این کار منع کردهاند به اعتبار حکمت اولی این قانون است، خواستهاند بگویند این قانون برای مردانی که احتیاجی ندارند وضع نشده است، همچنانکه امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین فرمود:
«تو را با نکاح متعه چه کار و حال آنکه خداوند تو را از آن بینیاز کرده است.»
و به دیگری فرمود:
«این کار برای کسی رواست که خداوند او را با داشتن همسری از این کار بینیاز نکرده است.و اما کسی که دارای همسر است،فقط هنگامی میتواند دستبه این کار بزند که دسترسی به همسر خود نداشته باشد.»
و اما آنجا که عموم افراد را ترغیب و تشویق کردهاند،به خاطر حکمت ثانوی آن یعنی«احیاء سنت متروکه»بوده است زیرا تنها ترغیب و تشویق نیازمندان برای احیاء این سنت متروکه کافی نبوده است.
این مطلب را به طور وضوح از اخبار و روایات شیعه میتوان استفاده کرد.
به هر حال آنچه مسلم است این است که هرگز منظور و مقصود قانونگذار اول از وضع و تشریع این قانون و منظور ائمه اطهار از ترغیب و تشویق به آن این نبوده است که وسیله هوسرانی و هوا پرستی و حرمسرا سازی برای حیوان صفتان و یا وسیله بیچارگی برای عدهای زنان اغفال شده و فرزندان بیسرپرست فراهم کنند.
۱۴) حدیثی از علی علیه السلام
آقای مهدوی نویسنده«چهل پیشنهاد»در شماره۸۷ مجله زن روز مینویسد:
«در کتاب الاحوال الشخصیه تالیف شیخ محمد ابو زهره از امیر المؤمنین نقل شده است: لا اعلم احدا تمتع و هو محصن الا رجمته بالحجارهٔ.»
آقای مهدوی این عبارت را اینچنین ترجمه کردهاند:
«هر گاه بدانم شخص نا اهلی متعه کرده است،حد زنای محصن را بر او جاری ساخته و سنگسارش خواهم کرد.»
اولا اگر بناست ما در مقابل گفتار امیر المؤمنین علیه السلام تسلیم باشیم، چرا اینهمه روایاتی که از آن حضرت در کتب شیعه و غیر شیعه در باب متعه روایتشده کنار بگذاریم و به این یک روایت که ناقل آن یکی از علمای اهل تسنن است و سند معلومی ندارد بچسبیم؟
از سخنان بسیار پر ارزش امیر المؤمنین این است که:
«اگر عمر سبقت نمیجست و متعه را تحریم نمیکرد،احدی جز افرادی که سرشتشان منحرف است زنا نمیکرد».
یعنی اگر متعه تحریم نشده بود،هیچ کس از نظر غریزه اجبار به زنا پیدا نمیکرد;تنها کسانی مرتکب این عمل میشدند که همواره عمل خلاف قانون را بر عمل قانونی ترجیح میدهند.
ثانیا معنی عبارت بالا این است:«هر گاه بدانم شخص زنداری متعه کرده است،او را سنگسار میکنم».من نمیدانم چرا آقای مهدوی کلمه«محصن»را که به معنی مرد زندار است«نا اهل»ترجمه کردهاند.
علیهذا مقصود روایت این است که افراد زندار حق ندارند نکاح منقطع کنند.و اگر مقصود این بود که هیچ کس حق ندارد متعه بگیرد،قید«و هو محصن»لغو بود.
پس این روایت،اگر اصلی داشته باشد،آن نظر را تایید میکند که میگوید: «قانون متعه برای مردمان نیازمند به زن یعنی افراد مجرد یا افرادی که همسرانشان نزدشان نیستند تشریع شده است».پس این روایت دلیل بر جواز ازدواج موقت است نه دلیل بر حرمت آن.
۱۵) انتقادات
نویسنده«چهل پیشنهاد»در شماره۸۷ مجله زن روز نکاح منقطع را مورد نقد قرار داده است.
اولا میگوید:
«موضوع قانون نکاح یا ازدواج منقطع طوری ناراحت کننده است که حتی نویسندگان قانون ازدواج نتوانستهاند در خصوص آن شرح و تفصیل بدهند.مثل اینکه از کار خودشان ناراضی بودهاند که فقط برای حفظ ظاهر،به موجب مواد ۱۰۷۵،۱۰۷۶،۱۰۷۷ الفاظ و عباراتی سرهم بندی کرده گذشتهاند.
تنظیم کنندگان مواد قانونی مربوط به نکاح منقطع(متعه)طوری از کار خودشان ناراضی بودهاند که اساسا عقد مزبور را تعریف نکردهاند و تشریفات و شرایط آن را توضیح ندادهاند...»
سپس آقای نویسنده خودشان این نقص قانون مدنی را جبران میکنند و نکاح منقطع را تعریف میکنند و میگویند:
«نکاح مزبور عبارت است از اینکه زن مجرد در برابر اخذ اجرت و دستمزد معین و مشخص در مدت و زمانی معلوم و معین و لو چند ساعت و یا چند دقیقه خودش را برای قضای شهوت و تمتع و اجرای اعمال جنسی در اختیار مرد میگذارد.»
آنگاه میگویند:
«برای ایجاب و قبول عقد نکاح مزبور در کتب فقه شیعه الفاظ عربی مخصوص ذکر شده است که قانون مدنی به آنها اشاره و توجه نکرده و مثل اینکه از نظر قانونگذار به هر لفظی که دلالتبر مقصود بالا(یعنی مفهوم اجاره و دستمزد گرفتن)نماید و لو غیر عربی هم باشد واقع میشود».
از نظر آقای نویسنده:
الف.قانون مدنی نکاح منقطع را تعریف نکرده و شرایط آن را توضیح نداده است.
ب.ماهیت نکاح منقطع این است که زن خود را در مقابل دستمزد معینی به مردی اجاره میدهد.
ج.از نظر قانون مدنی هر لفظی که دلالتبر مفهوم مورد اجاره واقع شدن زن بکند،برای ایجاب و قبول نکاح منقطع کافی است.
من از آقای نویسنده دعوت میکنم یک بار دیگر قانون مدنی را مطالعه کنند و با دقت مطالعه کنند و همچنین از خوانندگان مجله زن روز خواهش میکنم هر طور هستیک نسخه از قانون مدنی تهیه و در قسمتهای ذیل دقت کنند.
در قانون مدنی،فصل ششم از«کتاب نکاح»مخصوص نکاح منقطع است و سه جمله ساده هم بیش نیست:
اول اینکه نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.دوم اینکه مدت نکاح منقطع باید کاملا معین شود.سوم اینکه احکام مربوط به مهر و ارث در نکاح منقطع همان است که در فصلهای مربوط به مهر و ارث گفته شده است.
نویسنده محترم«چهل پیشنهاد»خیال کرده است که آنچه از اول کتاب نکاح در پنج فصل گفته شده است همه مربوط به نکاح دائم است و تنها این سه ماده به نکاح منقطع مربوط است،غافل از اینکه تمام مواد آن پنج فصل،جز آنجا که تصریح شده است مانند ماده۱۰۶۹ و یا آنچه مربوط به طلاق است،مشترک است میان نکاح دائم و منقطع.مثلا ماده ۱۰۶۲ که میگوید:«نکاح واقع میشود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحا دلالتبر قصد ازدواج نماید»مخصوص نکاح دائم نیست،به هر دو نکاح مربوط است.شرایطی که برای عاقد یا عقد یا زوجین ذکر کره است نیز مربوط به هر دو نکاح است.اگر قانون مدنی نکاح منقطع را تعریف نکرده است،برای این است که نیازی به تعریف نداشته است همچنانکه نکاح دائم را نیز تعریف نکرده است و مستغنی از تعریف دانسته است.قانون مدنی هر لفظ صریحی که دلالتبر ازدواج و وقوع زوجیتبکند برای عقد کافی دانسته است، خواه در نکاح دائم خواه در نکاح منقطع. ولی اگر لفظی مفهوم دیگری غیر از زوجیت داشته باشد از قبیل معاوضه و داد و ستد و اجاره و کرایه،برای صحت عقد نکاح(چه دائم و چه منقطع)کافی نیست.
من به موجب این نوشته متعهد میشوم که اگر عدهای از قضات فاضل و کارشناسان واقعی قانون-که خوشبختانه در دادگستری زیادند-تشخیص دادند که ایراد وارده بر قانون مدنی که در بالا شرح داده شد وارد است،من از هم اکنون از انتقاد سایر نوشتههای«زن روز»خودداری میکنم.
محمد کاظم مقصودی
نویسنده: شهید مرتضی مطهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست