شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نقد اکونومیست بر آخرین کتاب ولی نصر و علی قیصری


نقد اکونومیست بر آخرین کتاب ولی نصر و علی قیصری

علی قیصری, تاریخ دان دانشگاه سن دیگو و ولی نصر, مدرس علوم سیاسی در دانشكده تحصیلات تكمیلی نیروی دریایی مونتری در كالیفرنیا به ستیز با این فرض برخاسته اند كه تاریخ دوره مدرن ایرانیان ذاتا نزاع میان حكومت های ایرانی و شهروندانشان بوده است

وقت آن است كه سیاست‌سازان واشنگتن به شرحی كوتاه و متفكرانه از تجارب تكثرگرایی و دموكراسی در ایران گوش فرادهند.

علی قیصری، تاریخ‌دان دانشگاه سن‌دیگو و ولی‌نصر، مدرس علوم سیاسی در دانشكده تحصیلات تكمیلی نیروی دریایی مونتری در كالیفرنیا به ستیز با این فرض برخاسته‌اند كه تاریخ دوره مدرن ایرانیان ذاتا نزاع میان حكومت‌های ایرانی و شهروندانشان بوده است.

با این شیوه تلویحا فرض نومحافظه‌كارانی را كه معتقدند هم‌اكنون این نزاع به اوج خود رسیده مردود می‌شمارند. نویسندگان اذعان می‌كنند: «ناكامی ایرانیان در حل تنش‌های مختلف میان مخاطرات و خواست‌های ملی گویای این نكته است كه گذار یكصد ساله ایران به دموكراسی به پایان نرسیده است.»

به حكم نویسندگان كتاب حتی از سال ۱۹۰۶ هنگامی كه ائتلاف بزرگان روحانیت، روشنفكران مترقی و تجار بازار، شاه را مجبور كرد تا نخستین قانون اساسی ایران را تنفیذ كند و مجلس مشروطه را تشكیل دهد، سعی ایرانیان بر آن بود كه آزادی و حاكمیت قانون را با ثبات و امنیت كه اغلب با مشتی آهنین تحمیل شده بود آشتی دهند.

به‌زعم نویسندگان كتاب از دهه ۱۹۴۰ تاكنون با ورود ایدئولوژی‌هایی از قبیل ملی‌گرایی، سوسیالیسم و اسلام‌خواهی مسلحانه این اوضاع پیچیده‌تر شده است. همه این نظام‌های فكری مخالف استبداد شاهنشاهی بودند اما هیچ‌ كدام به حد كافی دموكراتیك نبودند.

نویسندگان نشان می‌دهند كه جنبش مشروطه چگونه در سده گذشته بذر دموكراسی پارلمانی را كاشت اما پس از آن با شورش قبایل كه برخی از آنها از سوی قوای بیگانه تحریك شده بودند، تضعیف شد.

نتیجه این امر دست‌كم در ابتدا حمایت توده‌ای از خودكامگی رضاشاه پهلوی بود؛ او تا زمانی كه قوای متفقین در سال ۱۹۴۱ او را به‌خاطر نزدیكی بیش از حد به نازی‌ها از سریر قدرت به زیر كشیدند ایران را در مسیر توسعه مركزمدار به پیش برد.

پس از او در دوران سلطنت فرزند و جانشین‌اش، زنجیره‌ای از اقتدارگرایی و سست‌عنصری حاكم شد كه محمدرضا شاه گاه بدان تن می‌داد و گاه بر آن می‌تاخت و همین مشخصه دوران سلطنت او بود، تا آن گاه كه در سال ۱۹۷۹ از چنگ انقلابیون مسلمان از ایران گریخت.

آقایان قیصری و نصر اعتبار برخی از چهره‌های نمادین در كعبه آمال دموكراتیك ایرانیان را محل تردید می‌دانند. محمد مصدق، نخست‌وزیر ملی‌گرای دوران محمدرضا شاه كه در ماجرای رسواكننده توطئه سازمان سیا در سال ۱۹۵۳ سقوط كرد و قهرمان بسیاری از ایرانیان ترقی‌خواه باقی ماند: «اگرچه در روایت‌های تاریخی متاخر او را مدافع حقوق فردی و دموكراسی لیبرال می‌دانند اما وی به معنای امروزین این كلمات مدافع چنین دیدگاهی نبود.»

به تشخیص این نویسندگان، دموكرات‌های واقعی به معنای غربی كلمه قدرت‌مندترین نیروهای قبل و تا چندی بعد از انقلاب بودند.

اما جمهوری اسلامی – یا «نظام اقتدارطلب عمل‌گرا»یی كه حتی ۳۷ انتخابات ملی نیز برگزار كرده است- متعاقب این جریانات فضا را به دست گرفت. با این همه به اعتقاد نویسندگان، ریشه‌های دموكراتیك نظام در سازوكار ایدئولوژیك و مركزمدار سیاسی آن حضور پیدا کرد و باعث شد تا دموكراسی‌خواهان ایرانی را به‌سادگی در برابر حاكمان نظام به پیروزی برساند.

هنگامی كه محمد خاتمی در لباس روحانیت و با سابقه انقلابی، در سال ۱۹۹۷ به ریاست‌جمهوری ایران انتخاب شد برنامه‌های دموكراتیك امیدبخشی را مطرح كرد كه مشبع از ارجاع به مفاهیمی چون جامعه مدنی و حاكمیت قانون بود و وعده بهبودی حقوق زنان را سر می‌داد.

برنامه‌های آقای خاتمی از سر كمرویی شخصی او و به دلیل اقتدار نیروهای محافظه‌كاری كه او را هدف قرار داده بودند بی‌نتیجه ماند. با این وجود گرچه بسیاری انتظار می‌كشیدند كه ایرانیان با پشت‌كردن به نظام جمهوری اسلامی واكنش نشان دهند اما آنان هرگز چنین نكردند.

هرچند روحانیون حاكم محدودیت‌های سختگیرانه‌ای در تایید صلاحیت نامزدها اعمال كردند اما انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۵ به خوبی «یكی از پر زیر و بالا ترین و ابتكاری‌ترین وقایع تاریخ ایران» بود. رای‌دهندگان محمود احمدی‌نژاد را برگزیدند؛ اسلام‌گرایی ایدئولوژیك كه با تحقیر و تمسخر از دموكراسی سخن می‌گفت. این شیوه در عمل نیز به اثبات رسیده است؛ آقای احمدی‌نژاد در مقام یك رییس‌جمهور همچون یك توده‌گرا عمل می‌كند نه فردی تكثر‌گرا.

«یك قرن پس از انقلاب مشروطه ۱۹۰۶»، آقایان قیصری و نصر به این نتیجه می‌رسند كه: «ایران هنوز هم با این مساله دست به گریبان است كه چگونه می‌شود به حكومتی دموكراتیك رسید؟»

توان نیروهای خارجی برای هل‌دادن ایران به سمت و سویی امیدبخش محدود و بی‌رمق است. این كتاب به روشنی نشان می‌دهد كه مداخله خارجی غالبا به اقتدارگرایی بیشتر كشیده شده و به تفوق امر «برپایی دولت» بر امر «برپایی دموكراسی» انجامیده است.

درحال حاضر هم‌چنین امری محتمل است. دولت با اشاره به تهدیدات خارجی به‌تدریج سیطره خود را بر اكثر حوزه‌های زندگی ایرانیان گسترش می‌دهد؛ پس مطابق تحلیل‌های ایشان تلاش‌های آمریكا برای هواداری از دموكراسی در ایران شاید اكنون نتایجی معکوس در بر داشته باشد.

ترجمه دانیال شاه‌زمانیان