جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حماسه دفاع خرد از دین


حماسه دفاع خرد از دین

از دیدگاه علامه طباطبایی تمامی باورهای دینی دارای بنیان عقلانی و برهانی است

رابطه عقل و دین مباحث پیچیده و گسترده‌ای را میان فلاسفه و متالهین در سراسر جهان و در میان تمامی ادیان برانگیخته است. در حقیقت نسبت میان دین و خرد نه‌تنها در مباحثه میان فلاسفه و زعمای دین، بلکه در میان خود دینداران نیز بعضا با دیدگاه‌های متناقضی همراه بوده است. علامه طباطبایی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان مسلمان نیز به صورت مفصل به این ارتباط پرداخت و کوشید جایگاه عقل را در کنار نقل به عنوان یکی از روش‌های اثباتی در برخورد با دین تعالی بخشد اما پیش از بررسی دیدگاه علامه ببینیم که در سنت فلسفی چه جریانات عمده‌ای پیرامون این مبحث شکل گرفته‌اند.

● جدل کلامی بر سر دین

در میان مباحثاتی که در رابطه با نسبت خرد و دین صورت گرفته ۳ جریان عمده قابل تشخیص است. هر چند این تقسیم‌بندی تنها برای نزدیک‌تر شدن این گفتار به یک صورت‌بندی قابل درک صورت گرفته و فارغ از این ۳ جریان عمده دیگرانی هم بوده‌اند که به صورت مستقل دیدگاه‌هایی داشته‌اند. در هر صورت این ۳ جریان عمده عبارتند از: جریان ایمان‌گرایی که در کلام ویتگنشتاین و کی‌‌یرکگارد تبلور دارد، جریان عقل‌گرایی که دکارت و اسپینوزا در این دسته قرار می‌گیرند و جریان عقل‌گرایی انتقادی که کانت آن را نمایندگی می‌کند.

در میان فلاسفه افرادی چون کندی و سنت توماس به توافق کلی و هماهنگی کامل عقل و دین معتقد نبودند و فقط برخی از باورها وجزم‌های دینی را با عقل قابل اثبات می‌دانستند. به باور کندی برخی از اصول عقاید دینی همچون خلق عالم از عدم، معاد جسمانی و نبوت، جدال عقلی نیست.

اما در میان فلاسفه غرب افرادی چون «سنت آنسلم» هم معتقد بودند که هرچه ازطریق وحی دانسته می‌شود می‌تواند به یاری عقل اثبات شود و به همین جهت آنسلم درغرب به پدر خردگرایی مشهور شد و براهینی چون برهان امکان و وجوب و برهان صدیقین بر اثبات خداوند را اقامه کرد لیکن از زمان کانت دو جریان در فلسفه پدیدآمد که باعث به وجود آمدن فلسفه نقادی و فلسفه تحلیل زبانی شد.

کانت با طرح مسائل اساسی همه ادیان «خدا، خلود نفس و اختیار انسان» گفت که یک رشته از احکام فلسفی «جدلی‌الطرفین» هستند و به این دلیل و برهان که هر دلیلی براثبات آنها اقامه گردد، در مقابل، دلیل مخالف هم قابل ارائه است، قابل اثبات نیستند. از نظر کانت مباحثی چون جبر و اختیار، بسیط و مرکب بودن ماده، محدود ونامحدود بودن جهان و اثبات خدا از این مواردند، وی با نقادی عقل مطلق بر این باور بود که عقل نظری از درک حقیقت ذوات عاجز است و بر همین اساس «وجود خدا، نفس، بقای نفس» قابل اثبات و ادراک نیست و با این تامل معرفت‌شناختی گفت: «من لازم دیدم شناخت را کنار زنم تا برای ایمان جا بازکنم.»

گرچه برخی از فلاسفه آلمان مانند هگل با کانت مخالفت کردند اما ایمانگرایی جدید با کی‌‌یرکگارد در دانمارک آغاز شد و بر «عدم ارتباط ایمان و عقل و حتی ضدیت ایمان با تعقل» باور داشت.

● در جهان اسلام

اما در جهان اسلام نیز در این رابطه جدل بسیار بوده است. عقل‌گرایی که در سنت فلسفی اروپایی ریشه‌ای مستحکم دارد در جهان اسلام نیز حضور و وجود داشته است. در اصل، معتزله نماینده عقل‌گرایی در جهان اسلام است که از حدود قرن دوم و سوم هجری حضور و نمود داشته است. معتزله در حقیقت بنیان کارشان را بر استدلالی کردن اصول دین قرار داده بودند و روش آن‌ها هرچند با دشمنی‌های فراوانی از سوی اشاعره روبه‌رو شد، یک حرکت منظم فکری و اندیشه‌گی را در فلسفه اسلامی پی‌ریزی کرد. البته همین نکته که آیا قرن ۲ و ۳ سرآغاز خردگرایی در دین است هم جای بحث و مناقشه است. علامه طباطبایی در تنقیح نظرش پیرامون سنت عقلی در نگاه به دین معتقد است که سرآغاز جریان عقلی در دین اسلام به مباحثات کلامی حافظان و شارحان احادیث و قرآن، در عهد پیامبر اکرم، با یکدیگر و با نمایندگان دیگر ادیان و اقوام، به ویژه یهودیان و مسیحیان در شام و حبشه برمی‌گردد.

با کنکاش در روایات اسلامی این نکته بسیار عیان می‌شود که در دین اسلام، عقل به عنوان شرع درونی و شرع به عنوان عقل بیرونی است و از این رو است که در فقه ما علاوه بر تاکید بر قاعده ملازمه میان عقل و شرع، غقل از منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی دانسته می‌شود.

پس با نگاهی به تاریخ بحث خردگرایی در نگاه به دین ما دو جریان عمده و اساسی را در مقابل هم می‌بینیم: معتزله و اشاعره.

جریان معتزله به اصالت خرد، باور داشت و از این رو بود که این جریان، همه عقاید اسلامی را با خرد نظری می‌سنجید و هر آن چه دور از دسترس عقل بود کنار می‌نهاد. آنان نماینده مکتبی محسوب می‌شدند که به دلیل خردگرایی به قشر روشنفکران زمانشان تعلق داشتند. معتزله تا قرن هشتم هجری به حیات فکری خود ادامه دادند و منشا تحولات عمده‌ای در مباحث فقهی و کلامی شدند.

در مقابل جریان معتزله، اشاعره قرار داشتند که عقل بشر را از ادراک حکم و مصالح افعال الهی قاصر دانسته و در دو موضع اساسی با معتزله به مناقشه پرداختند. یکی از این دو بحث به اعتبار خرد مطلق برمی‌گشت. در این رابطه اشاعره در مخالفت با معتزله که به دفاع عقلانی از دین معتقد بودند، می‌گفتند که «جانشین ساختن صرف عقل به جای ایمان، دیانت را از میان برمی دارد، اگر عقل برداده‌های دین برتری داشته باشد. ایمان به خدا و وحی به چه کار آید؟»

محل اختلاف دوم این دو گروه به بحثشان پیرامون قرآن برمی‌گشت.

اشاعره ایمان به غیب را اصل اساسی حیات دینی دانسته و قراردادن عقل را به عنوان ضابطه مطلق در قلمرو احکام با اصل ایمان به غیب ناسازگار دانستند. در حقیقت معتزله، در صورت تعارض و اختلاف میان عقل و وحی، عقل را ترجیح می‌دادند و وحی را به گونه‌ای تفسیر کردند که با حکم عقل منطبق گردد. در مقابل معتزله، اشاعره معتقد بودند که وحی به منزله منشا حقیقت و واقعیت، اساسی‌تر است و عقل باید صرفا تابع وحی باشد.

مباحثات میان معتزله و اشاعره از یکسو و آغاز نهضت ترجمه از سوی فارابی و ابن سینا و ابن رشد از سوی دیگر، سبب‌ساز تولد یک جریان فلسفی مستحکم و قوی در میان امت اسلام شد که تا سال‌ها به محملی برای داد و ستد فلسفی مسلمانان با فلاسفه‌غربی بدل گشت.

● نگاه علامه به خردگرایی در دین

بسیاری از فلاسفه اسلامی و از جمله علامه طباطبایی بر این اعتقاد بوده و هستند که هر آن‌چه از طریق وحی دانسته می‌شود دارای برهانی عقلی است و باور به پروردگار متعال و درک اصول دین را می‌توان از طریق استدلال عقلی دریافت کرد. در حقیقت علامه طباطبایی بر این باور بود که عرفان و برهان و قرآن در هماهنگی با هم هستند و تباینی با یکدیگر ندارند و از سوی دیگر میان حکم عقل و حکم شرع ملازمت و سازگاری برقرار است. بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی، در شریعت هیچ گزاره‌ای وجود ندارد که عقل با آن در تضاد باشد و تمامی باورهای دینی و اشارات و بشارات مذهبی دارای بنیانی عقلانی و برهانی است.

از دیدگاه علامه طباطبایی تمامی باورهای دینی و مدعیات مذهبی دارای بنیان عقلانی و برهانی است و در شریعت هیچ گزاره‌ای وجود ندارد که عقل باآن مخالف باشد. علامه معتقد بود که ممکن است عقل نسبت به برخی مسائل، نفیا یا اثباتا ساکت باشد و به علت عدم تصور ابعاد مسئله حکمی نداشته باشد اما این مسئله، مخالفت و تضادی با گزاره‌های دینی ندارد.

علامه طباطبایی با توجه به تمام جریاناتی که در مقابل دفاع خردگرایانه او از دین قرار داشتند و با آگاهی و اشراف کامل از چشم انداز جدید مباحث در غرب پیرامون نسبت خرد و دین به «دفاع عقلانی از دین» پرداخت و حجیت عقل را با نظرداشت شبهات آن مطرح کرد و تاثیرات درخشانی در مباحث «نسبت علم ودین»، «عقل و نقل»، «طبیعت و شریعت» و «تکوین و تشریع» برجای گذاشت که آثار او امروز از منابع مهم مباحث فلسفی و کلامی جدید به شمار می‌آید و پژوهشگران این مباحث از سفره گسترده افکار و اندیشه‌های او تغذیه می‌کنند.

علامه طباطبایی، استفاده از عقل و علوم عقلی را برای فهم دین، لازم و ضروری می‌دانست و براین باور بود که: «اثبات خدا و واجب الوجود و صفات کمالیه خداوند مانندوحدانیت و احدیت و لوازم وجود او از نبوت و معاد نتیجه مباحث عقلی محض است که در متن الهیات مطرح می‌شود.»

پدرام صدری