یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
تماشای جزئیات زندگی یک آدم درستکار به روایت رضا عطاران
همیشه خواندن پس ذهن کارگردان اثر برای مخاطبان آن فیلم جذاب است. به همین دلیل از رضا عطاران خواستیم تا از فراز و نشیبهایی که در تولید فیلم سینمایی اولش با آن روبرو شد برایمان بنویسد.
● چرا این فیلم را ساختم؟
با این که خوابم میآد اولین فیلم سینمایی ام در مقام کارگردان محسوب میشود اما به خاطر بازی در فیلمهای متعدد و کارگردانی چند سریال تلویزیونی، چندان کارم را به سایر کارگردانان فیلم اولی شبیه نمیبینم. البته اینکه دیر به سینما در مقام کارگردان ورود کردم خیلی ربطی به سینمای ایران نداشت. من خودم فکر میکردم و میکنم که هنوزهم زود بود که این کار انجام بشود. زیرا فکر میکنم که سینما ماندگارترین هنر تصویری است که وجود دارد .حداقل در اطراف من این مساله بیشتر حس میشود که برای ساخت یک فیلم سینمایی باید شناخت کافی از تمام افت و خیزها و مسائل سینما وجود داشته باشد تا کسی بتواند کار کند. ولی وقتی متن آقای رفیع زاده را خواندم تحریک شدم که حتماً این کار را انجام بدهم. به خودم گفتم که به هرحال یک تجربه ای میشود و حتماً این تجربه در کارهای بعدی به من کمک میکند. اگرمخاطبان این مطلب، فیلم را دیده باشند دلیل ساخت آن توسط من را متوجه میشوند چرا که چیزهایی دارد که من را تحریک میکرد که کار کنم . یکی تفاوتش با نوع فیلمهایی است که تا حالا دیده ایم. شبیه به آنها نیست و حس کردم اگر آن را بسازم فیلم خودم میشود. به علاوه اینکه در متن اولیه چیزهایی داشت که در سینمای ایران کم داشتیم مثل نریشن گویی، فلاش بکها،رفتن به کودکی،استدلال برای برگشت به الان و تماشای جزئیات زندگی یک آدم درستکار. چون بخشهایی اش را تصمیم گرفتم که از خاطرات دوران کودکی خودم استفاده کنم و الان توی فیلم هم هست. فلاش بکهایی که از کودکی شخصیت رضا میبینیم مثل تلویزیون دیدن درخانه همسایه، دزدی ازخانه همسایه و یکسری چیزهای دیگر مال خاطرات خودم است. حس کردم توی این متن میتوانم چنین حرفهایی بزنم و این کار را انجام دادم.
البته در ابتدا متنی که توسط آقای نعمتالله نوشته شده بود را خوانده بودم و قرار بود نفر دیگری آن را کار کند و من بازی کنم. ولی وقتی رفیع زاده نوشت دیگر تصمیم گرفتم که خودم آن را کار کنم. به واقع فرم،فرم احمد رفیع زاده است و قصه،قصه آقای حمید نعمت الله. قصه آدمی که معلم است و درستکار. یک بچه باحال و ساده که به دلیل عشقش تصمیم میگیرد سرقت انجام دهد. طرح اصلی در واقع این بود و یک چیزهایی را خودم به کار اضافه کردم مثل مرگ آخر،بخشی از خاطرات و نوع دزدیها که تغییراتی در آن انجام شد.
● محیط ، بخشی لاینفک از خلق درام
درباره مهندسی محیط و توجه به جزئیات که در نقدهای سینمایی به عنوان سبک کاری من اشاره شده است و خیلی در قالب فرم و روایت مینشیند فکر میکنم به خاطر دقت من در جزئیات زندگی مردم است. چیزی که احساس کنم منطقی ، درست و یک مقدار خاص تر است از چیزهایی که دیده ام به صورت ناخودآگاه در ذهنم ضبط و حک میشود و میماند و بعد در جایی استفاده میشود .این حالا ساده اش همینی بود که اشاره کردم. یکی دیگر از دلایل توجه جزیی نگرانه به سبک رفتارهای اجتماعی تردد زیاد در بین مردم و همکلامیبا آنهاست که از مزایای بی ماشینی ام است. همین دور و بر خودمان پر از اتفاقات جالب است و بالاخره اینها در ناخودآگاه حفظ و جایی استفاده میشود. یکی از چیزهایی که خیلی دوست دارم مرحله پیش تولید است .در پیش تولید اول باید خودم حل بشوم درموضوع، لوکیشن،شخصیتها، بازیگران و بعداً اگر آن اتفاق افتاده باشد شروع به کار کنم. در همه کارهایم معمولاً این اتفاق افتاده است و در این کار سینمایی اتفاقاً کمتر از بقیه بود . نمیدانم علتش تعجیل بود یا استرس اولین فیلم یا چیز دیگر ولی هر موقع پیش تولید خوب داشته ام حتماً کارم از کارهای دیگر خیلی بهتر بوده است.
● بداهه پردازی از عناصر اصلی خلق کمدی کلام
روش دیگرم در سر کار این است که به زور کاری میکنم که بازیگر بداهه پردازی داشته باشد ولی حتماً روتوشش میکنم. هرکسی که در کارهای من بوده بالاخره به نوعی بداهه پردازی داشته است . بداهه پردازی فقط در دیالوگ هم نیست بلکه در حرکت، تکان دادن دست، برگشتن سر است و یا هرچیزی که در آن واحد ممکن است اتفاق بیفتد و از پیش تمرین نشده باشد. این چیزها را من دوست دارم و بدون اینکه به بازیگر بگویم سعی میکنیم این اتفاق در او بیفتد که خودش هم از چیزهایی که در خودش هست و منطقی، درست و طبیعی است استفاده کند. مثل خندهها، عصبیت، رفتارها و حرکات خاص خود آن آدم که از آن استفاده میکنم و همیشه جواب داده است. مثلا خانم امیرجلالی چهل،پنجاه سال است که اونجوری میخندیده و عصبی شده است . در نشست اول مثلا میفهمم که نوع دیالوگ گویی و حرف زدنش جوری هست که عصبی و پرخاشگر به نظر میرسد و چقدر جالب در خون و وجودش نشسته است. به این ترتیب سعی میکنم از وجود هر کس به نفع کار استفاده کنم. یکی دیگر از ویژگیهای این کار این بود که چون تجربه کار تلویزیون را داشتم و در کارهای خودم بازی کرده بودم ، فیلم را ۳۵ کار نکردم و تبدیل کردیم برای این که نتیجه را میدیدم،اگر ناراضی بودم دوباره میگرفتیم و اگر راضی بودم که هیچ. این خیلی کمک میکند که همان لحظه نتیجه کار خودت را ببینی و بعد تصمیم بگیری که آره یا نه. در این جا هم به همین شیوه جلو رفتیم.
● جواهری به نام اکبر عبدی
ماجرای انتخاب آقای عبدی قبل از پیش تولید برایم قطعی شده بود .یعنی در آن موقع که به گزینههای هر نقش فکر میکردم برای نقش زن هرچی گشتم دنبال کسی که برای این نقش خوب،شیرین و بامزه باشد و به دل بنشیند به نتیجه ای نرسیدم چون در این سن واقعاً الان بازیگر کم داریم .این بود که رسیدم به این که یک مرد این شخصیت را بازی کند و اولین کسی که به ذهنم رسید آقای عبدی بود به دلیل تواناییهای بسیار بالای ایشان که با استقبال خودشان هم مواجه شد .غیر از این ماجرا حس کردم که این جا به جایی زن و مرد به خیلی چیزهای دیگر هم کمک میکند و جذابیت کلی فیلم را بالا میبرد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان سازمان همکاری اسلامی دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس حسن روحانی
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما جهان مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا ترکیه انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون