سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

درك ارتباط بین JIT , TQM و SCM و اثرات آنها در عملكرد تجاری


درك ارتباط بین JIT , TQM و SCM و اثرات آنها در عملكرد تجاری

JIT , TQM و SCM روش هایی هستند كه در آنها سعی در افزایش كارایی و تاثیر عملكرد یك سیستم است به رغم آن كه تفاوت های موجود در اهداف و انگیزه های این روش ها, گاه به جداسازی آنها منجر می شود اما كوتاه زمانی است كه این سه رویكرد به هم مرتبط درنظر گرفته می شوند

در سال‏های اخیر اقدامات بسیاری برای پیشبرد اجرای فعالیت‏ها صورت گرفته است. سه راهكار جدید تحویل به موقع، مدیریت زنجیره عرضه و مدیریت كیفیت بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته‏اند. گرچه این سه راهكار به صورت جداگانه مطرح می‏شوند اما مانند سه اهرم مرتبط در استراتژی فعالیت‏ها مورد استفاده قرار می‏گیرند. این مطالعه به صورت تجربی نشان می‏دهد كه این سه روش تا چه حد به یكدیگر مرتبط هستند و از سوی دیگر به بررسی نقش آنها در اجرای فعالیت‏های تجاری می‏پردازد. نتایج نشان می‏دهد كه در سطوح استراتژی و اجرایی، میان نحوه نگرش سازمان به این سه راهكار، ارتباط وجود دارد و همچنین درك پویایی زنجیره عرضه و تعهد به كیفیت، بیشترین تاثیر را در فعالیت‏های اجرایی برجای می‏گذارد.

طی سال‏های گذشته برای پاسخگویی به افزایش كیفیت محصولات و كاهش زمان پاسخگویی به بازار و همچنین پایین آوردن هزینه‏ها، مدل‏های جدید ابتكاری و اجرایی معرفی شده‏اند. در میان این الگوها سه مدل هم در مباحث دانشگاهی و هم در زمینه‏های تجربی بیشتر مورد توجه قرار گرفته‏اند كه عبارتند از:

۱- تحویل به موقع

۲- مدیریت كیفیت جامع (TQM)

۳- مدیریت زنجیره عرضه (SCM)

فلسفه JIT بر حذف تلفات و مواد با ساده‏سازی فرایندهای تولید استوار است. كاهش زمان تنظیمات، كنترل گردش مواد و تاكید بر تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه، روش‏هایی هستند كه توسط آنها انبارداری اضافی حذف می‏شود یا كاهش می‏یابد و منابع به صورت كاراتری مورد استفاده قرار می‏گیرد.

روش TQM گسترش و كاربردی كردن فرهنگی رایج است كه در آن بر مشتری‏گرایی، بهبود مستمر، قوی سازی نیروی كار و تصمیم‏سازی براساس اطلاعات تاكید می‏شود. جهت‏گیری طراحی محصولات براساس نیازمندی‏های مشتریان و تمركز بر كیفیت محصولات در تمامی مراحل به عنوان محرك‏های اصلی در افزایش كیفیت محصول و در پی آن عملكرد تجاری بهتر است.

در روش SCM فرایند تصمیم‏گیری به نحوی طراحی می‏شود كه منافع خریدار و تامین‏كننده به طور مشترك در آن دیده شده و هدف، روان‏سازی گردش مواد در زنجیره عرضه است. در مدیریت كارای زنجیره عرضه، محرك‏های اصلی عبارتند از: كاهش زمان انتقال و هزینه مواد و نیز افزایش كیفیت محصول و قابلیت پاسخگویی.

JIT ، TQM و SCM روش‏هایی هستند كه در آنها سعی در افزایش كارایی و تاثیر عملكرد یك سیستم است. به رغم آن كه تفاوت‏های موجود در اهداف و انگیزه‏های این روش‏ها، گاه به جداسازی آنها منجر می‏شود اما كوتاه زمانی است كه این سه رویكرد به هم مرتبط درنظر گرفته می‏شوند. دو روش JIT و SCM به دنبال افزایش كیفیت هستند؛ اولی با استفاده از پیشرفت در فرایندهای تولید و دومی یكپارچه‏سازی فرایندهای تولید و توسعه در زنجیره عرضه. كاربرد موفق روش JIT به هماهنگ سازی تقویم تولید با زمان تحویل تامین‏كننده و نیز خدمات ارائه شده توسط تامین‏كنندگان (از نظر كیفیت محصول و اطمینان از تحویل به موقع) بستگی دارد. تمامی اینها مستلزم افزایش ارتباط تنگاتنگ با تامین‏كنندگان و یكپارچه‏سازی برنامه‏های تولید با برنامه‏های تولید تامین‏كنندگان است. این فرض وجود دارد كه وقتی سه روش یاد شده به خوبی تعریف شوند، می‏توانند نشان دهنده عناصر یك استراتژی كاربردی یكپارچه باشند.

اسنل و دین دریافتند كه تمایز بین TQM و JIT بسیار مشكل است زیرا این دو از المان‏هایی مشترك برخوردارند. مفهوم یك استراتژی یكپارچه كاربردی، عناصر متفاوتی را پدید می‏آورد اما تجربیات و راهكارهای تكمیلی تولید مفاهیم جدیدی نیستند. پتانسیل‏های استراتژیك مهمی در مدیریت یكپارچه و همچنین در زمینه به كارگیری تكنولوژی‏های تولید پیشرفته همراه با JIT و روش‏های مدیریت وجود دارد. ادعا می‏شود كه جریان‏های ساده فعالیت‏هایی كه به طور خودكار ارزش افزوده به همراه دارند و نیز توسط جابه جایی، ذخیره‏سازی و دوباره كاری قطع نمی‏شوند، همزمان می‏توانند باعث رسیدن به اهداف توسعه‏ای و كاهش هزینه‏ها شوند.

در حالی كه نظریه به كارگیری روش‏های مختلف كاربردی در یك استراتژی كاربردی واحد خالی از ارزش نیست اما شواهد تجربی محدودی درباره اثرگذاری این استراتژی بر كارایی وجود دارد. فلین و همكارانش نشان دادند كه روش‏های JIT و TQM یكدیگر را به صورت دوطرفه تقویت می‏كنند و این هماهنگی به صورت مثبت باعث افزایش كارایی تولید می‏شود. آنها همچنین دریافتند كه عوامل متداول فراساختاری بر این كارایی موثرند. ناكامورا و همكاران نشان دادند كه دو روش TQM و JIT در افزایش كارایی تولید موثر هستند؛ در حالی كه TQM اثر بیشتری بر این كارایی می‏گذارد. در مقابل دین و اسنل ثابت كردند كه روش‏های مدیریت كیفیت بر كارایی اثر می‏گذارند؛ در حالی كه JIT این اثر را ندارد. ساكا كیبارا و همكاران اعتقاد داشتند كه روش JIT فقط زمانی می‏تواند بر كارایی اثر بگذارد كه یك فراساختار كیفیت مدار و استراتژیك با آن همراه شود. تن و همكاران نشان دادند كه TQM باید با فعالیت‏هایی كه درصدد تفهیم سازی تامین‏كننده برای رسیدن به منافع در عملكرد تجاری هستند، همراه باشد. ارتباط واضح بین JIT ، TQM و SCM در پرسش را پدید می‏آورد: ۱- كدام یك از عناصر JIT ، TQM و SCM با یكدیگر درارتباطند؟ ۲ – این سه شیوه چگونه كارایی تجاری یك كارخانه را تحت الشعاع قرار می‏دهند؟

هدف از این مطالعه نیز پاسخگویی به این سوالات است. ابتدا در مورد JIT ، TQM و SCM توضیحاتی داده می‏شود و اثرات آنها بر اجرا مورد بررسی قرار گیرد. سپس جزئیات روش تحقیق و تحلیل آماری نشان داده شده است و به دنبال آن، بحث در مورد نتایج و كاربرد این نتایج در مثال‏های عملی آمده است.

●مروری بر ادبیات موضوع

▪تحویل به موقع (JIT)

از زمان معرفی این مبحث (JIT) و انتشار مقالات درباره مفاهیم اصلی آن مانند كاهش زمان تنظیمات، كاهش تولید اضافه، استفاده از Kanbans‏ها، زمانبندی سطوح تولید و اجرای عملیات تعمیرات و نگهداری پیشگیرانه، مطالعات بسیاری درباره كاربرد JIT صورت گرفته است. این مطالعات ارتباطات بین JIT و سایر فعالیت‏های تولیدی، ارتباطات فروشنده و مشتری و كاربرد JIT را مورد بررسی قرار می‏دهند. اثرگذاری استراتژی JIT بر كارایی و به ویژه كارایی تولید، موضوع بسیاری از این مطالعات بوده است. نتایج همواره نشان داده‏اند كه اجرای روش JIT ارتباط تنگاتنگی با كیفیت، بهره‏ انبارداری (گردش انبار) و توان عملیاتی دارد. مطالعات بسیاری هم نشان داده‏اند كه افزایش كارایی تجاری ارتباط بسیار نزدیكی با روش JIT دارد. همچنین با استفاده از این روش در زمینه، پیشرفت‏های قابل مشاهده‏ای حاصل شده است.

▪مدیریت جامع كیفیت (TQM)

به رغم گستردگی ادبیات و مباحث TQM این موارد تا همین اواخر بیشتر به صورت توصیفی بوده‏اند و به همین دلیل در هدایت یك سازمان به سمت برقراری برنامه‏های مدیریت كیفیت، ناكارا نشان داده‏اند. اواخر دهه ۱۹۸۰ تلاش‏هایی برای تعریف ساختار اساسی مدیریت كیفیت صورت گرفت. در سال‏های اخیر مطالعات بسیاری برای یافتن ارتباطات بین كیفیت و اجرا انجام شده است. اندرسن و همكاران نشان دادند كه راهبری آینده‏نگر، همكاری‏های داخل و خارج سازمانی، مدیریت فرایند و نیروی كار، ساختار كلیدی مدیریت كیفیت هستند. از دیدگاه آنها، این ساختار عامل رضایت مشتری است. ساختارهای مشابهی هم در سایر مطالعات مشخص و نشان داده شد كه در كیفیت محصول، كارایی تولید و مقیاس‏های دقیق‏تر و گسترده‏تر برای سنجش كارایی تولید، اثر مثبتی دارند. شواهد محدودی دال بر تاثیرگذاری مدیریت كیفیت بر عملكرد تجاری وجود دارد. ویلسون و كولیر نشان دادند كه منطق اصلی جایزه ملی كیفیت مالكم بالدریج این است كه رهبری سیستم، مدیریت كیفیت و نیز عملكرد تجاری را هدایت می‏كند. بنا به مطالعات صورت گرفته، چارچوب این جایزه نه تنها نماینده‏ای معتبر برای عنوان TQM است بلكه این ساختار با سایر پارامترها نیز مرتبط است.

▪مدیریت زنجیره عرضه (SCM)

تاكنون برای مدیریت زنجیره عرضه تعاریف مختلفی ارائه شده است. اما نكته مهم این است كه زنجیره عرضه دارای یك سری فعالیت‏های همگراست كه هدف آنها ایجاد ارزش افزوده برای مشتری است. به رغم این حقیقت كه تصور می‏شود در زنجیره عرضه باید فرایندهای حمل و نقل، پشتیبانی و خرید با فرایند تولید همسو باشند، در عمل و بنا بر سابقه قبلی مدیریت زنجیره عرضه، مدیریت پشتیبانی و تامین مواد اولیه را تحت‏الشعاع قرار می‏دهد. براساس دیدگاه SCM در پشتیبانی، تمركز بر هماهنگی فعالیت‏های پشتیبانی كارخانه در زنجیره ارزش است. بیرون كشیدن مواد از زنجیره عرضه در پاسخ به الگوهای تقاضا، به جای وارد كردن آنها در زنجیره عرضه در پاسخ به پیش‏بینی‏ها، به سازمان این امكان را می‏دهد كه به تقاضاهای نامعلوم پاسخ موثر داده و جریان‏ها را در زنجیره عرضه سرعت دهد و مدیریت انبارداری را بهتر پیاده كند و سطوح خدمات رسانی خود را بهبود بخشد. این درست مترادف با مفهوم سیستم‏های پشتیبانی یكپارچه است. تمركز عرضه مترادف با روان‏سازی و منطقی سازی اصول عرضه است و به یكپارچه سازی عرضه‏كنندگان به منظور توسعه محصول و فعالیت‏های تولیدی منجر می‏شود. مدیریت زنجیره عرضه نشان دهنده كاهش و روان‏سازی عرضه‏كنندگان به منظور تسهیل در ارتباط بین آنها، افزایش اتحاد عرضه‏كنندگان كار با عرضه‏كنندگان به نحوی كه انتظارات را برآورد و دخیل كردن تامین‏كنندگان در فرایندهای بهبود محصول به منظور استفاده از توانایی‏ها و تجربیات آنان است. این موضوع سبب خواهد شد كارخانه‏ها نه تنها از منابع خارجی آسانتر استفاده كنند و این منابع قابلیت انعطاف با نیازهای تولیدكننده را داشته باشند بلكه تجربیات، توانایی‏ها، تكنولوژی و كارایی عرضه‏كنندگان نیز به درون سیستم راه یابد.

مدیریت عرضه و مدیریت پشتیبانی ـ هر دو ـ بر كارایی تاثیر می‏گذارند. سابقه پشتیبانی نشان می‏دهد كه هماهنگ‏سازی‏های درون كارخانه‏ای، یكپارچه‏سازی عملكردها مثلاً یكپارچه‏سازی پشتیبانی یا خرید، استراتژی پشتیبانی مشتری‏مدار و مدیریت پشتیبانی به عنوان فعالیتی یكپارچه كاملاً با عملكرد اجرایی مرتبط هستند. از دیدگاه عرضه، بهبود عرضه، شراكت عرضه‏كننده، درگیری عرضه‏كننده و انتخاب منابع به صورت استراتژیك بر كارایی عملیات خرید اثر می‏گذارند. به علاوه تمامی این عوامل بر كارایی تجارت خرید تاثیر دارند.

نازنین حبیب‏اللهی

منبع

OMEGA the International Journal of Management Science accepted on ۲۳ March ۲۰۰۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.