پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
قاعده گمشده
موجهای آب حوض حیاط، نمیگذارند تصویر خانه روی آب آرام بگیرد. انگار خانه دارد میلرزد و هر آن ممکن است فرو ریزد و دیگر نشانی از آن خانه باقی نماند. با این تصاویر، فیلم«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» آغاز میشود. زندگی مشترکی که مانند تصاویر آن خانه قدیمی با یک موج ساده میلرزد و هر آن ممکن است نابود شود.
آقای منصور محمودی و همسرش محدثه، ۲۳ سال است که زندگی مشترک خود را آغاز کردهاند و دختری ۱۴ ساله به نام نگین دارند. آنها تصمیم دارند که تغییری در خانهشان بدهند که میراث گذشتگان است. ساناز، خواهرزاده محدثه، پس از هفت سال، به بهانه ایجاد تغییرات در این خانه، به همراه همسرش رامتین، قدم به این خانه میگذارند.
شیوه زندگی ساناز و رامتین، در تقابل با ساختار سنتی خانواده آقای محمودی است. منصور که ۲۰سال است برای سیگار کشیدن به توالت انتهای حیاط میرود، با زنی روبهرو میشود که بیپروا، سرمیز شام، سیگارش را روشن میکند. زنی که بوی سیر ، پیاز و آشپزخانه نمیدهد و به قول منصور «اجتماعی» است. در ظاهر خانواده محمودی مشکلی ندارند و از زندگی با یکدیگر رضایت دارند.
باآمدن عامل بیرونی -ساناز و رامتین- تعادل این خانواده به هم میخورد و به پوچ بودن آن احساس رضایت، پی میبرند. منصور با دیدن ساناز، احساس خلأ در زندگی خود میکند و دیگر کدبانوگری محدثه به چشمش نمیآید. او از محدثه میخواهد از آشپزخانه بیرون بیاید و کمی به خودش برسد. در مقابل رامتین حسرت آشپزی ایرانی را دارد و آرزو دارد که ساناز کمی از کدبانوگری محدثه یاد بگیرد.
این عدم رضایت از زندگی و جستوجوی خوشبختی گم شده، وجه بارز تمام شخصیتهای فیلم است. آدمهای این روایت، حسرت زندگی دیگری را دارند و نمیبینند هر آنچه دارند. حتی در سکانسی محدثه به رامتین میگوید از زندگیاش راضی است اما خودش هم میداند که دروغ میگوید؛ در سکانس اتاق خواب، منصور و محدثه هر کدام یک سوی تخت نشتهاند و هر کدام نگاهشان سوی دیگری است. انگار فاصلههایی است که خودشان را در خصوصیترین زوایای زندگی به رخ میکشند.
از سوی دیگر، فیلم روایت زندگی سه نسل متفاوت از زنان است. نسل اول، محدثه است که با عقاید سنتی خو گرفته است و جوانیاش را برسر این عقاید گذاشته است. او در دهه چهارم زندگی، با یک علامت سوال بزرگ روبهرو شده است و احساس میکند زندگیاش را باخته است. نسل دوم، ساناز است که جسارت تغییر دادن زندگی خویش را دارد و بر تمامی قواعد نانوشته اجتماعی عصیان میکند. نسل سوم، نگین است که فقط نظارهگر است و شیفته دنیای جدید. احساس میکند زندگی پدرو مادرش، پر از سدهایی است بر سر راه او برای لذت بردن از زندگی.
مضمون اصلی روایت، درباره مرزهای عصیان است و تا به کجا باید پیش رفت. خانه، نماد زندگی این زوج است. ساناز و رامتین آمدهاند تا این خانه را جای بهتری برای زندگی کنند اما آیا با برداشتن ستونها و دیوارها، سقف این خانه پابرجا خواهد ماند؟ محدثه در واکنش به برداشتن ستونها و دیوارها میگوید:
قاعده از دستمون نره!»
منصور هم در پاسخ میگوید:
اصلا قاعده چی هست؟
هدف روایت، یافتن قاعده گمشدهیی است که ستون این خانه است و با از بین رفتنش، سقف یک زندگی پایین میآید و یک زندگی ویران میشود هر چند که سالها قدمت داشته باشد.
خانه، شخصیتی است که در روایت حضوری نمادین دارد و روایت با تصویر او آغاز میشود. با این توصیف، حضورش در فیلم کمرنگ میشود و فقط در چند دیالوگ به آن اشار میشود. ضعف فیلم، ساختن فضایی است که خانه را به رخ بکشد و روند ویرانیاش را تصویر کند. شخصیت خانه باید در فرآیند گرهافکنی و طرح کشمکشهای اهالی خانه، جایگاه بارزتری مییافت. حتی بهتر بود سکانس پایانی با ویرانی خانه، تلفیق میشد.
سکانس پایانی با نگاه بهت زده دختر منصور و محدثه به پایان میرسد. شخصیت این دختر، در طول روایت فراموش میشود و فقط در برخی صحنهها، حضور دارد و تنها در یک سکانس همراه ساناز میشود و در یک سکانس دیگر، هم صحبت با رامتین. از سکانس پایانی میتوان نتیجه گرفت که کارگردان قصدش ساختن شخصیت ناظر برای نگین است؛ لذا باید در روایت، نگین ناظر ویرانی رابطه پدر و مادرش باشد که در تضاد با وجه پنهانکاری خانوادههای سنتی است. این موقعیت، سبب شخصیتپردازی ضعیف نگین شده است.
شخصیت ساناز، با بازی ترانه علیدوستی بسیار خوب پرداخت شده است. زنی اغواگر که در چارچوب قواعد سینمای ایران تعریف شده است. شخصیت پیچیده که ضمن عصیانگری بر فرهنگ پنهانکارانه سنتی، لایههایی از زندگیاش را پنهان میکند. زنی که شاد است و در هر جمعی، حضورش را به رخ میکشد اما در کنج اتاق، هق هق گریه سر میدهد.
این دوگانگی و عدم شفافیت در خواستهها و عقاید، وجه بارز تمام شخصیتهای فیلم است. منصور که دوست دارد همسرش مانند ساناز اجتماعی باشد، در مقابل کوچکترین تلاش همسر و دخترش موضع میگیرد. رامتین که نمیخواسته استعداد ساناز در آشپزخانه از بین برود، شیفته سفره سنتی ایرانی است. این دوگانگیها در زندگی این دو زوج، سبب شده است فاصلهیی بین آنها بنیان نهاده شود و هر کدام از آنها زندگی جداگانهیی برای خودشان شکل بدهند. عنوان فیلم، زندگی مشترک آقای محمودی و بانو است که در این وضعیت و در غیاب آن قاعده گمشده، به زندگی منفصل این زوج بدل شده است.
سعید احمدی پویا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست