دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

ایران و جایگاه ژئوپلیتیكی آن


ایران و جایگاه ژئوپلیتیكی آن

ایران از قدیم الایام چهارراه تمدنها محسوب شده و از نظر موقعیت دریایی و زمینی از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار بوده است پس از جنگ دوم جهانی و شكست آلمان در خاك اتحاد جماهیر شوروی و تسلط بلامنازع آن كشور بر قلب زمین و پس از اهمیت یافتن نظریه ریملند به جای نظریه قلب زمین , امریكاییان تاكنون به عنوان اصل دوم سیاست خارجی خود سعی در تسلط بر اراضی و آبهای منطقه ریملند داشته و حاضر به عقب نشینی از این مناطق چه در دوران جنگ سرد و چه پس از آن نبوده اند

سرزمین‌ ایران‌ به‌ دلیل‌ دارا بودن‌ ارزش‌های‌ خاص‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ از دیرباز صحنه‌ حضور بیگانگان‌ و موردتوجه‌ و علاقه‌ جهانیان‌ بوده‌ است‌. سابقه‌ حضور قدرت‌های‌ استعماری‌ در این‌ منطقه‌ به‌ اواخر قرن‌ هجدهم‌ باز می‌گردد. ارزش‌ ژئوپلیتیكی‌ ایران‌ به‌ حدی‌ است‌ كه‌ هرگونه‌ تغییری‌ در حاكمیت‌ آن‌ می‌توانسته‌ است‌ موازنه‌ منطقه‌یی‌ و جهانی‌ را برهم‌ زند. در دوران‌ قبل‌ از سال‌ ۱۹۱۷ میلادی‌ یا دوره‌ حاكمیت‌ تقریبا بلامنازع‌ بریتانیا بر خلیج‌ فارس‌ و تنگه‌ هرمز، رقابتی‌ بین‌ آن‌ كشور و دولت‌های‌ روسیه‌، آلمان‌ و فرانسه‌ وجود داشت‌. پس‌ از آن‌ دوره‌ و جایگزینی‌ دولت‌ جوان‌ و پرقدرت‌ امریكا در منطقه‌، تلاش‌ برای‌ حفظ‌ نفوذ و كنترل‌ بیگانگان‌ بر خلیج‌ فارس‌ و منطقه‌ ادامه‌ یافت‌.

دلایل‌ این‌ علاقه‌مندی‌ نه‌ تنها برای‌ امریكا بلكه‌ برای‌ اتحاد جماهیر شوروی‌، ژاپن‌ و كشورهای‌ اروپایی‌ را می‌توان‌ به‌ شرح‌ زیر برشمرد:

الف) حجم‌ زیاد ذخایر نفتی‌ و گازی‌ شناخته‌ شده‌ در این‌ منطقه‌.

ب) ثروت‌ ناشی‌ از صادرات‌ نفت‌ و گاز در كشورهای‌ منطقه‌ خلیج‌ فارس‌ و بازار مناسب‌ صادرات‌ كالاهای‌ جهانی‌ به‌ این‌ كشورها.

ج‌) موقعیت‌ جغرافیایی‌ خلیج‌ فارس‌ و قرارداشتن‌ آن‌ در مركز یا محل‌ تلاقی‌ و پیوند بخش‌ شرقی‌ و غربی‌، شمالی‌ و جنوبی‌ ریملند.

در دوران‌ جنگ‌ سرد منطقه‌ خلیج‌ فارس‌ و كشور ایران‌ به‌ دلایل‌ یادشده‌ از موقعیت‌ كاملا استراتژیك‌ و ارزش‌ والای‌ ژئوپلیتیكی‌ برخوردار بود. به‌ همین‌ دلیل‌ از یك‌ سو روسها طالب‌ دسترسی‌ به‌ آبهای‌ گرم‌ خلیج‌ فارس‌ و تنگه‌ هرمز بودند و از سوی‌ دیگر رقیب‌ سرسخت‌ آنها یعنی‌ امریكا كه‌ در دوران‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ جایگزین‌ دولت‌ استعماری‌ انگلیس‌ شده‌ بود توقف‌ برنامه‌های‌ توسعه‌طلبانه‌ روسها را می‌خواست‌. برای‌ امریكاییان‌ در كنترل‌ داشتن‌ نظام‌ سیاسی‌ ایران‌ به‌ عنوان‌ كشوری‌ با ۱۴۰۰ كیلومتر مرز آبی‌ در خلیج‌ فارس‌ می‌توانست‌ نقش‌ بسیار ارزنده‌یی‌ در حفاظت‌ منطقه‌ و مقابله‌ با قیام‌های‌ مردمی‌ یا شورش‌های‌ ضدغربی‌ مانند شورش‌ ظفار بر ضد سلطان‌ قابوس‌ داشته‌ باشد. از همین‌ رو نقش‌ ژاندارم‌ منطقه‌ به‌ شاه‌ ایران‌ محول‌ گردیده‌ بود. در سال‌ ۱۹۷۹ میلادی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ پیروزی‌ رسید و در سال‌ ۱۹۹۱ میلادی‌ رقیب‌ سرسخت‌ ایالات‌ متحده‌ امریكا یعنی‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ از هم‌ فروپاشید. با وجود كنار رفتن‌ آن‌ كشور از صحنه‌ رقابت‌ با امریكا و پایان‌ یافتن‌ جنگ‌ سرد، نگرانی‌ امریكاییان‌ از این‌ منطقه‌ همچنان‌ پابرجا است‌.

امریكاییان‌ مدعی‌اند كه‌ امنیت‌ كامل‌ اسراییل‌ و كشورهای‌ عربی‌ تولیدكننده‌ نفت‌ خام‌ و باز بودن‌ مسیر صادرات‌ نفت‌ منطقه‌، آنها را ناچار می‌سازد كه‌ این‌ منطقه‌ را چون‌ گذشته‌ زیر نظر داشته‌ باشند اما آیا پس‌ از گذشت‌ بیست‌ و اندی‌ سال‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، سیاست‌های‌ امریكا تا چه‌ اندازه‌ دستخوش‌ دگرگونی‌ شده‌ است‌؟ آیا جایگاه‌ ژئوپلیتیكی‌ ایران‌ پس‌ از پایان‌ جنگ‌ سرد همچنان‌ مانند دوران‌ جنگ‌ سرد باقی‌ مانده‌ است‌؟ و در صورت‌ مثبت‌ بودن‌ پاسخ‌ این‌ پرسش‌ها دلایل‌ این‌ امر چه‌ می‌تواند باشد؟

● جنگ‌ سرد چه‌ بوده‌ است‌؟ (جنگ‌ سرد چیست؟)

گرچه‌ امریكا و شوروی‌ در دوران‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ از سردمداران‌ متفقین‌ در برابر نیروهای‌ متحد به‌ شمار می‌آمدند اما درست‌ پس‌ از خاتمه‌ جنگ‌، اتحاد آنها تبدیل‌ به‌ یك‌ رویارویی‌ طولانی‌ گردید كه‌ تا سالهای‌ نخست‌ دهه‌ ۱۹۹۰ به‌ طول‌ انجامید. علت‌ اصلی‌ این‌ تضاد و رویارویی‌ را باید در چگونگی‌ شكل‌گیری‌ منافع‌ این‌ كشورها سراغ‌ گرفت‌. ایالات‌ متحده‌ امریكا قصد داشت‌ تسلط‌ و قلمرو نفوذ خود را در نیمكره‌ غربی‌ و آسیا حفظ‌ كند و یك‌ نظام‌ جهانی‌ بازار آزاد را بنیان‌ نهد. باید یادآوری‌ كرد تا قبل‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ نفوذ زیادی‌ در آسیا و در حوزه‌ آبهای‌ اقیانوس‌ هند و خلیج‌ فارس‌ داشتند اما به‌ دلیل‌ هزینه‌ سنگین‌ جنگ‌ و خسارات‌ زیادی‌ كه‌ در طول‌ جنگ‌ بر آنها تحمیل‌ گردید دیگر قادر به‌ حفظ‌ منافع‌ و مستعمرات‌ خود نه‌ تنها در آسیا بلكه‌ در سرتاسر جهان‌ نبودند. از همین‌ رو امریكا كه‌ كمترین‌ خسارات‌ را از جنگ‌ دیده‌ و كاملا از آسیب‌های‌ ویرانگر آن‌ بركنار مانده‌ بود، مترصد گرفتن‌ جای‌ انگلستان‌ بود. تلاش‌ امریكاییان‌ تازه‌ نفس‌ برای‌ تصاحب‌ غنایم‌ جنگی‌ و تقسیم‌ منافع‌ بین‌المللی‌ روسها را مصمم‌ كرد كه‌ نه‌ تنها در اروپا بر كشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ استیلا یابند و آلمان‌ را از لحاظ‌ نظامی‌ ناتوان‌ نگه‌ دارند، بلكه‌ در آسیا هم‌ خود را در منافع‌ امریكا شریك‌ سازند. با وجود تعهدی‌ كه‌ در جریان‌ كنفرانس‌ تهران‌ مبنی‌ بر خارج‌ ساختن‌ نیروهای‌ خود از ایران‌ داده‌ بودند، سیاست‌ مبهمی‌ در پیش‌ گرفتند و در نواحی‌ كردنشین‌ و ترك‌نشین‌ جنبش‌های‌ كمونیستی‌ جدایی‌طلب‌ و استقلال‌خواهی‌ به‌ راه‌ انداختند تا بتوانند به‌ موازات‌ تلاش‌هایی‌ كه‌ در كشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ برای‌ ایجاد دیوار دفاعی‌ مستحكمی‌ در مقابل‌ دنیای‌ آزاد سرمایه‌داری‌ صورت‌ می‌دادند، در منطقه‌ استراتژیك‌ ایران‌ نیز جای‌ پای‌ محكمی‌ به‌ دست‌ آورند، تغییر استراتژی‌ مهمی‌ كه‌ پس‌ از خاتمه‌ جنگ‌ در حال‌ شكل‌گیری‌ بود موجب‌ برهم‌ خوردن‌ موازنه‌ قدرت‌ در سطح‌ بین‌المللی‌ و به‌ وجود آمدن‌ جهانی‌ دو قطبی‌ گردید. قطب‌های‌ جدید شرق‌ و غرب‌ به‌ رهبری‌ روسیه‌ شوروی‌ و امریكا با ایدئولوژی‌های‌ كاملا متعارض‌ و متضاد آشكارا به‌ رویارویی‌ با یكدیگر پرداختند. از دلایل‌ دیگر این‌ رویارویی‌ وجود رهبرانی‌ چون‌ هاری‌ ترومن‌ و ژوزف‌ استالین‌ در امریكا و شوروی‌ بود. از نظر خصوصیات‌ سیاسی‌ و اخلاقی‌ ترومن‌ سیاستمدار زیرك‌تری‌ بود كه‌ از استالینیسم‌ بشدت‌ انتقاد می‌كرد. استالین‌ رهبری‌ مصمم‌ بود كه‌ با آنكه‌ با جهان‌ خارج‌ تماس‌ محدودی‌ داشت‌ اما با اراده‌یی‌ قوی‌ برای‌ كسب‌ قدرت‌ و نفوذ در دنیای‌ پیرامون‌ خود می‌كوشید.

به‌ لحاظ‌ روانشناسی‌ سیاسی‌ هر دو رهبر سوءظن‌ شدیدی‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر داشتند، به‌ همین‌ دلیل‌ آنان‌ مسابقه‌ تسلیحاتی‌ شدیدی‌ را با یكدیگر شروع‌ كردند و میلیاردها دلار صرف‌ ذخیره‌سازی‌ و تهیه‌ كردن‌ سلاح‌ های‌ مخرب‌ اتمی‌ و هیدروژنی‌ و موشك‌هایی‌ با كلاهك‌های‌ اتمی‌ كردند. در پی‌ كنفرانس‌ پوتسدام‌، روابط‌ دو ابرقدرت‌ بشدت‌ تیره‌ شد. اما این‌ روابط‌ متناوبا بحرانی‌ و دوستانه‌ می‌شد. در میان‌ این‌ قهر و آشتی‌ها، رهبران‌ این‌ دو ابرقدرت‌ كه‌ بزرگترین‌ نیروی‌ نابود كننده‌ نسل‌ بشر را در اختیار داشتند، هر بار كه‌ احساس‌ كرده‌ اند منافعشان‌ از طرف‌ كشورهای‌ مستقل‌ یا از طریق‌ جریانات‌ بین‌المللی‌ مورد تهدید قرار گرفته‌ است‌، روابط‌ میان‌ خود را بهبود بخشیده‌ و با یكدیگر آشتی‌ كرده‌ و پشت‌ میز مذاكره‌ نشسته‌ اند. در طول‌ دهه‌ ۱۹۵۰ میلادی‌ جنگ‌ سرد شدیدتر شد. ایالات‌ متحده‌ سیاست‌ محدودسازی‌ جهانی‌ اتحاد شوروی‌ را دنبال‌ كرد و شبكه‌ توافق‌ها و اتحادهای‌ خود را به‌ آسیا گسترش‌ داد. به‌ این‌ ترتیب‌ در اواخر دهه‌ ۱۹۵۰ میلادی‌ ایالات‌ متحده‌ شوروی‌ را با زنجیره‌یی‌ از پایگاه‌ های‌ هوایی‌ و موشكی‌ كه‌ از آنها می‌توانست‌ خاك‌ این‌ كشور را هدف‌ كلاهك‌های‌ هسته‌یی‌ قرار دهد، محاصره‌ كرده‌ بود، در مقابل‌ روسیه‌ شوروی‌ می‌توانست‌ با حمله‌ به‌ اروپای‌ غربی‌ هم‌ پیمان‌ و متحد استراتژیك‌ امریكا، به‌ این‌ تهدیدات‌ پاسخ‌ دهد. در اوایل‌ سال‌ ۱۹۶۰ میلادی‌ با استقرار موشك‌های‌ شوروی‌ در كوبا، جهان‌ بار دیگر گرفتار هراس‌ و نگرانی‌ شدیدی‌ شد و در آستانه‌ یك‌ جنگ‌ هسته‌یی‌ قرار گرفت‌، اما با عقب‌نشینی‌ امریكایی‌ها، روس‌ها نیز موشك‌های‌ خود را از كوبابرچیدند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.