شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

خلاقیت, عنصر گمشده


خلاقیت, عنصر گمشده

در شرایطی که تولید ساده ترین و کم تدارک ترین سریال های تلویزیونی هم دست کم نیاز به بودجه ای به اندازه چند فیلم سینمایی دارند, تله فیلم فضای خوبی برای به تصویر کشیدن ایده های مختلف است

در شرایطی که تولید ساده‌ترین و کم‌تدارک‌ترین سریال‌های تلویزیونی هم دست‌کم نیاز به بودجه‌ای به اندازه چند فیلم سینمایی دارند، تله‌فیلم فضای خوبی برای به تصویر کشیدن ایده‌های مختلف است. ایده‌هایی که گاهی به دلیل تجربه‌گرایی یا ساختار جدید و امتحان‌نشده‌ای که دارند، با ریسک بالایی همراه هستند.

در چنین شرایطی تله‌فیلم، گونه محبوب، بیشتر فیلمسازان و تماشاگران محسوب می‌شود. از موقعیت‌هایی که برای پخش تله‌فیلم مناسب است، مناسبت‌هایی مثل اعیاد و سوگواری‌ها هستند. تله‌فیلم‌هایی که در اعیاد و شادی‌ها یا ایام عادی پخش می‌شوند، آزادی‌های بیشتری در نحوه بیان دارند. مثلا در یک فیلم کاملا جدی و دراماتیک، ممکن است شخصیت‌های فرعی وجود داشته باشند که با موقعیت‌ها و دیالوگ‌های طنزآمیز حال و هوای داستان را عوض کنند.

اما در مورد تله‌فیلم‌هایی که برای مناسبت‌هایی مانند عزاداری ساخته می‌شوند، چارچوبی وجود دارد که فیلمساز باید آن را در نظر بگیرد. چنین تله‌فیلم‌هایی باید با حال و هوای جامعه و حس عموم مردم در ایام سوگواری مناسبت داشته باشند و ارزش‌های مذهبی را رعایت کنند. از سوی دیگر زیاده‌روی در بازتاب دادن حال و هوای سوگوارانه جامعه در مناسبت‌های مذهبی این خطر را به دنبال دارد که این گونه از تله‌فیلم‌ها عبوس و عاری از خلاقیت شوند. همین‌طور موضوعاتی مانند ایمان آوردن، شفا گرفتن، سلوک معنوی، تحول روحی بر اثر برخورد با نشانه‌های مذهبی و عرفانی، نذر و موضوعاتی از این دست، دستمایه اصلی این نوع تله‌فیلم‌ها هستند.

خطر دیگری که متوجه این فیلم‌هاست، تکراری شدن سوژه است که باعث می‌شود بیننده از همان اول بتواند پایان ماجرا را حدس بزند. چون اغلب قصه‌هایی که داستان‌هایی با مضامین معناگرا را به تصویر می‌کشند طبق الگوهایی مشخص پیش می‌روند. اما فیلمسازی که قراردادها را تا حدودی بشکند و سعی کند که خلاقیت را در فیلم خود بگنجاند، کاری متفاوت انجام داده که ارزشمند و قابل بررسی است. مثلا یکی از تله‌فیلم‌هایی که در ایام عاشورا پخش شد، «مقصد» به کارگردانی اصغر نعیمی بود. «مقصد» داستان زن جوانی را بیان می‌کند که دچار بیماری سرطان شده است. همسر این زن با تمام وجود ایمان دارد که او شفا می‌گیرد و سلامتی‌اش را باز می‌یابد. اما «مقصد» بر خلاف آن چه که از اول فیلم پیش‌بینی می‌شد، در طول داستان روندی متفاوت را پیش می‌گیرد. با مرگ زن در اواسط داستان، مرد در مورد اعتقادات و ایمانش دچار تردید می‌شود. در میان تله‌فیلم‌های مناسبتی این رویکرد خاص، باعث شده که «مقصد» فیلمی متفاوت به نظر برسد. «مقصد» از نظر تکنیک‌های فیلمسازی مثل شیوه کارگردانی و تصویربرداری فیلم موفق و قابل تحسینی است. بافت تصویری این فیلم مدیون تصویربرداری خوب امیر معقولی با نور طبیعی و میزانسن دقیق اصغر نعیمی است که با نگاهی سینمایی قاب‌بندی کرده و میزانسن چیده است.

یکی دیگر از تله‌فیلم‌های قابل تحسینی که در این ایام پخش شده، «فرمانده» به کارگردانی علی عطشانی است. عطشانی که به واسطه فیلم‌های سینمایی‌اش مانند «دموکراسی تو روز روشن» و «پوست موز» (که البته پخش ویدئویی شد) شناخته شده است، در تله‌فیلم «فرمانده» هم با تسلط و مهارت عمل کرده است. «فرمانده» در مورد یکی از فرمانده‌های جنگ است که بعد از سال‌ها می‌خواهد بدون این که حرفش را به کسی تحمیل کند، تفکر ارزشی و عقاید خیرخواهانه‌اش را وارد زندگی اطرافیانش کند. این فیلم ثابت می‌کند که عطشانی برعکس بسیاری از همکارانش، تله‌فیلم را دست‌کم نگرفته است. «فرمانده» مجموعه‌ای از دانسته‌ها و تکنیک‌هایی است که عطشانی در قالبی جدید آن را ارائه کرده است. نگاهی به دو تله‌فیلم «مقصد» و «فرمانده» نشان می‌دهد کارگردان‌هایی که عمده تجاربشان را در سینما کسب کرده‌اند، نگاه دقیق‌تر، حرفه‌ای‌تر و نکته‌سنج‌تری نسبت به بقیه دارند و کار کردن آنها در زمینه تله‌فیلم را می‌توان اتفاق خوبی تلقی کرد. البته این فرضیه همیشه نمی‌تواند درست باشد. برای مثال علیرضا امینی، کارگردانی که تجربه سینمایی موفق «هفت دقیقه تا پاییز» و فیلم تحسین‌شده «استشهادی برای خدا» را در کارنامه‌اش دارد، در تله‌فیلم «ریسمان سبز» نتوانسته انتظارات را برآورده کند و اثری کاملا معمولی ارائه داده است. بزرگ‌ترین ضعف فیلم این است که مسیر داستان از اواسط فیلم تغییر می‌کند و به اصطلاح دوپاره می‌شود. «ریسمان سبز» به زندگی خانواده‌ای مسیحی می‌پردازد که به دینشان پایبند و معتقد هستند.

نکته: نگاهی به دو تله‌فیلم «مقصد» و «فرمانده» نشان می‌دهد کارگردان‌هایی که عمده تجاربشان را در سینما کسب کرده‌اند نگاه دقیق‌تر حرفه‌ای‌تر و نکته‌سنج‌تری نسبت به بقیه دارنددر این میان دختر خانواده به خاطر خواب‌هایی که می‌بیند به سمت پیگیری حوادث و اتفاقات عاشورا رهنمون می‌شود. اما در اواسط فیلم، ماجرا به سوی اتفاقات کشیده می‌شود و در آخر دختر می‌فهمد که دختر خانواده‌ای است که در راه پیروزی انقلاب شهید شده‌اند. این تغییر جهت با کمی اغماض قابل درک است اما بدون اغماض قابل درک نیست! نکته مثبتی که در این تله‌فیلم به چشم می‌خورد، شخصیت‌پردازی منطقی و عاری از دسته‌بندی است. یعنی فیلم بازیگران را به ۲ دسته خوب‌ها و بدها تقسیم نمی‌کند، دسته‌بندی سیاه و سفیدی که معمولا تله‌فیلم‌ها و سریال‌های ما از آن مصون نمی‌مانند، اما شخصیت‌پردازی «ریسمان سبز» منطقی است و نگرانی‌ها و در نتیجه عکس‌العمل شخصیت‌ها باورپذیر است.

یکی دیگر از تله‌فیلم‌هایی که به‌گونه‌ای فرزند فیلم‌های سینمایی محسوب می‌شوند، تله‌فیلم «نجوا» به کارگردانی حامد کلاهداری است. «نجوا» شروعی بسیار تأثیرگذار دارد که باعث می‌شود در همان سکانس‌های اول، توجه مخاطب به فیلم جلب شود. این تله‌فیلم تمی دلهره‌آور دارد و اگر دلهره‌ای که با ضرباهنگی تند و طی سکانس‌های پی‌در‌پی در همان اول به مخاطب انتقال داده می‌شود، اینقدر زود جای خود را به آرامش و حل شدن مساله و باز شدن گره داستان نمی‌داد، می‌توانست حتی فیلم سینمایی خوبی هم باشد. اما چند دقیقه تأثیرگذار «نجوا» در همان ابتدای فیلم به سردی می‌گراید و از مابقی فیلم داستانی یکنواخت و بی‌روح می‌سازد. به نظر می‌رسد مدیوم تلویزیون با توجه به پیچیدگی کمترش و این‌که نیاز چندانی به تسلط تکنیکی ندارد برای کارگردان‌های تازه‌کاری مثل کلاهداری مناسب‌تر است و او در عرصه ساخت تله‌فیلم می‌تواند موفق‌تر باشد تا پروژه‌های بلندپروازانه سینمایی.

یکنواختی داستان‌ها و روایت‌هایی که نقطه اوج ندارند و روی یک خط ممتد پیش می‌روند یکی از اشکال‌های تکرارشونده تله‌فیلم‌های ایرانی است. بخصوص در آثار مناسبتی که به الگوهای مشخصی پایبند هستند این اشکال بیشتر به چشم می‌آید. «توکل» و «تفاخر» به کارگردانی عباس خواجوند از جمله تله‌فیلم‌هایی بودند که در ایام عاشورا پخش شد. هر دوی این تله‌فیلم‌ها این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که چه تفاوتی میان آنها و اپیزودهای یک مجموعه عبرت‌آموز وجود دارد که باعث می‌شود اینها به صورت مستقل و در قالب تله‌فیلم پخش شوند. «توکل» و «تفاخر» به سبک اپیزودهای مجموعه‌هایی مثل «کلید اسرار» و «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» شخصیت‌های سیاه و سفیدی دارند که هیچ‌کدامشان لحظه‌ای هم به خاکستری گرایش پیدا نمی‌کنند. سرنوشت هر کدام از شخصیت‌ها از همان ابتدا که معرفی می‌شوند مشخص است و این مساله مهم‌ترین ویژگی مجموعه‌های عبرت‌آموز است. شاید بهتر بود «توکل» و «تفاخر» در قالب ۲ اپیزود این مجموعه‌ها یا یک تله‌فیلم ۲ اپیزودی نمایش داده شود.

با این که مناسبت پخش تله‌فیلم‌های این ایام واقعه عظیم عاشورا بود، اما کمتر تله‌فیلمی ارتباط مستقیمی با عاشورا و پیامدهای آن داشت. در بخشی از داستان بعضی از تله‌فیلم‌ها نقاط اتصالی میان سوگواری و داستان فیلم ایجاد شده بود اما این موقعیت نیز در اغلب موارد در حاشیه قرار داشت. شاید مرتبط‌ترین روایت‌های عاشورایی ۲ تله‌فیلم «روشنی صبحدم» و «سایه برخورشید» باشند که آنها هم به روایت داستان شخصیت‌های فرعی این اتفاق می‌پردازند. یکی از آنها داستان حنظله و دیگری داستان خزیمه را در محور فیلم قرار داده‌اند و حال و هوای آن دوره تاریخی را از زاویه دید آنها روایت می‌کنند. این شیوه روایت کمک می‌کند که بدون تمرکز روی اصل واقعه (که ابعاد عظیم آن به زحمت در قالب تصویر می‌گنجد) به پیامدهای ماجرای عاشورا و تأثیر آن روی جامعه آن روزگار پرداخته شود.

شاید تأکید روی خلاقیت در روایت و استفاده از قالب‌ها و سبک‌های جدید، این تصور را ایجاد کند که کیفیت نهایی یک تله‌فیلم بیش از هر چیز وابسته به داستان نو و غافلگیرکننده آن است اما نکته اصلی اینجاست که حتی یک داستان تکراری که بارها با لحن‌ها و شیوه‌های مختلف روایت شده، در بستر یک مناسبت مذهبی و با رعایت مقتضیات ایام سوگواری، می‌تواند با پرداختی خلاقانه و فکرشده به یک اثر قابل تأمل و جذاب تبدیل شود.

شروینه شجری‌کهن