یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

گامی با یکصد و ده رباعی از استاد «خدیو»


گامی با یکصد و ده رباعی از استاد «خدیو»

از این نگاه شعر واژه ای است که به مانند دیگر واژه ها دنیایی است آکنده از مفاهیم و مصادیق

از این نگاه شعر واژه ای است که به مانند دیگر واژه ها دنیایی است آکنده از مفاهیم و مصادیق. با این تفاوت که از ضمیری ناخودآگاه خیز برمی دارد. شعر را می توان شعوری فرارونده پنداشت که این شعور با تبلور احساس، عاطفه و خیال موجودیت خود را در اجتماع به شکل فرآبند (فرا تجربه) تصویر می کند.

شاعر کسی است که به تعبیری ساده شعر می گوید و این شعر می تواند در قالب هایی کلاسیک چون: غزل، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قطعه، ترجیح بند، ترکیب بند، مستزاد و... باشد و یا این شعر می تواند در قالب هایی نو به مانند: نیمایی، سپید، موج نو، آزاد، حجم سبز، گفتار و یا احیاناً فراگفتار باشد. بنابراین شاعر در هر کدام از قالب هایی که ذکر آن رفت می تواند هنرآزمایی کند. ولی شرط لازم در جهت تصویر کشیدن یک شعر خوب توسط شاعر ابتدا رعایت همین قالب های شعری و دیگر فن و تخصصی است که باید در شعر خود لحاظ نماید. لذا چنانچه شاعر از این دو زاویه به شعر نگاه داشته باشد و از فرهنگ عینیت و دهنیت نیز استفاده لازم را ببرد بی گمان می تواند شعری را با پیامی سازنده و درخور توجه و تأمل به جامعه منتقل نماید.

نکته دیگر این که با توجه به سیر تاریخی ادبیات غنی و پربار میهن و تحولات و تطوراتی که در ازمنه تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران به وقوع پیوسته است و البته تفاوت و احیاناً تمایزاتی را برای شعرا در قالب های متفاوت ذکر کرده اند ولی باز نمی توان گفت کدام شاعر از دیگر شعرا قویتر و موثرتر از برای جامعه شعر سروده اند. چراکه نه سبک شعرا یکی است و نه زبان شعری آنها. دیگر سخن اینکه شاعر در جهت سرودن یک شعر با دو نوع سبک شعری مواجه می شود: نخست شعر جوششی و دیگر شعر کوششی. در شعر جوششی الهام بسیار مؤثر و مرتبط با شعر شاعر می باشد. چه اینکه آنچه سروده می شود فی البداهه بوده و شاعر بدون تفکر و پشتوانه ای بنام اندیشه شعر را می سراید. بنابراین چنین شعری چون از دل برآید لاجرم بر دل هم می نشیند و دیگر اینکه در این نوع سبک شعری معانی تازه و مفاهیم بکری به چشم می خورد که در شعر کوششی دیده نمی شود. ولی در شعر کوششی بدین شکل نیست چه اینکه اندیشه در این نوع شعر کاملاً دخل و تصرف دارد و در خیلی از موارد حاکم بر معناست. شاید بتوان گفت شعر کوششی قطاری است که بر ریل اندیشه در حرکت است و اگر اندیشه نباشد جهشی در کار نیست. دیگر نکته مهم در مورد شعر کوششی که امروزه در جامعه ایران متداول شده، توجه شاعر به مطالعه و به بیانی مطلع کردن خود از ادبیات ایران و جهان و سوق دادن احساس و عاطفه و تخیل را به سمت استنباط از معانی و مفاهیم اشعار شعرا چه در داخل و چه در خارج از میهن.

لذا این مقدمه چینی در جهت بهتر باز کردن فضایی معنایی از برای پرداختن به مجموعه ای است که بنام یکصد و ده رباعی نام گرفته است که از این نگاه سبک اشعار جوششی است. یکصد و ده رباعی مجموعه اشعاری است که در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات «فرادید» تهران به زیور چاپ آراسته شده است. این مجموعه همانطور که در پیشگفتار آن آمده است بعد از فوت شاعر توسط برادر فقیدش حسنعلی مهدوی جمع آوری، گزینش و به چاپ رسیده و در اختیار اهل ادب و هنر قرار گرفته است. همانطور که جناب حسنعلی مهدوی در پیشگفتار همین مجموعه آورده اند، استاد کیومرث مهدوی متخلص به خدیو در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در شهر کرمانشاه و از میان خانواده ای اهل فرهنگ و ادب پا به عرصه ادب و هنر گذاشته اند. از پیشگفتار مجموعه می توان چنین برداشت نمود که استاد خدیو بیشتر فردی پراگراتیسم (عمل گرا) بوده اند تا تئوری پرداز. چه اینکه در خدمت به شعرا و نویسندگان این مرز و بوم دریغ ننموده اند و با تأسیس «انجمن ادبی خدیو» و برگزاری این انجمن در منزل شخصی خود تا بهمن ماه ۱۳۸۹ خود مدعی این فرآیند خدمت گون استاد خدیو در زمینه فرهنگ و ادب می باشد.

استاد خدیو از معدود شعرایی است که در خانواده ای فرهنگی ادبی نضج و بارور شده اند چه اینکه پدربزرگ، پدر و برادر فقید ایشان که زحمت چاپ و نشر این کتاب را با پیشگفتاری مفید و سازنده متحمل شده اند نشان می دهد که جملگی با بستر ادب و هنر عجین و هم آوا بوده اند. بنابراین پیشینه ی فرهنگی ادبی استاد کیومرث مهدوی (خدیو) خود امتیازی است بی بدیل و به خاطر همین بوده که اشعارش دارای درون مایه ای قابل فهم و درک می باشند. این مجموعه دارای یکصد و ده رباعی و سه تا غزل در پایان است. رباعیات شاعر به چند دسته تقسیم می شوند. نخست رباعیات آئینی است دوم رباعیات عارفانه و عاشقانه شاعرند.

با مطالعه رباعیات این شاعر خوش قریحه و فزون ذوق فهمیدیم که شاعر به مانند برجی بر محیط پیرامون شعر در حوزه رباعی محاط کامل دارد و از این بهتر که ادبیات کهن ایران زمین را خوب مطالعه کرده و درک عمیقی را از این ادبیات غنی کسب نموده اند. همانطور که خیلی از دوستان نامبرده از جمله پروفسور سیدحسن امین و دیگر شعرا و نویسندگان از وی به عنوان خیام ثانی یاد کرده اند این قلم نیز با این نگاه همگن و هم نظر می باشم. چه این که این مهم را در اشعار نامبرده به عینه مشاهده نمودم، البته با این تفاوت که زبان استاد خدیو در رباعی در ساختار و محتوای رباعیات آن با خیام در خیلی از زوایا متفاوت است. شاید بتوان گفت استاد خدیو بیشتر در معنا با خیام دارای وجه اشتراکاتی است و در دیگر مواردی که ذکر آن رفته با وی در تفاوت است. بنابراین مطالعه و عمیق شدن در اندیشه خیام و کلاف خوردن با روحیات شعری این شاعر بزرگ مهمترین عاملی است که کیومرث مهدوی را در رباعی تقویت نموده است.

در رباعیات این شاعر ابتدا رباعیات آئینی را ملاحظه می کنیم و بعد این شاعر وارد حوزه عرفان و عشق در بستر رباعی می شود که در این بستر خوب توانسته است احساس خود را به جامعه منتقل نماید. دیگر نکته در رباعیات این شاعر استفاده از زبان سهل (آسان) می باشد. شاید بهترین ویژگی شاعر همین باشد. چه اینکه گزینش واژه ها در شعر بسیار ساده است و با همین واژه های ساده، ساختمانی مجلل در زمینه شعر را بنا می کند. دیگر نکته عمومیت و تعمیم پذیری رباعیات شاعر است چه اینکه شاعر به زیبایی توانسته پیام خود را به مخاطب برساند و این ساده گویی شاعر دیگر ویژگی ویژه ای را بنام تعمیم پذیری بوجود آورده که از نکات بسیار سازنده قلمداد می شود.

در پایان شاعر جهت تنوع و آشنایی لازم سه تا غزل نیز چاشنی رباعیات خود کرده که به نوبه خود دارای جایگاهی درخور توجه می باشند و البته دارای درون مایه ای عاشقانه. ولی با اینکه شاعر در تمام قالب های کلاسیک هنرنمایی کرده اند از این منظر فرارونده ترین هنر نامبرده در قالب رباعی است و همین قالب بوده که ایشان را به شاعری زبردست و پخته مبدل می کند. اکنون چند تا از رباعیات شاعر را با هم بررسی می کنیم. در شعر شماره ی ۹۹ شاعر می سراید:

مهری به دلم فتاده از سیم تنی شیرین سخنی، عشوه گری، گل بدنی

دانم به حریم حرمتش راهی نیست

باید که بسوزم آنچنان سوختنی

در این رباعی آنچه که ابتدائاً به ذهن مخاطب خطور می کند شاید درون مایه ای عاشقانه باشد چه اینکه شاعر سعی نموده ساختار و محتوای شعر را به سمت معانی عاشقانه هدایت نماید. ولی از این منظر این رباعی دارای درون مایه ای عارفانه عاشقانه است یعنی ابتدا معانی عارفانه در شعر شکل می گیرد و همین معانی در گامهای بعدی تبدیل به فهمی عاشقانه می شوند. شاعر در این رباعی توانسته به زیبایی از صنعت تشبیه استفاده نماید و در این صنعت نیز خوب نشان داده ضمن اینکه دیگر صناعات ادبی نیز در این رباعی به مانند تشخیص وجود دارد. (بهترین تشبیهی که خود را در این رباعی نشان داده می توان به گل بدن اشاره نمود که از تشبیهات بکر و تازه است)

و دیگر در شعر شماره ۹۶ که چنین می سراید:

آه دل عاشقان سرانجام گرفت

آدم ز عروس آسمان کام گرفت

در بزم وصال، اختران مست شدند

خورشید ز دست زهره چون جام گرفت

در مصرع اول رباعی ما با صفت «آشنا زدایی» تصادم داریم. صنعت آشنا زدایی بدین سان که شاعر برخلاف خیلی از شعرا با آرامش خاطر سخن از سرانجام دل عاشقان را به میان می آورد و این نوع دیگر گویی خود مصداقی از ایجادصنعت آشنا زدایی است. در مصرع دوم دقیقاً بر خلاف مصرع اول شاعر پا عوض می کند و مصرعی متفاوت ولی موزون را خلق می کند و بهترین واژه ای که این بیت را برجسته نموده عروس آسمان می باشد که نوعی تشبیه بلیغ بوده که پیام این تشبیه تبدیل به ایهام شده است. بنابراین مهمترین ویژگی شاعر این است که دست به تشبیهی ایهام گون زده است به مانند عروس آسمان که «ماه» می باشد. در بیت دوم شاعر از صنعت مراعات نظیر به خوبی استفاده می کند و البته معانی نظیر نیز ناخودآگاه در شعر برجسته می شوند. این رباعی را می توان دارای سبک جدید و زبانی نو برشمرد که درون مایه آن نیز عارفانه عاشقانه می باشد و البته در مصرع سوم شاعر بیشتر به سمت معانی عاشقانه طی طریق می کند.

باز در شعر ۷۱ شاعر می خوانیم:

چشم تو خمار نشئه ی دوشین است

زلف تو شکن در شکن و پرچین است

لبهای تو چو برگ گل سرخ

روی تو به رنگ صبح فروردین است

در این رباعی شاعر توانسته با ظرافت خاصی جوارح معشوق را به طبیعت تشبیه نماید و در این تشبیه نیز بسیار خوب ظاهر شده است. می توان گفت این رباعی نوعی ناتورالیسم معنایی است. ناتورالیسم معنایی بدین معنا که شاعر زبان معنایی طبیعت را به خوبی در شعر خود زنده می کند و به بیانی طبیعت را به حرف می آورد تا که در تشبیه آن یک پایه قضیه باشد و معنای عاشق را کامل نماید. و در دیگر شعر، شعر شماره ۵۳ شاعر است که می سراید:

لبخند تو با نگاه گرمت گیراست

چشمان بلاخیز تو، همچون دریاست

من غرق نگاه موج خیز تو شدم جانم به ره عشق تو محکوم فناست

مهمترین ویژگی این شعر استفاده از مراعات نظیر بوده که تشبیه شاعر را بسیار زیبا می کند. نگاه موج خیز و چشمان بلاخیز را به دریا مانند کردن از نکات بسیار مهم در این رباعی است که به بار معنایی شعر جلایی دیگر بخشیده است. در این رباعی نیز نوعی ناتورالیسم معنایی نهفته است که شعر شاعر را به اوج می رساند.

دیگر امتیاز شاعر در این مجموعه که اغلب در اشعار نو دیده می شود ولی در این مجموعه به چشم می آید عدم انتخاب نام برای اشعار خود می باشد. بنظر می آید شعرایی که نام برای اشعارشان انتخاب نمی کنند بدلیل این است که مخاطب بیشتر با عمق شعر و بار معنایی آن آشنا شود و در واقع بهتر بتواند با شعر شاعر ارتباط برقرار نماید.

و از دیگر صناعات شعری که در رباعیات استاد خدیو پیداست صنعت دیالوگ می باشد. چه اینکه در اغلب اشعار این شاعر ما با دیالوگ دوجانبه و در برخی از اشعار دیالوگ های سه جانبه تصادم داریم. شاعر در این دیالوگ پردازی سعی نموده که در برخی از اشعار خودش حضور نداشته باشد ولی در بیشتر رباعیات یک طرف گفتگو خود شاعر است. بنابراین افق نگاه ها در حوزه ادبیات در ارتباط با صنعت دیالوگ متفاوت است چه این که برخی مرگ مؤلف را در دیالوگ می پسندند و برخی دیگر حضور مؤلف را شایسته می پندارند که در هر دو شرایط رباعی می تواند زیبا باشد.

شاعر باورکردنی نیست/ ولی خودساخته ای ست از قبیله ی باور/ و نویسنده تا می نویسد زنده است/ پس ما می مانیم/ اما بسان رسیده ای در جمع کال.

عابدین پاپی

نویسنده، شاعر و منتقد ادبی