جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مروری بر مجموعه داستان «گریزپا»,نوشته آلیس مونرو


مروری بر مجموعه داستان «گریزپا»,نوشته آلیس مونرو

هرگز خواندن هیچ کتابی این همه برایم طول نکشیده بود و به زحمتم نینداخته بود و این کلنجار رفتن با کتاب و طولانی شدن خوانش اثری که فقط سه داستان نسبتاً کوتاه را در حجمی کمتر از ۲۰۰ صفحه شامل می شود,نه از سر مشغله و بی وقتی و گرفتاری فراوان بود,که تنها دلیلش ضعف در ترجمه و عدم جذابیت لازم برای مواجهه و مطالعه اثر بود

هرگز خواندن هیچ کتابی این همه برایم طول نکشیده بود و به زحمتم نینداخته بود و این کلنجار رفتن با کتاب و طولانی‌شدن خوانش اثری که فقط سه داستان نسبتاً کوتاه را در حجمی کمتر از ۲۰۰ صفحه شامل می‌شود،نه از سر مشغله و بی‌وقتی و گرفتاری فراوان بود،که تنها دلیلش ضعف در ترجمه و عدم جذابیت لازم برای مواجهه و مطالعه اثر بود.«گریزپا» مجموعه‌داستانی است از «آلیس مونرو»،نویسنده شهیر و معاصر زن کانادایی که در جهان به قدر کفایت شناخته شده و اغلب نوشته‌هایش برنده یا دست‌کم نامزد جوایز معتبر و باارزشی بوده‌اند.مونرو چند سال پیش توسط ناشری دیگر و با مجموعه‌داستانی به نام «فرار» و ترجمة بی‌نقص،خواندنی و چشمگیر «مژده دقیقی» به کتابخوان‌های ایرانی معرفی شد که باید همین‌جا اشاره کرد داستان مشترک «فرار» در هر دو کتاب،ترجمه‌ای به مراتب بهتر و درست‌تر از همین داستان با عنوان «گریزپا» در مجموعة منتشرة افق است. مونرو در داستان‌هایش معمولاً به مسائل زنان و دغدغه‌هایشان می‌پردازد.گرچه در داستان‌های او،مردان نیز دارای ارزش و احترام ویژه‌ای هستند ولی اغلب قهرمانان یا شخصیت‌های اصلی آثارش را زنان تشکیل می‌دهند.این نویسندة هشتاد سالة کانادایی علاقة وافری به بررسی و طرح مسائل روانشناختی زنان در قصه‌های خود دارد.در آثار او زنان یا انسان‌هایی فریب‌خورده و ناکامند،یا افرادی نگران و در جست‌وجوی آرامش برای خود و دیگران یا اشخاصی که به کشف و مکاشفه و مشاهده در جامعه می‌پردازند تا هرچه بیشتر از همنوعان خود بیاموزند و با گونه‌های دیگر زندگی و افکار انسانی آشنا شوند. از سوی دیگر داستان‌های او بُرش یا بازتابی از زندگی حقیقی است و به شدت از فضاهای رئالیستی برخوردار است.طوری که وقتی داستانی از او را می‌خوانید،احساس می‌کنید هر چیز درست عین خودش است،همان‌گونه که هست.

از دیگر ویژگی‌های خاص و متمایز داستان‌های کوتاه آلیس مونرو،محل وقوع آنهاست.حوادث داستان‌های او معمولاً در فضاهای مناطق سرسبز اونتاریو رخ می‌دهند. به همین دلیل، بسیاری از منتقدان و صاحبنظران،وسعت کوچک محل رویداد داستان‌های او را با نویسندگان آمریکایی خطة روستاهای مناطق جنوبی مقایسه می‌کنند.ضمن این‌که فضاسازی‌های هنرمندانه با نثر و زبان رواییِ ساده و بی‌تکلف مونرو و همینطور پرداخت دقیق،تحسین‌برانگیز و پُرجزئیاتش درهم می‌آمیزد و به واسطة ابهامات موجود در آن،از نکات مبهم موجود در متن و بافت زندگی، رمزگشایی می‌شود.

در این کتاب،گرچه همة داستان‌ها از سطحی یکسان به لحاظ کیفی برخوردارند اما داستان «حرمت‌شکنی» به سبب انتخاب دختربچه‌ای در مقام قهرمان قصه و سوژة غافلگیرکنندة آن،از اهمیت ویژه و جایگاه به نسبت بالاتری در میان باقی آثار برخوردار است و بیش از دیگر قصه‌ها در خاطر می‌مانَد.«لورن» دختربچه‌ای است که بیشتر از سنش می‌فهمد و به واسطة تربیت خانوادگی‌اش،چیزهای زیادی می‌داند.از جمله این‌که او باور دارد:«بچه‌ها و بزرگسالان می‌توانند با هم ارتباط برقرار کنند و هم‌صحبت باشند»(ص۹۸).اما والدین لورن،راز مهمی را از او مخفی نگه داشته‌اند؛رازی که وقتی شبی «هری»،پدر لورن آن را برملا می‌کند،او شک می‌کند که آیا واقعاً فرزند حقیقی والدینش است یا یک بچة سرراهی؟! ترجمة کتاب نیز با آن‌که در کل چندان مناسب نیست،اما سیر صعودی دارد.ترجمة نخستین داستان افتضاح است.دومی بهتر و روان‌تر است و در سومین داستان،انگار که دیگر مترجم با فوت و فن زبان و شکل جمله‌بندی‌های خاص مونرو آشنا شده باشد، به پختگی و کمال رسیده است. غلط‌های املایی اندکی نیز در کتاب بر آشفتگی متن افزوده است.در «نیرنگ‌ها»،نام «Robin» که «رابین» ترجمه شده،تا پایان داستان مدام با دو شکل «رابین» و «روبین» به چشم می‌خورد.

احمدرضا حجارزاده