یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اسم اعظم


اسم اعظم

برای خشکسالی های جانم ، زمزمی
بی شک
بهارم را به هنگام سحر ، چون شبنمی
بی شک
مرا امشب به خوان روشنای خویش دعوت کن
که در این بزم خوش ، آینه ام را همدمی
بی شک
برای دوری از وسواس و وحشت …

برای خشکسالی های جانم ، زمزمی

بی شک

بهارم را به هنگام سحر ، چون شبنمی

بی شک

مرا امشب به خوان روشنای خویش دعوت کن

که در این بزم خوش ، آینه ام را همدمی

بی شک

برای دوری از وسواس و وحشت های دیو و دد

مرا ای نور بی همتا ، چو اسم اعظمی

بی شک

فکندی لرزه ها بر قامت افراسیاب ترس

که تو در قلعه ی غیرت به دل ها ، رستمی

بی شک

بیا ای بودنت تسکین غم های فراوانم

بیا بنشین که بر هر زخم روحم ، مرهمی

بی شک

****

عید وصال

تلفیق دل و آینه ی خواب و خیالی

چون نور فرادسترس مرز محالی

تصویر همه روشنی از سوی تو پیداست

از بس که چنان اشک سحر ، پاک و زلالی

ای شالی هم نغمه ی آواز قناری

خوش باش که سرمایه ی سرسبز شمالی

در حوض بلورین دلم ، ماهی شوقی

در موج پر از زمزمه ام خواب سفالی

حق دارم اگر تکیه کنم بر تو که دیریست

تا اوج نیاز دل و جانم ، پر و بالی

تقویم مرا با نگه خویش ورق زن

بنگر که در این سال ، مرا عید وصالی

محسن اکرادی ۱۸ ساله

دبیرستان شاهد امام باقر(ع ) کرمانشاه