چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
بچه های تئاتر وسوسه دیده شدن ندارند
بهنام تشکر، سالهاست که بازیگر تئاتر است، اما به عنوان یک چهره، بعد از سریال ساختمان پزشکان شناخته شده است با اینکه جواب هوادارانش را با روی باز میدهد، اما به نظر میآید هنوز با این شهرت تازه اتفاق افتاده اخت نشده و با شلوغی چندان راحت نیست. برای همین گفتوگویم را با همین سوال شروع میکنم.
▪ این طور به نظر میرسد که چندان با شهرت راحت نیستید؟
- من یک کمی خجالت میکشم. البته مردم لطفشان را نشان میدهند و من هم از این خوشحالم. من حتی رویم نمیشود دوستانم که برای دیدن اجرای تئاترم آمدهاند را ببینم. اگر دست خودم بود، برای معرفی و خداحافظی آخر نمایش یا همان ریورانس نمایشها هم نمیآمدم. دوست دارم تماشاگر من را در همان نقش روی صحنه ببیند و تمام شود. همیشه آخرین نفری هستم که برای ریورانس میآیم و اولین نفری هم هستم که صحنه را ترک میکنم. البته اصلا این طور نیست که کسی به من ابراز محبت کند و من جوابش را ندهم، اصلا. ولی خب خیلی با یک سری چیزها راحت نیستم. این اخلاق من است.
اما فکر میکنم کلا بازیگری یعنی دیده شدن.
من خیلی به این بخش بازیگری فکر نمیکنم.
▪ پس به کدام بخش آن فکر میکنید؟
- به خود بازیگری.
▪ خود بازیگری از نظر شما یعنی چی؟
- یعنی فن و فنون بازیگری، یعنی اینکه چطور بهتر و درستتر بازی کنم. من به جنس بازی و اندازه بازیام فکر میکنم و اینکه چطور ابزارهای بازیگریام را پرورش دهم.
▪ چه اتفاقی میافتد که یک بازیگر مطرح و نسبتا قدیمی تئاتر، که هم تجربه کار سینمایی را دارد، هم دوبله، ناگهان سر از یک مجموعه طنز هر شبه تلویزیونی در میآورد؟
- کار در سریالی اینچنینی یک فرصت استثنایی بود. البته باید بگویم که وقتی این پیشنهاد به من شد، خیلی هول نشدم و دستوپایم را گم نکردم و بعد از کلی سنجیدن و فکر کردن، دلم قرص شد و کار را قبول کردم.
▪ قبل از این نقش، پیشنهادی در چنین حد و اندازهای داشتید؟
- قبل از این نقش، اول سریالی را بازی کردم به کارگردانی بهزاد فراهانی که سریالی تاریخی و البته معاصر بود. قرار بود آن سریال در ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقهای تولید شود که البته چند ساعت آن تولید و بعدا به دلایلی منتفی شد. نقش من در آنجا نقش بسیار جدی و حتی کمی خشن بود. کسی که به راحتی آدم میکشت و در واقع بسیار آدم ناراحتی بود. این نقشم در مجموعه ساختمان پزشکان کاملا با آن نقش متفاوت بود.
▪ بازی در کارهای تاریخی سخت نیست؟
- بازی در فیلمها و سریالهای تاریخی واقعا مشکل است. البته منظورم از مشکل، بازی در این کارها نیست بلکه فراهم کردن شرایط مناسب برای اینچنین تجربهها، دشوار است. من به جز این کار با آقای فراهانی قبلا در مختارنامه هم تجربه کوتاهی در این زمینه داشتم و با اینکه نقشم بسیار محدود بود، از آن بسیار لذت بردم.
نوع طنز ساختمان پزشکان، طوری بود که قبلا هم در کارهای دیگری آن را دیده بودیم. موقعیتهای طنزی که در اثر برخورد یک آدم باسواد و باشعور با اطرافیان کم سوادتر از خودش به وجود میآید. نمیترسیدید که تماشاگر این نوع طنز را که قبلا دیده پس بزند و از آن استقبال نکند؟
خیلی زیاد. اینکه میگویم خیلی به خاطر قبول کردن نقشم بود که من میترسیدم به ورطه تکرار بیفتیم. اینکه جنس بازیها شبیه به دیگر کارهای این حیطه باشد. به خاطر همین با وسواس خیلی زیادی به این موضوع فکر کردم. بهخصوص که نویسنده بسیاری از این کارهای دیگر که گفتید هم خود پیمان قاسمخانی بود. از همان اول به سروش صحت گفتم مواظب من باش که اگر جایی نقشم را شبیه کارهای قبلی بازی کردم، متوجهام کنی. سروش صحت هم در تمام این مدت مثل یک عقاب مهربان بالای سر من بود.
▪ نیما افشار در مجموعه ساختمان پزشکان کاملا یک شخصیت بود و تیپ نداشت. این خواست شما بود یا سروش صحت و پیمان قاسمخانی؟
- نیما افشاری که دیدید، ترکیبی بود از شخصیتی که پیمان قاسمخانی نوشت، سروش صحت آن را پروراند و من بازی کردم. البته اوایل به تیپ و شخصیت با هم فکر میکردم. اما بعد به این نتیجه رسیدیم که قرار دادن این آدم جدی در یک فضای طنز، موقعیت جالب و جدیدی را میسازد. البته این بازی من را سختتر میکرد. چون اگر ذهنم درگیر شیطنت میشد و به سمت ساختن تیپ میرفت، کار خراب میشد. یکی دوبار خیلی کوتاه و گذرا این اتفاق افتاد و نیما به سمت تیپ شدن پیش رفت که البته سریع آن را جمع کردیم. تعارض بین این آدم جدی و آن فضای فانتزی و طنز مجموعهای را میسازد به نام ساختمان پزشکان. البته من اصلا فکر نمیکنم که ارزش تیپسازی کمتر از شخصیتسازی است. این کاملا به این بستگی دارد که کار چه چیزی را میطلبد. وگرنه تیپسازی هم جزیی از بازیگری است و اتفاقا هرکسی هم از عهده آن بر نمیآید.
▪ فکر میکنید خودتان از عهدهاش بر بیایید؟
- من توی دو، سه تا از نقشهای تئاترم این کار را کردم. بنابراین بله، توانستهام و بعد از این هم میتوانم.
▪ خیلی از بازیگرها برای در آوردن نقشهای جدیشان سراغ مابهازای بیرونی میروند، برای کار طنز هم همینطور است؟ شما الگوی بیرونی برای نیما افشار داشتید؟
- نه، من هیچ روانشناسی را به خاطر این کار ندیدم. در واقع خیلی امکان اینکه به مطب روانشناسان بروم و روش کار روانشناسان را بررسی کنم را هم نداشتم. چون جلسههای مشاوره خصوصی هستند. البته دوستان روانشناس زیاد دارم. اما در کل چنین کاری به نظرم خیلی لازم نبود. چون اولا؛ بیشتر اتفاقهایی که برای نیما میافتد به شغلش ربطی ندارد، دوما متنهای پیمان قاسمخانی اینقدر کامل بود که از روی متن پیش برویم و احتیاجی به کارهای اضافی دیگر نباشد.
▪ بازیگرهای دیگر مجموعه ساختمان پزشکان، همگی قبلا تجربه طنز داشتند، این شما را نمیترساند؟
- اوایل چرا، خیلی زیاد. مدام از سروش و پیمان میپرسیدم که کار خوب است؟ اصلا تصوری از فیدبکی که قرار بود این سریال داشته باشد نداشتم، من که هیچ، بقیه هم که قبلا کار طنز کرده بودند، هم تصوری نداشتند. اما این ترس، فقط چند روز طول کشید. چون با بچهها رفیق شدیم و آنقدر در کار به هم کمک میکردیم که همه چیز راحت و آسان شد. به هر حال این ترس به من کمک هم کرد. چون میدانستم که با یک تیم حرفهای در این زمینه روبهرو هستم و این خوب بود.
▪ فکر میکنید اگر زمان پخش و فیلمبرداری سریال یکی بود، کار بهتر در میآمد؟
- خوشحالم که این اتفاق نیفتاد. با اینکه واقعا مشتاق بودم حاصل کار را ببینم. ولی اینطوری ما فرصت بیشتری برای تمرین داشتیم. به اضافه اینکه اگر زمان پخش و فیلمبرداری یکی بود، خطر اینکه بخواهیم دیده شویم و اصطلاحا لوس بازی در بیاوریم وجود داشت. البته با تیم خوبی که ساختمان پزشکان داشت من چنین اتفاقی را بعید میدانم ولی به هر حال این خطر کمی وجود داشت.
▪ نوشتههای پیمان قاسم خانی چه قدر جای بداهه گویی دارد؟
- خیلی کم، خود ما هم دنبال بداههگویی نبودیم. همه چیز حسابشده و حرفهای و تمرینشده بود. در واقع اگر هم بداههای بود، سر تمرینها درمیآمد نه زمان ضبط.
▪ تکیهکلام شما (واژه اساسا) از کجا آمد؟
- یک بار من در دیالوگها یک اساسا گفتم، سروش گفت جالب است این را نگه دار. اساسا از اینجا آمد. بعدها دیگر بچهها در متنها هم این اساسا را نوشتند. هر چند خودم فکر میکنم یک جاهایی دیگر شورش را درآوردهام اینقدر اساسا، اساسا میکنم.
▪ به نظرتان موقعیت طنز با کدام یک از همبازیهایتان بیشتر اتفاق میافتاد؟
- با همه، ولی خب شقایق دهقان، هومن برقنورد و بیژن بنفشهخواه با فاصله کمی از بقیه قرار داشتند.
▪ اتفاقی که برای خیلی از بازیگران طنز می افتد، این است که دیگر برای کارهای جدی، جدی گرفته نمیشوند. شما نگران این نیستید؟
- نه. همین الان دارم در یک تلهفیلم بازی میکنم به کارگردانی منوچهر هادی به اسم «پاپوش» که یک نقش بسیار بسیار جدی است. ضمنا فکر میکنم این چیزی که شما میگویید در مورد کاراکتری که من بازی کردم، چندان مصداق نداشته باشد، چون کاراکتر به خودی خود طنز نیست و این شرایط و موقعیت است که آن را خندهدار میکند.
▪ تجربه بازی در تئاتر قطعا روی بازی تلویزیون تاثیر میگذارد. برعکسش هم صادق است؟
- مسلما هر کاری به کار بعدی کمک میکند. حتی تلویزیون به تئاتر. تجربه کار در فضایی که قبلا تجربه آن را نداشتهام قطعا روی تجربه بازیگری من به طور کلی حتی ناخودآگاه تاثیر میگذارد.
▪ خیلی از بازیگران تئاتر معتقدند پول و درآمد مهمترین دلیل آمدن تئاتریها به تلویزیون است. پول برای شما کجای این انتخاب بود؟
- اول به خودم فکر میکردم، بعد خودم را در کار هر شبی مجسم میکردم و در درجه سوم هم پول قرار داشت؛ البته اینکه میگویم درجه سوم معنیاش این نیست که با هر مبلغی حاضر بودم کار کنم. آن اوایل حتی یکبار قهر کردم آمدم بیرون. همه تعجب کرده بودند که این دیوانه است. نقش اول یک کار هرشبه را به خاطر پول رد میکند؛ البته آن موقع نمیدانستم آقای چگینی (تهیهکننده کار) اینقدر خوشحساب است! من اهل چانه زدن نیستم، میگویم یا این، یا این نه. ولی نهایتا با پادرمیانی سروش صحت، هم من و هم آنها کمی کوتاه آمدیم و به توافق رسیدیم. به هر حال اینطور نبود که من به خاطر اینکه چهره نبودم، پول کم بگیرم. به نظرم با توجه به حجم بازیام مبلغ مناسبی گرفتم.
▪ حالا که چهرهتان شناختهشده است، مبلغ درخواستیتان هم بالا خواهد رفت؟
- قطعا از این به بعد پیشنهادهایی که به من میشود با مبلغ بالاتری خواهد بود.
▪ وسوسه دیده شدن باعث نمیشود که در تئاتر حضورتان کمرنگ شود؟
- نه، بچههای تئاتری خیلی وسوسه دیده شدن را ندارند؛ البته نمیخواهم جدا کنم. بالاخره همه ما یکی هستیم. مگر کل تئاتر و سینمای ما چقدر است که این طوری هم دستهبندی کنیم.؟ اما نه، من دست و پایم را گم نخواهم کرد؛ نه از نظر مالی و نه از نظر بازیگری.
▪ به کارگردانی فکر میکنید؟
- به کارگردانی برای تئاتر فکر میکنم.
▪ فقط فکر میکنید؟
- نه، خیلیها میگویند این کار را انجام دهم. دو، سه تا نمایشنامهخوانی خوب هم داشتهام. هرچند نمایشنامهخوانی کارگردانی آنچنانی ندارد. اما یک متن خیلی خوب هم از یک نویسنده متبحر آمریکایی هست که احتمالا به زودی آن را به صحنه خواهم برد.
▪ یک جایی گفته بودید که کارها را با همسرتان میخوانید ایشان هنرمند هستند؟
- بله. همسرم درس بازیگری خوانده و در تئاتری هم که اخیرا داشتیم وی طراح لباس بود.
▪ نظر وی در مورد کارتان چه بود؟
- به نظرم راضی است. همیشه در خانه در اتاقی که اسمش را اتاق فکر گذاشتهایم، کارها را با هم میخوانیم و مشورت میکنیم.
▪ پسرتان شما را در تلویزیون میشناسد؟
- بله میشناسد. عاشق تیتراژ کار هم هست. اوایل دایم فقط من را نگاه میکرد، تلویزیون برایش عجیب بود انگار که فکر میکرد کداممان واقعی هستیم. یکبار دیگر هم که هومن برقنورد سرم داد میکشید، عکسالعمل نشان داد.
▪ شما متولد کجایید؟
- بندر انزلی. خانهای که در آن به دنیا آمدم هنوز هم در ۲۰۰متری دریاست.
▪ اهل کتاب خواندن هستید؟
- بله، این اواخر کتاب همسر سروش صحت، خانم سارا سالار به نام «احتمالا گم شدهام» را خواندهام که کتاب بسیار جالبی بود. میرای کریستوفر فرانک هم شاهکار است. کاملا میشود آن فضا را تجسم کرد. آن کتاب را خیلی دوست دارم.
نگین درخشان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا غزه بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس خلیج فارس دولت دولت سیزدهم شورای نگهبان حجاب لایحه بودجه 1403
روز معلم سلامت هواشناسی تهران قوه قضاییه سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی دستگیری شورای شهر تهران پلیس
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بانک مرکزی ایران خودرو کارگران سایپا دلار قیمت طلا بازار خودرو مالیات تورم
سریال تلویزیون سینمای ایران سینما موسیقی دفاع مقدس رسانه ملی تئاتر فیلم کتاب
رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه نوار غزه حماس روسیه عربستان یمن ترکیه افغانستان نتانیاهو اوکراین
فوتبال استقلال رئال مادرید پرسپولیس بایرن مونیخ سپاهان تراکتور لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
اینستاگرام اپل تبلیغات گوگل ناسا سامسونگ آیفون همراه اول ماه
بارندگی دیابت کاهش وزن ویتامین مسمومیت قهوه خواب بارداری کبد چرب