گاهی به زیر دستانت نگاه کن

دو سال پیش که در شرکتی کلاس‌های آموزشی برگزار می‌کردم متوجه شدم یکی از کارمندان که هر روز تا دیر وقت در شرکت مشغول کار است، از درد کمر و مچ دست رنج می‌برد. او پس از مدتی متوجه دیگر …

دو سال پیش که در شرکتی کلاس‌های آموزشی برگزار می‌کردم متوجه شدم یکی از کارمندان که هر روز تا دیر وقت در شرکت مشغول کار است، از درد کمر و مچ دست رنج می‌برد. او پس از مدتی متوجه دیگر قادر نیست این درد و رنج را تحمل کند بنابراین به این امید که مدیران شرکت صندلی و کیبوردش را تعویض کرده و نوع استاندارد آن را در اختیارش قرار دهند، موضوع را با آنها در میان گذاشت. او در این مدت با جان و دل کار کرده بود و مطمئن بود که خواسته‌اش بلافاصله اجابت می‌شود. ولی مثل اینکه اشتباه فکر می‌کرد. باورش نمی‌شد خواسته‌اش را رد کرده باشند جواب داده بودند این کار دیگران را نیز متوقع می‌کند، ما که نمی‌توانیم هرکس هر تجهیزاتی خواست برای تهیه کنیم. ۷۸۲;او از این که مدیران مشکلاتش را درک نکرده بودند بسیار ناراحت شد ولی چاره‌ای نداشت می‌بایست با همان شرایط به کار خود ادامه می‌داد.

مدتی گذشت و درد کمرش رو به وخامت گذاشت. او مجبور شد علی‌رغم میل مدیران که به شدت به او نیاز داشتند مرخصی استعلاجی بگیرد و در نهایت خود را به تیغ جراحان بسپارد. پزشکان تأیید کردند که مشکل او ارتباط مستقیم با شرایط کاری‌اش داشته است و او را تشویق کردند از مدیران شرکت به دادگاه شکایت کند. دادگاه پس از بررسی‌های کارشناسی به سود او رای داد. مدیران شرکت که مدتی از غیبت او متضرر شده بودند این بار مجبور شدند غرامت هنگفتی بپردازند و او هم دیگر حاضر نشد در آن شرکت کار کند. کسی چه می‌داند شاید با پولی که گرفته بود می‌خواست برای خودش کار و کاسبی جدیدی دست و پا کند. شاید تمام آنچه مدیران پرداختند در مقابل اعتماد از دست رفته کارکنان هیچ بود. این جریان برای سایر کارکنان شرکت حامل این پیام بود که شرکت به آنها و نیازهایشان اعتنائی ندارد و جو نارضایتی تمام شرکت را فرا گرفت. آنها حتی به کوچک‌ترین مسائلی که پیش از این به آن دقت نمی‌کردند هم، حساس شدند و مدام غر می‌زدند. برخی اوقات پاک کردن چنین برداشت‌های منفی از ذهن کارکنان سالیان متمادی طول می‌کشد.

این یک اصل کلی است و فرقی نمی‌کند که شما رئیس یک شرکت بزرگ باشید و یا یک فرد کاملاً عادی؛ هر عملی که از ما سر می‌زند حتی سخنانی که بر زبان می‌آوریم می‌تواند موجب افزایش یافتن و یا کاهش اعتبارمان نزد دیگران شود.

امروزه ثابت شده است که نیروی انسانی مهم‌ترین رکن هرگونه فعالیت اقتصادی است و برخلاف تصور عامه، پول، حرف اول و آخر را نمی‌زند. برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های نیروی انسانی مدیران می‌بایست نیازهای کارمندان خود را شناسائی و به آنها توجه نمایند و گرنه روزی بهای سنگینی برای این بی‌توجهی خواهند پرداخت.