چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

جبران اشتباه


جبران اشتباه

روزی روزگاری گاریچی ماهری در چین زندگی می‌کرد. او گاریچی حاکم منطقه بود. یک‌روز گاریچی بطور اتفاقی همراه حاکم از دهکده محل زندگی خود رد می‌شد که یکی از همسایه‌ها او را دید و …

روزی روزگاری گاریچی ماهری در چین زندگی می‌کرد. او گاریچی حاکم منطقه بود. یک‌روز گاریچی بطور اتفاقی همراه حاکم از دهکده محل زندگی خود رد می‌شد که یکی از همسایه‌ها او را دید و متعجب شد. به سرعت به سوی خانه گاریچی دوید و به زن او گفت: بیا ببین چه کسی گاریچی حاکم است، شوهر تو گاریچی او شده. زن ازخانه بیرون دوید و شوهرش را دید که با افتخار و غرور و در حالی‌که سرش را بالا گرفته بود حاکم مغرور را در دهکده می‌چرخاند. بعد از ظهر آن روز وقتی مرد گاریچی به‌خانه بازگشت، همسرش با او صحبت نکرد. مرد از او پرسید: «چرا ناراحتی؟» و زن پاسخ داد: «من دیگر نمی‌توانم با تو زندگی کنم.» مرد که آشفته شده بود پرسید «چرا؟» زن در جواب گفت: «به‌حاکم نگاه کن که با چه غروری به انسان‌ها نگاه می‌کند. تو نیز مثل او هنگام راندن درشکه سرت را بالا می‌گیری و به مردم فخر می‌فروشی» مرد متوجه اشتباه خود شد و از آن به بعد غرور را کنار گذاشت. او فهمید که برای کسب احترام باید متواضع باشد و نباید به کسی فخر بفروشد. مرد حاکم که متوجه تغییر گاریچی شده بود علت را از او پرسید و او در جواب گفت: همسرم من را متوجه اشتباهم کرده و من نیز رفتارم را تغییر داده‌ام. مرد حاکم که تحت تأثیر قرار گرفته بود او را تحسین کرد و گفت: افتخار می‌کنم که گاریچی‌ام جرأت تغییر و اصلاح اشتباهاتش را دارد.