یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

خوابی بهتر از بیداری


خوابی بهتر از بیداری

چرا نسخه اکران عمومی «خوابم می آد» از نسخه جشنواره بهتر است

این که هرسال درهمین ماه فیلمی کمدی با حضوررضا عطاران روانه اکران شود، اتفاق خوبی است که کاش به یک عادت هرساله تبدیل شود. سال گذشته درهمین ماه«ورود آقایان ممنوع» برپرده بود وامسال‌«خوابم می‌آد» نخستین تجربه سینمایی رضا عطاران درجایگاه کارگردان.

«خوابم می‌آد» درمیان فیلم‌هایی که به اسم کمدی ساخته می‌شوند، کارمتفاوتی است واگرچه هنوز ردپای آثار تلویزیونی رضا عطاران درآن دیده می‌شود، اما درنبود کمدی‌هایی که هم مخاطب عام را راضی نگه دارد وهم بدون لودگی و شوخی‌های تاریخ مصرف گذشته، به آن چه که هدفش بوده می‌‌رسد و انتظار مخاطب خاص را هم برآورده می‌کند.

نسخه اولیه«خوابم می‌آد» که درجشنواره سی‌ام به نمایش درآمد، خوب شروع می‌شد وادامه پیدا می‌کرد، اما در انتها همه چیزبه هم می‌‌‌ریخت و فیلم ازخط داستانی خودش جدا می‌شد، به طوری‌ که انتها وابتدای فیلم را نمی‌‌شد درکنارهم دید وازتماشایش لذت برد.

خنده‌ها وگاهی قهقهه‌ها کم کم فروکش می‌‌کرد وحتی پس ازپایان فیلم حسی دوگانه ومتناقض نسبت به کلیت اثر وجود داشت.

چرخش ناگهانی داستان فیلم درنسخه جشنواره با بقیه ماجرا جوردرنمی‌آمد، ازشوخی‌های کلامی و طنزهای موقعیت فکر شده وبه‌ جای اولیه تا رسیدن به موقعیت آدم‌ ربایی (که البته بازهم یک آدم‌ ربایی معمولی نیست‌) در یک سوم انتهایی هیچ مقدمه و فاصله‌ای نبود و فضای فیلم ناگهانی وبدون زمینه‌چینی لازم و مناسب تغییر لحن می‌داد. دغدغه شیرین(مریلا زارعی) تهیه پول برای عمل کلیه خواهرش است و رضا هم که بعد از سال‌ها بالاخره توانسته با زنی ارتباط برقرارکند، دراین راه همراهش می‌‌‌شود.

فیلم از شروع تلاش آن‌ها برای به‌ دست آوردن پول دچار افت می‌شود و درنهایت با ورود فریبا (ویشکا‌آسایش) دوپاره می‌شد. در نسخه‌ای که این روز‌ها بر پرده سینماست، مخاطب با تماشای سکانس افتتاحیه انتظار حادثه‌ای خارج از روال معمول زندگی رضا را دارد. در شکل فعلی، اتفاقات انتهای فیلم مقدمه‌ای برای شنیدن داستان از زبان رضاست؛ فلاش‌بکی که در انتها به سکانس افتتاحیه فیلم می‌‌‌رسد.

اینکه چطورشخصیت ترسو ومحتاطی مثل رضا درچنین ماجرایی درگیرشده ودیگران را تهدید هم می‌کند، مخاطب را بیشترجذب داستان می‌‌‌کند وارتباطش با فیلم تا پایان حفظ می‌‌شود. برخلاف نسخه قبلی که این ارتباط یکباره وبا شروع بیست دقیقه پایانی فیلم دچاراختلال وانقطاع می‌شد ومخاطب موقع ترک سالن به جای یادآوری لحظات لذتبخش فیلم، درگیراین تغییر بی‌ مقدمه‌فیلم بود.

رضا امیدوارمعلم ۳۹ ساله‌ای که هنوزبا پدر و مادرش زندگی می‌کند و ازارتباط با زن‌ها فراری است، ناگهان عاشق می‌شود، آن‌هم از نوع عشق دریک نگاه.‌‌ همان چیزی که از چنین شخصیتی با این زندگی انتظار می‌‌رود. داستان زندگی ساده و عاشق ‌شدنش از دریچه ذهن خلاق رضا عطاران شکل متفاوتی پیدا می‌کند.

این که آرزوهای رضا با چنین شکلی نشان داده می‌شود، برخلاف اینکه ناراحت‌کننده یا تاثیرگذارباشد، بیشترخنده‌داراست.

برای مثال تصویر رضا را که نوازنده شده به یاد بیاورید؛ دوربین از صورت رضا به دست‌هایش می‌‌‌رسد که برخلاف انتظار به جای نواختن پیانو درحال گردگیری کلاویه‌هاست؛ تضاد میان افسوس رضا از نرسیدن به آرزو‌هایش و تصویری که از او نشان داده می‌شود، موقعیتی ایجاد می‌کند که ترجیح می‌دهید به آن بخندید تا در حسرت ‌خوردن‌هایش با او همراه شوید؛ ایجاد موقعیت طنز در فضایی حسی و عاطفی کاری‌ است که ایرج طهماسب و حمید جبلی پیش از این در فیلم‌هایشان و خود عطاران در سریال‌هایش انجام داده بودند.

بازی اکبر عبدی در نقش مادر رضا بعد از «آدم برفی» دومین حضور وی در نقش یک زن است که البته این بار کاملا جدی است! او با استفاده از میمیک و شیوه بازی با چشم‌ها و زبان، حرکت دست‌ها و جزییات اشتباهات کلامی که معمولا نادیده گرفته می‌شود، این پیرزن ساده را به یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های فیلم تبدیل کرده است.

مجموعه بازی‌های فیلم خوب و یکدست از کار درآمده‌اند؛ از خود عطاران با جویده‌ جویده حرف زدنش تا ناصرگیتی‌ جاه که بعد از سال‌ها در نقشی متناسب توانایی‌هایش قرار دارد.

«خوابم می‌آد» داستان ساده وجمع و جوری دارد که با اضافه شدن فلاش‌بک‌های کودکی تا جوانی رضا و فلاش‌بک‌هایی که رضا درمواجهه با هرموقعیتی به یکی ازآن‌ها اشاره می‌کند، استفاده ازسکانس‌های فیلم‌هایی مثل «کازابلانکا» و«بربادرفته» که رضا سعی می‌کند از دیالوگ‌های آن‌ها برای روبه روشدن با شیرین استفاده کند، سکانس تصادف ماشین که نشان می‌دهد درچنین موقعیتی حتی ماجرایی مثل آدم‌ ربایی هم می‌تواند به داستانی خنده دار تبدیل ‌شود، ماجرای تلفن‌زدن رضا به عنوان آدم ‌ربا موقعیت‌های جذابی خلق می‌کند که تعدادشان در فیلم کم نیست.

نویسنده : فرناز خزاعی