سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

مبانی زیبایی شناسی در اندیشه علامه طباطبایی


مبانی زیبایی شناسی در اندیشه علامه طباطبایی

در میان مفسران ارجمند قرآن كریم كه از موضع و منظری شیعی به تفسیر كلام باری همت گمارده اند, مرحوم علامه محمدحسین طباطبایی مرتبت و منزلتی شایان وشاخص دارد میدان قلندری این روحانی بزرگوار چندان گسترده و وسیع است كه حوزه هایی چون كلام, عرفان, اخلاق, تفسیر, فلسفه و اصول را در خود جای می دهد

افزون بر دامنه فراخ دانایی، عمق و اصالت دیدگاه های ایشان در حوزه هایی كه صاحب اثر و نظرند بسی چشمگیر می نماید. آنچه از پی خواهد آمد مروری بر اندیشه های این حكیم عارف و مفسر اخلاق گرای قرآن است كه اختصاصاً موضوع زیبایی شناسی و علم الجمال را در منظومه فكری ایشان محل تأمل قرار داده است. ذكر این نكته بی سود نخواهد بود كه این مقاله به بهانه بیست و پنجم آبان ماه سالگرد رحلت علامه طباطبایی فراهم آمده است. «ایران»، دست تلخیص در مقاله حاضر برده است.

گروه اندیشه

در بین گرایش های فطری انسان، زیبایی شناسی یكی از ویژگی هایی است كه به حیات وی معنایی خاص بخشیده است. تمایل به زیبایی، علاوه بر آنكه سرچشمه شكل گیری هنر است، خاستگاه اخلاق نیز به شمار می آید. بنابراین می توان حكم كرد كه حوزه زیبایی شناسی وسعت و گستردگی ای دارد كه از امور محسوس و عینی فراتر رفته و امور معنوی را نیز در برمی گیرد. بر همین اساس كاربرد این حوزه در جایگاه های مختلف، معنا می یابد.مباحث مرحوم علامه طباطبایی درباره زیبایی شناسی و هنر - چه در كتب فلسفی نظیر «نهایه الحكمه» و چه در تفسیر عظیم وی یعنی «المیزان» - بسیار اندك است و بحثی منسجم درباره زیبایی و هنر، حتی در حد یك رساله مختصر، در آثار ایشان یافت نمی شود. با وجود این، در ضمن مباحث فلسفی و قرآنی، مطالب مهمی وجود دارد كه می تواند مبنای محكمی در پاره ای از موضوعات زیبایی شناسی و هنر باشد، از جمله این مباحث، «تعریف زیبایی» ، «حقیقت زیبایی»، «منشأ زیبایی»، «ثبات و نسبیت زیبایی» است.مباحث علامه طباطبایی اگر چه در همه آثارش جنبه فلسفی دارد و تحت تأثیر عمیق ملاصدرا است، لیكن می توان آنها را به دو دسته فلسفی و قرآنی تقسیم كرد. ایشان برخلاف ملاصدرا و حاجی سبزواری، در مباحث فلسفی، از اختلاط مباحث با عرفان و قرآن خودداری ورزیده و در فلسفه تابع استدلال و برهان قیاسی است و هیچگاه از شعر و خطابه و مشهورات در كتب فلسفی استفاده نكرده است. در تفسیر نیز، روش ایشان بر پایه تفسیر «قرآن به قرآن» بوده است و هر جا بحثی فلسفی ارائه كرده، آن را در ضمن فصلی جداگانه آورده است. حتی بحث های روایی را از مباحث قرآنی جدا نموده و به این ترتیب در مباحث قرآنی به قرآن وفادار بوده است. البته میان مباحث فلسفی و قرآنی در آثار علامه، تلائم و توافق وجود دارد و هیچ كدام ناقض دیگری نیست. بنابراین در این مقاله، مباحث مرتبط با زیبایی شناسی را تفكیك كرده و آن را در ضمن دو بحث فلسفی و قرآنی بررسی خواهیم كرد.

قبل از پرداختن به بحث اصلی، ذكر نكات زیر ضروری است:

۱. مرحوم علامه طباطبایی به دلیل ذهن قوی فلسفی، اعتبارات علوم را به دقت مراعات می كردند، و هیچگاه مباحث فلسفی را با بحث ها و استدلالات كلامی در نیامیخته اند. از این رو در بحث های عقلی و فلسفی، كاملاً تابع دلیل عقلی هستند و خواننده قدم به قدم مطالب را با برهان و دلیل پیگیری می كند.

۲. در مباحث قرآنی، علامه سعی بلیغی می كند تا موضوعات قرآنی را مبتنی بر خود آیات تبیین كند. به طوری كه هر خواننده ای كه دیدگاه علامه را در تفسیر پیگیری می كند، خود را با تأویلات نابجا و تشابهات روبرو نمی بیند، بلكه تكیه گاه علامه در دیدگاه قرآنی، «محكمات» است كه با روشن بینی و دقت نظر جمع بندی و ارائه شده است.

۳. در حوزه مباحث زیبایی شناسی، بحث های مشترك قرآنی و فلسفی مطرح شده است كه اگر چه عناوین مباحث با یكدیگر متفاوت است، امّا روح مطالب یكی است و خواننده به خوبی پی می برد كه در تفكر علامه طباطبایی میان فلسفه و وحی تناسب وتوافق زیادی وجود داشته است.

زیبایی شناسی و هنر در تفسیر المیزان

برخی فیلسوفان معتقدند كه زیبایی درك می شود اما وصف نمی گردد. به عبارت دیگر، زیبایی و جمال و حسن را غیر قابل تعریف می دانند، امّا مرحوم علامه در تفسیر المیزان در موارد متعددی خوبی و حسن را معنا نموده اند. به نظر ایشان، «حسن عبارت از آن است كه شیء با غرض و هدفی كه از او مطلوب و مقصود است، موافق و سازگار باشد و اجزاء، كاملاً با یكدیگر سازگاری و موافقت دارند.»۱ این تعریف تاحدی، نظر افلاطون درباره زیبایی را نیز تفسیر می كند. زیرا به عقیده علامه «هر چیزی كه موافق باشد با مقصودی كه از نوع آن چیز در نظر گرفته شده است»۲ حسن و زیبایی نامیده می شود و به این ترتیب زیبایی های طبیعی ریشه در تناسب و هماهنگی دارد. «نیكویی صورت انسان، به این است كه چشم، ابرو، گوش، بینی، دهان و سایر اجزای صورت، طوری باشد و حالتی داشته باشد كه سزاوار و شایسته است و به علاوه نسبت هر یك نیز به دیگری، مناسب باشد. در این حال است كه نفس آدمی مجذوب می شود و طبع انسان، راغب و مایل به آن می گردد. چیزی كه برخلاف این باشد برحسب اعتبارات و ملاحظات مختلف و گوناگون، می گویند: بد است، ناجور است و زشت است. بنابراین بدی، یك معنای «عدمی» است، همانطور كه «خوبی» یك معنای وجودی است.»۳

كیفیت پیدایش مفهوم زیبایی

به نظر می رسد اولین باری كه انسان متوجه «خوبی» یا «حسن» شده، از راه مشاهده جمال همنوعان خود یعنی اعتدال خلقت و تناسب قرار گرفتن اعضای بدن نسبت به هم، مخصوصاً هماهنگی و اعتدال صورت بوده است و بتدریج این مشاهده در سایر امور طبیعی محسوس نیز راه یافته است.

انسان، كم كم معنی خوبی و بدی را در مورد افعال خارجی و معنای اعتباری و عناوینی كه از طرف اجتماع مورد عنایت و توجه قرار می گیرد، تعمیم داد. ملاك خوبی و بدی این امور این است كه، با هدف جامعه انسانی یعنی سعادت زندگی انسانی موافق باشد یا نباشد. بدین ترتیب كارهایی هست كه به طور ثابت و مدام خوب است، چون همیشه با هدف جامعه انسانی موافقت دارد مانند عدل و داد. و برعكس چیزهایی، مثل ظلم، همواره و بطور ثابت، بد است، چون هیچگاه با اهداف جامعه موافق نیست. كارهایی هم هست كه خوبی و بدی آن و زشتی و زیبایی آن نسبی است، یعنی نسبت به اختلاف شرایط و زمان و مكان و یا برحسب اختلاف جوامع، خوبی و بدی آن نسبی است۴. خلاصه آنكه انسان معنی خوبی و بدی را با سایر حوادث خارجی - اعم از حوادث فردی و اجتماعی - كه در طول زندگی به انسان روی می آورد، تعمیم داد.

مفهوم حسن و قبیح و حسنه و سیئه در قرآن

یك سلسله حوادث است كه با آرزوهای انسان موافق و با سعادت او در زندگی فردی یا اجتماعی، سازگار است، مانند: عافیت، صحت، گشایش زندگی و نظایر آن. این ها را «حسنات» یا «خوبی ها» می نامند. ولی دسته دیگری از حوادث وجود دارد كه با آمال و همچنین سعادت انسان، سازگار و موافق نیست، مانند: بلاها، محنت ها، فقر، مرض، خواری، اسیری و نظایر آن. این دسته را سیئات یا بدی ها می گویند. بنابراین امور و افعال خارجی با ملاحظه نسبتی كه با «كمال نوع یا سعادت فرد» دارند، متصف به «خوبی» و «بدی» می شوند. پس «حسن» و «قبح» دو صفت «اضافی» است، ولی این اضافه در پاره ای از موارد ثابت و لازم و در موارد دیگری، تغییرپذیر است، مثل بذل مال كه نسبت به مستحق، خوب و نسبت به غیر مستحق، بد است.«حسن» همیشه یك امر وجودی است و «قبح» و «بدی» یك امر عدمی. «قبح» یا «بدی» عبارت از آن است كه یك شیء فاقد صفت «موافقت» و «سازگاری» باشد و اصل یك «شیء» و یا یك «فعل» با قطع نظر از موافقت یا عدم موافقت، یكی است و هیچ تفاوتی ندارد، مانند بذل مال كه در اصل آن، تفاوتی نیست. امّا با ملاحظه به نسبتی كه به مستحق یا غیر مستحق پیدا می كند، صفت خوبی و بدی به خود می گیرد.

منشأ زیبایی ها در قرآن

به نظر علامه طباطبایی مبدأ زیبایی ها، ذات حق و اسماء و صفات حسنای اوست. اگر چه همه مفسرین و متكلمین، به این نظر معتقدند، امّا این سخن را به صورت قول مشهوری كه شایع است، طرح می كنند و حال آن كه مرحوم علامه انصافاً تحقیقی جامع در المیزان به عمل آورده و مقدمات بحث را از لابه لای آیات به صورت روشن و منطقی كنار هم قرار داده است و از آن نتیجه گیری فوق العاده ای می نماید. از آنجا كه این بحث اهمیت فراوان دارد، مباحث مرحوم علامه را در حدی كه با مقاله حاضر مناسبت دارد، از لابه لای مطالب تفسیری جمع آوری و جمع بندی كرده ایم:

الف) تحلیل مفهوم رزق و نسبت آن با زیبایی

زیبایی رزقی است كه خداوند بر اشیا ارزانی داشته است، مرحوم علامه معتقد است: «رزق تنها شامل خوردنی ها و پوشیدنی ها نمی شود، بلكه به تمام چیزهایی كه به آدمی می رسد و انسان را آن ها منتفع می گردد، مانند مال، جاه، فامیل، علم، زیبایی و امثال آن، رزق می گویند.»۵ چنانكه در آیه «یا قوم أرأیتم ان كنت علی بینه من ربی و رزقنی منه رزقاً حسناً، (هود، ۸۸) رزق را در «نبوت و علم» برشمرده است.

مرحوم علامه از آیه شریفه «ان الله هو الرزاق ذوالقوه المتین.» (ذاریات، ۵۸) استنباط نموده اند كه: اولاً رزق در واقع و نفس الامر جز به خداوند منسوب نیست.ثانیاً آنچه مخلوقات به آن منتفع می شوند و از خیر آن بهره مند می گردند، رزق آنها بوده و خداوند رازق آنهاست.

ب) زیبایی و خلقت

به نظر مرحوم علامه، حسن و خوبی و زیبایی لازمه لاینفك خلقت است. یعنی هر كجا كه خلقت باشد. خوبی نیز وجود دارد.

در آیه ۶ سوره زمر و آیه ۲ سوره فرقان آمده است كه خداوند خالق همه اشیا است و از طرفی در سوره سجده آیه ،۷ می فرماید: «الذی احسن كل شیء خلقه...» یعنی خدایی كه همه چیز را به بهترین وجه آفریده است، نتیجه ای كه از این آیات می توان گرفت این است كه هر مخلوقی خوب و زیباست. این حسن و زیبایی لازم لاینفك خلقت است. بنابراین هر كجا «خلقت» است، به نص قرآن مجید، زیبایی نیز هست. اندازه زیبایی مخلوق به اندازه بهره مندی آن از خلقت است. به اعتقاد علامه طباطبایی: «از خدای رب العالمین بسیار دور است چیزی بیافریند كه اجزای آن با هم ناسازگار بوده، هر یك دیگری را از بین ببرد و باطل سازد و در نتیجه، به غرض مطلوب لطمه بزند و یا چیزی بیافریند كه خود خدای متعال را عاجز سازد و مراد خدا از این نظام عجیبی كه عقل را مبهوت و فكر را حیران می سازد، باطل نماید. خداوند می فرماید. «هوالله الواحد القهار» (زمر، ۴)، و در جای دیگر می فرماید: «و هو القاهر فوق عباده» (انعام، ۱۸). نتیجه این آیات این است كه هیچ چیز نمی تواند خدا را مقهور سازد و یا او را از آنچه كه از خلق اراده كرده و از بندگان خود خواسته، عاجز سازد.»

ادامه دارد

پی نوشت ها:

۱. المیزان، ج،۵ ص ۱۷.

۲. المیزان، ج ،۵ ص ۱۲.

۳. المیزان، ج،۵ ص ۱۳.

۴. المیزان، ج ،۵ ص ۱۲-۱۳.

۵. المیزان، ج ،۵ ص ۲۵۷.

علی تاجدینی