جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

اقتصاد در خانواده


اقتصاد در خانواده

هر فردی عضو یک جامعه بزرگی به نام ملت یا امت است و سرنوشت او در بسیاری از امور, تابع سرنوشت آن جامعه بزرگ است و میان او و سایر افراد, نوعی اشتراک, حاکم است

هر فردی عضو یک جامعه بزرگی به نام ملت یا امت است و سرنوشت او در بسیاری از امور، تابع سرنوشت آن جامعه بزرگ است و میان او و سایر افراد، نوعی اشتراک، حاکم است.

همچنین، هر فردی عضو یک جامعه کوچکی به نام خانواده است از آن جا که در این جامعه کوچک، کثرت به وحدت تبدیل می شود، اشتراک در منافع، با شدت و قدرتی بیشتر از آنچه در ملت یا امت حاکم است، به چشم می خورد.

هیچ کس نمی تواند منکر شود که زندگی اجتماعی مستلزم اشتراک است، تنها چیزی که مورد بحث و اختلاف است، این است که: آیا دایره این اشتراک، به قدری گسترش دارد که باید مالکیت های خصوصی را بر طبق مذاق سوسیالیست ها در اموال تولیدی و بر طبق مذاق کمونیست ها، هم در اموال تولیدی و هم مصرفی از بین ببریم، یا این که تا این حد گسترش ندارد و مالکیت هر کسی را باید بر طبق ضوابطی نسبت به اشیایی محترم بشماریم!.

از این قسمت که بگذریم، می بینیم زندگی اجتماعی سراسر اشتراک است. مدرسه ها، دانشگاه ها، مساجد، بیمارستان ها، معادن، منابع طبیعی، بانک ها، ادارات، جاده ها، کارخانه ها، امکانات رفاهی، رادیوها، تلویزیون ها، مجالس مقننه، دولت ها، فرهنگ ومیراث های تاریخی و... همه مشترک است. اگر به کشورهای سوسیالیستی یا سرمایه داری بروی، تفاوتی در این امور، میان آنها نمی بینی.

تنها چیزی که مورد اختلاف است، جنبه اقتصادی و مسأله کار و سرمایه و تولید و توزیع و ابزار تولید و ارزش اضافی و اموری از این قبیل است که دیدگاه های سوسیالیستی، کمونیستی، کاپیتالیستی و اسلامی، درباره آنها مختلف است و ما آنها را در کتاب اقتصاد در مکتب توحید شرح داده ایم.

در جامعه کوچک خانواده، از نظر سرمایه داری می توان جایی برای این بحث باز کرد که: حد و مرز اشتراک در خانواده تا کجاست آیا خانواده، همچون یک شخصیت حقوقی است و هر چه هست به همین شخصیت حقوقی تعلق دارد یا این که هر کس هر چه دارد، متعلق به خودش است.

بدیهی است که آنچه باید در این سلسله بحث ها دنبال کنیم، نه نظر گاه سوسیالیسم و کمونیسم است و نه نظرگاه سرمایه داری، بلکه می خواهیم ببینیم اسلام، مسأله اقتصاد را در خانواده چگونه حل کرده است آیا در این کانونِ وحدت و صفا و صمیمیت و اشتراک در سرنوشت و جذب و انجذاب، مالکیت های فردی به طور کلی از بین می رود، یا این که یکی از اعضا، در جنبه های اقتصادی، محور خانواده می شود و همه اختیارات در تصرف و نقل و انتقال و داد و ستد به دست اوست، یا این که وضع دیگری است.

این مسأله کاملاً روشن است: نوزادی که تازه به دنیا می آید تا چند سالی نیاز به مراقبت و تربیت و امکانات مادی و معنوی دارد تا به مرحله ای برسد که بتواند روی پای خود بایستد و نیازی به کسی نداشته باشد.

در این مدت، تنها پناهگاه او خانواده است و مسلم است که در این پناهگاه، مسؤولیت ها متوجه پدر و مادر است. مادر از لحاظ طبیعی و عاطفی، مسؤولیت ها را می پذیرد و چند ماهی طفل را در رحم خویش می پروراند و بعد از فراغ، او را در دامان پر مهر و با شیره جان خویش رشد می دهد و پس از پایان دوره شیرخوارگی نیز همچنان پیوند عاطفی مادر و فرزند مستحکم می ماند و به همین جهت، برای مادر نسبت به حضانت و شیردادن و پرستاری فرزند، دستوری به عنوان یک تکلیف واجب در منابع اسلامی وجود ندارد. کسی که خودش عاشقانه طفل را در آغوش می گیرد و برای خواب کردن او آهنگ جان نواز (لای لای) که از هر آهنگ و دارویی، مسکن تر و آرام بخش تر است، زمزمه می کند و حاضر است فقط به خاطر ارضای میل مادری، از شب تا صبح در کنار بستر طفل بیدار بماند، چه نیازی به فرمان و دستور دارد! تکلیف با عقل در ارتباط است نه با عاطفه و نه با طبیعت.

اگر این پیوند عاطفی میان مادر و فرزند وجود نداشت، با تکلیف و دستور هم نمی شد مادری را این همه به خاطر کودکی مقید و محدود کرد! به همین جهت، قرآن مسأله شیردادن مادر به کودک را با زبان دیگری غیراز زبان امر و نهی، بیان می کند تا ارزش مقام مادری را بالا ببرد و مشخص کند که اقتضای طبیعت مادری چیست و با مادران چگونه باید سخن گفت! به آیه قرآنی زیر توجه کنیم:.

وَالوالِداتُ یُرْضِعْنَ أوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ؛ (۱).

مادران، دو سال تمام فرزندان خود را شیر می دهند.

یعنی، اقتضای طبیعت مادری این است و نیازی به دستور نیست. بامادر باید با زبان وحی و الهام سخن گفت و او را یاری کرد که در پیچ و خم های زندگی و فراز و نشیب حوادث در نماند و در راه مادری، پیامبرانه معجزه گر باشد.

مادرموسی که به عنوان یک الگوی تمام عیار مادری در تاریخ شناخته شده است. کارش به مرحله ای می رسد که به وسیله وحی، در رابطه مستقیم با خداوند قرار می گیرد و به او گفته می شود که:.

تا آن گاه که از مأموران فرعونی بیم و هراسی پیدا نکرده است، موسی را شیر دهد و همین که دچار بیم و هراس شد، طفل را به دریا بیندازد و ترس و اندوه را از خود دور سازد و مطمئن باشد که خداوند، طفل را به او باز می گرداند و پرچم رسالت را به دستش می سپارد. (۲).

آری، وظیفه مقدس مادری در حدی است که: اولاً مادران با عشق و فداکاری و ایثار، به استقبال آن می روند و برای اجرای آن نیازی به امر و دستورندارند و ثانیاً خدا نیز پشتیبان و یاور مادران است و در جامعه نیز باید همه گونه خدمات و امکانات و برنامه های ارشادی و کمکی برای آنها فراهم باشد تا هر چه بهتر بتوانند فرزندانی لایق و صالح تحویل جامعه دهند.

در محیط خانواده نیز وظیفه مرد است که از لحاظ اقتصادی، امکانات زندگی زن را فراهم کند و در مسیر مقدس همسری و مادری، او را یاری دهد و حتی توسعه بر خانواده، درنظام خانوادگی اسلام از چیزهایی است که توصیه و سفارش شده است. قرآن مجید در این زمینه می فرماید:وَعَلَی المَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالمَعْرُوفِ؛ (۳).

بر پدر است که روزی و لباس مادران را به آنچه نیکوست تأمین کند.

▪ پیشوایان دینی ما می فرمایند:.

سزاوار است که مرد بر خانواده خود از لحاظ اقتصادی گشایش دهد تا آرزوی مرگش را نکنند. (۴).

ملاحظه می کنید که قرآن هنگام طرحِ مسأله تأمینِ نیازِ اقتصادیِ همسر، به آن جنبه (معروف) می دهد و چنان که آشنایان با فرهنگ قرآن می دانند (معروف) در برابر (منکر) است و از لحاظ لغت، معروف به معنای شناخته و منکر به معنای ناشناخته است و اولی در مورد نیکی ها و دومی در مورد بدی ها به کار می رود و در حقیقت، می خواهد بگوید: این که مرد موظف می شود که نیاز اقتصادی همسر را تأمین کند، نباید این گونه تلقی شود که به عنوان یک امر تحمیلی و سرباری است، بلکه همان گونه که عمل مادر، عملی است مقدس و از دل برخاسته، کار پدر نیز باید پاداش یک امر مقدس و برخاسته از اعماق دل و به عنوان تعاون و همکاری باشد.

روشن تر بگویم: ممکن است تأمین نیازاقتصادی یک انسان جنبه (منکر) داشته باشد و از روی ادب و احترام و تکریم صورت نگیرد، بلکه برای پاره ای از انگیزه های غیر عاطفی و غیرانسانی و غیراسلامی صورت گیرد؛ مثل این که انسان کمک ها و خدمات خود را با منت و اذیت همراه سازد. (۵).

چنین کاری از نظر اسلام (معروف) نیست، بلکه منکر است. هرگز سزاوار نیست که شخص در برابرهمسر این گونه عمل کند، بلکه به عنوان یک شریک زندگی و یار و همدم و پاسخگویی به یک نیاز طبیعی و انسانی باید با مسأله تأمین نیازهای اقتصادی او برخورد کند که رمز سعادت و کمال، همین است.

در زندگی خانوادگی، فقط مقررات خشک، حاکم نیست. اشتراک و همفکری و همدردی و فداکاری و ایثار حاکم است. اگر تنها حاکمیت مقررات خشک بود، جا داشت که مرد نیز آنچه را به عنوان (نفقه) به همسر و فرزندان می دهد، به خاطر اسقاط تکلیف باشد و جنبه های عاطفی و اخلاقی را مورد نظر قرار ندهد.

می بینیم که در محیط خانواده، زن بسیاری از مسؤولیت ها را می پذیرد و ایثارگرانه، آنها را انجام می دهد و در برابر آن، انتظار پاداش مادی ندارد، ولی به طور حتم، انتظار پاداش معنوی دارد و طالب این است که مرد - و حتی جامعه - پاسخ ایثارش را به ایثار و اجر و پاداش فداکاری های عاشقانه اش را با فداکاری های عاشقانه بدهند.

هیچ قانونی در اسلام نداریم که به مادر دستور داده باشد که: وقتی از حمل فارغ شد، شیردادن و بزرگ کردن طفل را بر عهده گیرد.

هیچ فرمانی از سوی قانونگزار اسلام صادر نشده است که: زنان را به وظایف خانه داری و خیاطی و آشپزی و خرید لوازم خانه، موظف کرده باشد؛ اما تأمین لباس و مسکن و آذوقه آنها بر مردان واجب شده و در برابر آن، وظایف واجبی نیز برای آنها مقرر گردیده است که تمکین شوهران در روابط همسری و ترک مسافرت های غیرواجب و چیزهایی از این قبیل است.

می گویند: پیامبر گرامی اسلام، کارها را میان دخترش فاطمه و دامادش علی(ع) به پیشنهاد خودشان بدین گونه تقسیم کرد:.

بر فاطمه است که کارهای داخل خانه را و بر علی است که کارهای بیرون خانه را انجام دهد (۶).

اکنون این رویه، در خانواده های مسلمان، سنت پسندیده ای شده است. زنان مسؤولیت های داخل خانه را بر عهده می گیرند و شوهران مسؤولیت های بیرون خانه را. در عین حال، زنان بسیاری هستند که درکارهای بیرون خانه نیز شوهر را کمک می کنند و مردان بسیاری که درکارهای داخل خانه، مددکار زنان هستند.

متأسفانه، بسیارند مردانی که تصور می کنند این سنت پسندیده، یک تکلیف واجب است و به همین جهت، اگر قصور یا تقصیری مشاهده کنند، به مؤاخذه و مجازات، متوسل می شوند. قطعاً زنان بسیاری نیز وجود دارند که گرفتار چنین برداشتی هستند.

باید اینها را آگاه کرد که: مسأله ایثار و همکاری و همدردی مسأله ای است و مسأله تکلیف و وظیفه قانونی مسأله ای دیگر.

اسلام در رابطه با پیمان زناشویی، حداقلِ تکلیف را برای زنان مشخص کرده است و در برابر آن، مردان را موظف به تأمین لباس و خوراک و مسکن مورد نیاز آنها ساخته است.

اما اسلام خواسته است که زن و مرد در چارچوب ازدواج و تشکیل خانواده، کاملاً جذب یکدیگر شوند و در حالت جذب وانجذاب، خود همه مسائل خانواده را حل کنند.

مسأله اقتصاد درمحیط خانواده نیز باید از همین دیدگاه حل شود. از این دیدگاه است که زن در غیبت مرد، به عنوان یک ناظر امین، سرمایه اقتصادی خانواده را پاسداری می کند و حتی با بخل و تنگ نظری، به مصرف آن اقدام می کند و حاضر نیست که سخی و دست و دل باز معرفی شود.

او در مصرف سرمایه اقتصادی خانواده سخت گیر و در برخورد با مردان بیگانه، متکبر است و در آنچه مربوط به آبرو و حیثیّت او می شود، محتاط و ترسوست.

با وجود چنین همسری، مرد با اطمینان خاطر به دنبال فعالیت اقتصادی می رود و موفق می شود که بیشتر از حد نیاز خانواده کار کند و درآمد داشته باشد و درآمد اضافی را پس انداز نماید.

اگر زنان بخواهند به همان وظایف واجب خود اکتفا کنند، مردها نیز هرگز آن گونه موفقیت ها در فعالیت های خویش نخواهند داشت. این جاست که انسان در می یابد که زن ها در زندگی و جنبه های اقتصادی و پیشرفت های اجتماعی، شریک همسران خود هستند و بسیار ظالمانه است اگر مرد تصور کند که هرچه در این زندگی مشترک فراهم شده مخصوص خود اوست و اگر روزی این پیوند مشترک به وسیله طلاق یا وسیله دیگری گسسته شد، زن را باید با همان لباسی که بر تن دارد، از خانه بیرون کرد.

همین مسأله در مورد فرزندان نیز مطرح است. فرزند - اعم از دختر و پسر - در محیط خانه، یار و مددکار پدر و مادر است و تا آن جا که برایش ممکن است خدمت می کند. خدماتی که دخترها در خانه، در همکاری با مادر انجام می دهند و خدماتی که پسرها - غالباً - در همکاری با پدر انجام می دهند، قابل توجه است.

از آن جا که اسلام، اساس را بر این قرار داده است که زندگی خانوادگی تنها با مرگ زن یا شوهر متلاشی شود، برای تقسیم ذخایر مالی خانواده پس از مرگ سهم هر کسی را مشخص کرده است تا هیچ کس، از پاداشِ زحمات خود محروم نماند.

در زندگی خانوادگی، زن و شوهر از یکدیگر ارث می برند. اگر از شوهر فرزندی نمانده باشد، سهم الارث زن یک چهارم و اگر فرزند مانده باشد یک هشتم است و اگر از زن فرزندی نمانده باشد، سهم الارث شوهر، نصف و اگر فرزندی مانده باشد، یک چهارم است.

چنین قانونی نشانگر این است که: زندگی مشترک، در وضع اقتصادی زن و شوهر مؤثر است و هر کدام در مال دیگری شریک است و قطعاً اگر پیوند زناشویی و آن هماهنگی ها و همفکری ها و تعاون ها نبود، وضع اقتصادی زن و مرد به گونه دیگری بود.

تنها زن نیست که در تشکیل سرمایه خانوادگی مؤثر است، بلکه مرد نیز در حفظ آنچه مربوط به زن است می تواند مؤثر باشد و به همین جهت، آیین مقدس اسلام مقرر می دارد که هم زن از شوهر ارث ببرد و هم شوهر از زن.

هدف این نیست که مالکیت فردی درزندگی خانوادگی لغو شود، بلکه می خواهیم بگوییم به فرموده قرآن کریم:.

لِلرِّجالِ نَصیب مِمّا اکْتَسَبُوا وَللِنِّساءِ نَصیب مِمّا اکْتَسَبْنَ؛ (۷).

مردان را از آنچه کسب کرده اند نصیبی و زنان را نیز از آنچه کسب کرده اند، نصیبی است.

زن مالک اموال خویش و مرد نیز مالک اموال خویش است. تا وقتی زن و شوهر زنده اند، خود صاحب اختیار و مالکِ اندوخته خویش هستند، ولی زندگی اشتراکی خانوادگی اقتضا می کند که نه زن از مالکیت شخصی خود دم بزند و نه شوهر. آنها باید همان گونه که شریک عمر و غم و شادی یکدیگر شده اند، شریک اموال یکدیگر نیز باشند و در جمع خانواده (من) و (تو) حاکم نباشد، بلکه (ما) حاکم باشد.

خدیجه، همسر پیامبر گرامی اسلامْ الگوست. پیامبر اسلام تهیدست بود و خدیجه اندوخته ای داشت. به شهادت تاریخ، اندوخته خدیجه به وسیله پیامبر اسلام، به مصرف پیشرفت برنامه های اسلامی رسید.

وقتی یک زن و مرد، در مسائل مالی این گونه با یکدیگر رفتار کنند و زن به عنوان یک ناظر امین، اندوخته شوهر را که همان اندوخته خانواده است، پاسداری نماید و (تو) و (من) برمحیط زندگی آنها حاکم نباشد، کانون خانواده می تواند آن چنان باشد که باید باشد.

زندگی خانوادگی باید استوار بماند و درآمدهای مالی باید به دور از اسراف و تبذیر و دور از سختگیری و تنگ نظری و حتی در حدی که برای اعضای خانواده، گشایشی باشد به مصرف برسد و اگر پس از مرگ زن یا شوهر چیزی باقی ماند، مطابق قانونِ ارثِ اسلام تقسیم شود و اگر خدای نخواسته به وسیله طلاق، پیوند خانوادگی گسیخت، لازم است زحمات و فداکاری های زن مورد توجه و عنایت قرار گیرد و تنها به پرداختن مهریه و نفقه ایام عده طلاق، اکتفا نشود، زیرا چنین رفتاری مسلماً ظالمانه است.

چگونه ممکن است به زنی که تمام نیروی جسمی و فکری خود را در محیط خانواده به کار برده و از صمیم قلب، کارهایی را انجام داده که وظیفه شرعی او نبوده است، اکنون با مهر و نفقه ای او را از خانه خارج کنند و به افتخار طلاق! نایل سازند!.

باید این گونه حساب کرد که: او به طور تمام وقت نیروی خود را در محیط خانواده مصرف کرده است. اگر کارگر یا کارمند در شبانه روزی هشت ساعت در محیط کار خود زحمت می کشد، زن در محیط خانه، به طور تمام وقت، زحمت می کشد.

این گونه زحمات، آن قدر از روی صمیمیت انجام شده که حیف است انسان برای آن ارزش مادی در نظر بگیرد. اگر صفا و صمیمیت به طور کامل و دو جانبه بر محیط خانواده حاکم باشد، سزاوار هم نیست که از ارزش مادی آن سخن گفته شود و حتی تنزل دادن مقام مادر و همسر است؛ اما چه می شود کرد! آن جا که این صمیمیت از میان رفته و وحدت به کثرت گراییده و به جای جذب و انجذاب، دافعه حاکم است، باید همه چیز به حساب آید.

آن بیداری های شب های تاریک، در کنار گهواره یا بستر کودکان را نمی شود با متاع دنیوی سنجید، ولی هنگامی که به واسطه جهالت یکی یا هر دو، کار به متارکه می کشد، باید همه را به حساب آورد. باید این برداشت غلط، که زن را به عنوان یک موجود مزدوری تلقی می کند که فقط از سرمایه و اندوخته خانواده، حق لقمه نان (بخور و نمیری) دارد و برای آن همه زحمات و فداکاری هایش اجر و مزدی قایل نیست، از جان و دلِ مردم زدود.

در محیط خانواده، یا عاطفه حاکم است یا عقل، اگر عاطفه حاکم است (من) و (تو) و مالکیت شخصی، جای خود را به (ما) و مالکیت جمعی می دهد و هیچ یک از زن و شوهر راضی نمی شوند که روح استقلال طلبی بر خانواده حاکم باشد و حق نیز همین است و اگر عقل حاکم است باید اجر و پاداش همه زحماتی که زن، علاوه بر وظایف شرعی و قانونی خود متحمل می شود به حساب آید و دیناری از حقوق مادی او تضییع، نگردد و به جیب مرد ریخته نشود.

خوشبختانه نوع خانواده هایی که به خوشبختی رسیده و از جذب و انجذاب کامل برخوردارند، چنینند و بسیاری از مردانند که حتی در هنگام وصیت، توجه به این حقیقت دارند و علاوه بر آنچه قانون اسلام برای زن مقرر داشته است، سهمی به او اختصاص می دهند و از این رهگذر، نشان می دهند که توجه به زحمات او داشته اند و همین کار آنها، موجب دلگرمی و رضایت خاطر همسران آنهاست.

این گونه رفتارها باید در جامعه مورد قدردانی واقع شود تا مردها بیشتر تشویق شوند و حقوق مادی و معنوی همسران خود را هر چه بهتر در نظر بگیرند تا اسباب تحکیم خانواده ها فراهم تر گردد و کودکان در کانونی هر چه گرم تر و پرمهرتر، تربیت شوند و در عین حال، جامعه برای زنانی که این گونه فداکاری می کنند، ارزشی والاتر قایل شود که سعادت واقعی همین است و به خاطر داشته باشیم که وقتی پیامبر خدا میان دختر و داماد بزرگوارش کارها را تقسیم کرد، فاطمه (س) چنین گفت:.

تنها خدا می داند که چه اندازه خوشحال شدم، زیرا پیامبر خدا مرا از پذیرفتن وظایفی که ویژه مردان است، آزاد ساخت.

پیامبر خدا دوست می داشت که درمحیط خانواده، نیروهای اضافی همسران و مادران، صرف خدمت بیشتر شود تا مردان نیز هر چه بیشتر احساس خوشبختی کنند و به جای خرده حساب های شخصی و فرار از زیر کار، تعاون و همفکری و تشریک مساعی حکمفرما باشد.

در روایات آمده است:.

یک بار بانوی اول اسلام حضرت فاطمه (س) از پدر خواست که برایش خادمی انتخاب کند. پیامبر به او فرمود:.

آیا بهتر از خادم نمی خواهی علی به فاطمه فرمود: بگو می خواهم. فاطمه گفت: بله، پدر، بهتر از خادم می خواهم.

فرمود:.

روزی ۳۳ بار تسبیح خدا می کنی و ۳۳ بار حمد خدا می گویی و ۳۴ بار تکبیر می گویی، اگر هر روز صبح اینها را بگویی، خداوند آنچه از کارهای دنیا و آخرت برای تو مهم است، کفایت خواهد کرد. (۸).

در حقیقت، خانواده الگوی اسلام با راهنمایی پیامبر، به همه خانواده های مسلمان - مخصوصاً به زنان - درس می دهد تا به فکر تجملات و کلفت و خادم نباشند و حتی المقدور با تقسیم کارها، به سادگی زندگی کنند و نسبت به یکدیگر فداکار باشند.

● حسن معاشرت

یک تفاوت بسیار مهم میان انسان و حیوان، این است که حیوان را اگر سیر کنی و نیاز جسمی اش را تأمین نمایی، از نظر عاطفی و اخلاقی، خلأ و کمبودی برایش باقی نمی ماند و با همان زبان بی زبانی ممنون و سپاسگزار است، ولی انسان چنین نیست.

انسان، نیاز دیگری هم دارد که ما آن را نیاز عاطفی و اخلاقی می نامیم. انسان ها نیاز به معاشرت دارند و در این معاشرت باید از یکدیگر صفا و محبت و وفاداری و گذشت ببینند و حداقل، دورویی، خیانت، تزویر و افترا از یکدیگر نبینند.

در زندگی اجتماعی، اگر روش اول حاکم باشد، بسیار ایدآل است و اگر روش دوم حاکم باشد، زندگی سرد و بی روح است، ولی به هر حال قابل تحمل است؛ اما اگر این حداقل هم نباشد، زندگی بسیار تلخ و ناگوار و چیزی شبیه مرگ تدریجی و انتحار است!.

در محدوده زندگی خانوادگی، نیاز به عاطفه و محبت، شدیدتر است و تنها عاطفه و محبت و عشق است که این کانون کوچک را گرم و جذاب می سازد و محیط بسیار مناسب و مساعدی برای آسایش و آرامش و شکوفایی استعدادها و پرورش و تزکیه کودکان به وجود می آورد.

قرآن کریم، برای این که خانواده را استحکام و اعتبار بخشد و مرد را از این که از قدرت خویش سوء استفاده کند، باز دارد، در آیه زیر سه دستور بسیار مهم به مردان می دهد:.

یِا أیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَلا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما ءاتَیْتُمُوهُنَّ إلاّ أنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍٔ مُبَیِّنَهٍٔ وَعاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ فَإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً؛ (۹).

ای مؤمنان! برای شما حلال نیست که اموال زنان را با کراهت آنان به ارث ببرید و مبادا آنها را تحت فشار قرار دهید که مقداری از مهریه ای که به آنها داده اید، از آنها بگیرید و باید با آنها آن گونه که متعارف و پسندیده است، معاشرت کنید و اگر از آنها کراهت دارید، ممکن است چیزی مورد کراهت شما باشد و خداوند در آن چیز، خیر فراوان قرار داده باشد.

دستورات سه گانه ای که در آیه فوق آمده و فلسفه آنها احترام به آزادی و حقوق زن است را توضیح می دهیم:.

۱) ظاهر دستور اول در جمله: (لایَحِلُّ لَکُمْ أنْ تَرثُوا النِّساءَ کَرْهاً) این است که خود زن ها را به ارث نگیرید، ولی با توجه به این که کلمه (کرها) نمی تواند قید توضیحی و احترازی باشد، نظریه علامه طباطبائی - قدس سره الشریف - در تفسیر المیزان (ج ۴، ص ۲۷۱) را توجیح دادیم و به گونه ای که در بالا ذکر شد، تفسیر کردیم؛ البته به ارث بردن زنان، یکی از سنت های شومی بوده که در عرب جاهلیت رواج داشته است. آنها این کار را برای یکی از دو منظور انجام می دادند: اگر خود مایل بودند با همسر پدر - در صورتی که مادر نبود - ازدواج می کردند و اگر مایل نبودند، او را به شوهر می دادند و مهریه او را برای خود می گرفتند.

قرآن مجید جلو هر دو عمل را گرفت، در مورد عمل اول فرمود:.

لاتَنْکِحُوا مِا نَکَحَ ءابِاؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إلاّ ما قَدْ سَلَفَ؛ (۱۰).

همسران پدرانتان را به نکاح خود در نیاورید، مگر آنچه قبلاً انجام شده است.

و در مورد عمل دوم فرمود:.

للرِّجالِ نَصیب مِمَّا اکْتَسَبُوا وللِنِّساءِ نَصیب مِمَّا اکْتَسَبْنَ؛ (۱۱).

برای مردان نصیبی است از آنچه کسب کرده اند و برای زنان نصیبی است از آنچه کسب کرده اند.

بنابراین، هر کس هر چه از راه مشروع به دست می آورد، با رعایت ضوابط اسلامی، متعلق به خودش است و زن نیز از این قاعده، مستثنا نیست.

با توجه به توضیحات بالا روشن می شود که مقصود از جمله: (لایَحِلُّ لَکُمْ أنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً) این است که: شما حق ندارید اموال زنان را از روی کراهت ایشان به ارث ببرید؛ زیرا با این عمل، حقوق آنان را پایمال می کنید و به خواست و اراده و رضایت آنها احترام نمی گذارید (۱۲).

این کار ناپسند را هر زورمندی می تواند انجام دهد، اعم از شوهر یا دیگری و به هر صورت از نظر اسلام، کار ناپسندی است و به خصوص، شوهر حق ندارد زورمندانه، دست به چنین شیوه ای بزند و زن را طوری در فشار ومضیقه قرار دهد که مال خود را به او بدهد.

غالباً آنچه زن دارد، و شوهر ممکن است از راه تضییق و اکراه، از دست او خارج سازد، مالی است که از پدر و مادر خود به ارث برده است و شوهر با رفتار غیر انسانی و غیر اسلامی، چنین می انگارد که خودش وارث اموال پدر و مادر زن بوده است.

۲) معمولاً مرد مبلغی به عنوان مهریه، مدیون زن است یا به او پرداخت کرده است.

بعد از آن که زندگی مشترک زناشویی آغاز شد، بعضی از مردان حریص و طماع، در صدد بر می آیند که یا از دادن مهریه خودداری کنند، یا آنچه داده اند پس بگیرند. این کار، اگر با رضایت زن صورت بگیرد اشکالی ندارد، اما اگر با تضییق و فشار باشد، کاری ناپسند و از نظر شرعی، حرام است.

این گونه مردان، هنگامی بر تضییق و فشار خود می افزایند که بخواهند همسر جدیدی اختیار کنند.آنان برای این که با تحمل هزینه ای کمتر، به خواسته خود برسند، همسر فعلی خود را آن قدر تحت فشار و شکنجه قرار می دهند، تا ناچار بگوید: (مهرم حلال، جانم آزاد).

جمله فوق، ضرب المثلی است که زنان پریشان حال و محروم از عواطف و آزرده از فشارها و شکنجه های شوهر، بر زبان می آورند و با بذل مهر، تن ضعیف و رنجور خود را خلاص و آزاد می سازند.

این گونه اعمال، در نظام خانوادگی اسلام و از لحاظ اخلاق اسلامی محکوم است و باید تربیت اخلاقی و اسلامی مردان، آن گونه باشد که به هیچ وجه، برای رسیدن به مقاصد اقتصادی و شهوانی، زن را تحت فشار و تضییق قرار ندهند.

۱.بقره (۲) آیه ۲۳۳.

۲.قصص (۲۸) آیه ۷.

۳.بقره (۲) آیه ۲۳۳.

۴.عن ابی الحسن(ع) قال: ینبَغی للرجُلِ أنْ یوسِّعَ علی عیالِهِ کَیلا یتمنَّوا موتَهُ (روضهٔ المتقین، ج ۸، ص ۳۷۹.).

۵.قرآن کریم می فرماید: لا تُبْطِلُوا صَدَقِاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالأذی؛ صدقه های خود را با منّت و اذیّت باطل نکنید (بقره(۲) آیه ۲۶۴).

۶.قضی علی فاطمهَٔ بخدمهِٔ مادونَ البابِ وقضی علی علیٍ ّ بِما خلفَهُ (بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۸۱).

۷نساء (۴) آیه ۳۲.

۸.(إنْ قُلتِها فی صبیحهِٔ کلِّ یومٍ کفاکِ اللّهُ ما أهمَّکِ منْ أمرِ الدنیا والآخِرهِٔ. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۴.).

۹.نساء (۴) آیه ۱۹.

۱۰.همان، آیه ۲۲.

۱۱.همان، آیه ۳۲.

۱۲.بدین ترتیب، مقصود از ارث بردن زن، ارث بردن اموال زن است و از نظر ادبی، یا باید کلمه (اموال) در تقدیر باشد، یا باید اسناد ارث به زن - به جای اسناد ارث به اموال زن - مجاز عقلی باشد.

۱۳.بقره (۲) آیه ۲۲۹.

۱۴.روضهٔ المتقین، ج ۸، ص ۳۸۲.

۱۵.روضهٔ المتقین، ج ۸، ص ۳۸۲.

۱۶.نساء (۴) آیه ۱۲۹.

۱۷.روضهٔ المتقین، ج ۸،ص ۳۷۷.

۱۸.روضهٔ المتقین، ج ۸،ص ۳۷۷.

۱۹.وسائل الشیعه، باب ۸۸ (از ابواب مقدمات نکاح) حدیث ۴.

۲۰.روضهٔ المتقین،ج ۸، ص ۳۷۰.

۲۱.همان، ص ۳۶۱.

۲۲.همان ، ص ۳۶۶.

۲۳.همان، ص ۳۶۰.

۲۴.همان، ص ۳۶۲.

۲۵.همان جا.

۲۶.همان، ص ۳۶۵.

۲۷.همان، ص ۳۶۷.

۲۸.همان، ص ۳۶۷.

۲۹.همان، ص ۳۶۷.

۳۰.همان، ص ۳۷۶.

۳۱.همان، ص ۳۶۵.

۳۲.سفینهٔ البحار، ماده (خلق).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.