جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دغدغه های معنویت اندیشی در عصر تجدد


دغدغه های معنویت اندیشی در عصر تجدد

معنویت spirituality که نوعی «احساس آرامش » را برای آدمی پدید می آورد, طیف معنایی مختلفی را شامل می شود و در نظر صاحب نظران یکسان نیست در یک تعبیر, معنویت در گرو نقد و نفی تجدد و اقتضائات آن است که برای رسیدن به ساخت معنویت, باید از رهگذر دین و سنت tradition گذشت

جهانی شدن (یا جهانی‏سازی) را از مقومات و مؤلفه‏های عصر تجدد دانسته‏اند. عصری که در آن، چارچوب‏های مفهومی - معنایی، آدمیان را در بافتی همسان فرو برده، فشرده ساخته و عینیت‏بخشیده است. انفورماتیک، آگاهی‏ها را همسایه دیوار به دیوار کرده و جغرافیای معرفتی افراد را به هم نزدیک نموده است و همین یکه و یکی شدن، «خرده‏فرهنگ‏ها» را تقویت‏ساخته و نگاهها را به «درون‏» معطوف کرده و عاملان و فاعلان فرهنگ‏ها را به تعریفی مجدد از «داشته‏های خویش‏» خوانده است. در این بازیابی‏ها و بازاندیشی‏ها، نوعی «دلبستگی‏» و احساس رضایت و امتناع دیده می‏شود. یکی از این بازیابی‏ها و تفسیرهای مجدد، تلقی‏ای است که «معنویت‏» را بن مایه اصلی دین می‏داند. این تلقی کوشش می‏کند جنبه‏های اشراقی و مثالی و نمادین دین را برجسته ساخته و مدلی مشترک از ادیان به دست دهد و برای رهایی از چالش‏ها و آسیب‏ها و دل‏شوره‏های مدرنیسم، راهکارهایی بیابد.

معنویت (spirituality) که نوعی «احساس آرامش‏» را برای آدمی پدید می‏آورد، طیف معنایی مختلفی را شامل می‏شود و در نظر صاحب‏نظران یکسان نیست. در یک تعبیر، معنویت در گرو نقد و نفی تجدد و اقتضائات آن است که برای رسیدن به ساخت معنویت، باید از رهگذر دین و سنت (tradition) گذشت. در این تلقی - که طرفداران زیادی دارد - راه نجات و رستگاری فقط از طریق عمل به آموزه‏ها و دستورات دینی ممکن است. در این تفسیر، ره‏اورد مجدد که بیشتر تجلی ظواهر و بعد ناسوتی زندگی است، نمی‏تواند نیازها و خواسته‏های روحی آدمی را پاسخگو باشد و منطقا جمع بین تدین و تجدد، پارادوکسیکال ( paradoxical) و ناممکن است; اما این همه معنای معنویت نیست و باید دید چه نظرات و دیدگاه‏هایی در این باب وجود دارد; ذیلا به رهیافت‏های کلان در این موضوع می‏پردازیم.

● معنویت، معادل سنت

یکی از تلقی‏های معنویت‏اندیشی، توجه و برتری دادن به اصل سنت است; یعنی معنویت و رستگاری و رهایی را تنها از گذر سنت ( traditon) می‏توان به دست آورد. در این رویکرد سنت، عبارت است از حقایق یا اصولی که منشا الهی دارند و از طریق شخصیت‏های مختلف و معروف به رسولان و پیامبران، اوتاره تاره‏ها، لوگوس یا دیگر عوامل انتقال برای ابنای بشر و در واقع برای یک بخش کامل کیهانی آشکار شده و نقاب از چهره آنها برگرفته شده است. (۱) چنین معنویتی، معادل دین است و دین در معنای اولیه خود، همان اصولی است که از عالم بالا وحی شده است و آدمی را به مبداش پیوند می‏دهد. معنویت‏سنت گرایانه، رابطه و حضوری است که با امر قدسی (sacred) و با مفهوم راست‏اندیشی (orthodoxy) با مرجعیت (authority) ، با استمرار و انتظام در انتقال حقیقت‏با امر ظاهری (exoteric) و امر باطنی (esotreic) و نیز حیات معنوی، علم و هنر مرتبط است. (۲) این معنویت از درون سنت‏به دست می‏آید و معادل همان حکمت جاویدان (perennialwisdom) است که در دل هر دین استقرار یافته و نوعی سوفیا و حکمتی را شامل شده است که به دلیل برخورداری از منظر ذوقی خود در غرب و شرق عالم، برترین دستاورد بشر محسوب می‏شود.

در تلقی معنوی، انسان‏ها از حیث انسانیت، ذاتا خوب هستند و از مواهب ویژه‏ای برخوردارند; زیرا انسان است که فقط فکر و استدلال و تعقل می‏کند و اهل اختیار و گزینش است و از چنین چشم‏اندازی، معنویت، «مجموعه حقایق همه جایی و همیشگی‏» ( universatruths) است که برای هر کس تعلق خاطر و التزام عملی و نظری دارد. رابطه سنت و معنویت، ناشی از رابطه متافیزیکی آن دوست. سنت از لحاظ ریشه و لغت‏با انتقال برابر می‏شود و دین (religon) در ریشه به معنای «به هم بستن یا پیوند دادن‏» است. دین، انسان‏ها را به هم و با خدا به عنوان اعضای یک جامعه یا ملت قدسی یا چیزی که اسلام امت نامیده است، پیوند می‏دهد. به این معنا دین، مبدا سنت و سرآغازی آسمانی است که از طریق وحی، حقایق و اصول معینی را متجلی می‏سازد.

● دو ویژگی معنویت‏سنت‏گرایانه

۱) کثرت گرایی

نگاه سنت گرا نگاهی خرد و در حیطه رفتارها و مناسک عبادی نیست (یا اگر باشد آن را چندان مورد توجه قرار نمی‏دهد). آنها به جنبه‏ها و ساخت‏های باطنی دین می‏اندیشند و حیطه حلال و حرام را «بر زمینه‏» همان دین معنا و تفسیر می‏کنند. معنویت‏سنت گرایانه توصیه می‏کند «که هر کس اخلاقا و تلوینا ملزوم به باورهای دینی و معنوی خویش است و هیچ کس، دیگری را نمی‏تواند به دین دیگری دعوت کند.» (۳) تکوین دینداری و اخلاق انسانی، اقتضا می‏کند که هر کس در دین خود راسخ و ثابت قدم باشد. زمینه‏های تاریخی، ذهنیت‏های شناختی و طبیعت تکامل اقتضا می‏کند که هندوها به آیین هندوی خویش و مسلمانان به آیین مسلمانی خود و مسیحی به آیین مسیحیت‏خود زندگی معنوی و روحانی داشته باشد. این تصور برای تعدیل این روش است که هر دینی خواهان تکثیر و پیشرفت و جهان‏مداری خویش است و برای تعدیل چنین خواسته‏ای ادیان و زندگی‏های روحانی دیگر، حق حضور و تداوم دارند. به نظر سنت‏گرایان، «وجوه ظاهری‏» دین با هم متفاوت‏اند و همین باعث تقسیم‏بندی‏ها و تمایزات دیندارانه می‏گردد; اما در جنبه‏های مثالی و معنویت‏بخشی دین، نوعی اتحاد و اشتراک وجود دارد و «همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست.» در تلقی کثرت انگار امری قدسی و الوهی، رنگ و لعاب فرهنگی و ظاهری به خود نمی‏گیرد، زیرا عقیده‏ها و باورها، شکل‏های همگون و ناهمگون زمینه‏های مختلف است که تدریجا شکل گرفته‏اند. استراتژی گفت‏وگو بین ادیان، جستجوی راه‏هایی است که این زمینه‏ها و ناهمگونی‏ها را افقی مشترک تفسیر می‏کند. کثرت‏گرایی سنتی این ذهنیت و انگار را نفی نمی‏کند که برای بخشی از ساکنان زمین به جذابیت‏بودایی پی برده است و بخش دیگری از آن، هسته‏ها و لطافت تصوف و عرفان اسلامی را فهمیده و به آن تکیه داده است و شاید اینها ناشی از چالش‏هایی است که تجدد بوجود آورده یا مکتب‏های ظاهر پسند از آن دم زده‏اند.

۲) طبیعت گرایی

نگاه سنت‏گرا به طبیعت، نگاهی از منظر باطنی و رمزی است. کتاب‏های آسمانی این نگرش را پذیرفته‏اند و در حکمت و عظمت آن به نیکی یاد کرده‏اند. طبیعت‏برای دیدن خدا و در صحنه طبیعت و سیر به سوی آسمان قرآن نیز انسان را متوجه پدیده‏های طبیعت می‏کند و آنها را آیات خداوند می‏خواند. دکتر نصر بیش از هر کس دیگر کوشیده است که تفسیری متلائم از معنویت اسلامی و طبیعت ارائه دهد. به نظر وی اسلام از طریق آیات و روایت، بیش از هر مذهب دیگری به طبیعت (و محیط زیست) احترام گذاشته است. طبیعت همیشه آیه و نشانه حکمت‏خداوند بوده و همین خصلت‏حکمت گونه باعث‏شد تا جریان علم عرفی (و سکولاریسم) در جهان‏بینی اسلامی رشد نکند. به نظر وی، علت اینکه چنین چیزی رخ نداد، آن بود که برای مسلمانان، پدیده‏های طبیعت هرگز چیزی جز نشانه‏های (آیات) خدا نیست. در این‏جا هیچ‏گاه پدیده‏ها «فکتها» های محض نشدند; زیرا اسلام از دیدن طبیعت‏به عنوان چیزی جز آثار خدا ابا دارد. بنابراین هماهنگی و توازنی بین انسان اسلامی در مقام خلیفه خدا با طبیعت وجود دارد. به نظر نصر، «معماری مقدس اسلامی، چیزی بیشتر یا کمتر از آوردن نظم طبیعت‏به فضای مصنوعی ایجاد شده به دست‏بشر نیست و این است علت اینکه چرا چنین کسی که بیرون از شهر در دامن طبیعت‏باشد، به مسجد نیاز ندارد که در آن نماز بگذارد. همه طبیعت‏برای مسلمان مسجد است.» (۴)

سنت گرایانی همانند دکتر، نصر معتقدند که منشا بحران‏های زیست‏محیطی و تخریب زمین، ناشی از پیدایش ایده «انسان پرومته‏ای‏» در قبال طبیعت‏بوده است. انسان به جای خدا و طبیعت، خودش را قرار داده و با نگاهی سلطه‏آمیز بر طبیعت‏حاکم شده است. علیه خداوند شورید و عصیان کرد و سرانجام به مجازات عصیان خود رسید. در معنویت اسلامی، هیچ‏گاه انسان پرومته‏ای (آزاد و رها از مقدسات) به وجود نیامد و امکان ظهور نیافت. آنچه اسلام به هر قیمتی از آن می‏پرهیزد، ایده انسان پرومته‏ای یا تایتانیک یا شورشی است که زنجیره‏های وجود را شکسته و استقلال خود را از خدا و جهان اعلام کرده است. همیشه بین انسان اسلامی، در مقام خلیفه، ارتباطی با طبیعت وجود داشت. (۵) از چشم انداز معنوی باطنی می‏بایست‏به طبیعت نگریست و «این نگاه مبتنی بر رویکردی عارفانه است.» وحدت طبیعت نتیجه مستقیم وحدت مبدا حاکم; است وحدتی که باید صورت افسانه‏ای و یا به زبان حکمت و عرفان، پایه و اساس ادیان را تشکیل دهد. (۷)

● معنویت و رهیافت‏های وجودی

رهیافت دیگری متمایز و متفاوت از نگرش سنت‏گرایانه از معنویت وجود دارد، و آن رهیافت وجودی (exestanseal) است و آن توجه به ساحت‏های احساسی و عاطفی و روانی اشخاص است. معنویت، عبارت است از احساس و عاطفه‏ای که شخص از رخدادها و پدیده‏های پیرامونی خود به دست آورد. این احساس معنوی، بعضا معادل دینداری مرسوم و معهود نیست; بلکه شخص در فردیت‏خود احساس گناه یا ثواب می‏کند و چندان به جنبه‏های تعبدی، تقلیدی و عبادی دین نظر نمی‏افکند و اگر می‏نگرد، از نتایج و عملکردهای روان‏شناختی و انسان‏گرایی آن نیز غافل نیست.

● ویژگی‏های معنویت وجودی

سال‏ها تاریخ اندیشه‏ها و مکاتب فلسفی گذشت تا برخی از متفکران پی بردند که نگاه نظام‏وار به جهان و هستی راه به جایی نمی‏برد و عقلانیت انسانی، ضعیف‏تر از آن است تا سیستمی یکپارچه و یونیورسال از کل هستی و همه رخدادهایش ارائه دهد; به طوری که حس درونی انسان را اقناع کند. پیچ و خم‏های معرفتی و شناختی جهان، اجازه تفسیر یکپارچه که ناشی از راسیونالیسم یا ماتریالیسم یا ایده آلیسم باشد، به ما نمی‏دهد. فیلسوفان معرفت‏گرا، متفطن این نکته شدند که اصالت از آن «حقایق عینی‏» و خارجی نیست، بلکه نسبت «فرد انسانی‏» با هویت‏ها و پدیدارهاست. کسی که به جوانب چنین موضوعی پرداخته است، سورن کرگگور (۱۸۸۵ - ۱۸۱۳) فیلسوف متاله دانمارکی است. او اولین کسی است که اعلام کرد ما در پی حقیقت مسیحیت نیستیم، بلکه هدف، پیدا کردن نسبت فرد انسانی (Individual) با مسیحیت است. این تلقی تا حدودی در دنیای دین‏شناسی و دینداری تاثیر گذار بوده است و به رغم نارسایی‏ها و کاستی‏های آن، طرفدارانی پیدا کرده است; اما چنین معنویت اگزستانسیالی خصایصی دارد:

۱) فردی بودن

گزاره اصلی معنویت وجودی این است: «هر انسان جزیی، تنهاست‏». انسان جزیی یگانه و مغایر با دیگران است. معیار هست‏بودن ما وجود فردی ماست که «بادیگری‏» متفاوتیم. به نظر کرگگور، انسان در تنهایی شهید می‏شود، در تنهایی گناه می‏کند و در تنهایی ایمان می‏ورزد و در تنهایی بر می‏گزیند و در تنهایی متحول می‏شود. (۶) البته تعبیر این فیلسوف دانمارکی، ناظر به دیانت مسیحیت است و خود بیان می‏کند که مقوله فرد نسبت نزدیکی با مسیحیت دارد; زیرا مسیح قصد هدایت کردن جمع و توده را نداشت و خواستار مؤمن ساختن دل‏ها به خدا بود. با اعتراف به گناه‏کار بودن است که انسان با خدا ارتباط می‏یابد و گناه به جای آن که آدمیان را به صورت یک «توده گناهکار» در آورد، متحد می‏سازد; زیرا گناه شخصی‏ترین افعال است و بلکه قویترین وسیله احراز و اثبات هست‏بودن خود اوست. هر گاه انسان به این درک شناخت‏شناسانه دست‏بیابد که بر معیارهای فردی خود تاکید ورزد و به «صرافت طبع خود» عمل نماید، خودیت او متجلی شده است. انسان در مقام تنهایی و فردی خویش، همرنگ جماعت نمی‏شود و در تور توده‏ای شدن (massive) نیز واقع نمی‏گردد.

در تلقی فلسفه‏های وجودی، عشق و ایمان حیثیتی شخصی و تنهایی است. گرچه عاشق و مؤمن به متعلق و واقعیتی دل می‏سپرد، اما منشا وجود آن و برانگیختگی آن حسه‏ای فردی و غیرجمعی است. چنین معنویتی خصلتی فردی دارد. آنچه خواسته‏های فردی را می‏تواند تعدیل کند، مقوله‏هایی مثل تقلید و تعبد و جماعت‏گرایی است.

۲) انفسی بودن

خصلت دوم معنویت وجودی این است که حقیقت، اصولا امری خارجی، عینی و بیرونی نیست، بلکه مقوله‏ای درونی، شناختی و سابجکتیو است. معنویت، پروسه‏ای مربوط به نحوه نگاه ماست. در چشم‏انداز انفسی بودن، دین و دینداری، سیری باطنی است «و سیر باطنی، انفسی بودن است. انفسی بودن در اصل شورمندی است و منتهای مراتبش، دلنگرانی بی‏حدوحصر شخصی و شورمندانه است در باب سعادت ابدی‏» (۸) از آنجا که انفسی بودن ناظر به «یک تصمیم است، همه تصمیم‏ها به انفسی بودن باز بسته‏اند». (۹) با توجه به این رویکرد، مایه‏های معنوی و ایمان دینی را از درون و نگاه به خود می‏توان به دست آورد. این نگرش کانتی از معنویت مربوط به دنیای رابطه‏ها و تمایزات درونی است. مهم این است که این رابطه‏ها و تمایزات، چگونه معنا شوند و تفسیر یابند.

خصایص رهیافت وجودی، بیشتر و فراتر از دو مورد فوق است; اما به طور کلی، همه ویژگی‏های دیگر به نوعی به این دو ساخت فردی و درونی و انفسی بودن حقیقت‏باز می‏گردد. حقیقت دینداری و به طور کلی زیست مؤمنانه به این دو ویژگی ارتباط دارد.

● مقایسه معنویت‏سنت گرایانه و رهیافت وجودی

رهیافت‏سنت‏گرا میان دو مقوله غرب و شرق تقابل می‏نهد. غرب نشان از غروب و تیره و تاریک شدن خورشید معنویت می‏دهد، و شرق و سنت‏های شرقی جایگاه طلوع و برآمدن سنت‏های ماندگار معنوی است. رهیافت‏سنت‏گرایانه در آنجا که تمدن شرقی را در برابر تمدن غربی، معرفی و توصیف می‏کند، کلان اندیش و کل‏گرایانه (Holistic) است. به مجموعه تمدن غرب یا شرق به مثابه مجموعه‏ای عام و پروسه‏ای پیوسته می‏نگرند. ساحت‏ها و سائقه‏های فردی را لحاظ نمی‏کنند. در تلقی سنت‏گرا، غرب در حال افول و اضمحلال است. در این تعبیر، غرب از قرن شانزدهم میلادی که جامعه مدنی را جانشین نظام مذهبی ساخت، امانت معنوی خود را از دست داده است. نتیجه آن بحران کنونی غرب است که به چهار صورت خود را نشان داده است: انحطاط فرهنگ، غروب خدایان، مرگ اساطیر و سقوط معنویت. (۱۰) جوهر فلسفه و علم در تمدن‏های شرقی، ریشه دوانده و هسته فلسفی آن نوعی مکاشفه و اشراق است که در تمدن‏های غربی یافت نمی‏شود.

نگاه سنت گرایانه، نگاهی واقع‏گرا، بیرونی و آفاقی است; اما رهیافت وجودی نگاهش درون‏گرا و انفسی است. به جنبه‏های تمدنی و عام فرهنگ‏ها نمی‏نگردد، بلکه به جنبه‏های فردی و ذائقه‏ها و سلیقه و گرایشات فردی توجه می‏کند. برای رهایی از بن بست تجدد، نوعی درون‏گرایی و استغنای درونی را توصیه می‏کنند. اما نگاه سنت‏گرایانه برای برون‏رفت از تکنولوژی و تجدد کنونی به تقویت‏سنت‏های شرقی و قرون وسطایی نظر می‏افکند، و هر دو نگاه درصدد راهکاری برای زیست‏بهتر در دنیای جدیدند سنت‏گرایی آنها در گرویدن به گذشته و سنت است; اما نگاه وجودی ارجاع به لایه‏ها و اعمال روانی و درونی خود انسان است. این یکی به آرامش، شادی و امید و رستگاری می‏اندیشد و آن دیگری به آخرت، نجات و مدینه فاضله انسانی روی نشان می‏دهد.

به نظر می‏رسد رهیافت وجودی به انسان و هستی و در متن تحولات و دگردیسی‏های علمی، فرهنگی و جهانی، رهیافتی این جهانی‏تر (Secular) انسان‏گراتر، فردگراتر، استدلال‏گراتر، آزاداندیش‏تر باشد. این افقی است که تجدد امروز و آینده انسان را در پیش روی خواهد داشت; زیرا امری قدسی (Sacred) ساختی ابدی و ازلی دارد و پیچیدگی‏ها و در هم‏شدگی‏های عصر جدید آن را متزلزل یا کم‏رنگ نخواهد کرد. از چنین روزی است که رویکرد وجودی و سنتی، سمت و سوی حرکت اکنون و آینده را به سمت معنویت می‏خواند.

نویسنده: الله کرم - کرمی پور

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از هفته نامه پگاه حوزه، شماره ۸۱

پی‏نوشت‏ها:

۱. نصر، دکتر حسین، معرفت و معنویت، ترجمه ان‏شاءالله رحمتی.

۲. همان، ص ۱۵۶.

۳. نقد و نظر، سال چهارم، شماره سوم و چهارم، ص ۵۳.

۴. نقد و نظر، (شماره ۵، ۱۸ و ۱۷) ۷۸ - ۱۳۷۷ - ص ۱۰۵.

۵. همان، ص ۱۰۳.

۶. برای اطلاع بیشتر بنگیرد به; نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه‏های هست‏بودن، ژان دال، ترجمه یحیی مهدوی (تهران، خوارزمی، ۱۳۷۲) ص ۱۲۲.

۷. نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، دکتر حسین نصر. ص ۱۵.

۸. مصطفی ملکیان، سیری در سپهر جان (تهران، مؤسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۱)، ص ۳۱.

۹. همان، ص ۳۱.

۱۰. داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب، ص ۱۶۸.