سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

آزمایش انسان بودن


آزمایش انسان بودن

نگاهی به فیلم آزمایشگاه

ترکیب عوامل فیلم آزمایشگاه از کارگردان و بازیگرانش گرفته تا سایر عوامل فنی این انتظار را ایجاد می‌کرد که شاهد یک فیلم قابل قبول و تجربه‌ای متفاوت در ساختار کمدی باشیم، اما آزمایشگاه واجد یک شلختگی و بی‌انسجامی در تعریف قصه و شخصیت‌پردازی بوده و این آشفتگی حتی در میانه‌های فیلم موجب کندی ریتم و خستگی مخاطب می‌شود.

داستان آزمایشگاه درباره یک جوان خجالتی شهرستانی است که با رتبه اول از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده است.

او برای استخدام به آزمایشگاه یک بیمارستان می‌آید، اما از لحظه اول با روابط و رقابت‌های آشکار و پنهان حرفه‌ای و عاطفی رو‌به‌رو می‌شود.

به نظر می‌رسد که فیلم در لایه‌های زیرین طنز خود قرار است روابط و مناسبات اجتماعی و اداری را آسیب‌شناسی کرده و از پس آن به لایه‌های درونی‌تر آدم‌های مدرن امروزی و مصائب زیست فردی ـ اجتماعی آنها نقب بزند.

در واقع فیلم با رویکردی ساده‌انگارانه شخصیت‌های اصلی خود بویژه قهرمان داستان را که اتفاقا نامش نیز قهرمان است به تصویر می‌کشد که در موقعیت‌های لازم نمی‌تواند استفاده دراماتیکی لازم از این بسترسازی‌ها صورت بگیرد. تلاش بازیگران هم نمی‌تواند این ضعف را جبران کند.

هرچند به نظر می‌رسد یکدستی در شمایل بازیگری هم وجود ندارد، مثلا بازی باران کوثری را در کنار رامبد جوان و افشین هاشمی که بیشترین مراوده را با آنها دارد در یک بستر واحد نیست، هرچند کارگردان قصد داشته از این تضاد در خلق کمدی ماجرا استفاده کند.

مساله اصلی اما برمی‌گردد به این‌که ساختار قصه در گزینش نوع کمدی خود بلاتکلیف است و در فضایی بین کمدی اسلپ استیک و بزن بکوبی و کمدی موقعیت و البته ملغمه‌ای از تراژدی و ملودرامی عاشقانه دست و پا می‌زند. به غیر از برخی لحظات مفرح همه این تمهیدات چندان به خلق موقعیت کمیک قصه کمک نمی‌کند.

عجیب این‌که شاگرد اول دانشکده تا اینقدر دست و پا چلفتی و عقب‌افتاده رفتار می‌کند و اصلا نمی‌توان او را صرفا به عنوان یک آدم خجالتی و ساده‌لوح پذیرفت. به عبارت دیگر این تناقض در ساختار درام موجب شده تا جنس بازی‌ها با شخصیت‌پردازی کاراکترها هماهنگ نباشد و یک نوع شلختگی در آن دیده شود.

حضور بازیگر قدرتمندی مثل رضا کیانیان هم در این فیلم با نقش کوتاهی که بر عهده دارد نیز عجیب به نظر می‌رسد؛ نقشی که چندان تاثیری در پیشبرد قصه نداشته و بازیگر معمولی‌تری هم می‌توانست آن را بازی کند. مساله برسر کوتاه بودن نقش نیست بلکه جایگاه و دامنه نفوذ آن در بستر درام است.

آزمایشگاه البته از زبانی نمادین برای طرح و بسط پیام خود نیز بهره می‌گیرد و در واقع آزمایشگاه، هم از حیث لغوی و کارکرد ماهوی خود و هم از نظر اتفاقاتی که در فیلم در این مکان رخ می‌دهد بازنمایی نمادین خود زندگی و قوانین آن است به این معنی که همه ما در آزمایشگاه زندگی تست می‌شویم و مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌گیریم.

گاهی آزمایش‌ها جواب مثبت می‌دهند و گاه منفی تا این‌که تقدیر و تدبیر چگونه در کنار هم قرار بگیرد و تا این‌که چگونه آدمی در آزمایشگاه زندگی واکنش نشان داده و عمل کند.

بخشی از این نگاه فلسفی و اخلاقی به زندگی از طریق همین نماد‌پردازی‌ها در دیالوگ‌های بین باران کوثری و افشین هاشمی برون‌فکنی می‌شود و بخشی دیگر نیز به درک مخاطب از دریافت پیام‌های درونی‌تر قصه برمی‌گردد.

آزمایشگاه در اینجا نمادی از خود زندگی و زیست جهان آدمی است که باید در آنجا امتحان خود را پس داده و سره از ناسره تشخیص داده شود.

حتی اگر آزمایش‌ها دستکاری شود یا بدخواهان از سر کینه و حسادت و شیطنت‌های نفسانی بخواهند واقعیت را وارونه جلوه دهند جواب آزمایش در نهایت و در ذات خود زندگی حقیقت خود را جلوه‌گری کرده و به اثبات می‌رساند.

تمام تلاش‌ها و سنگ‌اندازی‌های آن سه مرد برای این‌که تصویری وارونه از قهرمان یا به قول خودش فرهاد ارائه دهند نتوانست در نهایت چهره واقعی او را مخدوش کند و در نهایت این قهرمان بود که به قهرمان قصه بدل شد و به هدف خود رسید.

فیلم از بابت تنوع لوکیشن بسیار محدود است و در سه مکان مشخص آزمایشگاه، فضای داخلی بیمارستان و رستوران می‌گذرد، اما از موقعیت دراماتیکی این لوکیشن‌ها بویژه در بیمارستان بخوبی استفاده شده و بخشی از وجوه کمیک قصه را وامدار همین موقعیت‌هاست.

ضمن این‌که کارگردان از انتخاب نوع بازیگران در جهت شکل‌گیری طنز ماجرا بهره می‌گیرد، همجواری رامبد جوان و فرزین محدث در کنار باران کوثری و افشین هاشمی در همین خصوص تدارک دیده شده است؛ هرچند حجم بازی‌ها به یک اندازه تقسیم نشده و قصه بیشتر با بازی کوثری و هاشمی پیش می‌رود.

برعکس کیانیان، حضور کوتاه هدایت هاشمی بسیار موثر بوده و با ساختار درام چفت و بست می‌شود. فیلم اما با ورود هدایت هاشمی و اساسا با نزدیک شدن به پایان خود از کمدی به ملودرام و حتی تراژدی تغییر مسیر می‌دهد و به همین تناوب، درک حسی مخاطب نیز از تماشای اثر دچار نوسان شده و به یک ثبات منطقی نمی‌رسد.

سید رضا صائمی