دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

روابط ایران و رژیم صهیونیستی


روابط ایران و رژیم صهیونیستی

در ۸ آذر ۱۳۲۶ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷, مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح پیشنهادی كمیسیونی را متشكل از یازده عضو سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقهٔ عرب و یهودی, به تصویب رساند

امروزه، ضرورت مطالعات تاریخی، چه در آموزه‎های دینی و چه در آثار اندیشمندان فرهیخته‎، چنان اهمیتی یافته كه به عنوان یك امر بدیهی، جلوه نموده است. از آنجا كه روابط و مناسبات خارجی دولتها، بخش قابل توجهی از تاریخ را به خود اختصاص داده است، بنابراین، بررسی «ارتباط ناشناخته» ایران و اسرائیل با ویژگیهای خاص خود، در دوران محمدرضا پهلوی می‎تواند آثار ارزشمندی در گسترهٔ مطالعات تاریخی در برداشته باشد و ما را در فهم دقیق‎تر پدیدهٔ اسرائیل از زوایای مختلف آشنا سازد، و در نحوه تصمیم‎گیری و چگونگی برخورد با اسرائیل در حال و آینده یاری نماید.

هر چند با در نظر گرفتن ابعاد گسترده روابط ایران و اسرائیل و آثار آن، سئوالات متعددی از جنبه‎های مختلف قابل طرح می‎باشد؛ اما هدف این مقاله، یافتن پاسخ برای این پرسش محوری است كه: «با توجه به زوایای پیدا و پنهان سه دههٔ روابط در ابعاد مختلف بین ایران و اسرائیل، آیا این روابط از نوعی تعادل و توازن نسبی و تأثیر پذیری و تأثیر گذاری یكسانی بر اساس عرف بین‎الملل برخوردار بوده، یا یكی بر دیگری برتری داشته است؟»

برای دستیابی به پاسخ سئوال مطرح شده، روابط ایران و اسرائیل را طی سه دهه (۱۳۵۷-۱۳۲۷) در ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی ـ اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی بررسی می‎كنیم.

۱. بعد سیاسی

در ۸ آذر ۱۳۲۶/۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح پیشنهادی كمیسیونی را متشكل از یازده عضو سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقهٔ عرب و یهودی، به تصویب رساند. ۱ این تصویب كه در پرتو فعالیتهای تبلیغاتی شدید و ماهرانهٔ آژانس یهود و پشتیبانی قدرتهای بزرگ، به‎ویژه حمایت چشمگیر و حیاتی آمریكا حاصل شد؛ سازمانهای یهودی و صهیونیستی را بر آن داشت تا در اردیبهشت ۱۳۲۷ در پی عقب‎نشینی نیروهای انگلیسی از فلسطین و با استفاده از ضعف اعراب دولت «اسرائیل» را تأسیس كنند.

موشه شرتوك، وزیر خارجه اسرائیل، طی تلگرافی به نام «دولت موقت اسرائیل» خطاب به وزیر امور خارجه ایران، ضمن اعلام استقرار یك دولت یهود مستقل در فلسطین، با یادآوری خاطره تاریخی نجات قوم یهود توسط كوروش، از رژیم شاه تقاضا می‎كند كه با «شناسایی اسرائیل و ایجاد رابطه دوستی»۲ با آن كشور، بزرگ منشی دوران كورش بزرگ را تكرار نماید. دولت ایران پس از مدتی با اعزام «عباس صیقل»، به بهانه نظارت بر املاك اتباع ایرانی به اسرائیل، اولین گام را در جهت ارتباط با اسرائیل برداشت. صیقل در یكی از گزارشهای ارسالی خود به ایران با تمجید فراوان از رفتار اسرائیل، بر تسریع شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران تأكید ورزید. ۳

حكومت ایران، در پرتو برخی از تحولات داخلی و تأثیرپذیری از نظام بین‎المللی و فاكتورهایی چند ـ‌ همچون تبعید آیت‎الله كاشانی به لبنان و بازداشت برخی از مخالفین حكومت پس از سوءقصد بهمن ماه ۱۳۲۷ به جان شاه در دانشگاه تهران، سفر طولانی شاه به آمریكا در آبان ۱۳۲۸ و كسب اطلاع از نفوذ فوق‎العاده محافل یهودیان در آمریكا، روابط نامطلوب ایران با برخی از كشورهای جهان عرب و نگرانی از تهدیدات آنها، به رسمیت شناختن اسرائیل توسط تركیه به عنوان اولین كشور اسلامی در ۲۸ مارس ۱۳۴۹، غیر عربی بودن ایران و اسرائیل در خاورمیانه و نگرانی دو رژیم ازكشورهای تندرو عربی و دو قطبی شدن نظام بین‎المللی و تحولات ناشی از آن و قرار گرفتن ایران و اسرائیل در اردوگاه غرب، به‎خصوص در كانون سیاستهای خاورمیانه‎ای آمریكا؛ـ زمینه را برای شناسایی اسرائیل مناسب یافت و دولت محمد ساعد مراغه ای در هنگام فترت مجلس در اسفند ماه ۱۳۲۸، اسرائیل را به صورت «دو فاكتو» به رسمیت شناخت.

اعلامیه رسمی دولت كه در ۲۳ اسفند ۱۳۲۸ به مناسبت شناسایی اسرائیل انتشار یافت، به شرح زیر بود:

پس از استقلال دولت اسرائیل و به رسمیت شناختن آن از طرف سازمان ملل متحد، [جهت] بررسی حفظ منافع اتباع ایرانی در فلسطین كه [در] نتیجه [وقوع] جنگ خسارات زیادی متحمل شده بودند آقای عباس صیقل را به عنوان نماینده به فلسطین اعزام داشت. پس از مذاكرات مفصلی كه از طرف سازمان ملل و دولت امریكا با ایران به عمل آمد، برای اینكه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ و اشكالاتی كه در كار چند هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده مرتفع شود سه ماه قبل آقای صفی‎نیا را به سمت مأمور مخصوص به فلسطین اعزام داشت و با این عمل دولت ایران، دولت اسرائیل را بالفعل به رسمیت شناخت ولی برای اینكه این شناسایی به صورت رسمی درآید طبق تصمیم هیئت دولت آقای انتظام نماینده دائمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد به اطلاع نماینده دولت اسرائیل رساند كه از این پس دولت ایران دولت اسرائیل را به طور دو فاكتو به رسمیت شناخته است.

تلگراف رسیده از آقای انتظام حاكی است كه این دستور به موقع اجرا گردید.

انتشار خبر شناسایی غیر منتظره اسرائیل از سوی دولت ایران، علاوه بر عكس‎العمل شدید برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا و محافل مذهبی‎، واكنشهای شدید كشورهای عربی به‎ویژه، مطبوعات آن كشورها را در پی داشت. پیروزی نهضت ملی، انتظارات جدیدی را در داخل و خارج از كشور، نسبت به تجدید نظر پیرامون مسأله شناسایی اسرائیل پدید آورد، این مسئولیت بیش از همه متوجه آیت‎الله كاشانی رهبر مذهبی نهضت بود كه سابقه طولانی در مبارزه با استعمار داشت و از حامیان واقعی فلسطین محسوب می‎شد. دولت محمد مصدق به خواستهٔ افكار عمومی مردم مسلمان ایران و جهان اسلام پاسخ مثبت داد و در تیر ماه ۱۳۳۰، شناسایی دو فاكتو اسرائیل را پس گرفت و كنسولگری ایران را در اسرائیل منحل كرد.

هر چند انحلال كنسولگری ایران در اسرائیل و فراخوانی كادر سیاسی ایران از اسرائیل به منزله فسخ شناسایی اسرائیل تلقی گردید؛ اما، برخی از سیاستمداران و به‎خصوص اسرائیلی‎ها از زاویه دیگری به این مسأله می‎نگریستند و بر این اعتقاد بودند كه شناسایی دو فاكتو همچنان به قوت خود باقی می‎باشد. شاه نیز بر همین باور بود و بعدها سعی كرد در مصاحبه جنجال‎برانگیز خود كه واكنش شدید مصر را به دنبال داشت، شناسایی اسرائیل را به كابینه محمد ساعد در سال ۱۳۲۸ مربوط نماید. نكتهٔ قابل توجه در این میان، آن است كه شادمانی اعراب و مردم ایران از قطع روابط ایران و اسرائیل طولانی نگشت و با كودتای آمریكایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تحكیم پایه‎های سیاسی رژیم محمدرضا پهلوی، روابط ایران و اسرائیل در ابعاد گوناگون گسترش یافت.

در واقع، یكی از پیامدهای كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در حوزه سیاست خارجی ایران از سرگیری روابط ایران و اسرائیل در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی ـ اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی بود. در بعد سیاسی با افزایش تعداد كارشناسان و كاركنان اسرائیلی در ایران فعالیت نمایندگی اسرائیل رو به گسترش نهاد، به‎گونه‎ای كه نمایندگی اسرائیل یكی از بزرگترین هیأتهای اسرائیلی در خارج محسوب می‎شد. نمایندگان اسرائیل، هر كدام با ویژگیها و خصوصیات خاص خویش و به طور مرموز و پیچیده، همواره سعی می‎كردند در میان هیأت حاكمه و مراكز مهم نفوذ كرده و حتی به دربار راه پیدا نمایند. مئیر عزری، به‎عنوان اولین سفیر اسرائیل در تهران موفق شد از شاه نشان درجه دوم تاج دریافت نماید.

نمایندگان اسرائیل در پرتو دكترین «میثاق حاشیه‎ای» دیوید بن‎گوریون، بنیانگذار دولت اسرائیل، مبنی بر ایجاد روابط با كشورهای پیرامون جهان عرب، كه مورد پذیرش شاه قرار گرفته بود، بسترسازی لازم را برای فعالیتهای گوناگون فراهم نمودند. بن گوریون بر این باور بود كه اسرائیل با برقراری پیوندهای دوستی با ایران، تركیه و اتیوپی می‎تواند چهره خاورمیانه را دگرگون كند و در برابر دشمنان مشترك این ملتها، نیروی سیاسی توانایی را سازمان دهد. سیاست میثاق حاشیه‎ای با سیاست خارجی محمدرضا پهلوی تلاقی پیدا كرد و مبنای گسترش روابط دو رژیم گردید. نیاز شدید اسرائیل به یارگیری جدید در منطقه به منظور جلوگیری از آسیب‎پذیری و خارج شدن از انزوا و نیاز امنیتی حكومت شاه در برابر تهدیدات شوروی و برخی از كشورهای تندرو عربی از جمله مصر و عراق، از عوامل تسریع ارتباط نزدیك ایران و اسرائیل به شمار می‎آید.

زوی دوریل، نیمرودی، لوبرانی، هارملین از جمله نمایندگان فعال اسرائیل در تهران بودند كه با رفتارهای خارج از مقررات خود قصد داشتند ایران را در برابر یك عمل انجام شده قرار داده و با روشهای مختلف روابط دو كشور را آشكار سازند كه در برخی موارد، عملكرد آنها با اعتراض شدید نمایندگان كشورهای عربی به وزارت خارجه ایران همراه می‎شد.

البته در برخی از مسائل پیش‎آمده از وزارت امور خارجه هم كاری بر نمی‎آمد. هر چند به دلیل ترس از واكنشهای مردم و كشورهای عربی، سفارت اسرائیل در تهران پرچمی بر فراز ساختمان نیفراشته بود، و نمایندگان اسرائیل نمی‎توانستند در تشریفات رسمی ظاهر شوند؛ اما، از تمام امتیازات دیپلماتیك همانند دیگر كشورها بهره‎مند بودند.

با انتخاب دكتر ابراهیم تیموری به عنوان سفیر ایران در تل آویو، نمایندگی ایران فعالیت خود را گسترده‎تر از قبل تحت پوشش دفتری در سفارت سوئیس آغاز نمود. این نمایندگی در مكاتبات اداری «برن ۲» نامیده می‎شد و كارمندان ایرانی، اعضای هیأت نمایندگی سفارت ایران در سوئیس تلقی می‎شدند. «پس از ابراهیم تیموری كه از آذر ۱۳۳۸ تا آبان ۱۳۴۲، نمایندگی فوق‎العاده ایران را در تل آویو عهده‎دار بود؛ به ترتیب، منوچهر پیشوا از آبان ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۴۲، صادق صدریه از بهمن ۱۳۴۲ تا اسفند ۱۳۴۶، فریدون فرخ از فروردین ۱۳۴۷ تا آذر ۱۳۴۹، ابراهیم تیموری مجدداً از آذر ۱۳۴۹ تا فروردین ۱۳۵۴ و مرتضی مرتضایی از فروردین ۱۳۵۴ تا بهمن ۱۳۵۷، مسئولیت نمایندگی ایران در تل آویو را به عهده داشتند. با پیروزی انقلاب اسلامی ”ناصر رسولیان“ از بهمن ۱۳۵۷ تا فروردین ۱۳۵۸، جهت تحویل و تحول به تل آویو اعزام گردید.» ۴

با استقرار نمایندگان ایران و اسرائیل در تهران و تل آویو و سفرهای پنهانی مقامات عالی‎رتبه دو رژیم، به‎ویژه نخست‎وزیران اسرائیل شامل، دیوید بن گوریون، گلدامایر، اسحاق رابین، مناخیم بگین، به ایران و سركوب قیام ۱۵ خرداد، روابط در سطح بسیار وسیعی در جنبه‎های مختلف گسترش یافت و ایران فعال‎تر از گذشته در تحولات پرشتاب منطقه‎ای، همراه با اسرائیل گام برداشت.

اسناد موجود گویای این واقعیت است كه فعالیت نمایندگی اسرائیل در تهران در مقایسه با فعالیت نمایندگی ایران در تل آویو، به مراتب گسترده‎تر، پیچیده‎تر و آزادتر انجام گرفته است و یكی از دلایل اصلی آن علاوه بر ورزیدگی خاص نمایندگان اسرائیل، پنهان‎كاری و بعضاً تكذیب روابط از سوی رژیم شاه بود. در حالیكه اسرائیل به شدت تمایل به آشكارسازی و رسمی‎شدن روابط داشت، اما به لحاظ عدم برخورداری از موقعیت بین‎المللی مناسب و عدم پذیرش برخی از نهادهای بین‎المللی و روابط محدود خارجی، ناگزیر به روابط پنهانی با شاه، متقاعد شده بود. معمولاً در روابط بین كشورها، به‎خصوص روابط سیاسی، وزارت امور خارجه از جزئیات آگاه می‎باشد؛ ولی، روابط ایران و اسرائیل با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد خود، از این قاعده مستثناء بود و آنچه درباره این روابط، در وزارت امور خارجه وجود دارد، تنها بخش اندكی از ابعاد آن را آشكار می‎كند؛ زیرا این روابط تحت كنترل ساواك انجام می‎گرفت. بنابراین، بسیاری از فعالیتهای انجام شده، از نگاه وزارت امور خارجه مخفی باقی مانده است.

۲. بعد اقتصادی

سابقه روابط تجاری بین بازرگانان یهودی و ایرانی، به قبل از شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران باز می‎گردد. بازرگانان كه از طریق فروش كالا سود سرشاری كسب می‎نمودند، با فشار و نفوذ خود به دولت ایران و اسرائیل، نقش تعیین كننده‎ای را در ایجاد روابط اقتصادی ایفا نمودند. در روابط اقتصادی ایران و اسرائیل «نفت» از جایگاه ممتازی برخوردار بود. نیاز شدید اسرائیل برای به گردش درآوردن صنایع و توسعه آن و قادر ساختن ماشینهای نظامی خود در جنگهایش با اعراب، از یك‎سو؛ و فقدان منابع طبیعی و تحریم نفتی اسرائیل توسط اعراب، از سوی دیگر؛ نفت را به منزله یك كالای استراتژیك درآورده بود. از اینرو، اسرائیل درصدد برآمد تا نیازهای نفتی خود را از ایران كه دارای ذخایر عظیم نفت و یك كشور غیر عربی بود، تأمین كند.

در پائیز ۱۳۳۳ سلطان حسین سنندجی، دبیر دوم سفارت ایران در لندن ضمن ملاقاتی با مردخای گازیت، دبیر اول سفارت اسرائیل، پیشنهاد فروش نفت ایران را كرد. گازیت بی‎درنگ موضوع را به دولت متبوعش گزارش داد. دو هفته بعد دو دیپلمات یكدیگر را در ضیافت ملكه الیزابت دوم، در كاخ باكینگهام دیدند. سنندجی به همكار اسرائیلی‎اش اطلاع داد به زودی معاون مدیر عامل شركت ملی نفت ایران به لندن خواهد آمد و هر گاه اسرائیل مایل به خرید نفت باشد این، فرصتی برای مذاكرات مقدماتی خواهد بود. ۵

نویسنده: رضا زارع، عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین (ع)

به نقل از «سقوط»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص ۴۴۹ ـ ۴۹۱

پانوشت‌ها:

۱ـ ازغندی، علیرضا؛ روابط خارجی ایران؛ تهران؛ نشر قومس، ۱۳۷۶؛ صفحه ۴۰۹.

۲ـ نورالدین‎كیا، فضل‎الله؛ خاطرات خدمت در فلسطین؛ تهران؛ نشر آبی؛ ۱۳۷۷؛ صفحه ۹.

۳ـ جهت اطلاع بیشتر نگاه كنید به: یزدانی، مرضیه؛ اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین؛ تهران؛ انتشارات سازمان اسناد ملی ایران؛ ۱۳۷۴؛ صص ۱۲۲-۱۲۱.

۴ـ وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران؛ سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، تهران، وزارت امور خارجه (دفتر آموزش و ارزشیابی)، ۱۳۶۴، صفحه ۳۳.

۵ـ هوشنگ‎مهدوی، عبدالرضا؛ سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی؛ تهران؛ نشر پیكان؛ چاپ چهارم، ۱۳۷۷؛ صفحه ۲۸۳.

۶ـ روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری؛ تهران، مركز اسناد ریاست جمهوری، ۱۳۷۷، صفحه ۱۳۰.

۷ـ نگاه كنید به: اسناد لانه جاسوسی آمریكا؛ تهران؛ انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری بزرگ اندیشه؛ جلد ۱۲، شماره ۳۶، صص ۴۹۸۰ – ۴۹۷۸.

۸ـ ازغندی، علیرضا؛ پیشین، صفحه ۴۱۳.

۹ـ قانون، مرتضی؛ دیپلماسی پنهان؛ تهران؛ نشر طبرستان؛ ۱۳۸۱؛ صفحه ۳۴۲.

۱۰ـ اسناد لانه جاسوسی آمریكا، تهران، انتشارات مؤسسهٔ فرهنگی هنری بزرگ اندیشه، جلد ۱۲ شمارهٔ ۳۶، صفحهٔ ۵۰۲۲.

۱۱ـ گزارش شماره ۲۴۶۸/۴۳۰ مورخ ۱۳/۱۰/۱۳۵۷، از مرتضایی به وزارت امور خارجه، نمایندگی تل آویو، سال ۵۷-۱۳۵۶، كارتن ۸ ، پرونده ۵۰-۲۲۰.

۱۲ـ بایگانی اسناد وزارت امور خارجه؛ بخش ۲۶؛ سال ۱۳۳۲؛ پرونده ۴۷.

۱۳ـ همان؛ پرونده ۴۷.

۱۴ـ گزارش محمدحسین نجم، كاردار سفارت ایران در پاریس به وزارت امور خارجه، مورخ ۲۷/۳/۳۲، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، بخش ۲۶، سال ۱۳۳۲، پرونده ۴۷.

۱۵ـ نامه شماره ۲۳۱۱/۲۶۵۸۸ وزارت امور خارجه به سفارت ایران در بغداد، مورخ ۲۸/۷/۱۳۳۲، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، بخش ۲۶، سال ۱۳۳۲، پرونده ۴۷ .

۱۶ـ افراسیابی، بهرام؛ ایران و تاریخ؛ تهران، نشر علم، ۱۳۶۷، صفحهٔ ۲۹۴ .

۱۷ـ جهان زیر سلطهٔ صهیونیزم؛ تهران؛ انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ ۱۳۶۱؛ صفحه ۴۶.

۱۸ـ مرتضایی، مرتضی؛ گزارش سالانه، مورخ ۲۵/۱۱/۱۳۵۶، شماره ۳۱۲/۱۲-۹۱۰ نمایندگی ایران در تل آویو، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال ۳۸-۲۵۳۶، كارتن ۳، پرونده ۵-۲۱۰

۱۹ـ فولادزاده، عبدالامیر؛ شاهنشاهی پهلوی در ایران؛ تهران؛ جلد سوم؛ كانون نشر اندیشه‎های اسلامی؛ ۱۳۶۹؛ صفحهٔ ۲۳۶ .

۲۰ـ روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست‎وزیری؛ تهران؛ مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ ۱۳۸۱؛ سند شمارهٔ ۵۱، صفحه ۲۱۹ .

۲۱ـ بایگانی اسناد وزارت امور خارجه؛ نامه شماره ۷۹۸؛ مورخ ۴/۳/۱۳۵۶؛ سال ۵۸ـ۱۳۵۶، كارتن ۸، پرونده ۵ـ۲۲۰ .

۲۲ـ همان، نامه شماره ۶۴۹۲۵/ م، مورخ ۱۷/۱۲/۱۳۵۵؛ سال ۵۸ـ۱۳۵۶، كارتن ۱۳، پرونده ۵ـ۲۶۰ .

۲۳ـ همان، ۴ـ۱۳۵۳؛ كارتن ۴؛ پرونده ۱ـ۲۳ .

۲۴ـ ولایتی، علی‎اكبر؛ پیشین، صفحهٔ ۲۰۴.

۲۵ـ نجاری‎راد، تقی؛ ساواك و موساد؛ تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، صص ۶۴ـ۶۳ .

۲۶ـ نجاری‎راد، تقی؛ همان، صص ۶۵ـ۶۴ .

۲۷ـ احمدی، عبدالرحمان؛ ساواك و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۱، صص ۱۵۳ـ۱۴۹ .

۲۸ـ همان، صص ۱۱۵ـ۱۱۴.

۲۹ـ نجاری‎راد، تقی؛ همان، صص ۷۲ـ۷۱ .

۳۰ـ ولایتی، علی‎اكبر؛ منبع پیشین، صص ۷۱-۷۲.

۳۱ـ هوشنگ‎مهدوی، عبدالرضا؛ پیشین، صص ۱۸۸-۱۸۷.

۳۲ـ مركز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران؛ سند شماره ۲۱-۳۲-۸۹۳ ط.

۳۳ـ هوشنگ‎مهدوی، عبدالرضا؛ پیشین، صص ۳۹۰-۳۸۷.

۳۴ـ همان، سند شماره ۱/۳۳، صفحه ۱۳۲.

۳۵ـ بزم اهریمن، جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواك و دربار؛ جلد اول، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۷۷، صفحه ۳۱۴.

۳۶ـ منصوری، جواد؛ قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۶، صفحه ۹۷.

۳۷ـ سازمانهای یهودی و صهیونیستی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، ۱۳۷۹، صفحه ۵۸.

۳۸ـ مركز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره ۱۸-۹۱۳-۱۴۵ د.

۳۹ـ بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی تل‎آویو، سال ۴-۱۳۵۳، كارتن ۶، صفحه ۱-۲۳.

۴۰ـ بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی تل‎آویو، سال ۳۷-۲۵۳۶، كارتن ۱۰، پرونده ۲۴۰.

۴۱ـ سازمانهای یهودی و صهیونیستی، پیشین، صفحه ۳۲۶.

۴۲ـ همان، تلخیص شده از صص ۳۳۱-۳۲۱.

۴۳ـ همان، صفحه ۳۱۹.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.