جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از حجره تا سنگر


از حجره تا سنگر

شاید یکی از دلایل این نرفتن ها و دنبال نکردن ها این است که ما هر چه به واقعیات زندگی آنها پی می بریم بیشتر کم می آوریم و نقاط ضعف خودمان بیشتر هویدا می شود

مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که چرا از شهدا کم یاد می‌کنیم؟

چرا زندگی آنها را شناسایی نمی‌کنیم تا ببینیم آنان چه ملاک‌ها ومعیارهایی داشتند؟

چه کار کردند که این گونه افراد برجسته‌ای شدند و این چنین زود خودشان را به مرحله پرواز رساندند؟

چه کار کردند که خداوند متعال قبولشان نمود؟

شاید یکی از دلایل این نرفتن‌ها و دنبال نکردن‌ها این است که ما هر چه به واقعیات زندگی آنها پی می‌بریم بیشتر کم می‌آوریم و نقاط ضعف خودمان بیشتر هویدا می‌شود . اگر روزگاری بتوانیم گوشه‌ای از زیبایی چهره شهدا را به تصویر بکشیم و سیره رفتاری آنان را بشکافیم به همان اندازه ضعف‌های خودمان را برملا کردیم.

در این مسیر چه بسا هوای نفس، شیاطین ، روزمرگی‌ها واکنون زدگی‌ها دستشان درکار باشد و نگذارند ما به‌صورت جدی پیگیر اما شناسایی شهدا باشیم و از اینجاست که از این مردان علم و عمل آنسان که می شاید نمی‌گوییم و نسبت به ابعاد شخصیتی و درس‌های نهفته در زندگی‌های ایشان دست به تحقیق و پژوهش نمی‌زنیم و همین است که روزگار می‌رود نسل‌های جدید می‌آیند اما صاحبان اصلی این مرز و بوم ناشناخته‌تر‌ می‌شوند. شهیدان عزیزی که چند صباحی در این سرزمین قدم زدند و با تمام توان در راه اعتلای اسلام رزمیدند به خلوص. بی رو دربایستی بگویم نسبت به شهدا بی‌معرفتیم و هیچ گونه شناختی نسبت به آنها نداریم و لااقل کمترین شناخت را نسبت به ایشان داریم.

صدمتاسفانه بعضی از کسانی هم که دیده‌هایی را دیدند اما چون خودشان از حقیقت آن واقعیات دور بودند فقط تماشاگر شدند و این مردان بی‌ادعای میدان علم وعمل را فقط به چشم اسطوره‌هایی نگریستند و دیگر هیچ... و امروز هم هیچ دغدغه‌ای ندارند که بگویند این اسطوره‌ها که بودند؟ چه کار کردند؟ چه شدند؟

آری برادر شهدا انسان‌های کوچکی نیستند. این بچه‌های اروند ،‌فکه و شلمچه که مرگ را با تمام جسارت در قمقمه‌های خویش ریختند و سرکشیدند کسانی هستند که هر روز خورشید به نام آنها بوسه می‌زند.

این مردان ماه نشان، دیروز رزم آوران قبیله ایمان بودند در میدان نبرد وامروز چراغ‌های روشن راه ما هستند چونان ستاره‌هایی در آسمان شب و فردا الگوهای مدیریتی اسلام در جامعه مهدوی خواهند بود.

طلبه شهید ابوالقاسم نبی زاده ستاره‌ای است از این آ‌سمان

ابوالقاسم در روستای جوشان از توابع گلباف کرمان به دنیا آمد پدرش حاج آقا رضا نبی زاده یکی از مردان متدین ،‌دارای حسن شهرت و اهل فضل همان روستاست.

ابوالقاسم دوران کودکی و دبستان را در فضای خوش آب هوای روستا سپری کرد و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی راهی گلباف شد.

دبیرستان سعادت پایگاه شهید محمدباقر صدر در مسجد دوازده امام، کتابخانه مهدی موعود در شهر گلباف دانش‌‌‌آموز کوشایی را به یاد می‌آورند که با اشتیاق تمام در کلاس‌های درس نشست فعالیت نمود و از ساحت کتاب و کتابخوانی هیچ وقت دور نشد.

ابوالقاسم بعد از اخذ دیپلم برای گذراندن دوره تربیت مربی به جوپار اعزام و جهت تکمیل آن رهسپار پادگان بلال حبشی تهران گردید و یک دوره سه چهار ماهه را پشت سر گذراند که نقطه عطفی در شکل گیری شخصیت او بود. وی به بسیج کرمان رجعت کرده و به‌عنوان نیروی ویژه گام در مسیر خدمت نهاد و ۱۵ بار در جبهه‌های نبرد نور علیه تاریکی حاضر شد و قاسم‌وار رزمید.

این بسیجی فرزانه بار دیگر دست به انتخاب جهادی دیگر زد و این بار در مدرسه علمیه کرمانی‌ها به خلعت طلبگی در آمد و از اینجا بود که این جوان زیبا سیرت بسان یک پرنده خوش پرواز از حجره تا سنگر را بارها پیمود. عملیات که بود دلیرانه می‌جنگید و وقتی نبود خط مقدم کلاس درس حاضر می‌شد او پیرو نبی بود در کلاس درس و سربازی از تبار قاسم بود در جبهه رزم.

تا اینکه دست عشق دروالفجر ۸ از آستین آبی آ‌سمان بیرون آمد و او را تا اوج با خودش برد.

خاطره آن پرواز.

ساعت ۴ کلاس داشت و ساعت ۵ اعزام. کتابش را برداشت و رفت کلاس. یک ربع به ۵ درآمد .می‌‌گفت: سنگر را نباید لحظه‌ای خالی گذاشت.

عملیات تمام شد و از عملیات بعدی خبری نبود. برگشت چادر، کتاب‌هایش را ریخت داخل ساک و گفت برمی‌گردم مدرسه . از منطقه خارج نشده بود که خبر دادند فردا عملیات هست. برگشت ساک را زمین نهاد و اسلحه و کوله پشتی‌اش را برداشت . می‌گویند در والفجر ۸ جوانی با لباس خاکی وعمامه‌ای بر سردلیرانه می‌رزمید صدایش می‌زدند : ابوالقاسم .

وقتی می‌رفت برای دوستانش در حوزه‌های علمیه چنین نوشت: شما ای شاگردان مکتب امام صادق(علیه‌السلام) و سربازان درگه امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - با تمام جدیت درس بخوانید و با دو سلاح علم وتقوا با جهل و بی‌عدالتی بجنگید. و در همه کارها با ذکر و توکل بر خداوند حرکت کنید.

امروز

در مدرسه علمیه کرمانی‌ها از اتاقی صدای استاد می‌آید طلبه‌ها حلقه زده‌اند واز درس استاد یادداشت برمی‌دارند بالای در اتاق نوشته‌اند : کلاس طلبه شهید ابوالقاسم نبی‌زاده

یادش بخیر

تنظیم و بازنویسی از : سجاد سلطانی نژاد - مدرسه علمیه محمودیه کرمان