دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

محمد احصایی از ممیز می گوید


محمد احصایی از ممیز می گوید

تنها شاهکار نشان موزه رضا عباسی کافی است تا بیشتر باورمان شود برای شنیدن از استاد باید سراغ کارگاه دنج و دلپذیر محمد احصایی خوشنویس, نقاش و گرافیست برجسته کشورمان برویم سی واندی سال دوستی و همکاری هنری و آموزشی این دو گرانقدر اعتلای خط گرافیک را برای هنر کشورمان به ارمغان آورد از ایشان در مورد جایگاه خط در گرافیک و دیدگاه های استاد ممیز در مورد خوشنویسی ایرانی سئوال کردیم

●تعصب روی خوشنویسی ایرانی

تنها شاهکار نشان موزه رضا عباسی کافی است تا بیشتر باورمان شود برای شنیدن از استاد باید سراغ کارگاه دنج و دلپذیر محمد احصایی خوشنویس، نقاش و گرافیست برجسته کشورمان برویم. سی واندی سال دوستی و همکاری هنری و آموزشی این دو گرانقدر اعتلای خط _ گرافیک را برای هنر کشورمان به ارمغان آورد. از ایشان در مورد جایگاه خط در گرافیک و دیدگاه های استاد ممیز در مورد خوشنویسی ایرانی سئوال کردیم.

•خط نوشته در هنر گرافیک چه جایگاه و اهمیتی دارد؟

می شود گفت گرافیک به تعریف امروزی، به تعبیری فن یا هنر رسانه ای است که از تصویر و کلام در بستر گسترده ای از همه نوع ابزار و وسایل بهره می گیرد. مخصوصاً در کشور ما کلام در فرهنگ سهم مهمی داشته و دارد.

یکی به خاطر اینکه تصویرگری در اسلام کمتر و در درجات بعدی و حالتی مثل چاشنی است. نگاه کنید به فراوان آثار چاپ سنگی یا دست نوشته ها. در دست نوشته شاهنامه فردوسی مثلاً تعداد بی شماری از آنها فاقد تصویر هستند. تازه آنها که مصور شده نیز بین پانزده یا سی تصویر دارند. یا مثلاً در پنج مجلد از نمونه های فاخر چاپ سنگی از خمسه نظامی تصاویر از پنجاه متجاوز نیست. به هر حال خط و خطاطی در هنر ما سه نقش داشته است. یکی در هیئت متن در کتاب ها یا به عنوان آثار زیبا در قطعات و مقدار زیادی هم به صورت قطعات و فضاهای تزئینی در بناها یا ابزار و وسایل روزمره. پیراهن جنگجویی در موزه ملی ایران هست که به نیت تعویذ (بلاگردان) کل آن پوشیده از خط نوشته است. آدم می ماند آن را به عنوان یک اثر هنری به غایت زیبا و دل انگیز نگاه کند یا مشغول متن و فهم محتوای آن بشود، یا مناره مساجد مزین به نقوشی از کلام یا کتیبه های اماکن متبرکه و نظایر آن. اینها که برشمردم البته آثار گرافیکی نیستند اما امروزه به عنوان هنر گرافیک مطرح می شوند یا دست کم مرحوم ممیز چنین در جامعه ما جا انداخته است!

کشمکشی درونی و پنهانی بوده است از زمان آشنایی من با مرشدم مرحوم ممیز که حقیر خطاط و نقاش هستم یا گرافیست. ممیز در حوزه گرافیک این دوستدار و کارهایش را تمام و کمال مال خود کرده بوده است! و من دائم باید مواظب باشم که کارهای نقاشی ام انگ گرافیک نخورد و بخش کارهای گرافیکی ام با نقاشی متشبه نشود. نیز مرتبط با سئوالتان باید بگویم که در گرافیک معاصر این چهل، پنجاه سال کارهای بسیار زیادی را اینجا و آنجا دیده ام که منحصراً با خط نوشته تهیه شده اند و به نسبت، بسیار اندک که منحصراً تصویر تنها بوده تا آنجا که می توان گفت در همه آثار به نوعی با خط نوشته ترکیب شده است. لزوم نوشته ای هر چه اندک فهم اثر را برای مخاطب سهل تر می کند.

•به نظر می رسد که در کشور ما، کلمات در کنار تصاویر خیلی پررنگ قرار گرفته اند. حتی در آگهی ها به رغم وجود تصویر و گاه صدا باز هم نوشته دیده می شود، انگار که ما عادت داریم کلمات را در کنار تصاویر ببینیم.

همین طور است. این در واقع عادت ما است که با کلام و شکل های متنوع آن مأنوس هستیم، ارتباط داریم و دلبستگی هم. به همین دلیل است که ما دائم در نوشته و کلام و شعر مواج غوطه وریم. ادبا و شعرای ما، در طول قرن ها که با ادبیات و کلام و خط و نوشته سروکار دارند، از نظر تعداد و محتوا در دنیا شاید بیشترین باشند. اساساً فرهنگ ما فرهنگ کلامی و ادبی است و ما حتی تصاویر را با کلام نجوا می کنیم. بیشتر نقاشان ما نقاش نیستند بلکه تصویرگر ادبیات درونشان هستند. یعنی ما تصویرگری می کنیم و نام آن را می گذاریم نقاشی.

•مرحوم ممیز در جایی ضمن تعریف از آثار یکی از هنرمندان (به گمانم آقای مثقالی) اشاره کردند که این آثار به «بیان خالص تصویری» خیلی نزدیک شده اند. آیا ممکن است مقصود ایشان از رسیدن به بیان خالص تصویری به شکلی کمرنگ تر کردن خط نوشته در آثار گرافیکی باشد؟

ابتدا، بدون آنکه بخواهم بیان شما را تصحیح کرده باشم اجازه بدهید عرض کنم که هر کار گرافیکی- به جز آنها که تک گویی است یا کاری انحصاری است در حدود حدیث نفسی یا اثری کاملاً انتزاعی- با نوعی مخاطب شناخته شده نظر دارد. گفتن ندارد گرافیک فرهنگی- هنری متفاوت با گرافیک تجاری یا بازاری است یا بگویم عامه و عمومی. گرافیک فرهنگی- هنری در واقع گرافیک «عام مختصه» است و لایه رویی بیان ممیز به نظرم باید معطوف به همین نکته باشد. دوم اینکه آقای فرشید مثقالی به نظر من یک نقاش است، ذاتاً.تحصیلاتش هم در رشته نقاشی بوده است و کارهایش را من چنین می بینم. آقای کیارستمی هم چنین اند و یکی از دلایل اصالت شان و تخصص شان در سینمای امروز جهان همین متفاوت بودن شخصیت و نوع ذات هنری ایشان است. شاید اگر تحصیلات شان سینما بود غیر از این می شدند. به هر حال آقای مثقالی هم در گرافیک چنین شخصیتی دارند و یکی از عوامل جذابیت شان برای ما همین مشخصه نقاش بودنشان است. اما البته نیز توجه داشته باشید اینها در برابر مخاطبین خاص است که دارای شناخت و فرهنگ بصری بالایی هستند. نکته سوم، بلی اشاره مرحوم ممیز البته که خیلی حرفه ای و ایده آل است. اگر کسی چنان قوی باشد که آثارش در فهم مخاطب بدون لزوم بهره گرفتن از کلام و نوشته باشد پیشتر عرض کردم به همین دلیل است که در جهان با کم آثار گرافیکی مواجه می شوید که فاقد نوشته باشد. معلوم می شود در جهان هم کم هستند کسانی که فقط با تصویر توفیق انتقال پیامشان را به مخاطب داشته باشند و هم کم هستند کسانی که بدون همراهی با نوشته یک اثر گرافیکی را تمام و کمال دریابند.

•دانشجویان گرافیک ما خوشنویسی را جزء مواد درسی شان در دانشگاه دارند.

شناخت اقلام مختلف و آشنایی با شخصیت هر یک از آنها و تجربه کاربرد آنها در گرافیک و کشف امکانات بصری آنها، نه در دانشکده های ما بلکه در سراسر جهان، آنجاها که گرافیک تدریس و آموزش داده می شود، جزء درس های اصلی است.

در کارشناسی ارشد که «خط نگاری» یا «تایپوگرافی» رشته ای جداگانه و منحصر است به کاربردهای حروف و کلمات و بررسی ارتباط آنها با گرافیک و طراحی حروف و ایجاد آثاری منحصراً با خط نوشته یا در اصطلاح اروپایی «تایپوگرافی». در کشور ما چنانکه می دانید خط و خطاطی از هنرهای اصیل و شناخته شده و مورد قبول هنرشناسان است. لزوم حتمی به کار گرفتن از خط نوشته در گرافیک و توجه به اهمیت خط و تنوع قلم های مختلف ما را در برنامه ریزی خط برای رشته گرافیک بر آن داشت که آنچه مربوط به این قسمت هست هم بخش آموزش سنتی آن را مورد توجه قرار دهیم، هم به جهت سنت استفاده کردن از خط در تزئینات و بیان خاص خطاطی به کاربردهای خوشنویسی در خطاطی بپردازیم و هم در بخش تخصصی «خط- گرافیک» را و هم طراحی حروف را جزء مواد درسی در دانشکده های هنری بگنجانیم. اما دریغ که این همه مهم را نمی توانیم حتی به شکل نسبتاً قابل قبولی برسانیم. عرض کردم اگر حضور خط نوشته را در آثار گرافیکی غیرقابل اجتناب ببینیم، آن وقت باید منطقاً در هر دوره کارشناسی که به طور متوسط یک صدوبیست واحد درسی مخصوص گرافیک دارد، دست کم نیمی صرف آموزش گرافیک با خط نوشته شود در حالی که همه آنچه در برنامه ریزی برشمردم در هشت واحد، چهار نیم سال دو واحدی رفع و رجوع می شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.