چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا

شهرخوبان و دیگر شهرها


شهرخوبان و دیگر شهرها

فارابی با توصیف مدینه جاهله در برابر مدینه فاضله, قصد دارد مدینه فاضله را معقول ترین مدینه ها جلوه دهد

آنچه فارابی را از دیگر متفکران ممتاز می‌کند، این است که اندیشه او رنگ سیاسی خاصی دارد. تمایلات سیاسی، چنان بر فکر وی سیطره یافته است که دیگر قضایای فلسفی او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

فارابی خود هیچ‌گاه شغل سیاسی نداشت و با رجال سیاسی نیز دمخور نبوده، اما تمایلات شیعی‌اش، او را برآن داشته است در این زمینه به تحقیقاتی بپردازد. در واقع سیاست او بیشتر سیاستی نظری است تا سیاست عملی.

چنین به نظر می‌رسد هدف والای فارابی، خود سیاست نیست، بلکه تحصیل سعادت است؛ همان‌طور که در زمینه اخلاق نیز تاکید وی، تحصیل سعادت است.

وی سعادت را آخرین هدفی می‌داند که انسان‌ها برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند؛ در واقع آنچه آدمی برای رسیدن به آن می‌کوشد، خیر و غایت کمال است که البته بدون همکاری و یاری مردمِ بسیار، به‌تنهایی به این کمالات نتوان رسید. هر انسانی به صورت فطری باید با افراد دیگری در ارتباط باشد و هریک از افراد بشر به این همبستگی نیاز دارد یعنی باید به معاونت دیگر افراد و هماهنگی خود با آنها، به درجات والای کمال برسد. در اینجاست که معنی «اجتماع» شکل می‌گیرد و فارابی برای این مفهوم، مصادیق زیادی برمی‌شمارد و جوامع و شهرهای گوناگونی را تعریف می‌کند که آدمی با انتخاب هرکدام از آن جوامع، می‌تواند همگام با اهالی آن اجتماع، سعادت یا شقاوت را برای خود برگزیند. اجتماعات و مدینه‌هایی که فارابی ترسیم کرده است تاحدودی در دنیای سیاست، مابه‌ازای بیرونی نیز دارد. هر کدام از این اجتماعات ویژگی‌های خاص خود را دارند که عبارتند از:

۱ـ‌ مدینه فاضله: مشهورترین و برترین مدینه فارابی، مدینه فاضله است. فارابی به اقتباس از افلاطون این مدینه را شبیه بدنی می‌داند که همه اعضا و اجزای آن برای بقا و تداوم به نحو درست و کامل و نیز هماهنگ کار می‌کنند و هدف و غایتِ همگان، رسیدن به غایت کمال است. همچنین همان‌طور که در اعضای بدن، عضوی بر عضوی دیگر برتری دارد، در مدینه فاضله کسی تعیین می‌شود که بر دیگران، ریاست می‌کند و البته از نظر فارابی، رئیس این مدینه نمی‌تواند هرکسی باشد. چنین شخصی باید انسانی کامل باشد که روحی بزرگ و سرشتی فوق‌العاده دارد.

از آنجا که درباره مدینه فاضله بسیار سخن رفته است، بهتر است به دیگر مدینه‌های فارابی بپردازیم که اضداد مدینه فاضله به‌شمار می‌روند و فارابی این مدینه‌ها را به تفصیل در کتاب «السیاسات المدینه» خود شرح داده است.

نکته: فارابی سعادت را آخرین هدفی می‌داند که انسان‌ها برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند؛ در واقع آنچه آدمی برای رسیدن به آن می‌کوشد، خیر و کمال است که البته بدون همکاری و یاری مردمِ بسیار، به‌تنهایی به این کمالات نتوان رسید

۲ـ مدینه جاهله: مدینه‌ای که مردمش نه سعادت را می‌شناسند و نه اصلا سعادت به ذهنشان خطور می‌‌‌‌کند، اگر آنها را به سعادت فرا بخوانند، به آن‌سو نروند و چنانچه از سعادت برای ایشان سخن بگویند، به آن باور نخواهند داشت و از فضایل و خیرات، جز لذات جسمانی چیزی نمی‌شناسند و غایت سعادت آنها، رسیدن به همین لذات است؛ به طوری‌که گمان می‌کنند در صورتی که به این لذات نرسند، در بدبختی افتاده‌اند و شقاوتشان اینچنین تعبیر می‌شود.

فارابی این مدینه را دوباره به چند جامعه کوچک‌تر نیز تقسیم می‌کند:

الف) مدینه ضروریه: مردم این مدینه به آنچه قوام جسم‌شان است، از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها به قدر ضرورت اکتفا کنند.

ب) مدینه بداله: مردم این مدینه جز برای رسیدن به فراخ نعمتی و ثروت، تلاش نمی‌کنند و چنین می‌پندارند که ثروت، نهایتِ سعادت زندگی است.

ج) مدینه خسّت و شقاوت: هدف اهالی این مدینه، بهره جستن از لذات محسوس است؛ از مأکول و مشروب و نیز برگزیدن هر نوع هزل و لعب بر امور دیگر.

هـ) مدینه کرامت: مردم آن فقط دلشان می‌خواهد در گفتار و کردار صاحب عظمت و نام و آوازه شوند.

و) مدینه تغلب: مردم این مدینه، تسلط بر دیگری را غایت زندگی خود می‌دانند و سعادتشان را در این پیروزی‌ها تعریف می‌کنند.

ز) مدینه جماعیت: مردم این مدینه، خواهان هرج و مرج‌اند و تابع هوای نفس خویشند؛ مردمانی عنان گسیخته که هر چه خواهند، انجام دهند. در این مدینه کسی بر دیگری برتری ندارد.

ح) مدینه النذاله: مردم این مدینه صرفا به جمع مال می‌پردازند ولو بیش از حد نیازشان باشد و این ثروت را جز در امور ضروری که قوام جسم بدانهاست، مصرف نمی‌کنند.

۳) مدینه فاسقه: از نظر فارابی، اهالی این مدینه، همه آنچه را که مردم مدینه فاضله از سعادت و خدا و عقل فعال شناخته‌اند، می‌شناسند، ولی اعمالشان همچون مردم مدینه‌های جاهله است، یعنی فقط و فقط می‌دانند و می‌گویند و حتی به آن باور نیز دارند، اما به دانسته‌های خود در این زمینه عمل نمی‌کنند.

۴) مدینه متبدّله: اعمال و افکار مردم این مدینه نیز همچون مردم مدینه فاضله است، با این تفاوت که در آن تصرف کرده‌اند و آن را به شیوه خود تغییر داده‌اند و به همین دلیل در آرا و اعمال آنها، فساد راه یافته است.

۵) مدینه ضاّله: مردم این مدینه، درباره خدا و عقل فعال، عقایدی فاسد ابراز داشته‌اند و رئیس آن مدعی است که به او وحی شده است. در واقع مردم این مدینه، همان قوم ضاله هستند؛ همان گروهی که در سوره حمد نیز در کنار مغضوبین قرار گرفته‌اند و هدایت در آنها نفوذی نمی‌یابد.

۶) نوابت: این مدینه‌ها به طور مستقل با مدینه فاضله در تضاد نیستند، بلکه همانند علف‌های هرزه‌اند که رویش آنها در کشتزارها و مزارع به درختان زیان می‌رساند. از میان اهالی آن، آنان که طبع بهیمی دارند، شهرنشین نیستند و اصلا اجتماعات شهری ندارند. بلکه برخی چون بهایم اهلی‌اند و برخی چون درندگان وحشی. عده‌ای، گروهی دیگر را که رام‌ترند، به بردگی می‌گیرند و بر دیگری حکم می‌رانند. گویا چیزی شبیه قانون جنگل بر این مدینه‌ها حاکم است.

به طور کلی فارابی با ترسیم مدینه‌هایی در برابر مدینه فاضله، در واقع قصد داشته برتری آن را معقول‌تر جلوه دهد و هدف او در طرح چنین مدینه‌هایی، سیاستی است که همچون مقوله اخلاق در مباحث وی، در جستجوی غایت کمال طی طریق می‌کند.

فاطمه خداکرمی