دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
درس بزرگ
همیشه آرزو داشتم بلافاصله بعد از تمام شدن تحصیلم در دانشگاه، مشغول کار شوم. بالاخره بعد از سفارش به دوستان و آشنایان در یک شرکت خصوصی به عنوان کارمند دفتری مشغول به کار شدم. اوایل آن قدر ذوق و شوق کار داشتم که هیچ شکایتی از زیاد بودن کار نمیکردم. بعد از گذشت مدتی، دیگر بیدار شدن از خواب آن هم هر روز صبح زود برایم سخت و طاقتفرسا شده بود. مسئول دفتر یکی از مدیران شرکت بودم و به خاطر مسئولیتی که به عهده گرفته بودم به سختی میتوانستم مرخصی بگیرم.
هر روز ناچار بودم صبح زود از خواب بیدار شوم آن هم در شرایطی که همه اهالی خانه در خواب بودند بالاخره تصمیم گرفتم پنجشنبه آخر هفته را به بهانه بیماری مادرم مرخصی بگیرم. آنقدر دروغ گفتم که دل رئیس شرکت سوخت و اجازه داد تا یک روز برای مراقبت از مادرم در خانه بمانم. شب با خیال راحت خوابیدم ولی صبح ناگهان از خواب پریدم و به تصور این که دیر شده است به سرعت حاضر شده و خودم را به محل کارم رساندم. از نگاه متعجب مدیر و همکاران متوجه اشتباهم شدم.
هر چقدر فکر کردم دروغ دیگری به ذهنم نرسید تا راهی برای خارج شدن از محل کار پیدا کنم. آن روز برای من درس عبرتی شد تا دیگر هیچگاه برای رسیدن به خواستههایم به دروغ متوسل نشوم.
سعید .م – ۲۴ ساله
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست